آیا اسناد ترجمه و تفسیر واقعی قرآن که توسط رسول‌الله ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ صورت گرفته، موجود است؟

آیا اسناد ترجمه و تفسیر واقعی قرآن که توسط رسول‌الله ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ صورت گرفته، موجود است؟

می‌توان گفت که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ قران را به چند صورت تفسیر فرموده‌اند:
1. در قرآن احکامی به صورت کلی آمده است بدون آن‎که جزئیات و شرائط آن در قرآن آمده باشد، امّا تبیین جزئیات و شرائط آنها در سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ بیان شده است، مثلاً: آیه « وَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ » [1] و آیه: « فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ  » [2] که در این آیات، نماز و زکات و حج به طور کلی بیان شده، امّا شناخت اجزاء و شرائط و جزئیات آنها در روایات بیان شده است.
2. در قرآن مواردی به صورت عام و بدون قید بیان شده‌اند که مخصص عام و مقید مطلق را، باید در روایات جستجو کرد، مثلاً‌ در آیه « وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا ؛[3] هرکس عمداً مؤمنی را بکشد کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار است.» به طور مطلق فرموده که هر کس، کسی را عمداً ‌بکشد، در جهنم ماندگار است، امّا در روایت آن را تقیید کرده که این حکم (ماندگاری در جهنم) در صورتی که توبه نکرده باشد، است.
3. بیان بطون قرآن را باید از روایات جستجو کرد. مثلاً در تفسیر آیه: « فَلْیَنْظُرِ الإنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ »[4] از امام صادق روایت شده که: «طعام در این آیه به معنای علم است، که معنای آیه این می‌شود: انسان باید بنگرد، علمش را از چه کسی فرا می‌گیرد».[5] این موارد و دیگر موارد مجموعاً‌ شامل تفسیر کل قرآن می‌شود که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تمام آنچه مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، بیان فرموده است. لذا بعضی از علماء معتقدند که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تمام قرآن را برای امتش تفسیر کرده است.[6] که مقداری از این تفسیر را به صحابه آموخته اند و سپس پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تمام علوم و تفسیر قرآن را به امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ آموخت، و بعد از وفات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ ، علی ـ علیه السّلام ـ تمام قرآن و تفسیر را جمع‌آوری کرد، و به مردم عرضه کرد، ولی آنها آن را نپذیرفتند. سلیم بن قیس هلالی که از اصحاب خاص علی ـ علیه السّلام ـ بود، از سلمان فارسی نقل می‌کند: موقعی که علی ـ علیه السّلام ـ بی‌مهری مردم را دید، در خانه نشست، و از خانه بیرون نیامد، تا آن‎که قرآن را کاملاً جمع‌آوری کرد… آنها را بار شتر کرد، و به مسجد آورد، در حالی که مردم پیرامون ابوبکر گرد آمده بودند، به آنان گفت: بعد از مرگ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تا کنون به جمع‌آوری قرآن مشغول بودم، و در این پارچه آن را فراهم کرده، تمام آنچه که بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نازل شده، جمع‌آوری کردم، آیه‌ای نبوده مگر آن‌که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ بر من خوانده، و تفسیر و تأویل آن را به من آموخت، مبادا فردا بگوئید: از آن غافل بودیم، ولی مردم آن را نپذیرفتند.[7] البته قرآنی که آن حضرت جمع کرده بودند، با قرآن امروزی از نظر محتوای آیات، هیچ تفاوتی نداشت و طبق روایات این کتاب از هر امامی به امام دیگری به ارث رسیده و الان نزد امام زمان ـ علیه السّلام ـ است.[8] اگر چه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تمام قرآن را تفسیر کرد، ولی تفسیر به جای مانده به عللی کم است:
1. منع نشر احادیث: منع روایت و احادیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ از زمان ابوبکر شروع شد، ابوبکر بعد از وفات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ مردم را جمع کرد، و گفت: شما حدیث‌هایی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت می‌کنید و در آن اختلاف می‌کنید و آنهایی که پس از شما می‌آیند، اختلاف شان بیشتر خواهد شدو از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ هیچ حدیثی روایت نکنید و در عصر عمر هم این رویه وجود داشت و از نشر احادیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نهی می‌کرد و دستور داد که هر کس سنت پیامبر را نوشته بیاورند و آن‌گاه که همه نوشته‌ها را آوردند، یک‌جا همه را سوزاند.[9] 2. فشار بر اصحاب و حاملین روایات:‌عمر به اصحاب اجازه نمی‌داد، که به نقاط مختلف بروند و آنها را در مدینه نگاه می‌داشت تا مبادا به نشر احادیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ اقدام کنند و در زمان عثمان افرادی مثل ابوذر و عمار جرأت نشر و بیان حدیث و سنّت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ را یافتند و به طور سری در مواردی بیان می‌کردند، ولی با شدت عمل دستگاه خلافت روبرو می‌شدند، ابوذر تبعید شد و عمّار شکنجه شد.[10] 3. نشر اخبار بنی‌اسرائیلی و قصه‌های یهودی: دستگاه خلافت از زمان عمر به جای حدیث و سنت پیامبر که از انتشار آن به شدت جلوگیری کردند، کارگزارانی داشتند که به جای آن، اخبار بنی‌اسرائیلی را میان مسمانان نشر می‌دادند؛ افرادی مثل کعب‌الاحبار یهودی و تعمیم داری راهب انصاری، به دستور عمر پیش از نماز جمعه در مسجد پیامبر سخنرانی می‌کردند، این افکار و عقاید بنی اسرائیلی با حدیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ آمیخت و کتاب‌های حدیث تدوین شد، این موضوع تا زمان ما انحرافات اعتقادی عمیقی در مسلمانان پدید آورده است.[11] با وجود همه این مسائل امّا روایات و احادیث بسیار زیادی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در کتب تفسیری و روایی ما آمده است، که مورد اعتماد می‌باشد و یا ائمه ‌از خودشان یا از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل کرده‌اندو شناخت حدیث مورد اعتماد خود نیز به علم روایت و درایت دارد.
از امیر مومنان علی علیسه السلام نیز هر چند تفسیری همانند تفسیرهای امروزه باقی نمانده است اما کتاب گهربار نهج البلاغه و دیگر فرمایشات آن حضرت در کتاب های روایی مملو از حکمت ها و تفسیرهای قرآن کریم است .

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحار الانوار فی تفسیر المأثور للقرآن؛ کاظم مراد خانی، تهران، موسسه الطور للنشر، چاپ اول، 1411 هـ ق، 2 جلدی، (تفسیر روایی).
2. البیان فی تفسیر القرآن؛ ابوالقاسم خوئی، بیروت، دارالزهرا، چاپ چهارم، 1395 هـ ق.
3. تفسیر القرآن الکریم لابی حمزه ثمالی؛ گردآوری: عبدالرزاق محمد حسین حرزالدین، قم، الهادی، چاپ اول، 1420 هـ ق.

پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 43.
[2] . آل‌عمران/ 97.
[3] . نساء/ 93.
[4] . عبس/ 24.
[5] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 422.
[6] . معرفت، محمدهادی، تفسیر مفسرون، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید، چاپ اول، 1379، ج 1، ص 162.
[7] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 هـ ق، ج 89، ص 40.
[8] . همان، ص 47، فیض کاشانی، تفسیر صافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1399 هـ ق، ج 1، ص 38.
[9] . عسگری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، قم، ناشر مجمع علمی اسلامی، چاپ دوم، 1373، ج 1، ص 41.
[10] . همان، ص 56، همان، ج 12، ص 90.
[11] . نقش ائمه در احیاء دین، سید مرتضی عسگری، ج 9، ص 67.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید