مقدمه
اسلام ديني است كه تنها به يك سلسله پندها و اندرزهاي فردي اكتفا نكرده است، بلكه ديني جامع و همه جانبه است كه آنچه را كه فرد و جامعه بدان نيازمند است، آنرا به عنوان يك واجب، فرض نمودهاست. براين اساس متناسب با اهميت خاصي كه يك علم برسرنوشت فرد و جامعه دارد مورد تأكيد و ترغيب اسلام واقع گشته است و دانشمندان مسلمان خويش را ملزم به تدوين و تبويب آن علم در مقام تئوري و نظري كردهاند. علم اخلاق از جمله علومي است كه همواره مورد توجه فرهيختگان مسلمان بودهاست، كه به مقتضاي زمان و نوع گرايش بدان پرداختهاند. نوشته حاضر، تحقيقي اجمالي بر علم اخلاق اسلامي است.
ضرورت علم اخلاق:
آدمي همواره با انبوهي از گزينههاي رفتاري روبه روست كه تنها ميتواند تعداد محدودي از آنها را برگزيند: چشم خود را به بعضي از ديدنيها بدوزد، گوش به بعضي از شنيدنيها فرا دهد و دست و يا ساير اندامهاي خود را براي انجام بعضي از كارها به كارگيرد. و با رشد يافتن قواي بدني و فكري و عاطفي و درهم تنيدن روابط گوناگون اجتماعي و افزايش اندوختههاي علمي و مهارتهاي عملي، دايرة گزينهها به صورتي گسترش مييابد كه در هر لحظه هزاران كار امكان انجام مييابد و گزينش دشوار و دشوارتر ميگردد.[1]
از جمله عوامل مهم و اساسي براي ترجيح و تعيين گزينهها، عامل عقلاني آگاهانه است كه عهدهدار آن علم اخلاق ميباشد. و بي شك نظام اخلاق اسلامي كه در تعاليم و حياتي پيامبر اكرم (ص) تبلور يافته و در منابع اصيل اسلامي تجلي كرده، تنها عامل هويت بخش و سعادت آفرين انسان است كه با مراجعه به قرآن و سنت ميتوان از آنها به خوبي بهرهمند شد. بدين ترتيب يكي از ضروريترين علمها براي انسان، علم اخلاق است، كه در تمام اوراق كتاب زندگي اثر دارد.
علوم اسلامي :
قابل توجه است كه علوم اسلامي را چند گونه ميتوان تعريف كرد و بنا به هر تعريف، موضوع متفاوت خواهدبود براين اساس مقصود ما از علوم اسلامي در اين نوشتار علومي است كه موضوع و مسائل آن علوم، اصول وفروع اسلام است و يا چيزهايي است كه مسائلش توسط قرآن و سنت اثبات ميگردد و در حوزههاي فرهنگي اسلامي رشد يافتهاست و جزء تعليمات اسلامي نيز قرار گرفتهاست.
دانشمندان مسلمان همانند شهيد مطهري، مجموع تعليمات اسلامي را به سه بخش تقسيم نمودهاند:
بخش عقايد: يعني مسايل و معارفي همانند توحيد، نبوت و معاد كه بايد آنها را شناخت و به آنها معتقد بود و ايمان آورد. علمي كه متصدي اين بخش است علم كلام ميباشد.
بخش اخلاق: يعني مسايل و دستورهايي كه در باره « چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحي و خصلتهاي معنوي همانند: عدالت، شجاعت، عفت، حكمت مي باشد. علم عهدهدار اين بخش علم اخلاق است.
بخش احكام: مسايل مربوط به كار و عمل، كه چه كارهايي و چگونه بايد انجام داد. و اين قسمت در حيطه علم فقه قرار دارد.[2]
علم اخلاق:
خلق در لغت به معني صفت پايدار و راسخ يعني ملكه است و اخلاق به مجموعة اين گونه صفات اطلاق مي شود. بنابراين هر گاه صفتي براي شخصي به صورت پايدار در آمد و در او رسوخ نمودهباشد، به صورتي كه كارهاي متناسب با آنرا بدون تأمل زياد و سهولت انجام دهد گويند آن صفت براي او ملكه و خلق است و اين ممكن است در اثر تكرار عمل پيدا شود و يا ذاتي بوده و زمينههاي فطري و ارثي داشته است.[3]
اما علم اخلاق : علمي است كه از ملكات انساني كه مربوط به قواي نباتي و حيواني و انساني اوست صحبت ميكند، و او را به فضايل و رذايل اخلاقي آشنا ميسازد تا بتواند صفات فاضله را كسب كرده و از رزايل پرهيز نمايد.[4]
و يا اينكه علم اخلاق، علمي است كه از انواع صفات خوب و بد، صفاتي كه ارتباط با افعال اختياري انسان دارد، و از كيفيت اكتساب اين صفات و يا دور كردن صفات رذيله بحث ميكند.[5]
پيشينه علم اخلاق:
علم اخلاق سابقه ديرينهاي دارد كه تا زمان ارسطو و بلكه پيشتر از آن، به عقب بر ميگردد. حكما و علماي مسلمان، با قبول نظام اصلي اين علم ، آثار متعددي دربارة آن نگاشتند و اولين نفر از فلاسفة مسلمان كه به تنظيم و تدوين يك نظام اخلاقي استوار، همت گماشته ابو علي احمدبنمحمدبنمسكويه است كه اثر خود را در اخلاق « تهذيبالاخلاق و تطهيرالأعراق» نام گذاردهاست. پس از او ميتوان از غزالي نام بردكه آثار متعددي در اخلاق ، تأليف نمود. كه برجستهترين آنها، به نام احياءعلومالدين ميباشد.اثر مهم ديگر پس از كتاب غزالي، از آن خواجه نصيرالدين طوسي با عنوان « اخلاق ناصري» ميباشد و بعداز آن «جامعالسادات، ملا مهدينراقي و « معراج السعاده» ملا احمد نراقي از جمله آثار متأخر در اين باب ميباشند.[6] و در دوران معاصر نيز حكيمان و فيلسوفان مسلمان كتابهاي متعددي در اين زمنه به نگارش در آورده و به مسأله اخلاق، توجه خاصي داشته و مربيان اخلاقي همانند دوران هاي قبل، جويندگان تهذيب نفس را راهنمايي ميكنند.
علم اخلاق از نظر اسلام، يكي از مهمترين و شريف ترين علوم است چرا كه از هدفهاي اصلي بعثت انبياء و مخصوصاً پيامبر اكرم صلي الله عليهوآلهوسلم تهذيب اخلاق و تزكيه نفوس بودهاست«يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه،پيامبري كه آنها را تزكيه ميكند و به آنها كتاب و حكمت ميآموزد«.[7]
و در روايت از پيامبر خدا (ص) نقل شده كه فرمودهاند: «بعثتلاتمم مكارمالاخلاق، من از طرف خداوند برانگيخته شدم كه مكارم اخلاق را تكميل كنم»[8] از همين روي ما براين باوريم كه نظام اخلاقي اسلام داراي خصوصيات و ويژگيهايي است كه موجب برتري آن بر ساير نظامها و مكاتب اخلاقي است.
ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام:
1ـ فراگيري و شمول: بدين معني كه انواع مختلف افعال انسان، مانند افعال خاص هر فرد ، در ارتباط با خانواده و يا با كردهها و جوامع مختلف انساني و افعال فرد در ارتباط با خداي متعال ارزش گذاري ميشوند، يعني انسان در انواع فعاليتها و ارتباطهاي خود قادر به كسب ارزشهاي اخلاقي است.
2ـ هماهنگي و انسجام دروني: در نظام اخلاقي اسلام با در نظر گرفتن مراتب وجودي انسان و كمالات و لذايذ و خرامتهاي هر مرتبه، مصداق كمال و لذت مطلوب نهايي انسان تعيين شده و همة اعمالي كه در اين جهت واحد هستند هماهنگ گرديده براساس آن ارزيابي شدهاند.
3ـ قابليت تبيين عقلاني : در اين نظام، قوانين اخلاقي صرفاً مبتني بر احساسات، عواطف و احكام صادره از سوي فرد و اجتماع نبوده، انشايي محض نيستندبلكه با اتكاء به جهان بيني اسلامي منبا و پشتوانه واقعي دارند و لذا قابل تبيين و استدلال ميباشند.
4ـ توجه به تمام نيازها وابعاد انسان: نظام اخلاقي اسلام با محور قراردادن خدا، بين همه ابعاد و نيازهاي اصيل انساني جمع نموده، دستيابي به همة آنها را با هم ممكن ساخته است.
5ـ توجه به حسن فاعلي و فعلي: در نظام اخلاق ، علاوه بر خود عمل و نتايج آن، به نيت كه نقش جهت دهنده به عمل را دارد، توجه شدهاست به گونهاي كه نيت، روح و منشأ اساسي ارزش اخلاقي عمل به حساب ميآيد.
6ـ مراتب داشتن ارزشها: در اين نظام، ارزشها داراي مراتب و درجات مختلفياندكه نسبت به ميزان خلوص نيت و آثار آن متفاوت است و بدين جهت دسترسي به بعضي از مراحل آن براي عموم انسانها به آساني ميسر است.[9]
[1] . مصباح، مجتبي، فلسفه اخلاق، چاپ هشتم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1381، ص9.
[2] . مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، ج دوم، چاپ هفتم، انتشارات صدرا، 1369، ص15-16.
[3] . مصباح، محمد تقي، دروس فلسفه اخلاق، چاپ سوم، انتشارات مؤسسه اطلاعات، 1373، ص 9.
[4] . طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج اول، چاپ دوم، ترجمه ناصر، مكارم شيرلزي، نشر بنياد علمي علامه طباطبايي، 1364، ص 523.
[5] . مصباح، محمد تقي، دروس فلسفه اخلاق، چاپ سوم، انتشارات مؤسسه اطلاعات، 1373، ص 10.
[6] . باقري، خسرو، مباني شيوههاي تربيت اخلاقي، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي،1377، ص 20.
[7] . سوره جمعه / 2.
[8] . ارفع، كاظم، شرح دعاي مكارم اخلاق، انتشارات فيض كاشاني، 1368، ص 20.
[9] . مصباح، مجتبي، فلسفه اخلاق، چاپ هشتم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1381، ص 7-161.
محمدرضا حاتمي