قبل از بیان صحت این تقسیم باید معنای این اصطلاحات روشن شود تا تفاوت آن ها آشکار شود و ارتباط آن ها با معنای حقیقی شفاعت مشخص شود.
شفاعت تکوینی: هر پدیدهای برای خود علّتی دارد که سرچشمه برای وجود معلول است و قانون علیت یکی از اصول مسلّم و مورد پذیرش هر انسان واقع گراست، لذا جهان خلقت که مجموعهای از علل و معلولات است و از آن جا که در وجود خودشان محتاج به علت دیگری هستند که آن ها را ایجاد کند «ممکن الوجود هستند» در نهایت تمام این علتها و معلول ها باید به علتی ختم شود که محتاج به غیر نیست و وجودش ذاتی اوست و معلول غیر نیست و تمام جهان آفرینش قائم به وجود اوست و هرچه دارد وابسته به خداوند است روشنایی خورشید و سوزندگی آتش، حیات موجودات زنده و هزاران موجود دیگر عالم مخلوق و وابسته به او هستند و با اراده و مشیت او به وجود آمده و تأثیر و تدبیر آنها هم به دست خداوند است.
یکی از موارد استعمال شفاعت در قرآن کریم این است هیچ علت و سببی بدون اذن خداوند نمی تواند مؤثر باشد و تأثیر آن در گرو اذن خداوند متعال است و علت این که به این نحوه تأثیر (شفاعت) و به خود علل (شفیع) می گویند این است که همانطور که در لغت، شفاعت به معنای وساطت و جفت و همراه شدن است چون تأثیر علل طبیعی متوقف بر اذن و اراده خداوند متعال است لذا به موجب همراه شدن علل طبیعی با اذن و اراده الهی، معلول به وجود میآید. در قرآن کریم برخی از آیاتی که قابل انطباق بر این معنا هستندعبارتندازآیه ی: (له ما فی السموات و ما فی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه)[1] هرچه در آسمان و زمین است از آن خدااست و کیست که واسطه شود (شفاعت کند) در پیش خدا مگر به اذن و اراده او (خداوند متعال)»؟!
ونیز آیه (ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع ال من بعد اذنه ذلکم الله ربکم فاعبدوه افلا تذکرون)[2]
همانا خدای شما کسی است، که آسمان و زمین را خلق کرد، در شش روز و سپس بر عرش قدرت استیلا یافت، امور جهان را تدبیر می کند، بدون اذن او شفیعی وجود ندارد، این است خداوند شما که پروردگارتان است او را بپرستید و چرا متذکر نمی شوید.
آن چه که در این دو آیه دال و قرینه ی بر این است که شفاعت به معنای وساطت در تکوین استعمال شده این امراست که خداوند قبل از بیان مسأله اذن در شفاعت از خلقت آسمان و زمین و این که آن چه در آن هاست در حیطه ملک و قدرت خداوند است صحبت می کند و بعد بلافاصله مسأله اذن و مشیت الهی مطرح می شود و روشن است که شفاعت هم در آن ها به معنای تکوینی یعنی تأثیر علل و اسباب طبیعی در جهان می باشد واین تأثیرونیز وجود موجودات و دوام فیض با اذن ومشیت خداوند متعال ممکن است و لا غیر.[3]
بیان دیگری از شفاعت تکوینی در قرآن قابل توجه است به این بیان که تعداد زیادی از آیات شفاعت ناظر به بحث تکوین است زیرا بخش مهمی از آیات نافی شفاعت ناظر به اعتقاد بت پرستان می باشد، که آن ها خدا را موجودی نامحدود و دست نیافتنی می دانستند که دست رسی به آن ممکن نیست و لذا می گفتند بت ها مقرّب و شفیع ما پیش خداوند هستند تا فیض را از او بگیرند و به ما برسانند ویامانع نزول عذاب وبلای طبیعی شودکه قرآن می فرماید:«هؤلاء شفعائنا عند الله»[4]این هاشفیعان ماهستند.آنان معتقد بودندکه تدبیرامرشان بر عهده بت ها یا فرشتگان یا ستارگان یا بزرگان بشر است. هرچند به تدریج با پرستش آن ها، به آن ها به نگاه استقلال نگریستند.
لذا قرآن کریم هم اعتقاد آن ها را نقد میکند و آن ها (بتها) را فاقد شعور و درک و توانایی انجام کار می داند (أَلَهُم ارجل یمشون بها ام لهم اید یبطشون بها ام لهم اعین یبصرون بها…)[5]آیاآن ها(بتهاحداقل همانندخودشما)پاهایی دارندکه باآن راه بروند؟!یادست هایی داردکه باآن چیزی رابگیرند؟!یاچشمانی دارند که با آن ببینند؟!…
و ثانیاً شفیع باید از طرف خدا مأذون باشد چون او نیازی به واسطه ندارد که (ربِّ العالمین)و (ربِّ کل شیء) است. لذا از آن ها کاری ساخته نیست مگر با اذن خداوند متعال و روشن است که بت پرست ها، بتها را وسایط و شفیعمان در ارزاق و نعمتهای تکوینی می دانستند و نه در مسائل حقوقی و قضایی و خصوصاً اینکه آن ها اعتقاد به معاد هم نداشتهاند.[6]
اما شفاعت قیادی (رهبری): این نوع شفاعت عبارت است ازشفاعت پیامبران و امامان و رهبران الهی و کتب آسمانی و هر کسی که سبب هدایت انسان را فراهم می کند و با تعالیم آن ها انسان به ثواب می رسد و از عواقب اعمال و عذاب در امان می مانند.
در روایات و آیات هم به این نوع شفاعت اشاره شده است. پیامبر اکرم در خطبهای معروف می فرمایند «…فاذا ألتبست علیکم الفتن کقِطَعِ اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع…» (هنگامی که فتنهها، آسمان زندگی شما را بهسان شب تاریک فرا گرفت به قرآن پناه ببرید که شفاعت کنندهای است که شفاعت او پذیرفته می شود.)
در فراز بعدی روایت نحوه ی شفاعت بیان می شود که «…من جعله امامه قاده الی الجنه و من جعله خلفه ساقه الی النار و هوالدلیل یدل علی خیر سبیل و هو کتاب فیه تفصیل وبیان…»[7] (هر کس او را (قرآن را) قائد و راهنمای خویش قرار دهد او را به بهشت رهنمون می کند و هر کس او را پشت سر نهد (عمل به آن نکند) به سوی آتش سوق دهد. او امت راراهنمااست و به بهترین راه هدایت می کند و کتابی است که تفصیل وبیان وظایف بندگان درآن است و نسخههای سعادت، شفاعت در آن موجود است.)
از این حدیث و سایر احادیثی که حاکی از این نوع شفاعت و وساطت برای رسیدن شخص به سعادت است روشن می شود که شفاعت به معنای واسطه برای خیر ممکن است اما نتیجه این نوع از شفاعت در قیامت مشخص خواهد شد که (یوم ندعوا کل اناس بامامهم)[8] (قیامت) روزی است که هر گروه از مردم با امام شان خوانده می شوند (محشور می شوند) لذا آیه قرآن راجع به فرعون که سبب گمراهی قومش شده بود می فرماید که ( و یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار)[9] (فرعون پیشاپیش قوم خود حرکت میکند و آن ها را وارد آتش می کند) و این حاکی از این است که هر چند ظرف و زمان گمراهی قوم فرعون در دنیا بوده و فرعون موجب گمراهی آنان شده است اما این اضلال در تجسم اعمال قیامت به این شکل جلوهگر شده که پیشاپیش آن ها ،به خاطر وساطت او در گمراهی ایشان؛ وارد جهنم میشود.[10]
شفاعت تشریعی:[11] حقیقت این شفاعت همان وصول رحمت و بخشش و فیض خداوند متعال به بندگان از طریق و به واسطه پیامبران، امامان و اولیاء است. و این مسأله هیچ غریب و بعید نیست، همان طور که در دنیا دعا یا استغفار مؤمنان در حق سایر بندگان در پیشگاه الهی پذیرفته می شود و غفران الهی با دعا و طلب دیگران به شخص می رسد چنان که می فرماید:«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً»[12] اگر برای طلب استغفاربه تورجوع می کردندوازخداآمرزش می خواستندوپیامبر-ص-برای آنان استغقارمی کردیقیناخداراتوبه پذیرومهربان می یافتند یعنی خداوند استغفار آن ها را به واسطه پیامبر می پذیرفت یا در موقع اخذ زکات خداوند می فرماید که «وصلَّ علیهم انّ صلوتک سکنّ لهم»[13]درحق آنان دعاکن که دعای تو مایه ی ارامش برای آنان است.
بنابراین همانطور که در دنیا دعا در حق دیگران مؤثر است و خصوصاً دعای اولیاء الهی مؤثر در نظام علت و معلول است و لو ما خود تأثیر آن را ندانیم در مورد شفاعت و وساطت پیامبران و امامان و اولیاء الهی در قیامت هم قطعاً مؤثر و مورد پذیرش خداوند متعال خواهد بود.[14]
اما نسبت به صحت این تقسیم هر چند به یک بیان می توان هر سه تقسیم را به یک قسم برگردانند که از آن جا که شفاعت در دو قسم قیادی و تشریعی نیزدر حقیقت یک سبب است برای وجود یک معلول دیگر که هدایت و یا عفو و بخشش است و در هر دو امر نوعی از حقیقت و واقعیت وجود دارد همان طور که هدایت و ضلالت یک امر واقعی است عفو و بخشش در قیامت هم یک حقیقت وجودی است لذامی توان گفت به این لحاظ تقسیم اعتباری است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ علامه طباطبایی، المیزان، ج1، ص162.
2ـ آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج4، ص16 ـ 218.
3ـ استاد مطهری، یادداشتهای استاد، ج6، ص 7ـ56، مجموعه آثار (عدل الهی)، ج1، ص254.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 255.
[2] . یونس/ 3.
[3] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج4، ص215. 2طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیرالمیزان،ج1ص162،جامعه مدرسین ،بی تا.3 سبحانی، جعفر، الالهیات، منشور جاوید، ج4، ص342 و ج8، ص63 ـ 58.
4ـ معادشناسی، ترجمه شیروانی، ص197، الشفاعه، ص39، فی ظلال التوحید، ص6 ـ 5، مفاهیم القرآن، ج4، ص222.
[4] . یونس/ 18.
[5] . اعراف/ 195.
[6] . تفسیر تسنیم، ج4، ص 18 ـ 216.
[7] خوئ،ابراهیم بن حسن،الدره النجفیه،ص 47،بی تا،بی ناشر
[8] . اسراء/ 71.
[9] . هود/ 97.
[10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج8، ص 70 ، 65، معادشناسی، ترجمه شیروانی، ص197، الالهیات، ج4، ص 343، الشفاعه، ص41، فی ظلال التوحید، ص508، مفاهیم القرآن، ج4، ص226، مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج3، ص154، مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(عدل الهی)، ج1، ص3 و 251، یاد داشت های استاد، ج6، ص55، (مطهری از این نوع شفاعت به شفاعت تکوینی تعبیر میکند.)
[11] . به تعبیر استاد سبحانی، شفاعت مصطلح.
[12] . نساء/ 64.
[13] . توبه/ 103.
[14] . سبحانی، جعفر، الالهیات، ج4، ص344، 2منشور جاوید، ج8، ص71، 3الشفاعه، ص43. 4مفاهیم القرآن، ج4، ص233. 5وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، ص284. 6معادشناسی، ترجمه شیروانی، ص200.