نقد و بررسی:
جهاد در اسلام و اهداف آن
اسلام خاتم ادیان الهی است و تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل همه جانبه انسانهاست؛ این ظرفیت و کارکرد با اهمیت، به خاطر این است که اساسا احکام و اموزههای دین اسلام، منطبق و هماهنگ با فطرت انسانی است. قانون جهاد یکی از مهمترین احکام و آموزههای اسلام است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم از مسیر حرکت تکاملی انسان، وضع و تشریع شده است.
در طول تاریخ حیات اسلام، برخی به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفهی تشریع جهاد، یا از روی غرضورزی – به خصوص مستشرقین – اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساختهاند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار دادهاند.
“منتسکیو” میگوید: “دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده است، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید میکند”.(1)
قاضی “لوریمر” ضمن نوشتهای که در سال 1883م نشر داد، مینویسد: “مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمیها و مسیحیها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسئلهی لاینحلی خواهد بود”.(2)
مجیدی خدوری – مسیحی عراقی الاصل – ادعا میکند: “هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی است؛ به گونهای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولتها را به رسمیت نمیشناسند…. هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پلهی بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست…. اسلام چون از مسلمان کردن همهی مردم عاجز بود، فرقههای غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی میکردند، به تدریج با آنها رابطه برقرار میکرد…. روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی – اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است”.(3)
“برناردلوییس” خاورشناس انگلیسی، معتقد است: “اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی میشناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی، سیاستگذاری نموده است و جهان را به دو ناحیهی دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دایمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد… حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همهی مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده نمایند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت؛ تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد”.(4)
ادعاهای مزبور، بر این پیشفرض استوار است که ماهیت حقوق بینالملل اسلامی، “حقوق جنگ” است و اسلام دین شمشیر است؛ و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعاشان آوردهاند.
این ادعاها، امروزه به صورت دیگری و در قالب شبهات نوین، عنوان میشود: اسلام دین خشنونت است؛ اسلام دین جنگ و شمشیر است؛ جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و…. به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح میشود، تازگی ندارد.
منشأ اتهامات فوقالذکر، اگر نگویم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید میآید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آنچه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب گشتهاند – و در بسیاری از مواقع عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است – تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است؛ زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ – سیاست جنگ و گریز حکومتها – ارائه کردهاند. از بارزرین نمونهی این اشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤالهای زیر را در اذهان تداعی مینماید:
آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بین المللی اسلام با دیگران، تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم، قابل تفسیر است؟
برای دستیابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهشگر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نماید. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله و ائمهی معصومینعلیهم السلام است، نه رفتار حکومتهای خودکامهای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشتند. ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده میکنیم:(5) یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام و دیگری اهداف جهاد در اسلام.
الف) جایگاه و ارزش جهاد در اسلام
اصولاً جهاد یکی از نشانههای موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزهاند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند، تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
از آنجا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری مینماید؛ بنا بر این، وجود قانون جهاد با اهداف عالیای که دارد، نه تنها مایهی تعجب، که از افتخارات دین اسلام است.
امام علیعلیه السلام: میفرماید: “اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّه، فتحه اللَّه لخاصّه اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللَّه الحصینه و جنّته الوثیقه”(6)؛
امّا بعد، جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است.
و خداوند جهاد را برای ارجمندی اسلام فرض و واجب نموده است؛(7) چه این که در اسلام همه چیز بر محور توصیهها، نصایح و اندرزها دور نمیزند، بلکه در مواردی مبارزهی جدی با دشمنان دین لازم است.
به فرمودهی علامهی طباطبایی (ره): دفاع مسلحانه و قتال، آخرین وسیلهی دفاع برای یک مسلمان است؛ وقتی به آن متوسل میشوند که راههای دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا که همان داغ کردن است. وقتی به آن متوسل میشوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام میکند به این که بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند، تا بقیه نجات یابند؛ و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد… و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است”.(8)
پس از آشنایی اجمالی به ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد و از دیدگاه اسلامی میپردازیم.
ب) اهداف جهاد در اسلام
معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، به صورت مبسوط و جامع، از حوصلهی این مقاله بیرون است؛(9) امّا در حد پاسخگویی به سؤالات سابق الذکر، باید دید که جهاد اسلامی چه اهدافی را دنبال میکند.
1- جهاد ابتدایی یا آزادی بخش: میدانیم خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، همانند سایر انبیای الهی، وظیفه دارد این احکام را به مردم ابلاغ نماید و انسانها را به توحید فرا بخواند. کار پیامبر ابلاغ دعوت خدا و بیدار کردن فطرتهای خفته و غفلت زده است. پیامبر مأمور نیست که با زور و قهر مردم را به پذیرش اسلام و ارزشهای اسلامی مجبور کند. اساسا چنین کاری نه شدنی است و اگر ممکن هم باشد، سودمند نخواهد بود. اما اگر کسانی بخواهند مانع دعوت او شوند و از ابلاغ پیام الاهی جلوگیری کنند و مردمی را در جهل و غفلت نگه دارند و مانع از شنیدن سخن حق شوند، پیامبر اگر مصلحت باشد و بتواند، با آنان میجنگد تا مردم تحت ستم و تزویر را رها کرده و در موقعیت انتخاب و هدایت قرار دهد. دعوت به توحید و یکتاپرستی مراحلی دارد؛ گاهی اگر با روشهای مسالمتجویانه ممکن نباشد، باید با توسل به زور موانع را – اعم از فرد یا گروه – از سر راه دعوت بردارند و زمینهی تبلیغ و ارشاد را فراهم نماید. به بیان دیگر، این حق مسلم همهی انسانها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آنها آزاد باشند؛ حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آنها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد گردند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیلهای استفاده کنند و از اینجا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن میگردد.
علاّمهی طباطبایی (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از افراد از آیات جهاد کردهاند، مینویسد:(10)
“… پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنجها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمهی توحید است. اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام، به شیوهی نیکو، اقدام به جهاد نکرده است؛ چنان چه سیرهی پیامبرصلی الله علیه وآله چنین بود. خداوند میفرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن(11). این آیه، مطلق است، لذا خداوند میفرماید: تا آنها که هلاک (گمراه) میشوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده میشود (هدایت مییابد) از روی دلیل روشن باشد”.(12)
از بیان ایشان استفاده میشود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت، دفاع از توحید و رسالت توحیدی است؛ دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حقجوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کردهاند: “روح جهاد، دفاع است نه تهاجم”(13)
2- جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری، اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناختهاند و به فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده، حق میدهد که برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفط موجودیت خویش فرو گذار نکند. این نوع جهاد را “جهاد دفاعی” مینامند. اغلب جنگهای صدر اسلام جنبهی دفاعی داشته است.
در نخستین آیاتی که اجازهی جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفهی تشریع جهاد تصریح شده است. در این که اولین آیهی مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است.(14) بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کردهاند:
“أذن للّذین یقاتلون بانهم ظلموا و أن اللَّه علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم یغیر حق ألا ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللَّه النّاس بعضهم ببعضٍ لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللَّه کثیرا و لینصرن اللَّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز”؛(حج/39 و 40)
به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازهی جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است؛ همانها که به ناحق از خانهی خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، (و این نبود) جز این که میگفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آنها را به وسیلهی بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود ویران میگردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری میکند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
به نظر میرسد که تعبیر “اذن” که در آیه به کار رفته است، تناسب بیشتری با اولین آیهی جهاد بودن دارد.(15)
در هر حال در این آیهی مبارکه، به دو حکمت مهم از فلسفههای جهاد اشاره شده است: نخست جهاد “مظلوم” در برابر “ظالم.”حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی مظلوم است که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن، دست ستمگر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوتهایی است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران کردن معابدی، که مرکز بیداری افکار است، دارند. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بندهی خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطرهها محو سازند.
در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز (که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند)، تودهی مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب آنها را عملاً به ویرانهای تبدیل کنند.
بنابر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پایبندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمیفهمد، لازم و ضروری مینماید.
آیا کسانی که تنها به جرم “لا اله الا اللّه” گفتن از خانه و کاشانهشان آواره میشوند، میتوانند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بینالمللی و اخطارها و تصویبنامههای سازمانهای جهانی را که مورد وفاق ملتها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده میانگارد و استکبار جهانی و در رأس همه، امریکا از آن حمایت میکند، آیا اینها منطق و مذاکره را میفهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چارهای جز توسل به جهاد و زور نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست؛ بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا میگذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آنها باشد. وقتی دشمن، همه راههای مسالمتجویانه را میبندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ میکوبد، آیا چارهای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن می ماند؟!
3- جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصل اشاره شده است:
“و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللَّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیراً”؛(16) چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟ همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّی قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما!
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان میخواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم و جهاد کنند.
4- جهاد برای محو شرک و بتپرستی و رفع فتنه: اسلام در عین این که آزادی عقیده را محترم میشمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بتپرستی سختگیر است؛ زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشهکن گردد: “و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه”(17)؛ و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بتپرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد.
اسلام میگوید: باید صفحهی زمین از آلودگی به شرک و بتپرستی پاک گردد و به همهی مسلمانان نوید میدهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بتپرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت.
از آنچه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن میشود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیلهی سلطهجویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم کاشف الغطاء (قدس سره) در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام میپردازد: “حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا میکنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملتها چیره شده است، اشتباه میکنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمیشود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن میشود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد”(18) و اگر اسلام شمشیر به کار میبرد، برای در هم کوباندن ستمگران و برداشتن شرّ آنها از سر ملتها است؛ همان ستمگرانی که به حجت و برهان گردن نمینهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّتها استفاده میکنند”.(19)
امام خمینیقدس سره – احیاگر اندیشهی ناب اسلام محمدی – میگوید: “اولاً ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همهی کشورها، آرامش و صلح باشد؛ لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همهی ملت ما جنگجو است”(20).
محمد شلتوت – فقیه مصری – از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملتها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری(21) و برابری همهی انسانها در وظایف و حقوق چنین میگوید: “اسلام از همین رو سیاست صلحجویانهای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونههای روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ، صلح به عنوان حالت اصلی رابطهی میان انسانها، زمینهی همکاری و آشناییشان را فراهم آورد و موجب اشاعهی نیکی میان همگان شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارد؛ امّا این که خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز! “آیا تو مردم را به اجبار وامیداری که ایمان بیاورند؟(22) “” او در ادامه میگوید: “اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمیکند؛ مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کنند، تازه آن هم به این نیست که بار دیگر جوّ مسالمتآمیزی پدید آید”.(23)
از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه میرسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یکدیگرند؛ چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همهی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمیزند؛ لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمینهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامههای اسلامیاند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملاً منطقی و قابل عرضه بر دولت و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفهی تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار مینماید. در حقیقت یکی از مهمترین عوامل حفظ و پایداری صلح و دوستی، جنگ و جهاد رهاییبخش است! علاوه بر این به نظر میرسد وحشت یک عدهای از پیشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامههای حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهرهی دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیش رفت اسلام را در جهان بگیرند؛ امّا غافل از آن که این وعدهی حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت:
“هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون”؛(24) او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا آن را بر همهی آیینها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
اللّهم انّا نرغب الیک فی دولهٍ کریمه تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.
پینوشتها:
1) منتسکیو، روح القوانین، ترجمهی علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، 1349، چاپ 6)، ص 671.
2) جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، (چاپ ادنبورک، 1883م) ج 1، ص 101، به نقل از: مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمهی غلامرضا سعیدی، تهران: اقبال و شرکا، 1355، ص 423.
3) مجید خدوری، همان، صص 72 – 73.
4) حمید بهزادی، نشریهی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی: روابط بینالمللی اسلام در دورهی امپراتوری عثمانی، شمارهی 12، زمستان 1351، دانشگاه تهران ، صص 116 – 117.
5) برای اطلاعات بیشتر در زمینهی فلسفهی تشریع جهاد، ر. ک: علامه سیدمحمد حسین طباطبایی، ترجمهی تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 195 – 190 سورهی بقره؛ مرتضی مطهری، جهاد، تهران: صدرا؛ حسین نوری، جهاد، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366؛ سید قطب، حسن البناء، مورودی، فلسفهی جهاد در اسلام، ترجمهی سید محمود خضری، تهران: انتشارات اسلامی، 1359).
6) نهج البلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم: مؤسسهی دارالهجره، 1407 ه ق، ص 69، خ 27؛
ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ج 5، ص 258 به بعد؛ ر. ک: حسین شفایی، جنگ و جهاد در نهجالبلاغه، قم: دفتر نشر انتشارات اسلامی، بیتا، ص 9 به بعد.
7) نهج البلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
8) علامه سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14، ص 545.
9) ر. ک. محمدتقی مصباح یزدی، جزوهی حقوق و سیاست، ص 2135 ،جنگ از دیدگاه قرآن کریم؛ و ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 25 به بعد.
10) محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 99 ذیل آیهی 190، سورهی بقره.
11) سورهی نحل، (16)، آیهی 125.
12) سورهی انفال،(8) آیهی 42.
13) پیام قرآن، ج 10، ص 332.
14) ر. ک: المیزان، ج 14، ص 419. عدهای آیهی 39 سورهی حج، بعضی، آیهی 190 سوره یبقره، و بعضی آیهی 111 سورهی توبه را اولین آیهی جهاد گفتهاند.
15) ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 10، ص 355.
16) سورهی نساء، (4)، آیهی 75.
17) سورهی بقره (2)، آیهی 193.
18) سورهی بقره (2)، آیهی 256؛ یونس (10)، آیهی 99؛ کهف (18)، آیهی 29؛ زمر (39)، آیات 14 و 15.
19) محمدحسین کاشف الغطاء، المثل العلیانی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت: دارالغدیر للطباعه، ص 46.
20) در جست و جوی راه از کلام امام، دفتر دوّم ، جنگ و جهاد، تهران: سپهر، 1261، ص 126.
21) سورهی نساء (4)، آیهی 1؛ حجرات (49)، آیهی 13.
22) سورهی یونس (10)، آیهی 99.
23) محمد شلتوت، الاسلام عقیده و شریعه، بیروت:دار الشرق، ص 453.
24) سورهی توبه (9)، آیهی 33.