پیمانها و معاهدات در نهج البلاغه (2)

پیمانها و معاهدات در نهج البلاغه (2)

نویسنده: کاظم رهبر

3- عهد و میثاق در اجتماع

تا اینجا عهد و میثاق را در رابطه با خداوند و رهبران دینی مطالعه کردیم، و این بخشی از بحث بود. عهد و میثاق در زمینه روابط اجتماعی شامل ابعاد زیراست:
معاهدات حکومت اسلامی با مردم، معاهدات مسلمین با یکدیگر، معاهدات مسلمین با غیرمسلمین.
الف- تعهدات متقابل دولت و ملت
در زمینه روابط دولت و ملت در نظام اسلامی، معاهدات متقابل، نقش حیاتی و تعیین کننده در سرنوشت جامعه دارد.
از یکسو بر امام، رهبر، و دولت اسلامی است تعهداتی را که در پیشگاه ملت بعهده گرفته بانجام رسانده، و در پاسداری ارزشهای معنوی، و حمایت از جان و مال و عرض و شرف مسلمین با تمام توان بکوشد، و بفرموده علی (ع) برای ملت همانند پدری مهربان باشد و از سوی دیگر بر ملت است که بر بیعت خویش با امام و رهبر وفادار بوده و در خدمت به دولت صالح اسلامی، لحظه ای دریغ نکنند. در نظامی که دولت و ملت برای یک آرمان و هدف زنده اند و تلاش می نمایند رابطه حسن تفاهم به آسانی قابل توجیه می باشد و این در حالی است که در نظامهای ناصالح و ستم پیشه تصور این تفاهم و ارتباط نامفهوم است.
اکنون به آنچه در سخنان امام علی ابن ابیطالب (ع) در این بخش آمده می نگریم، امام در بیان هدف از امارت خویش چنین فرموده است:
«الَّلهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ المَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَامَنَ المَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ المُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ». (1)
بار خدایا! تو خود می دانی که حرکت ما نه از پی سلطه جویی، و دنیاطلبی است، بلکه می خواهیم آثار دینت را احیا کرده و در زمین تو صلاح را مستقر کنیم، تا بندگان رنج دیده تو در امان باشند و حدود تعطیل گشته تو اقامه گردد.
با چنین تعهدی است که امام خلافت را می پذیرد، و برای تحقق چنین آرمانی به صحنه حکومت گام می نهد. و در عمل نشان می دهد که بر تعهد خویش پایدار و تا آخرین لحظات حیات بر آن استوار بوده و شهادت او مهر و امضای چنین عهدنامه است!
و اینست تفاوتی که میان مرد خدا و بنده هوی وجود دارد، مرد خدا را رضای خدا و مصلحت خلق، به پیش می برد، در حالی که برای بنده هوی، آنچه مفهوم ندارد رضای خدا و صلاح بندگان او است و مکر و دغل و فریب، عهدشکنی و نامردمی، و جنایتکاری طبیعت ثانویه او.
امام علی (ع) در این خصوص می فرماید:
«وَ اللهِ مَا مُعَاوِیَهُ بَاَدْهَی مِنَّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ اَدْهَی النَّاسِ وَ لَکِنْ کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرَهٌ وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَهٌ وَ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌٌ یُعْرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَهِ وَ اللهِ مَا اسْتَغْفَلُ بِالمَکِیدَهِ وَ لَا اُسْتَغمَزُ بِالشَّدِیدَهِ».(2)
بخدا سوگند که معاویه، هوشیارتر از من نیست، ولی او مکار و بزهکار است، و اگر نفرت از حیله و نیرنگ بازی نبود، من از هوشیارترین مردم بودم، ولکن هر نیرنگ گناه است و هر گناه کفر و هر نیرنگ باز در قیامت با پرچم مخصوص، به تبهکاری شناخته می شود، بخدا من فریب نخورده ام و در ناملایمات احساس ضعف نمی کنم.
پیمان شکنی در برابر خدا و مردم به آل ابوسفیان منحصر نبود، بسیار کسانی بودند که پیمان و عهد خویش را زیرپا نهاده و با غدر و مکر با سرنوشت خود و جامعه و مردمشان بازی کردند.
در دوران کوتاه خلافت علی (ع) «ناکثین، قاسطین و مارقین» گروه هایی بودند که با تمام شناختی که از حق و شخصیت والای امام داشتند، تنها و تنها بدلیل هوی پرستی ها، کینه ها، حسادتها، نژادپرستی و گروه گرائی، بیعت و میثاق موکد خویش را که با امام بسته بوند، با کمال صراحت و فضاحت زیرپا نهاده و نقض عهد نمودند و در برابر جبهه حق جبهه بندی کردند، و خونهای مسلمین را پایمال ساختند.
ب- مسئولیت مردم در قبال امام
همانگونه که گفته شد، رابطه امام با امت، بر اساس حسن تفاهم متقابل و تعهد و میثاق از دو طرف، استوار است، امام در قبال مردم تعهداتی دارد، و مردم در قبال امام تعهداتی.
در موارد بسیاری از نهج البلاغه، حقوق و تعهدات یاد شده، مطرح گشته که خود بحثی است مستقل. امام بزرگترین حقوق اجتماعی را که طبعاً با تعهدات توام است حق دولت و ملت می داند. او در بخشی از خطبه ای طولانی که در صفین ایراد نموده با این حقوق اشاره فرموده است که قسمتی از آن چنین است:
«… وَ اَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ- سُبحَانَهُ مِنْ تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالی، عَلَی الرَّعِِیَّهِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَی الوَالِی فَرِیضَهٌ فَرَضَهَا اللهُ- سُبحَانَهُ- لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَامَاً لِاُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهمْ». (3)
بزرگترین تکلیفی که خداوند سبحان در باب حقوق مقرر نموده، حق زمامدار بر ملت، و حق ملت بر زمامدار است، این حقوق متقابل اساس نظام اجتماعی و رابطه دولت و ملت و سبب عزت و عظمت دین آنها است.
سپس به توضیح بیشتر مطلب و تفصیل آن می پردازد که از تفصیل آن می گذریم.
آری باید به این نکته توجه داشت که همیشه و در همه حال بزرگترین مشکل برای بشریت یکی از دو چیز بوده، یا نداشتن رهبری صالح، و یا نبودن روح وفا و ثبات و اطاعت از سوی مردم؛ و در روزگار علی (ع) و سرنوشت امات اسلام، مشکل دوم مطرح بود.
ج- معاهدات اجتماعی مسلمین
نقش معاهدات و قراردادهای اجتماعی در یک ملت، اصلی انکارناپذیر است، تعهداتی که طبق اصول و ضوابطی آحاد یک ملت آن را پذیرفته و روابط اجتماعی را بر آن استوار می سازند. طبعاً هر جامعه ای طبق فرهنگ و سنت موجود، ضوابط و حدودی دارد، که تعهدات بر محور آن انجام می گیرد.
در اسلام نیز معاهدات اجتماعی دامنه گسترده ای دارد، که خود جای بحثی مستقل دارد، تنها در این مناسبت بخشی از آنچه را که در گفتار علی (ع) در زمینه این معاهدات آمده می آوریم.
معاهدات اجتماعی در این بخش دو بعد دارد: یکی تعهدات مسلمین در برابر یکدیگر و دیگری تعهدات مسلمین با دیگران.
در بعد اول به اجمال باید گفت از آنجا که جامع اسلامی بر اساس اخوت عمیق ایمانی پی ریزی شده، و برای هر فرد و قشر و طبقه ای، حدود و حقوق و وظائفی مشخص گردیده و بر ذمه هر یک نهاده شده است انجام این تعهدات، و تکالیف از اهم مسائل اجتماعی اسلام است.
در این زمینه علی علیه السلام، خطاب به مردم چنین می فرماید:
«اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّ الوَفاءَ تَواَمُ الصِّدْقِ وَ لَا اَعْلَمُ جُنَّهً اَوْقَی مِنْهُ وَ مَا یَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ کَیفَ الْمَرْجِعُ وَ لَقَدْ اَصْبَحْنَا فِی زَمانٍ قَد اتَّخَذَ اَکْثَرُ اَهْلِهِ الْغَدْرَ کَیْساً وَ نَسَبَهُمْ اَهْلُ الجَهْلِ فِیهِ اِلَی حُسْنِ الحِیلَهِ». (4)
هان ای مردم! وفا توأم با صداقت است، من پوششی را مطمئن تر از آن نمی دانم، و کسی که بداند بازگشت او به کجا است، پیمان شکنی نمی کند. ما در زمانی بسر می بریم که بیشتر مردم، نیرنگ و مکر را ناشی از هوشیاری و زیرکی می دانند!
و هم آن حضرت در نامه ای که میان ربیعه و اهل یمن، نوشته چنین یاد می کند:
«لَا یَنْقُضُونَ عَهدَهُمْ لِمَعْتَبَهٍ عَاتِبٍ وَ لَا لِغَضَبِ غَاضِبٍ وَ لَا لِاسْتِذْلَالِ قَومٍ قَوْماً وَ لَا لِمسَبَّهِ قَومٍ قَوْماً عَلَی ذَلِکَ شَاهَدُهُمْ وَ غائِبُهُمْ وَ سَفِیهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ وَ حَلِیمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ ثُمَّ اِنَّ عَلَیهِمْ بِذَلِکَ عَهْدَ اللهِ وَ میثاقَهُ اِنَّ عَهدَ اللهِ کَانَ مَسْئُولاً».(5)
عهد خویش بموجب غیظ و غضب اشخاص و یا تحقیر و توهین و یا دشنام و اهانت، نمی شکنند. بر این عهد، حاضر و غائب و نادان و دانا و بردبار و جاهل شان، ملتزم اند، و عهد و میثاق الهی نیز بر دوش آنها است همانا عهد با خدا مورد سئوال و مواخذه است.
و در یکی از خطبه های نهج البلاغه در این باب چنین می خوانیم:
«الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ!اَدُّوهَا اِلَی اللهِ تُوَدِّکُمْ اِلَی الجَنَّهِ. اِنَّ اللهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَیْرَ مَجْهُولٍ وَ اَحَلَّ حَلَالَاً غَیرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرمَهَ الْمُسْلِمِ عَلَی الحُرَمِ کُلِّهَا، وَ شَدَّ بِالاِخْلَاصِ وَ التَّوْحِیدِ حُقُوقَ المُسلِمینَ فِی مَعاقَدهَا، «فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ» اِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا یَحِلُّ اَذَی الْمُسْلِمِ». (6)
واجبات را واجبات را! برای خدا آنها را انجام دهید. تا شما را به بهشت وارد سازد، همانا خداوند اموری را حرام کرده که پوشیده نیست، و چیزهایی را حلال نموده، که نامشخص نیست و حرمت مسلمانان را بر دیگر حرمتها برتری بخشیده، و حقوق مسلمین را به اخلاص و توحید لازم و استوار نموده، پس مسلمان کسی است که دیگر مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند و ایذای مسلم جایز نیست، مگر در جایی که (بحکم شرع) لازم گردد.
همانگونه که ملاحظه می کنیم وفای به تعهدات و پیمانها در جامعه اسلامی یک اصل اصیل اخلاقی و لازمه صداقت و ایمان و اخلاص و زرهی برای پاسداری حقوق جامعه و افراد آن تلقی شده، و همه افرادی که طرف پیمان اند، اعم از جاهل و عالم و حاضر و غایب بدان ملتزم اند، و هیچ عاملی همچون خشم و غضب و کینه و انتقام نباید بر تعهدات خدشه وارد سازد، خلاصه حصار مطمئن یک جامعه اسلامی عمل به تعهدات و پیمانها است و حقیقت مسلمانی در حفظ حرمت و حقوق همنوعان مسلمان است.
د- معاهدات مسلمین با دیگران (قراردادهای بین المللی)
مسئله مهم دیگر بحث پیمانهای مسلمین با غیرمسلمین است برای این مسئله در قرآن و روایات و کتب فقهی و حقوقی اسلامی تحت عنوان احکام اهل ذمه، ضوابط و حدودی مشخص شده و به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
در سخنان علی (ع) نیز در این زمینه به رهنمودهای بسیار ارزنده و آموزنده ای برخورد می کنیم. از آن جمله است، آنچه در خطبه جهان بیان فرمود آنگاه که شنید لشگر تجاوزگر طاغی زمان، معاویه، به شهر انبار هجوم برده و ضمن ارتکاب جنایات و قتل و غارتگری، به خانه های مردم ریخته و زیور از بدن زنان مسلمان و غیرمسلمان تحت ذمه می ربوده اند. متن سخن امام چنین است:
«وَ لَقَدْ بَلَغَنِی اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَی الْمَراَهِ الْمُسْلِمَهِ، وَ الْاُخْرَی الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمتُنِعُ مِنْهُ اِلَّا بِالاِسْتِرجاعِ و الاِسْتِرحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنهُمْ کَلْمٌ، وَ لَا اُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ اَنَّ امْراً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا اَسَفَاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً». (7)
به من خبر رسیده که نامردان سپاه معاویه، بر زنان مسلمان و زنان غیرمسلمان تحت ذمّه وارد می شده و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشواره از او می کنده اند و آنان بجز با لابه و التماس نمی توانستند جلوی وحشیگری آنان را بگیرند، و آن غارتگران با دست پر برگشته اند نه یک زخمی خورده اند، و نه خونی از آنان ریخته است. براستی که اگر مسلمانی از این پس از غصه بمیرد بر او ملامتی نیست، بلکه سزاوار این است.
ملاحظه می کنیم که معاهدات اجتماعی در اسلام میان مسلمین و غیر مسلمین چه اندازه اهمیت دارد، که امام در اظهار تألم و تأسف خود از جنایات امویان بر مسلمانان بی پناه همان اندازه از تضییع حقوق افراد ذمی متألم است که افراد مسلمان، و این در تاریخ بشر و مکتبها و نظامهای حقوقی انسانها بی سابقه است.
در نظام حقوقی اسلام، مردان و زمان اهل کتاب که به شرایط ذمه عمل کنند نه تنها حفظ جان و مال و عرض امنیت شان بر عهده دولت اسلامی است، بلکه آنها می توانند، به دین خود پای بند باشند و به معبدهای خود بروند، و در میان خود، قوانین و مقررات مورد قبول کتاب مورد نظرشان را بکار بندند، مشروط به آنکه علیه نظام اسلامی حرکت و توطئه ای نداشته باشند، که این شرایط و حدود در کتب فقیهه به تفصیل بیان شده است، و اینک فرازی دیگر از گفتار امام در همین زمینه. امام در سخنی دیگر به این نکته توجه می دهد که رعایت شرائط ذمه از سوی اهل کتاب بطور جدی بدانگونه باید مورد توجه قرار گیرد، که امکانات و تدارکات بوسیله آنان بدست دشمنان اسلام داده نشود که آنرا علیه مسلمین بکار گیرند، و این نکته نه تنها در خصوص اهل کتاب و اهل ذمه، بلکه در حق افراد مسلمان نیز صدق می کند، بدین معنی که اگر از سوی مسلمانی و یا معاهدی، با دشمنان اسلام همکاری شود، و مثلاً اسلحه یا وسائل دیگر جنگی، برای آنان ارسال گردد، بر دولت اسلامی است، چیزهایی را که وسیله کمک رسانی به دشمن است از آنان بگیرد و مصادره نماید، و زمینه توطئه منفی را منتفی سازد.
امام در این خصوص، ضمن دستورالعملی که برای مسئولان اخذ مالیات می دهد، چنین می نگارد:
«وَ لَا تَمَسُّنَّ مَالَ اَحَدٍ مِنَ النَّاسِ مُصَلٍّ وَ لَا مُعَاهَدٍ اِلَّا اَنْ تَجِدُوا فَرَساً اَوْ سِلَاحَاً یُعْدَی بِهِ عَلَی الْاِسْلامِ فَاِنَّهُ لَا یَنْبَغِِی لِلْمُسْلِمِ اَنْ یَدَعَ ذَلِکَ فِی اَیْدِی اَعْدَاءِ الْاسْلامِ فَیَکُونَ شَوْکَهً عَلَیْهِ». (8)
به مال هیچ کس اعم از مسلمانان و یا کفار ذمی، دست نزنید، مگر آنکه ببینید اسبی یا اسلحه ای را که در راه تجاوز بر مسلمین بکار گرفته می شود، که در چنین صورت برای یک مسلمان جایز نیست آن را در دست دشمنان اسلام باقی بگذارد، تا وسیله ای شود برای دشمن که بر مسلمانان چیره شود.
ه- صلح و معاهده با دشمن
آخرین بخش این مقاله، نقل و بیان سخن امام درباره صلح و معاهده با دشمن است، امام در عهدنامه خود، به «مالک اشتر نخعی» چنین می نویسد:
«وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ الَیْهِ عَدُوُّکَ وَ للهِ فِیهِ رضاً، فَاِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَهً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَهً مِنْ هُمُومَکَ وَ اَمْناً لِبَلاَدِکَ وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلُّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ، وَ اتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ». (9)
آن صلح را که دشمن به تو پیشنهاد می کند، اگر مورد رضای خدا باشد رد مکن، زیرا در صلح راحت برای سپاه و آرامش برای تو و امنیت برای کشور است، ولی جداً برحذر باش از دشمن بعد از صلح نمودنش، زیرا دشمن بسیاری اوقات برای غافلگیر کردن نزدیک می شود، بنابراین دوراندیش باش و خوش بینی را متهم کن.
همانگونه که ملاحظه می کنیم در گفتار امام نکته هایی بسیار ظریف است.
1- صلح از سوی دشمن پیشنهاد می شود، نه از سوی مسلمین (در مواقع جنگ).
2- صلح باید مورد رضای خدا باشد و به دین و مسلمین زیان نرساند.
3- صلح با شرائط مذکور، آرامشی برای دولت و سپاه و ملت است.
4- پس از مصالح باید شدیداً مراقب حرکات دشمن بود، که هر لحظه امکان توطئه و حمله مجدد وجود دارد.
5- از ساده اندیشی و حسن ظن که اغلب، شیوه افراد صالح و بی غل و غش است، باید برحذر بود که موجب ضرر و غرامت جبران ناپذیر، برای جبهه حق خواهد بود. مؤمن باید با کیاست و هوشیاری و حدّت نظر و سیاست الهی و بینش ایمانی، دشمن را زیرنظر داشته باشد، و هرگز فریب نخورد، زیرا دشمن هزاران دام ابلیسی و افسون جادوئی دارد، اما بینش ایمانی است که می تواند همه تار و پودهای ساحران فرعونی را در هم پیچد.
«وَ اِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَهً اَوْ اَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّهً فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالْاَمانَهِ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّهً دُونَ مَا اَعْطیْتَ فَاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرائِضِ اللهِ شَیْءٌ النَّاسُ اَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ اَهْوَائِهِمْ وَ تشَتُّتِ آرَائِهِم مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُود وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیماَ بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لَا تَخِیسَنَّ بِعَهْدَکَ وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوِّکَ، فَاِنَّهُ لَا یَجْتَرِیءُ عَلَی اللهِ اِلَّا جَاهِلٌ شَقِیُّ وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ اَمْناً اَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ اِلَی مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ اِلَی جِوَارِهِ، فَلَا اِدْغَالَ وَ لَا مُدَالَسَهَ وَ لَا خِدَاعَ فِیهِ».
و اگر با دشمن پیمانی بستی بدان وفا کن و با رعایت امانت به تعهد خویش پای بند باش، و با دل و جان در انجام آن بکوش، چه، هیچ یک از واجبات الهی نیست که مردم با همه اختلاف نظرهایی که دارند، بر آن اتفاق نظر داشته باشند، مانند وفای بعهد، و مشرکان نیز در بین خودشان، جدای از مسلمین آن را محترم شمرده اند، زیرا عواقب پیمان شکنی را دیده بودند پس به تعهد خویش جفا و خیانت مکن، و از خیانت به دشمن برحذر باش، چه آنکه بر خدا گستاخی نکند جز نادان بدبخت و خداوند با رحمت خویش، عهد و پیمانش را محیط امن و حریم آسایش بندگان قرار داده، تا در حمایت او پناه گیرند، بنابراین فساد، تدلیس و نیرنگ محکوم است.
«وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ وَ لَا تُعَوِّلَنَّ عَلَی لَحْنِ قَوْلٍ بَعْدَ التَّاْکِیدِ وَ التَّوْثِقَهِ وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقٌ اَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللهِ، اِلَی طَلَبِ انْفِساَخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، فَاِنَّ صَبْرَکَ عَلَی ضِیقِ اَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِِهِ، خَیْرُ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ اَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللهِ فِیهِ طِلْبَهٌ لَا تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَ لَا آخِرَتِکَ».
پیمانی که در آن طفره و ابهام باشد، منعقد مکن، و پس از انعقاد، آن را با عبارات مهم و قابل توجیه، نقض مکن، و مبادا برای حل مشکی به نقض آن عهدی که خدا بر تو لازم ساخته، به اقدام ناحق کشیده شوی، چه، تحمل مشکلی که امید گشایش آن، با حسن عاقبت می رود، از نیرنگی که سرانجامش هراس است، و خداوند از آن مؤاخذه می نماید، و دنیا و آخرتت را بباد می دهد، بهتر است.
نکته بسیار حساس و اساسی که امام در این فراز بر آن تأکید دارد این است که به قراردادهایی که میان دولت اسلام با دشمن منعقد شده باید وفادار بود، که پیمان شکنی، گرچه با دشمن باشد، ناپسند و مبغوض خداوند است.
در این پیمانها نباید شیوه دیپلماسی و دغلبازی بکار گرفته شود، زیرا اسلام با صداقت و حسن عمل و امانت گسترش یافته، و بیگانگان باید از مسلمین، آراستگی و صداقت و امانت و حسن عمل و پرهیز از مکر و حیله گرچه احتمالاً زیانهایی را ببار می آورد، ولی تا آن جا که این زیانها قابل تحمل باشد، و به کیان اسلام و مسلمین خدشه وارد نسازد، قابل تحمل است، زیرا آن جا که حق محور است و هدف رضای خدا، سرانجام هر کاری به سود جبهه حق تمام خواهد شد.

پی نوشت ها :

1- نهج البلاغه، خ131.
2- نهج البلاغه، خ 200.
3- نهج البلاغه، خ 216.
4- نهج البلاغه، خ 41.
5- نهج البلاغه، خ 74.
6- نهج البلاغه، خ 167.
7- نهج البلاغه، خ 27.
8- نهج البلاغه، ن 51.
9- نهج البلاغه، ن 53.

منبع: سالنمای النهج 1-5

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید