نهج البلاغه، کلام انسان «هادی»* (2)

نهج البلاغه، کلام انسان «هادی»* (2)

شناخت سوم

1- درحدیث معراج مرتبه وجودی انسان هادی به نور تعبیر شده است، با محمد! انت عبدی وانا ربک. فأیأتی فاعبد، وعلی فتوکل، فانک نوری فی عبادی و رسولی الی خلقی….(بحارالانوار، ج52، ص312). دراین حدیث شریف، ذات باری وجود مبارک رسول اکرم (ص) را نمونه عینی نور خود در میان بندگان معرفی می کند. همچنین ، تعبیر، کلمه نور، برای معرفی انسان هادی به کار گرفته شده : اللهم انی اسالک ان تصلی علی محمد، نبی رحمتک وکلمه نورک …(مفاتیح الجنان، دعای پس از زیارت حضرت ولی عصر(عج)؛ وتعابیر دیگر از جمله نورالانوار (مفاتیح الجنان، زیارت امیرالمومنین در روز سیزدهم رجب).
کلمه نور در واقع عبارت از ظهوری است که پیش از هر ظهور دیگری تحقق یافته است. بنابراین نور انوار، مطلق فیض واعظم کلمات تحقق یافته است وهمه پدیده ها به واسطه او پدیدار گشته اند. این مقام، مقام انسان هادی است. انسان هادی کلمه نور و نور انوار و نور خداست.
2- مقام انسان هادی کلمه تامه و فعلیت مطلق است که در تحقق تام است. بین انسان هدای و ذات ربوبی واسطه ای جز نفس مشیت نیست، وانسان هادی دلیل اراده خداست. فاصله بین انسان هادی وذات باری نفس مشیت صرفه است. انسان هادی صنع کامل است ومخلوقات درمرتبه مصنوعیت، بسط وجودی اویند. پس گسترش حقیقت کامل وجودی انسان هادی همه مراتب ممکنه را در می نوردد. این تعبیر امام علی (ع) درنهج البلاغه … الناس بعد صنائع لنا… (نهج البلاغه ، نامه 28)؛ شاید اشاره ای به این مقام باشد. انسان هادی در مقام عبودیت کامل و انقطاع الا الله است.
3- انسان هادی دارای اسم گزیده خداوند و منشأ همه فیوضات الهی است. چنانکه در زیارت مخصوص امیرالمومنین در روز سیزدهم رجب وارد شده است: السلام علی اسم الله الرضی… درود بر اسم گزیده خدا ….، اسم گزین صاحب سر الهی است. این حقیقت به دفعات یاد شده ومورد تاکید قرار گرفته است.
4- انسان هادی و جه الله است. وجه یعنی مظهر تام همه تجلیات الهی، وجه در واقع آن چیزی است که شی با آن شناخته می شود . این بدان معناست که آنچه از غیب باری افاضه شده است؛ وجود انسان هادی یا از طریق او بوده است. چنانکه امام صادق (ع( می فرماید: ما وجه (تجلی) بی زوال الهی هستیم. (التوحید ، شیخ صدوق، ص 150). این حقیقت را باید افزود که هر آنچه اهل وصول وقرب درمقام معرفت بدان رسیده اند؛ تنها از راه معرفت ظهوری یا مظهری انسان هادی صاحب و جوه و اسمای الهی بوده است و لا غیر.
دراحادیث وتعالیم ائمه (علیهم السلام) دراین مورد روایات فراوانی وجود دارد .دراین تعالیم الهی نکات مهمی نهفته است، از جمله:
الف) انسان هادی راه قرب و وصول به ذات باری است؛
ب) انسان هادی همواره درمیان خلق است.
5- در زیارت جامعه آمده است، …فجعلکم بعرشه محدقین؛ (…. خداوند شما را بر عرش خویش محیط قرار داد). از این جمله، اینگونه دریافت می شود که نورانیت عرض و ظهور تحققی آن با وجود انسان هادی ارتباط دارد، وظهور همه فیوضات تکوینی عرشی از طریق او جریان می یابد.
6- انسان هادی صاحب شب قدر است. به نص سوره قدر، روح، به معنای بزرگ فرشتگان، ودیگر ملائکه درشب قدر بر انسان هادی نازل می شود وتنظیم همه امور را بر او عرضه می کنند. انسان هادی آنان را به اجرای آن امور فرمان می دهد. حقیقت نزول قرآن تا به این مرتبه که وجود کتبی وتلفظی یابد، و حقیقت نزول ملائکه وتعین شب قدر همه با ملکوت انسان هادی در ارتباط است.

شناخت چهارم

1- انسان هادی عالم به حقایق عالم است. و رؤیت حقایق از الزمات وجودی او است. زیرا او «کلمه تامه» است .کلمه تامه مشرف و مهیمن بر سایر کلمات بوده وکامل شدن دیگر موجودات منوط به اوست. همان گونه که قرآن کریم نیز مصدق کتاب های آسمانی پیشین بوده وکامل شدن دیگر موجودات ومشرف برآنها است (مائده، 48). انسان هادی که تالی قرآن ودارای علم قرآنی است . هم بر محتوای کتاب های آسمانی پیشین مشرف است. چنانکه امام علی (ع) درنهج البلاغه می فرماید، خداوند متعال محمد را مبعوث ساخت به عنوان بیم دهنده جهانیان وگواه و مشرف برپیامبران (نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، ن 62)، بنابراین، اطلاع از ملکوت عالم واشخاص واشیا از ملزومات قطعی مقام انسان هادی است.
2- قرآن کریم که از کرانه بی کران عالم ربوبی تنزل یافته، سنخیتی ویژه دارد، پس تلاوت شایسته آن تنها از عهده انسان هادی بر می آید که عدل ولنگه قرآن است.او خود به سبب اصالت ومنزلت، مخاطب اصلی قرآن وصاحب علوم قرآنی است وتنها او قادر است قرآن کریم را با همه وجود ظاهری وباطنی ، قلبی وقالبی، سری و لبی و شهودی وعینی تلاوت کند. ضرورت این چنین تلاوتی داشتن ایمانی بزرگ ودر مرتبه کمال است. امام باقر (ع) درجواب شخصی که در باره منظور آیه شریفه،… یتلونه حق تلاوته (بقره،121)، سؤال کرد؛ فرمود آن کسان ائمه (علیهم السلام) اند (اصول کافی، ج1، ص 215). انسان هادی از کتاب خدا آن گونه که سزاوار است پیروی وبه آن عمل می کند. درنتیجه، عمل به کتاب خدا نیز از مراتب تلاوت سزاوار است. تلاوت سزاوار آن است که آنچه تلاوت می شود در نفس تلاوت کننده درهمه ابعاد به فعلیت رسد. پس انسان هادی است که می تواند کتاب خدا را آن گونه که باید تلاوت کند وراز و رمز آن را بازگو گوید.
3- علم مبذول به معنای علمی که در عرصه جهان هستی به منصه ظهور رسیده یا خواهد رسید، تمام وکمال به انسان هادی تفویض شده است.
درتعالیم اسلامی علم بر دو گونه است. علم مبذول که فرشتگان و پیامبران و معصومین (علیهم السلام) از آن آگاه اند؛ ودیگر علم مکفوف، علمی که مختص ذات باری است وکسی جز او را یارای درک آن نیست، لیکن هرگاه ذات باری اراده کند تا چیزی از آن را آشکار سازد، آن را به انسان هادی می آموزد وامامان پیشین را از آن آگاه می سازد (اصول کافی ، ج1، ص255)، این علم از سنخ علوم بشری نیست، بلکه علمی الهی، لدنی وعلم صحیح است. پس هر توانمندی علمی که پیامبران پیشین داشته اند ، نزد ائمه (علیهم السلام) نیز هست؛ اما برخی علوم فقط نزد آنان است ونزد فرشتگان و دیگر پیامبران وجود ندارد.
امام علی (ع) می فرمید: هم عیش العلم ، وموت الجهل، آل محمد (ص) زندگی علم ومرگ جهل اند( نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، خ 239)، علم آنان از دقیق ترین حقایق الهی واسرار معرفت تا مبانی علم هدایت وفطرت و تربیت وسیاست وعدالت وهر مورد دیگر را شامل می شود.
4- حکمت به معنای علم حقیقی همان علم قرآنی است. به طور کلی درمهم ترین وصحیح ترین معانی تفسیری حکمت عبارتست از: قرآن، علم قرآنی، کتاب وسنت، نبوت، علم شرایع وسنن ( علمی که از صاحب نبوت رسد وبه تعلیم او باشد) وحکمت به عنوان چیزی که بنای شریعت بر آن استوار است (یعنی قرآن وسنت). از پیامبر اکرم (ص) روایت است که خداوند به من قرآن وهمانند قرآن حکمت عطا کرد… منظور از حکمت دراین حدیث شریف حقایق معارف وحکم وآداب و اخلاق واحکام وسیاست وعلم اجتماع واقتصاد وحقوق وارشادهایی است که در سنت نبوی ومعصومان (علیهم السلام) آمده است. باید توجه داشت که سر چشمه این علم از ذات باری تعالی است، ونفس ربوبی معصوم محل استقرار حکمت است.
5- از آنچه گذشت در می یابیم که انسان هادی آموزگار اصلی کتاب هادی، قرآن کریم، است . کتاب هادی تمام علوم را در بردارد وانسان هادی نیز دانا برآنست.
انسان هابط (تمامی انسان ها) یا مهتدی (به معنای هدایت طلب از انسان هادی)، ویا گمراه هستند. پس هر کس به هر جا رود ودر طلب علم راستین باشد چیزی نمی یابد؛ مگر نزد انسان هادی. این حقیقت بزرگ چنین زیبا در خامه صادق آل محمد نشسته است که، شرق وغرب را بپویید؛ به هر دری که می خواهید بزنید! جز آنچه ما آموخته باشیم، علم درستی نیابید (اصول کافی ، ج1، ص390).
6- پوشیده نیست که علم وحی سنخ دیگری از علم است که نمی توان آن را با علوم بشری قیاس کرد. آن علم، علم قرآنی، ویژه پیامبر و جانشینان اوست وتنها استعداد نفس محمدی قابلیت دریافت آن را دارد تا آن را بر ارواح وعقول به قدر ظرفیت واستعدادشان عرضه کند. این امر با ادراک بشری قابل قیاس نیست. ذکر این حقیقت ضروری است که تمام ادراکات، فلسفه ها ودریافتهای علمی بشر نتوانسته کار چندانی برای او و سعادت او انجام دهد. این است که باید به حق بزرگ گرایید و به احیای امر آل محمد علیه وعلی آلاف التحیه والثنا همت گماشت. احیا به معنای شناساندن حقایق تعالیم آنان است که مستلزم دریافت علم صحیح و رهایی انسان از همه قید و بندهای گمراه کننده است.

شناخت پنجم

1- انسان درجهان طبیعت در ظلمت محصور است. ظلمت جهل وامیال وعادات سخیف و ظلمتی که بر اصل ماده حاکم است. اینها همه فروغ فطرت آدمی را که سنخیتی از نور دارد، می پوشانند. مسئله اصلی انسان دراین مرحله از حیات خویش تبدیل حقانی درتعالیم کتاب هادی وانسان هادی میسر است . چنانکه حضرت باری در قرآن کریم ذات خود را ولی مؤمنان ونجات دهنده آنان از ظلمات وتاریکیها معرفی می کند و، در نقطه مقابل، همه عوامل گوناگون انحراف ازحقیقت یا انصراف از آن را گمراه کننده آدمی درعرصه ظلمات می شناساند (بقره، 257).
بنابراین پیمان الهی این است که آدمی با استمداد از کتاب وانسان هادی به طلب نور هدایت بر آید، واز طریق معارف شناختی آنان شناخت گیرد، واز طریق تعالیم عملی وسلوکی آنان به ساختن فرد وجامعه بپردازد.
2- انسان هادی «کلمه تامه» وحامل نور ولایت در تکوین ونور هدایت درتشریع و تجسم حقیقی علم وآگاهی وایمان وتعالی است. او روشنی بخش طریق انسان هابط است. چه شاهدی بالاتر از وضعیت انسان در شرایط کنونی؛ با این همه پیشرفت هایش؟ انسان امروزی جهانی ساخته پر از تخاصم وتجاهل و ظلم وستم، اینها همه پیامد دوری از تعالیم انسان هادی است. فطرت الهی انسان بدون حضور انسان هادی فعال نخواهد شد واو به بلوغ انسانی و الهی خویش نخواهد رسید.
3- گرچه انسان هادی اکنون به دنیای ظلمانی فرود آمده ودرکنار دیگران زندگی می کند، اما این همسازی وهمزیستی درمرحله صورت ظاهری است.انسان هادی از جنس نور است. اگر این گونه نباشد، چگونه قادر به هدایت می گردد؟
انسان هادی درمرحله نزول به قصد هدایت با انسان هابط همزیست می شود؛ و تعیین وتشخصی همانند او می یابد. از همین باب است که خداوند سبحان می فرماید، انا بشرمثلکم (کهف، 110)، ودرادامه این آیه شریفه پدیده وحی وجه امتیاز انسان هادی با انسان هابط شمرده می شود. وحی مستلزم نهایت مقام قرب است وهبوط مستلزم نهایت دوری است . پیامبر درمقام قرب دارای عبودیت تامه است که لازمه فنای کلی (فنای فی الله) است وفنای کلی مستلزم استفاضه کلی است. بنابراین او برترین مخلوقات است.
4- انسان هادی را با انسان هابط – هر که باشد – نمی توان قیاس کرد. چنانکه امیر مؤمنان (ع) می فرماید:
…لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد.. الوصیه والوارثه…(هیچ… احدی از این امت با آل محمد قابل قیاص نیست….، نهج البلاغه، خ : 2). وآن کس که مرهون نعمت (علم وهدایت) ایشان است هرگز در ردیف آنان نیست. آل محمد شالوده دین واستوانه یقین اند.آنان که از راه حق دور افتاده اند باید به سوی آنان باز گردند وآنها که در پویش راه حق اند باید به آنان بگرایند. ویژگی های حق امامت و ولایت از آن ایشان است و وصیت و وراثت پیامبر اکرم(ص) درمیان ایشان باقی است.
انسان هادی، با این مراتب عالی، رنج حضور دراین جهان را می پذیرد؛ اندوهش را در دل می ریزد، و آه سوزان خود را می پوشاند وبه غصه می افتد (برگرفته از دعای پس از زیارت حضرت رسول از بعید) تا به دستگیری انسان هابط بیاید و رحمت واسعه الهی را به آنان بنمایاند.
5- انسان هابط نیز باید از تمام استعداد خود بهره جوید، واز هیچ کوششی در راه رسیدن به رهایی جاودانی وسعادت همیشگی فرود بگذارد. حضرت امیر مؤمنان (ع) می فرماید؛ شب و روز در تو کار می کنند (تو را می فرسایند)، پس تو نیز کاری کن. آن دو از (جوانی ، فرصتها، نیروها..) می گیرند؛ پس تو نیز از آنها (توشه) برگیر. (غررالحکم، ص 120).
6- این همه برای هدفی بس بزرگ و مقصدی بس سترگ طراحی شده است؛ تا انسان هابط بداند آنچه را نمی داند؛ بفهمد، آنچه نمی فهمد؛ بیندیشد در باره آنچه نمی اندیشد؛ راه رستگاری را بازیابد؛ از تباهی دست شوید؛ به رشد انسانی برسد؛ از زیانکاری بیم ورزد؛ خرد خویش را به کار گیرد؛ فطرت خود را باز یابد؛ راه رستگاری پوید؛ تقوی گزیند؛ شکر نعمت گذارد؛ سابقه الهی خود را به یاد آورد؛ براین دوری و فراق مویه کند؛ به مقام یقین رسد؛ راه بازگشت به سرمنزل اصلی خود را پوید؛ وبر سر امواج دریای ناپیدا کران رحمت سرمدی سوی ساحل ابدیت وبقا پرگشاید.

پی‌نوشت‌ها:

*- این مقاله توسط فصلنامه نهج ازمتن کتاب کلام جاودانه تهیه و به تصحیح وتأیید نهایی استاد رسیده است.

منبع:نشریه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد…

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. حاج کنعانی
    1394-02-30 در 14:03 - پاسخ

    عالی است. پاینده باشید.

دیدگاهتان را ثبت کنید