ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (3)

ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (3)

ج- سیره ی منطقی وعملی پیشوایان

گفتار و رفتار پیشوایان معصوم (ع) بر ضرورت کسب قدرت و به کارگیری آن در انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت می کند. این بخش از منابع قدرت را، به تفکیک و به اختصار در دو فصل یاد می کنیم.
1) حدیث
در این باره که انجام درست و موثر امر به معروف و نهی از منکر منوط به داشتن قدرت معنوی، علمی و جسمی است احادیث بسیاری رسیده است که به عنوان نمونه تنها به چند حدیث بسنده می شود.
1) قال الصادق (ع): والامر بالمعروف و النهی عن المنکر واجبان علی من امکنه ذلک (حرعاملی، بی تا، 399/11)؛ امر به معروف و نهی از منکر بر کسی که توان انجام آن را دارد واجب است.
2) قال النبی (ع): ان الله لیبغض المومن الضعیف الذی لا دین له، فقیل: ومن المومن الضعیف الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر (حرعاملی، بی تا، 399/11)؛ خدا از مومن ناتوان که دین ندارد نفرت دارد، گفته شد: مومنی که دین ندارد کیست؟ فرمود کسی که نهی از منکر نمی کند.
در نقل شیخ صدوق (ع) به جای «لا دین له»، «لا زبر له» آمده است که در این صورت ترجمه ی حدیث یاد شده چنین می شود: «خدا مومن ضعیف را، که فاقد هیبت و صلابت است، دشمن دارد و او کسی است که از منکرها نهی نمی کند».
3) امام صادق (ع) در پاسخ این سوال که «آیا امر به معروف بر همه واجب است یا نه؟» فرمود: انما هو علی القوی المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا علی الضعفه الذین لا یهتدی سبیلاً (مجلسی، 1403، ه 93/97؛ حویزی، بی تا، 85/2)؛ همانا این کار بر عهده ی کسی است که قدرت داشته و از او حرف شنوی داشته باشند و خوب را از بد بشناسد، نه از فردی ناتوان که راهی از پیش نمی برد.
همان طور که روشن است، در این احادیث، انجام موثر امر به معروف و نهی از منکر، تنها در سایه ی برخورداری از قدرت و توان مندی امکان پذیر است.
در میان سخنان اهل بیت (ع)، احادیثی است که هر چند در ضرورت کسب قدرت در انجام امر به معروف و نهی از منکر صراحت ندارند، ولی به دلالت التزامی، ضرورت برخورداری از قدرت لازم در اجرای این فریضه امری انکارناپذیر است.
امام علی (ع) در بیان گوشه ای از فلسفه ی این فریضه، گاه آن را پایه ای می داند که شریعت اسلام بر آن استوارتر است (نک: آمدی، بی تا، 518/4) و گاه آن را عاملی موثر برای تضعیف منافقان معرفی کرده است (فیض الاسلام، حکمت 30، ص 1100)؛ چنان که امام حسین (ع) نیز در بیان این مطلب، این فریضه را عاملی موثر در بازپس گرفتن حقوق از دست رفته ی ستم دیدگان، مخالفت و ستیز با ستم گران، جمع آوری مالیات ها و توزیع عادلانه ی آن معرفی کرده است (حرانی، بی تا، 241).
امام باقر (ع) در حدیث معروف خود فرمود: به وسیله ی این فریضه است که راه ها امن گردد، اموال به زور گرفته شده باز پس گرفته شده و به صاحبانش بر می گردد و از دشمنان و بدخواهان انتقام گرفته می شود (کلینی، بی تا، 58/5).
ناگفته روشن است که آن چه در احادیث یاد شده آمده است، در صورتی تحقق می یابد که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از موضع قدرت صورت پذیرد و در غیر این صورت، نه تنها این فریضه به استواری دین نمی انجامد که به وهن آن منجر می شود، و نه تنها منافقان و ستم کاران زمین گیر نمی شوند که به جرأت و جسارت آنان افزوده می شود، و نیز نه تنها امنیت برقرار نگشته و حقوق از دست رفته ی ستم دیدگان ستانده نمی شود که ناامنی و زورگویی زورگویان افزون می گردد.
2) سیره
پیشوایان معصوم (ع) افزون بر آن که از قدرت علمی و معنوی بالایی برخوردار بودند که به طور طبیعی در تأثیرگذاری امر و نهی آنان تأثیر فراوانی داشت، از قدرت جسمانی نیز برخوردار بودند و گاه در اجرای احکام و از جمله فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از قدرت خود سود می جستند.
روزی امام علی (ع) کنیزکی را گریان دید و سبب گریه ی او را پرسید، او گفت: مقداری خرما خریدم و به منزل بردم ولی مرغوب نبود و مولایم دستور داد تا آن را با خرمایی مرغوب تر عوض کنم و اکنون فروشنده موافقت نمی کند. آن حضرت (ع) رو به فروشنده کرد و فرمود: خرماها را عوض کن، او که امام (ع) را نمی شناخته، به آن حضرت (ع) تندی کرد. امام (ع)، که چاره ای جز استفاده از قدرت ندید، متوسل به زور شد. آن مرد همین که آن حضرت (ع) را شناخته بی درنگ به پایش افتاد و طبق دستور آن حضرت (ع) خرماها را پس گرفت و پول کنیزک را به وی مسترد کرد (حرعاملی، بی تا، 419/12؛ احمدبن محمد بن حنبل، 403 ه، 621/2؛ محمدی ری شهری، 1421 ه، 180/4).
امام صادق (ع) فرمود: جدم علی (ع) مردی قصه گو را در مسجد دید که با گفتن قصه های کم ارزش، مانع و مزاحم نماز مردم می شد. آن حضرت (ع) او را با تازیانه از مسجد بیرون کرد (حرعاملی، بی تا، 515/3).

د- فقه

در منابع فقهی، تعابیری به چشم می خورد که بر ضرورت کسب قدرت در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت و یا اشارت دارد. تعبیر «مولوی بودن امر و نهی» (امام خمینی، بی تا، 399/1؛ نجفی، بی ا، 381/21) در این فریضه از جمله این تعابیر است.
مولوی بودن امر و نهی به این معنی است که آمران و ناهیان، از موضع قدرت، دیگران را به معروف ها امر نمایند و با هیبت و صلابت، خطاکاران را از زشتی ها بازدارند (امام خمینی، بی تا، 399/1).
شاید به این خاطر که امر و نهی در این فریضه مولوی است، برخی ولایت امر و نهی کنندگان را در آیه ی «بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (توبه، 71)؛ مردان و زنان مومن برخی اولیاء برخی دیگرند، به خوبی ها امر می کنند و از…، در راستای ولایت خدا و پیامبر (ص) می دانند؛ یعنی خدا و رسول (ص) حق امر و نهی را- هرچند که نوعی دخالت در امور دیگران است – به آمران و ناهیان تفویض نموده اند (نک: منتظری، بی تا، 353/3) تا بتوانند با امر و نهی به اصلاح دیگران بپردازند.
آن چه که تفویضی بودن ولایت یاد شده را تأیید می کند، فرازی از سخنان پیامبر اکرم (ص) است که امر و نهی کنندگان را خلیفه ی خدا و جانشین خود معرفی کرده است؛ من امر به معروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی ارضه و خلیفه رسول الله (طبرسی، بی تا، 2-807/1) ؛ هرکس به نیکی ها امر کند و از بدی ها باز دارد، او خلیفه ی خدا در زمین و خلیفه ی رسول خداست.
از جمله شواهد فقهی که ضرورت کسب قدرت و به کارگیری آن را در اجرای موفقیت آمیز فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تأیید می کند، این مطلب است که فقیهان، برخی مراتب این فریضه را برعهده ی دولت و حکومت می دانند (نک: نجفی، بی تا، 383-386؛ امام خمینی، بی تا، 413) تا دلت بتواند با اهرم قدرت، معروف ها را در جامه گسترش داده و از شیوع منکرها پیش گیری نماید.
جالب این است که در برخی منابع فقهی در این باره که آیا می توان در دولت جائر و ستم کار منصبی را قبول کرد یا نه، آمده است: ان قدر علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر استحبت (محقق حلی، بی تا، 118)؛ اگر بر انجام امر به معروف و نهی از منکر قدرت یابد ورود در حکومت، مستحب است.
همان طور که روشن است، کسب قدرت و به کارگیری آن در امر به معروف و نهی از منکر، آن قدر مهم است که ورود به دستگاه حاکم جور، نه تنها حرام نیست که امری شایسته و مستحب است.
امام خمینی (ره) در این باره که هرگاه و هرجا، فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، نیاز به کسب قدرت داشت، لازم است آن را کسب کنند، آورده است:
اگر برپایی فریضه ای یا ریشه کن کردن منکری، منوط بر این باشد که عده ای در امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی نمایند، با اقدام برخی از آنان، تکلیف ساقط نمی شود و لازم است که در این باره، به اندازه ی کفایت اجتماع کنند (امام خمینی، بی تا، ص395)
شهید مطهری (قدس سره) نیز در این باره که «آیا تحصیل قدرت برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر امری لازم است یا نه؟»، بر ضرورت کسب قدرت تأکید کرده و آن را امری بایسته معرفی نموده و در این باره می نویسد:
مقدمتاً باید تحصیل قدرت کنیم. نکته ی دیگری که شایسته ی یادآوری است این که در فقه آمده است «آیا شرایط امر به معروف و نهی از منکر، از نوع «شرط واجب» اند یا از نوع «شروط وجوب»؟. در صورت نخست، مانند وضو نسبت به نماز خواهد بود که با قطع نظر از تحقق شرایط و عدم آن، نماز واجب است و بر هر مکلفی لازم است آن شرط را کسب کند تا بتواند تکلیف خویش را به انجام رساند و در صورت دوم، مانند استطاعت نسبت به حج خواهد بود که بدون حصول استطاعت، حج، واجب نخواهد شد و بر حج گذار نیز لازم نیست که استطاعت را برای انجام فریضه ی حج کسب کند (مطهری، بی تا، 252/1).
هرچند بسیاری از فقها شرایط امر به معروف و نهی از منکر را از نوع شرط وجوب می دانند (نجفی، بی تا، 366/21)، اما برخی بر این عقیده اند که شرایط این فریضه از نوع شرط واجب است، یعنی همان طور که وجوب نماز، مشروط به طهارت نیست، وجوب این فریضه نیز مشروط به شرایط یاد شده نیست و آن چه که مشروط است، صحت انجام آن است، همچون نماز که صحت آن مشروط به طهارت است، نه وجوب آن. شهید ثانی از جمله افرادی است که این دیدگاه را تأیید کرده، می گوید:
عدم آگاهی شخصی از معروف و منکر، تعارضی با تعلق وجوب ندارد. وجوب همواره هست، لیکن اقدام به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر با نداشتن علم و اطلاع منافات دارد، چرا که ممکن است شخص جاهل و ناآگاه، امر به منکر و نهی از معروف نماید.
شخص تا هنگامی که ناآگاه است، جایز نیست اقدام به امر و نهی کند، لیکن این فریضه بر وی واجب است، همان طور که نماز بر هر مکلفی واجب است، حتی بر کافر و شخص فاقد طهارت، اما انجام آن از طرف صحیح نیست (زین الدین بن علی العاملی، 1414 ه، 102/3-101 و کرکی، 1408 ه، 486/3).
امام خمینی (ره) هرچند به تبعیت از صاحب جواهر، به این مطلب که شرایط این فریضه، از نوع شرط وجوب اند، تصریح کرده است (امام خمینی، بی تا، 400/1)، در عین حال مانند وجوب تحصیل طهارت برای نماز، قائل به وجوب کسب شرایط و یادگیری آن شده است: یجب تعلم شرائط الامر بالمعروف و النهی عن المنکر (همان، 401).
ثمره ای که بر این دو دیدگاه مرتب بوده و مرتبط با این بحث است، این است که دیدگاه نخست، به خلاف نظریه ی دوم، از یک سو به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، عظمت و اهمیتی دوچندان می بخشد و از دیگر سو، مسؤولیت اجتماعی و شهروندی در جامعه را تقویت می کند، زیرا آن چه این دیدگاه در پی دارد، گستردگی «تکلیف گرایی» و تقویت آن در جامعه ی اسلامی (نک: طیبی، شبستری، 1374، 73-106؛ اصغری، 1378، 85-76؛ صادقی رشاد، بی تا، 217/6).
از جمله مواردی که، در فقه بحث شده و تأییدی بر ضرورت کسب قدرت به شمار می آید، این مطلب است که اگر در بخش عملی امر به معروف و نهی از منکر، برخورد فیزیکی به جرح و قتل منجر شود، مردم حق ندارند بدون هماهنگی با دستگاه های دولتی وارد عملیات شوند (نک: شیخ طوسی، بی تا، 300، شیخ طوسی، 1410 ه ، 809؛ نجفی، بی تا، 385؛ امام خمینی، بی تا، 481).
مطلب مهم و تازه ای که در این جا شایسته ی طرح است این که باید دید، آیا سیر در مراتب امر به معروف و نهی از منکر سیر نزولی است یا سیر صعودی؟ یعنی آیا وظیفه ی امر و نهی کنندگان، به ترتیب از قلب به زبان و سپس به مرحله ی یدی است یا به عکس، از مرحله ی ید به زبان و سپس به قلب می باشد؟
بی آن که درصدد ترجیح و تأیید یکی از دو احتمال یاد شده و یا رد آن باشیم، تنها یادآروی می کنیم افزون بر سیر صعودی که مشهور بوده و همه از آن سخن گفته اند، از سیر نزولی نیز در روایات و در برخی منابع فقهی (نک: العاملی، بی تا، 202، السیوری الحلی، 1403 ه، 265، آصفی؛ 1426 ه ، 267-263) و تفاسیر (رازی، بی تا، 488/4) سخن به میان آمده است (رستم نژاد، 1427 ه 71-63؛ کودک، بی تا، 1/430-424 و 458/1-455).
ان رسول الله (ص) عهد الی علی (ع) و قال: یا علی امر بالمعروف و انه عن المنکر بیدک فان لم یستطیع فبلسانک فان لم یستطیع فبقلبک (میرزای نوری، بی تا، 192/12)؛ رسول خدا (ص) در عهد نامه ای به حضرت علی (ع) فرمود: یا علی با دست خود به معروف ها امر کن و از منکرها باز دار و اگر نتوانستی با زبانت این کار را انجام ده و اگر آن را هم نتوانستی، آن کار را با دلت انجام ده.
عن الرسول (ص)، قال: من رأی منکم منکراً فلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان (همان)؛ هرکس از شما منکری را ببیند، باید آن را با دست خود، و اگر نتوانست با زبانش تغییر دهد و باز اگر نتوانست در قلبش آن را انکار نماید و این ضعیف ترین مرحله ی ایمان است.
قال علی (ع) ان اول ما تغلبون علیه من الجهاد بأیدیکم ثم بالسنتکم ثم بقلوبکم (حرعاملی، بی تا، 406)؛ نخستین چیزی از جهاد که شما را پیروز می کند جهاد با دستتان، سپس جهاد با زبانتان و سپس جهاد با دلهایتان است.
همان طور که ملاحظه کردید، احادیث یاد شده تصریح بر سیر صعودی در مراحل سه گانه ی امر به معروف و نهی از منکر دارد (کلینی، بیت تا، 55/5)
تفاوت این دو احتمال در چند امر است: نخست آن که معیار در سیر صعودی و انتقال از مرحله ی پایین تر به مراحل بالاتر، تأثیر و عدم تأثیر امر و نهی در آن مرحله است. یعنی اگر امر و نهی در مراحل پایین تر موثر واقع نشود، نوبت به مراحل بالاتر می رسد. در حالی که در سیر نزولی، معیار انتقال از مرحله ای بالا به مراحل پایین تر، استطاعت و عدم استطاعت است. یعنی اگر در مرحله ی عملی، شرایط لازم فراهم نباشد و به هر دلیل این امر و نهی میسر نگردد، نوبت به مراحل پایین تر می رسد.
ثمره دیگری که بر این دو احتمال مترتب است آن که احتمال سیر نزولی امر به معروف و نهی از منکر در مقایسه با سیر صعودی آن، اهمیت فریضه ی امر و نهی را دوچندان می کند، زیرا اولاً در سیر نزولی، از همان اول، وظیفه ی آمران و ناهیان، امر و نهی عملی است، در حالی که وظیفه ی اولی در سیر صعودی، مرحله ی قلبی است و به تدریج به دیگر مراحل می رسد و ثانیاً براساس نظریه ی سیر نزولی، مسؤولیت دولت در مرحله ی اول است، یعنی از همان اول، حضور دولت امری ضروری و لازم است، به خلاف احتمال سیر صعودی که مسؤولیت دولت در مرحله ی سوم خواهد بود، آن هم امر و نهی عملی که به ضرب و جرح منجر شود.

نتیجه گیری

فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای بزرگ است که اجرا و احیای دیگر ارزش ها مبتنی بر این فریضه معرفی شده است، تا آن جا که دیگر فرائض، حتی جهاد در برابر این فریضه همچون آب دهان در برابر آب دریا به شمار آمده است. بدیهی است با اهمیتی که این فریضه دارد، بدون برخورداری از قدرت لازم، اجرای آن امری ناممکن و یا عملی بی حاصل است. از این رو بایسته است پیش از اجرای این فریضه، قدرت لازم را کسب نمود و با تصویب طرح و لوایح چند فوریتی، به حمایت از این فریضه و آمران و ناهیان برخاست.
بنابراین، نباید با این بهانه که از قدرت لازم برخوردار نیستیم ، از زیر بار مسؤولیت این فریضه شانه خالی کرد، چرا که در این صورت، مشمول این سخن امام باقر (ع) خواهیم شد که در هشدار کوتاهی در این باره فرمود:
یکون فی آخر الزمان قوم.. لا یوجبون امراً بالمعروف و لا نهیاً عن منکر الا امنوا الضرر یطلبون لانفسهم الخرص و المعاذیر (کلینی، بی تا، 55/5)؛ در آخر الزمان گروهی می آیند… که امر به معروف و نهی از منکر را تنها زمانی واجب می دانند که گزندی به آنان نرسد و در پی عذرها و بهانه ها هستند.

منابع و مأخذ
1) قرآن کریم
2) نهج البلاغه، شرح و ترجمه ی فیض الاسلام.
3) آصفی، محمد مهدی (1426ه)، ولایه امر دراسه فقیه، تهران، مجتمع تقریب بین المذاهب، چاپ اول.
4- ابن ابی الحدید (بی تا)، شرح نهج البلاغه؛ بی جا.
5- ابوالفتح رازی (بی تا)، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بی جا.
6- احمد امین (بی تا)، ضحی الاسلام، بیروت، داراالکتب العربیه، چاپ دهم.
7- احمدبن محمدبن حنبل (403 ه)، فضائل الصحابه، بیروت، نشر الرساله، چاپ اول
8-اصغری، سید احمد (1378)، مسؤولیت همگانی، تهران، موسسه اطلاعات، چاپ اول.
9) اصفهانی، ابوالفرج (بی تا) مقاتل الطالبین، بی جا.
10) اللیثی الواسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول.
11) امام خمینی (بی تا)، مکاسب محرمه، بی جا.
12) بحرانی، عبدالله (1407 ه) العوالم، بی جا، چاپ اول.
13) جعفری، محمد تقی (1377)، رسائل فقهی، نشر کرامت، چاپ اول.
14) حرانی (بی تا)، تحف العقول، بی جا.
15) حر عاملی (بی تا) وسائل الشیعه، بی جا.
16) حسن صعب (1985م )، علم السیاسه،، دارالعلم.
17) حلی، ابومنصور حسن بن یوسف (علامه حلی) (1413 ه)، مختلف الشیعه، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول.
18) حویزی (بی تا)، نورالثقلین، بی جا.
19) خراسانی، محمد کاظم (1413 ه)، کفایه الاصول، قم، نشر دارالحکمه، چاپ اول.
20) خوئی، سیدابوالقاسم (بی تا)، معجم الرجال الحدیث، نجف.
21) راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد (بی تا)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
22) رستم نژاد، مهدی (1427 ه)، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، به راهنمایی محمد علی تسخیری، تهران، مجمع التقریب بین المذاهب، چاپ اول.
23) زجاج، ابواسحاق ابراهیم بن سرعی (بی تا)،معانی القرآن و اعرابه، بی جا.
24) زین الدین بن علی (شهید ثانی) (1423 ه) الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، گنج عرفان، چاپ اول.
25) سدید الدین الحمصی الرازی (1412 ه)، المنقذ من التقلید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول.
26) سیوری الحوری، مقداد بن عبدالله (1403 ه)، نضد القواعد الفقهیه، تحقیق عبدالطیف کوهکمری، قم، مکتب المرعشی.
27) شیخ صدوق (بی تا)، الامالی، بی جا.
28) شیخ مفید (1410 ه) مقنعه، قم.
29) صادقی رشاد، علی اکبر (بی تا)، دانشنامه امام علی، بی جا.
30) طباطبایی، سید محمد حسین (بی تا)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.
31) طبرسی (1406 ه)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول
32) طبری (بی تا)، تاریخ طبری، بی جا.
33) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1400 ه) الاقتصاد، قم، جامع چهل ستون.
34) طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن (1400 ه)، النهایه، بی جا.
35) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1400 ه) تبیان، بی جا.
36) طیبی شبستری، سید احمد (1374)، تقیه و امر به معروف و نهی از منکر، تهران، انتظارات اسلامی، چاپ نهم.
37) عاملی، ابوعبدالله محمد بن مکی (شهید اول) (بی تا)، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، نشر اسلامی، چاپ اول.
38) عاملی، ابوعبدالله، محمد بن مکی (شهید اول) (1414 ه)، القواعد والفوائد، تحقق عبدالهادی حکیم، قم، مکتبه المفید.
39) عالمی، ابوعبدالله محمد بن مکی (شهید اول) (1414 ه)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، موسسه معارف اسلامی، چاپ اول.
40) علامه امینی (بی تا)، الغدیر، بی جا.
41) فیومی، احمد بن محمد (1987 م)، المصباح المنیر، بیروت، مکتبه اللبنان.
42) قادری، حاتم (1379)، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، تهران، سمت.
43) قطب راوندی، قطبالدین ابوالحسین سعید بن هبه الله (1397 ه)، فقه القرآن، کتابخانه آیت الله مرعشی، چاپ اول.
44) قمی، شیخ عباس (بی تا)، سفینه البحار، بی جا.
45) کاشف الغطاء، جعفر (1380)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، نشر بوستان کتاب، چاپ اول.
46) کرکی، علی بن الحسین (1408 ه)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، موسسه آل بیت لاحیاء التراث، چاپ اول.
47) کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب (بی تا)، اصول کافی، بیروت، دارالتعارف، چاپ سوم.
48) کواکبی، عبدالرحمن (1364)، طبایع الاستبداد، ترجمه عبدالحسین قاجار، تهران، تاریخ ایران.
49) کوک، مایکل (بی تا)، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، بی جا.
50) لئویلد، فرانتس (بی تا)، آزادی قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی.
51) مامقانی، عبدالله (بی تا)، تنفیح المقال، بی جا.
52) مجلسی، محمدباقر (1403 ه)، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم.
53) محقق حلی (بی تا)، مختصر النافع، بی جا.
54) محمدی ری شهری، محمد (1421 ه)، موسوعه الامام علی بن ابی طالب، دارالحدیث، چاپ اول.
55) مطهری، مرتضی (بی تا)، یادداشت ها، بی جا.
56) منتظری، حسین علی (بی تا)، مبانی فقهی حکومت اسلامی، بی جا.
57) نجفی، محمد حسن (بی تا)، جواهر الکلام، بی جا.
58) نوری، میرزا حسین (1408 ه)، مستدرک الوسایل، بیروت، آل البیت.
اندیشه حوزه، ش80-79

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید