با توجه به تشریع جهاد در اسلام، و آیات فراوانی که در موضوع جنگ و جهاد در قرآن وجود دارد و نیز سیره پیشوایان اسلام، آیا باز هم می‌توان گفت اسلام دین جنگ و شمشیر نیست بلکه آیین صلح است؟!

با توجه به تشریع جهاد در اسلام، و آیات فراوانی که در موضوع جنگ و جهاد در قرآن وجود دارد و نیز سیره پیشوایان اسلام، آیا باز هم می‌توان گفت اسلام دین جنگ و شمشیر نیست بلکه آیین صلح است؟!

نقد و بررسی:
جهاد در اسلام و اهداف آن
اسلام خاتم ادیان الهی است و تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل همه جانبه انسان‌هاست؛  این ظرفیت و کارکرد با اهمیت، به خاطر این است که اساسا احکام و اموزه‌های دین اسلام، منطبق و هماهنگ با فطرت انسانی است. قانون جهاد یکی از مهم‌ترین احکام و آموزه‌های اسلام است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم از مسیر حرکت تکاملی انسان، وضع و تشریع شده است.
در طول تاریخ حیات اسلام، برخی به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفه‏ی تشریع جهاد، یا از روی غرض‌ورزی – به خصوص مستشرقین – اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساخته‏اند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده‏اند.
“منتسکیو” می‏گوید: “دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده است، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید می‏کند”.(1)
قاضی “لوریمر” ضمن نوشته‏ای که در سال 1883م نشر داد، می‏نویسد: “مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمی‏ها و مسیحی‏ها و از این بالاتر با سایر افراد بشر، یک مسئله‏ی لاینحلی خواهد بود”.(2)
مجیدی خدوری – مسیحی عراقی الاصل – ادعا می‏کند: “هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی است؛ به گونه‏ای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولت‏ها را به رسمیت نمی‏شناسند…. هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله‏ی بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست…. اسلام چون از مسلمان کردن همه‏ی مردم عاجز بود، فرقه‏های غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی می‏کردند، به تدریج با آن‏ها رابطه برقرار می‏کرد…. روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی – اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است”.(3)
“برناردلوییس” خاورشناس انگلیسی، معتقد است: “اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی می‏شناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی، سیاست‏گذاری نموده است و جهان را به دو ناحیه‏ی دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دایمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد… حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه‏ی مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده نمایند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت؛ تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد”.(4)
ادعاهای مزبور، بر این پیش‏فرض استوار است که ماهیت حقوق بین‏الملل اسلامی، “حقوق جنگ” است و اسلام دین شمشیر است؛ و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعاشان آورده‏اند.
این ادعاها، امروزه به صورت دیگری و در قالب شبهات نوین، عنوان می‏شود: اسلام دین خشنونت است؛ اسلام دین جنگ و شمشیر است؛ جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و…. به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح می‏شود، تازگی ندارد.
منشأ اتهامات فوق‏الذکر، اگر نگویم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید می‏آید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آن‏چه که در عمل، بعضی از حکام و فرمان‏روایان کشورهای اسلامی مرتکب گشته‏اند – و در بسیاری از مواقع عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است – تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است؛ زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ – سیاست جنگ و گریز حکومت‏ها – ارائه کرده‏اند. از بارزرین نمونه‏ی این اشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤال‏های زیر را در اذهان تداعی می‏نماید:
آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا  جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بین المللی اسلام با دیگران، تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم، قابل تفسیر است؟
برای دست‏یابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهش‏گر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نماید. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله و ائمه‏ی معصومین‏علیهم السلام است، نه رفتار حکومت‏های خودکامه‏ای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشتند. ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده می‏کنیم:(5) یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام و دیگری اهداف جهاد در اسلام.

الف) جایگاه و ارزش جهاد در اسلام
اصولاً جهاد یکی از نشانه‏های موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات  زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزه‏اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند، تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
از آن‏جا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری می‏نماید؛ بنا بر این، وجود قانون جهاد با اهداف عالی‏ای که دارد، نه تنها مایه‏ی تعجب، که از افتخارات دین اسلام است.
امام علی‏علیه السلام: می‌فرماید: “اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّه، فتحه اللَّه لخاصّه اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللَّه الحصینه و جنّته الوثیقه”(6)؛
امّا بعد، جهاد، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است.
و خداوند جهاد را برای ارج‏مندی اسلام فرض و واجب نموده است؛(7) چه این که در اسلام همه چیز بر محور توصیه‏ها، نصایح و اندرزها دور نمی‏زند، بلکه در مواردی مبارزه‏ی جدی با دشمنان دین لازم است.
به فرموده‏ی علامه‏ی طباطبایی (ره): دفاع مسلحانه و قتال، آخرین وسیله‏ی دفاع برای یک مسلمان است؛ وقتی به آن متوسل می‏شوند که راه‏های دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا که همان داغ کردن است. وقتی به آن متوسل می‏شوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام می‏کند به این که بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند، تا بقیه نجات یابند؛ و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد… و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است”.(8)
پس از آشنایی اجمالی به  ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد و از دیدگاه اسلامی می‏پردازیم.

ب) اهداف جهاد در اسلام
معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، به صورت مبسوط و جامع، از حوصله‏ی این مقاله بیرون است؛(9) امّا در حد پاسخ‏گویی به سؤالات سابق الذکر، باید دید که جهاد اسلامی چه اهدافی را دنبال می‏کند.
1- جهاد ابتدایی یا آزادی بخش: می‏دانیم خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله، همانند سایر انبیای الهی، وظیفه دارد این احکام را به مردم ابلاغ نماید و انسان‏ها را به توحید فرا بخواند. کار پیامبر ابلاغ دعوت خدا و بیدار کردن فطرت‌های خفته و غفلت زده است. پیامبر مأمور نیست که با زور و قهر مردم را به پذیرش اسلام و ارزش‌های اسلامی مجبور کند. اساسا چنین کاری نه شدنی است و اگر ممکن هم باشد، سودمند نخواهد بود. اما اگر کسانی بخواهند مانع دعوت او شوند و از ابلاغ پیام الاهی جلوگیری کنند و مردمی را در جهل و غفلت نگه دارند و مانع از شنیدن سخن حق شوند، پیامبر اگر مصلحت باشد و بتواند، با آنان می‌جنگد تا مردم تحت ستم و تزویر را رها کرده و در موقعیت انتخاب و هدایت قرار دهد. دعوت به توحید و یکتاپرستی مراحلی دارد؛ گاهی اگر با روش‌های مسالمت‌جویانه ممکن نباشد، باید با توسل به زور موانع را – اعم از فرد یا گروه – از سر راه دعوت بردارند و زمینه‏ی تبلیغ و ارشاد را فراهم نماید. به  بیان دیگر، این حق مسلم همه‏ی انسان‏ها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آن‏ها آزاد باشند؛ حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آن‏ها را از این حق مشروع‌شان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن‏ها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی  آزاد گردند، طرف‏داران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیله‏ای استفاده کنند و از این‏جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می‏گردد.
علاّمه‏ی طباطبایی (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از افراد از آیات جهاد کرده‏اند، می‏نویسد:(10)
“… پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنج‏ها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه‏ی توحید است. اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام، به شیوه‏ی نیکو، اقدام به جهاد نکرده است؛ چنان چه سیره‏ی پیامبرصلی الله علیه وآله چنین بود. خداوند می‏فرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن(11). این آیه، مطلق است،  لذا خداوند می‏فرماید: تا آن‏ها که هلاک (گم‏راه) می‏شوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده می‏شود (هدایت می‏یابد) از روی دلیل روشن باشد”.(12)
از بیان ایشان استفاده می‏شود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت، دفاع از توحید و رسالت توحیدی است؛ دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حق‌جوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کرده‏اند: “روح جهاد، دفاع است نه تهاجم”(13)
2- جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری، اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناخته‌اند و به فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده، حق می‏دهد که برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آن‏چه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفط موجودیت خویش فرو گذار نکند. این نوع جهاد را “جهاد دفاعی” می‏نامند. اغلب جنگ‏های صدر اسلام جنبه‏ی دفاعی داشته است.
در نخستین آیاتی که اجازه‏ی جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه‏ی تشریع جهاد تصریح شده است. در این که اولین آیه‏ی مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث  است.(14) بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کرده‏اند:
“أذن للّذین یقاتلون  بانهم  ظلموا و أن  اللَّه علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم یغیر حق ألا ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللَّه النّاس بعضهم ببعضٍ لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللَّه کثیرا و لینصرن اللَّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز”؛(حج/39 و 40)
به آن‏ها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه‏ی جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند و خدا قادر بر نصرت آن‏ها است؛ همان‏ها که به ناحق از خانه‏ی خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، (و این نبود) جز این که می‏گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آن‏ها را به وسیله‏ی بعضی دیگر دفع نکند،  دیرها و صومعه‏ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن‏ها بسیار برده می‏شود ویران می‏گردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری می‏کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
به نظر می‏رسد که تعبیر “اذن” که در آیه به کار رفته است، تناسب بیش‏تری با اولین آیه‏ی جهاد بودن دارد.(15)
در هر حال در این آیه‏ی مبارکه، به دو حکمت مهم از فلسفه‏های جهاد اشاره شده است: نخست جهاد “مظلوم” در برابر “ظالم.”حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی مظلوم است که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن، دست ستم‏گر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوت‏هایی است که قصد محو نام خدا را از دل‏ها و ویران کردن معابدی، که مرکز بیداری افکار است، دارند. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بنده‏ی خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطره‏ها محو سازند.
در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز (که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند)، توده‏ی مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب آن‏ها را عملاً به ویرانه‏ای تبدیل کنند.
بنابر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پای‏بندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمی‏فهمد، لازم و ضروری می‏نماید.
آیا کسانی که تنها به جرم “لا اله الا اللّه” گفتن از خانه و کاشانه‏شان آواره می‏شوند، می‏توانند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بین‏المللی و اخطارها و تصویب‏نامه‏های سازمان‏های جهانی را که مورد وفاق ملت‏ها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده می‏انگارد و استکبار جهانی و در رأس همه، امریکا از آن حمایت می‏کند، آیا این‏ها منطق و مذاکره را می‏فهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چاره‏ای جز توسل به جهاد و زور نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست؛ بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا می‌گذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آن‌ها باشد. وقتی دشمن، همه راه‌های مسالمت‌جویانه را می‌بندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ می‌کوبد، آیا چاره‌ای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن می ماند؟!
3- جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصل اشاره شده است:
“و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللَّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیراً”؛(16) چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستم‏گران تضعیف شده‏اند، پیکار نمی‏کنید؟ همان افراد (ستم‏دیده‏ای) که می‏گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستم‏گرند بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّی  قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما!
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان می‏خواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم و جهاد کنند.
4- جهاد برای محو شرک و بت‏پرستی و رفع فتنه: اسلام در عین  این که آزادی عقیده را محترم می‏شمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بت‏پرستی سخت‏گیر است؛ زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشه‏کن گردد: “و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه”(17)؛ و با آن‏ها پیکار کنید! تا فتنه (و بت‏پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد.
اسلام می‏گوید: باید صفحه‏ی زمین از آلودگی به شرک و بت‏پرستی پاک گردد و به همه‏ی مسلمانان نوید می‏دهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بت‏پرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت.
از آن‏چه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن می‏شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیله‏ی سلطه‏جویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم کاشف الغطاء (قدس سره) در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام می‏پردازد: “حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا می‏کنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملت‏ها چیره شده است، اشتباه می‏کنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمی‏شود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن می‏شود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد”(18) و اگر اسلام شمشیر به کار می‏برد، برای در هم کوباندن ستم‏گران و برداشتن شرّ آن‏ها از سر ملت‏ها است؛ همان ستم‏گرانی که به حجت و برهان گردن نمی‏نهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّت‏ها استفاده می‏کنند”.(19)
امام خمینی‏قدس سره – احیاگر اندیشه‏ی ناب اسلام محمدی – می‏گوید: “اولاً ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه‏ی کشورها، آرامش و صلح باشد؛ لیکن اگر جنگ  را بر ما تحمیل کنند، همه‏ی ملت ما جنگ‌جو است”(20).
محمد شلتوت – فقیه مصری – از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملت‏ها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری(21) و برابری همه‏ی انسان‏ها در وظایف و حقوق چنین می‏گوید: “اسلام از همین رو سیاست صلح‏جویانه‏ای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونه‏های روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ، صلح به عنوان حالت اصلی رابطه‏ی میان انسان‏ها، زمینه‏ی هم‏کاری و آشنایی‏شان را فراهم آورد و موجب اشاعه‏ی نیکی میان همگان شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارد؛ امّا این که خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!  “آیا تو  مردم را به اجبار وامی‏داری که ایمان بیاورند؟(22) “” او در ادامه می‏گوید: “اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمی‏کند؛ مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کنند، تازه آن هم به این نیست که بار دیگر جوّ مسالمت‏آمیزی پدید آید”.(23)
از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه می‏رسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یکدیگرند؛ چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه‏ی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمی‏زند؛ لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمی‏نهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه‏های اسلامی‏اند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملاً منطقی و قابل عرضه بر دولت و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه‏ی تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار می‏نماید. در حقیقت یکی از مهم‌ترین عوامل حفظ و پایداری صلح و دوستی، جنگ و جهاد رهایی‌بخش است! علاوه بر این به نظر می‏رسد وحشت یک عده‏ای از پیش‏رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامه‏های حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهره‏ی دروغین و وحشت‏ناکی بسازند تا جلو پیش رفت اسلام را در جهان بگیرند؛ امّا غافل از آن که این وعده‏ی حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت:
“هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون”؛(24) او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا آن را بر همه‏ی آیین‏ها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
اللّهم  انّا نرغب الیک فی دولهٍ کریمه تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.

پی‌نوشت‌ها:
1) منتسکیو، روح القوانین، ترجمه‏ی علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، 1349، چاپ 6)، ص 671.
2) جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، (چاپ ادنبورک، 1883م) ج 1، ص 101، به نقل از: مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه‏ی غلام‏رضا سعیدی، تهران: اقبال و شرکا، 1355، ص 423.
3) مجید خدوری، همان، صص 72 – 73.
4) حمید بهزادی، نشریه‏ی دانشکده‏ی حقوق و علوم سیاسی: روابط بین‏المللی اسلام در دوره‏ی امپراتوری عثمانی، شماره‏ی 12، زمستان 1351، دانشگاه تهران ، صص 116 – 117.
5) برای اطلاعات بیش‏تر در زمینه‏ی فلسفه‏ی تشریع جهاد، ر. ک: علامه سیدمحمد حسین طباطبایی، ترجمه‏ی تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 195 – 190 سوره‏ی بقره؛ مرتضی مطهری، جهاد، تهران: صدرا؛ حسین نوری، جهاد، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366؛ سید قطب، حسن البناء، مورودی، فلسفه‏ی جهاد در اسلام، ترجمه‏ی سید محمود خضری، تهران: انتشارات اسلامی، 1359).
6) نهج البلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم: مؤسسه‏ی دارالهجره، 1407 ه ق، ص 69، خ 27؛
ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ج 5، ص 258 به بعد؛ ر. ک: حسین شفایی، جنگ و جهاد در نهج‏البلاغه، قم: دفتر نشر انتشارات اسلامی، بی‏تا، ص 9 به بعد.
7) نهج البلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
8) علامه سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14، ص 545.
9) ر. ک. محمدتقی مصباح یزدی، جزوه‏ی حقوق و سیاست، ص 2135 ،جنگ از دیدگاه قرآن کریم؛ و ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 25 به بعد.
10) محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 99 ذیل آیه‏ی 190، سوره‏ی بقره.
11) سوره‏ی نحل، (16)، آیه‏ی 125.
12) سوره‏ی انفال،(8) آیه‏ی 42.
13) پیام قرآن، ج 10، ص 332.
14) ر. ک: المیزان، ج 14، ص 419. عده‏ای آیه‏ی 39 سوره‏ی حج، بعضی، آیه‏ی 190 سوره یبقره، و بعضی آیه‏ی 111 سوره‏ی توبه را اولین آیه‏ی جهاد گفته‏اند.
15) ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 10، ص 355.
16) سوره‏ی نساء، (4)، آیه‏ی 75.
17) سوره‏ی بقره (2)، آیه‏ی 193.
18) سوره‏ی بقره (2)، آیه‏ی 256؛ یونس (10)، آیه‏ی 99؛ کهف (18)، آیه‏ی 29؛ زمر (39)، آیات 14 و 15.
19) محمدحسین کاشف الغطاء، المثل العلیانی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت: دارالغدیر للطباعه، ص 46.
20) در جست و جوی راه از کلام امام، دفتر دوّم ، جنگ و جهاد، تهران: سپهر، 1261، ص 126.
21) سوره‏ی نساء (4)، آیه‏ی 1؛ حجرات (49)، آیه‏ی 13.
22) سوره‏ی یونس (10)، آیه‏ی 99.
23) محمد شلتوت، الاسلام عقیده و شریعه، بیروت:دار الشرق، ص 453.
24) سوره‏ی توبه (9)، آیه‏ی 33.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید