حارث همدان ، که یکى ازاصحاب باوفاى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ، گوید: روزى به همراه آن حضرت در بیرون یکى از محلّه هاى شهر کوفه قدم مى زدیم که ناگهان شیرى درّنده از دور نمایان شد و جلو آمد، پس ما راه را براى حرکت آن شیر باز کردیم . وقتى ...
مطالب موجود در دسته بندی "حکایت های معصومین"
داستانهایی از امام علی علیه السلام: گردنبد دختر سلطان و اهمیت محاسبه
علىّ بن ابى رافع غلام حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله حکایت کند: روزى من و کاتب امام امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام مشغول محاسبه اموال بیت المال بودیم ، در آن میان گردنبند مرواریدى وجود داشت که از غنائم جنگ بصره به دست آمده بود. دختر حضرت امیر علیه السلام پیامى را توسّط ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: قضاوت در ضمانت الاغ یا گاو نر
مرحوم شیخ طوسى در کتاب خود آورده است : حضرت صادق آل محمّد به نقل از پدر بزرگوارش امام محمّد باقر صلوات اللّه علیهم حکایت کند: در زمان حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله قضیّه اى مهمّ اتّفاق افتاد؛ و آن این بود که گاو نرى ، یک الاغ را کشت ؛ صاحبان آن ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: اهمیت عیادت از مریض مخالف
محدّثین و مورّخین در کتاب هاى مختلفى آورده اند: پس از رحلت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، یاران حضرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نزد زید بن ارقم که یکى از اصحاب رسول خدا صلوات اللّه علیه بود و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: شجاعت و مردانگى یا دفاع از ولایت
روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله، پس از اقامه نماز صبح خطاب به مامومين خود كرد و فرمود: اى جماعت! سه نفر به لات و عزّى سوگند ياد كرده اند و هم قسم شده اند كه مرا به قتل رسانند،
داستانهایی از امام علی علیه السلام: بنای مسجدی بر روی قبر
امام جعفر صادق صلوات الله علیه حکایت فرماید: در زمان حکومت ابوبکر، عدّه اى در ساحل دریاى عدن تصمیم گرفتند تا مسجدى بسازند؛ و چون مشغول شدند، هرچه دیوار آن را مى چیدند، فرو مى ریخت و تخریب مى گشت . نزد ابوبکر آمدند و علّت آن را جویا شدند؛ و چون جواب آن را ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: پنج نان و سومین نفر
در روایات متعدّدى وارد شده است: روزى دو نفر مسافر جهت خوردن غذا و استراحت در محلّى فرود آمدند، یکى از آن دو نفر سه قرص نان و دیگرى پنج قرص نان همراه خود داشت. در این بین شخص ثالثى نیز از راه رسید؛ و پس از سلام و احوالپرسى ، کنار آن ها نشست ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: قضاوت با اره
محدّثین و مورّخین حکایت کرده اند: در زمان حکومت عمر بن خطّاب ، دو نفر زن بر سر کودک شیرخواره اى نزاع واختلاف کردند؛ و هر یک مدّعى بود که کودک فرزند او است ، بدون آن که دلیلى بر ادّعاى خود داشته باشند. عمر در قضاوت این مساءله و بیان حکم فرو ماند، که ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام: نماز جماعت یا تخریب خانه
مرحوم شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید: روزى به حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام خبر رسید: عدّه اى از مسلمانانى که در همسایگى مسجد زندگى مى کنند، به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى شوند. پس آن گاه امام ، امیرالمؤ منین علىّ ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام : بهترین خواسته ، بهترین پند
در آن هنگامى كه حضرت علىّ عليه السلام در حوالى كوفه در محلّى به نام رَحبه اقامت داشت ، به ديدارش رفتم و پس از احوالپرسى ؛ به ايشان گفتم : مرا پندى ده .
داستانهایی از امام علی علیه السلام : گردنبد دختر سلطان و اهمیت محاسبه
علىّ بن ابى رافع غلام حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله حکایت کند: روزى من و کاتب امام امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام مشغول محاسبه اموال بیت المال بودیم ، در آن میان گردنبند مرواریدى وجود داشت که از غنائم جنگ بصره به دست آمده بود. دختر حضرت امیر علیه السلام پیامى را توسّط ...
داستانهایی از امام علی علیه السلام : نماینده امام علیه السلام در بین جنیان
جابر بن یزید جعفى به نقل از حضرت باقرالعلوم صلوات اللّه علیه حکایت نماید: روزى حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ علیه السلام ، بر منبر مسجد کوفه مشغول سخنرانى و موعظه مردم بود؛ و جمعیّت بسیارى نیز در آن مجلس حضور داشت که ناگهان موجودى به صورت افعىِ بزرگى وارد مسجد شد و مردم حمله ...