حماسه غدیر در آئینه سرایندگان

حماسه غدیر در آئینه سرایندگان

نویسنده: سید محمد کاظم قزوینى
در گذر قرون و اعصار رویداد پر افتخار غدیر از موضوعاتى است که شاعران و سرایندگان اندیشمند و چیره دست،از مذاهب گوناگون درباره آن قصیده‌هایى زیبا و دل‌انگیز سروده و شعرهاى گوناگونى گفته‌اند که هماره زینت بخش مجلس‌ها و عطرآگین سازنده نشست‌هاى دینى و فرهنگى و انسانى و اخلاقى بوده و دوست و دشمن و دور نزدیک هر بامداد و شامگاه آنها را زمزمه کرده و بدان‌ها مترنم گردیده‌اند.
افزون بر این قصیده‌ها و سروده‌ها از سوى شاعران،دانشمندان و بزرگان ما در این مورد دست به تألیف کتابها و گردآورى دیوانهاى بسیارى زده و انبوهى از این قصیده‌ها و اشعار زیبا و پر محتوا را در آنها به ثبت رسانده‌اند که از جمله این فرهنگ‌ها و مجموعه‌ها کتاب ارزشمند«الغدیر»،یادگار ارج‌دار علامه امینى است که در طول بحث‌هاى ما یکى از مدارک و منابع روایاتى است که مى‌آوریم.
1ـ نخستین سراینده حماسه غدیر
شاید نخستین سراینده حماسه بزرگ غدیر،خود امیر والایى‌ها، حضرت علی(علیه السلام) است که در این مورد از جمله این گونه سرود:
محمد النبى اخى و صنوى‌
و حمزه سید الشهداء عمى…
فاوجب لى ولایته علیکم‌
رسول الله یوم غدیر خم
فویل ثم ویل ثم ویل‌
لمن یلقى الاله غدا بظلمى (1)
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)پیام‌آور بزرگ خدا،برادر و همتا و هم‌سنگر من است و حمزه،آن سالار شهیدان احد عموى من.جعفر طیار که بامدادان و شامگاهان،هماره با فرشتگان پرواز مى‌کند،فرزند ارجمند مادر من است.
دخت سرفراز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ فاطمه (سلام الله علیها) ـ که کران تا کران دنیاى زیباى وجود او با گوشت و خون من آمیخته است،همتا و همسر و مایه مباهات و آرامش خاطر من،و دو نواده و نور دیده پیامبر از فاطمه،فرزندان من مى‌باشند.با این وصف کدامین شما از زندگى و نعمت‌هاى زندگى و پیامبر زندگى‌ساز،از من بهره بیشترى دارید.
من در اعلان اسلام و ایمان به پیام‌آور آزادى و حقوق بشر بر همه شما مسلمانان پیشى گرفتم و پیشگام شدم،و این به برکت دانش و بینش ژرفى است که خدا آن را به من ارزانى داشته است .از این رو همان سر رشته داراى و ولایت معنوى،و راستین را، که خدا به پیامبر داده است،همان را به من ارزانى داشت و مرا به امامت دین و رهبرى امت برگزید.
و نیز آورده‌اند که گروهى از یاران پیامبر از آن جمله،سلمان،عمار،ابو ذر،ابو بکر،عمر،عثمان،طلحه،زبیر،فضل بن عباس،عبد الرحمان بن عوف،مقداد،ابن مسعود و…در جایى نشسته بودند و هر کدام از فضیلت‌ها و امتیازات خویش سخن مى‌گفت که امیر والایى‌ها از در در آمد و پرسید:در چه مورد گفتگو مى‌کنید؟
پاسخ دادند،درباره سخنانى گفتگو مى‌کنیم که از پیامبر گرامى در وصف خود شنیده‌ایم.فرمود پس از این را هم بشنوید!و آن گاه در دم به سرودن این سروده پرداخت.
لقد علم الاناس بان سهمى‌
من الاسلام یفضل کل سهم…
واقعیت این است که همه مردم خوب مى‌دانند که بهره من از اسلام بر بهره دیگران برترى دارد،چرا که پیامبر خدا،احمد،برادر معنوى و عقیدتى و پدر همسر ارجمندم من است.
درود همواره خدا بر آن حضرت باد که افزون بر این دو پیوند بزرگ،عموزاده گران‌قدر من نیز مى‌باشد.امتیاز دیگر من این است که من پیشواى همه مردم به سوى اسلام هستم و عرب و عجم را،من به سوى حق و عدالت رهنمون گردیدم.و من هستم که سر کردگان و گردنکشان خشونت و تزویر و زورمداران حق ستیز و گردن کلفت را از سر راه حق طلبان و عدالت خواهان و تشنگان آزادى و آزادگى برداشتم.خداى فرزانه در کتاب پر شکوه‌اش سررشته دارى مرا بر همگان واجب فرمود و فرمان بردارى از مرا به روشنى بر همگان لازم و بایسته اعلان کرد.
موقعیت من نسبت به پیامبر،همان موقعیت هارون است نسبت به موسى،او برادر موسى و جانشین او بود و من نیز برادر پیامبر و جانشین او و این هم نام من است.به همین جهت است که آن حضرت در غدیر مرا به رهبرى و پیشوایى امت برگزید و این انتخاب آسمانى را به همگان اعلان کرد و به همه گزارش داد.
اینک کدامین شما در اسلام و ایمان و سابقه درخشان در فداکارى و ایثار و پیوند خویشاوندى با پیامبر مى‌تواند با من و بهره‌اى که من دارم با من برابرى کند؟
بر این باور واى و هزاران واى بر کسى که روز رستاخیز،در حالى که بر من ستم روا داشته است خدا را دیدار کند!و هزاران واى بر کسى که از فرمان بردارى من سر باز زند و بخواهد با من درگیر شود و مرا از میان بردارد…
2ـ شاعر عصر رسالت
از سرایندگان نامدار حماسه جاودانه غدیر،حسان بن ثابت،شاعر بلند آوازه عصر رسالت است .
انبوهى از دانشمندان شیعه و اهل سنت آورده‌اند که پس از اعلان امامت آسمانى امیر مؤمنان به وسیله پیامبر و به فرمان خدا در آن روز تاریخى،«حسان»در برابر پیامبر قرار گرفت و گفت:اجازه مى‌فرمایید تا در این مورد سروده‌اى را،که هم اکنون پرداخته‌ام براى همگان بخوانم؟
پیامبر فرمود: بخوان،و او این گونه سرود:
ینادیهم یوم الغدیر نبییهم‌
بخم و اسمع بالنبى منادیا…
پیامبر توحیدگرایان در روز تاریخى غدیر براى امت خویش سخن گفت و من نیز در آنجا سخنان آن حضرت را گوش مى‌دادم.
آن روز فرشته وحى از سوى پروردگارش به او فرمان آورده بود که:تو اى پیامبر در پرتو قدرت ما در امن و امان خواهى بود،پس از رساندن فرمان من بیمى به دل راه مده.
آن چه را خداى فرزانه،پروردگار مردم بر تو فرو فرستاده است،آن را به مردم برسان،و در رساندن پیام خدا از دشمنان حق نترس.
پس از این پیام بود که پیامبر به پا خاست و در حالى که دست على(ع)را در دست داشت با ندایى رسا،فریاد برآورد که:هان اى مردم،سالار و سر رشته‌دار شما چه کسى است؟مردم در پاسخ او گفتند:سر رشته‌دار ما خداى توست و خودت اى پیامبر،هر دستورى دارى بده که امروز نافرمانى،در میان ما نخواهى یافت. پس از آن پیامبر فرمود:على جان برخیز که من مى‌خواهم به فرمان خدا،تو را پس از خویشتن امام و پیشواى آسمانى امت سازم.آن گاه رو به مردم کرد که:هان اى مردم،هر آن کس مرا پیشوا و سر رشته‌دار خویش مى‌شناسد،بداند که این على(ع)سالار و سر رشته‌دار اوست،بنابر این بر اساس راستى و اخلاص،هماره یار و یاور او باشید.
و این جا بود که دست به دعا برداشت و گفت:بار خدایا،هر کس على را دوست داشت،تو او را دوست بدار و هر آن کس که او را دشمن داشت تو وى را دشمن دار.
خداوندا،یار و یاور او را یارى کن،چرا که آنان پیشواى عدالت و امام هدایتگرى را یارى مى‌کنند که بسان ماه شب چهاردهم نور افشانى مى‌کند و تیرگى‌ها را مى‌زداید.
هنگامى که«حسان»به این جا رسید،پیامبر در تشویق او فرمود:هان اى«حسان»!تا آن گاه که با زبان و ذوق هنرى‌ات آرمان آزادمنشانه و بشر دوستانه و شایسته سالارى ما را یارى مى‌رسانى فرشته وحى یاریت خواهد رساند.
«لا تزال یا حسان مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک».
3ـ قیس بن سعد و حماسه غدیر
حماسه جاودانه غدیر،از رویدادهاى شناخته شده‌اى است که در نظرگاه یاران پیامبر و فرزندان آنان،هیچ رویدادى به شهرت آن نبوده است و درست به همین دلیل است که این رویداد شکوهبار در نثر و نظم بسیارى از آنان از موقعیت ویژه‌اى برخوردار بوده است،به گونه‌اى که مى‌توان گفت موضوع غدیر و امامت آسمانى امیر مؤمنان در نظرگاه یاران پیامبر و نسل پس از آنان،بسان رسالت پیامبر،موضوعى است تردید ناپذیر.براى نمونه«قیس انصارى»فرزند«سعد بن عباده»،بزرگ خزرج،که در پیکار صفین در سپاه امیر والایى‌ها بود،روزى به پا خاست و این گونه سرود :
قلت لما بغى العدو علینا
حسبنا ربنا و نعم الوکیل…
و على امامنا و امام‌
لسوانا اتى به التنزیل…
هنگامى که دشمن بیداد پیشه بر ما ستم کرد،گفتم پروردگارمان ما را بسنده است و او بهترین یار و سر رشته‌دار است.همان پروردگارى ما را بسنده است که دیروز در بصره و پیکار جمل پیروزى و سرفرازى را به ما ارزانى داشت.هان اى مردم به هوش باشید که على(ع)امام آسمانى ما و سالار همه انسانهاست،و این حقیقت و این موقعیت بلند او را قرآن آورده است.
قرآن آن روز این حقیقت را بیان کرد که پیامبر در غدیر خم،دست على(ع)را گرفت و بلند نمود و فرمود:هان اى مردم!هر که را من سرور و سررشته دارم،على سررشته‌دار و امام اوست و آگاه باشید که این اصلى سرنوشت ساز و اساسى است.
آرى،آنچه را پیامبر آورد و بیان فرمود،ایمان عمیق به آن،بر امت او قطعى است و کسى را نرسد که در مورد آن بهانه‌جویى کند.
4ـ عمرو بن عاص و حماسه غدیر
این عنصر نیرنگ‌باز و تیره‌بخت،وزیر مشاور معاویه و مهره اصلى نظام سرکوب و فریب اموى است،هم او دشمن کینه‌توز امیر عدالت‌ها و آزادگى‌ها و سرفرازیهاست،اما از شگفتى‌هاى شخصیت والاى آن حضرت یکى هم این است که بدترین استبدادگران نیز گاه نتوانسته‌اند از بیان امتیازات و فضیلت‌هاى پر تلألؤ او بگذرند و خورشید وجود او را هماره زیر دستار کتمان حقیقت،نهان دارند،به همین جهت با همه سانسور و اختناق و حق‌کشى و حق‌پوشى و حق‌ستیزى دشمنان ناجوان مرد على(ع)،گاه به صورت ناخواسته و ناخودآگاه خود آنان زبان به شکوه و عظمت او گشوده و در نثر و سروده،پرتویى از ویژگى‌ها و درخشندگى‌هاى زندگى او را باز گفته‌اند.
براى نمونه:وزیر مشاور معاویه در قصیده‌اى طولانى که از شصت و شش بیت تشکیل شده است،چنین مى‌سراید:
معاویه الحال لا تجهل‌
و عن سبل الحق لا تعدل… (2)
هان اى معاویه خود را از روند تاریخ و جامعه و فراز و نشیب روزگار به نادانى مزن و از راه حق و عدالت بیشتر از این انحراف مجوى…آیا دجالگرى مرا در آن روز سرنوشت‌ساز و آن شرایط سخت از یاد بردى؟روزى که بر صاحبانش جامه زیور و آراستگى پوشیده بود؟
هان اى پسر هند!ما از سر نادانى و حق‌کشى و هواى دل دست به یارى تو گشودیم،و تو را در برابر على(ع)که برترین شخصیت روزگاران و«نبأ پر شکوهتر»است پشتیبانى نمودیم.
آن گاه که ما تو را بر فراز سر خویش بالا بردیم،در حقیقت خود و جامعه و عصر خویشتن را به پست‌ترین و فروترین مراتب فرومایگى و انحطاط فرو بردیم.
چه بسیار سفارش‌هایى که ما از پیامبر خدا در وصف على(ع)شنیدیم و نشنیده گرفتیم!!مگر در روز جاودانه غدیر نبود که پیامبر بر فراز منبر صعود کرد و در حالى که کاروانهاى بى‌شمار حج از حرکت باز ایستاده بودند،به رساندن پیام خدا پرداخت؟
مگر دست آن حضرت را در دست خویش نگرفت و در حالى که فرمان خدا را در وصف او به مردم مى‌رسانید،فرمود هان اى مردم،آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟!آنان یک صدا فریاد بر آوردند که چرا،چرا،هر آنچه مى‌خواهى انجام ده که گوش بفرمانیم.
درست در آن شرایط بود که على(ع)را به عنوان امیر مؤمنان مفتخر ساخت و این عنوان را نه از جانب خویش که از سوى خداى فرزانه به او ارزانى داشت.و آن گاه افزود:که هان اى مردم،هر کسى مرا سررشته‌دار و مولاى خویش مى‌شناسد،بداند که اینک على نیک سرور و سررشته‌دارى براى اوست‌و از پى آن نیایشگرانه رو به بارگاه خدا آورد که:هان اى خداى شکوه و عظمت، دوستداران و یاران و رهروان راه على را دوست بدار و هر آن کس که این برادر پیامبرت را دشمن دارد،تو دشمن او باش.
سپس رو به مردم آورد و در هشدارى سخت فرمود:هان اى مردم،در مورد خاندان وحى و رسالت پیمان شکنى نکنید،چرا که هر کس با خاندان من پیوند خویش را بشکند و از آنان ببرد،به دوستى و شفاعت من نخواهد رسید.هان اى معاویه،آن جا بود که سرورت«عمر»هنگامى که دریافت که دیگر پیوندهاى گست‌ناپذیر على(ع)گسستنى نیست،گام به پیش نهاد و امامت و پیشوایى آسمانى او را تبریک گفت.
و پیامبر به او و دیگر حاضران فرمود:هان بدانید که على پیشوا و امام و سررشته‌دار جامعه و دین شماست،پس از او حمایت کنید و حرمت او را پاس دارید که هر کس بر راه و رسم او در آید و از در دوستى به او وارد شود،چنان است که بر من وارد شده است…
«فقال(صلی الله علیه و آله و سلم):ولیکم:فاحفظوه…» (3) .
5ـ سید حمیرى
این شاعر بلند آوازه نیز در شمار شاعران و سرایندگان حماسه غدیر است که از جمله در این مورد چنین مى‌سراید:
یا بایع الدین بدنیاه‌
لیس بهذا امر الله…
هان اى کسى که دین و ایمان خود را به زرق و برق دنیا و جاه و مقام آن فروخته‌اى،بدان که خدا چنین دستورى نداده است.
تو از کجا و با کدامین معیار و ملاک به دشمنى با جانشین راستین پیامبر،على(ع)برخاسته‌اى،آن هم با این آگاهى که پیامبر خدا از آن حضرت خشنود بود؟
راستى در روز غدیر پیامبر گرامى چه کسى را از میان همه یاران خویش که بر گردش بودند،ندا داد و نام بلند آوازه‌اش را برد؟در مورد چه کسى فرمود:این على،سررشته‌دار و امام راستین هر کسى است که من سررشته‌دار او هستم؟و دعا کرد که:بار خدایا،هر آن که على را دوست بدارد،تو او را دوست داشته باش و هر کس او را دشمن دارد،تو دشمن او باش!راستى پیامبر،این‌ها را در مورد چه کسى جز امیر مؤمنان فرمود؟!
و نیز در سروده دیگرى درباره حماسه جاودانه غدیر این گونه مى‌سراید:
هلا وقفت على المکان المعشب…
چرا در یک سرزمین پر طراوت و سرسبز دستور بر زمین نهادن بارها و فرود کاروان‌ها را ندادى؟ …آرى،در سرزمین غدیر خم بود که خداى فرزانه به پیامبرش پیام داد که:هان اى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)به پا خیز و در میان مردم سخن بگو.
به پا خیز و على(ع)را در میان جامعه و مردم خویش به عنوان رهبر و امام راستین برگزین که اگر چنین نکنى،رسالت خویش را به انجام نرسانده‌اى.
و آن‌گاه بود که پیامبر على(ع)را صدا زد و از پى او مردم را ندا داد،سپس در راه رساندن پیام خدا او را به عنوان امیر مؤمنان و پیشواى شایسته کرداران روى دست گرفت و به همگان نشان داد و او و مردم را دعا کرد،اما پس از آن رویداد شگفت و آشکار،گروهى امامت آن حضرت را دروغ انگاشتند و گروهى تصدیق نمودند.
پیامبر،ولایت راستین را براى انسانى پاک و معصوم قرار داد،چرا که این مقام پر شکوه و این موقعیت پرفراز هرگز براى انسان‌هاى غیر معصوم و ساخته نشده بارگاه خدا قرار داده نشده است.
حضرت على(علیه السلام)آراسته به فضیلت‌ها و ویژگى‌هاى شکوهبارى بود که هر تلاشگر پر اخلاصى بخواهد به پاره‌اى از آنها آراسته گردد سرگردان و وامانده مى‌شود.
هان اى مردم ما دوستى و پیروى از خاندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)را از دین مى‌شماریم و هر آن کس که آنان را دوست بدارد،از دیدگاه ما در خور دوستى است،و هر کس به جاى آنان،دیگران را به دوستى بر گیرد،ما او را دوست نخواهیم داشت.
کسى که به جاى خاندان پیامبر دیگران را برگزیند و دوست بدارد،آن گاه که بمیرد به دوزخ وارد مى‌گردد و نه به حوض کوثر و پیام آور خدا،چرا که اگر بخواهد در کنار حوض در آید و بر پیامبر نزدیک شود او را مى‌زنند و دور مى‌سازند.
و نیز از شاهکارهاى این شاعر آزادمنش و آگاه در این مورد این سروده است که مى‌گوید:
…عجبت من قوم اتوا احمدا
بخطبه لیس لها موضع
قالوا له:لو شئت اعلمتنا
الى من الغایه و المفزع…
…من از مردمى شگفت زده‌ام که نزد پیامبر خدا آمدند و گفتارى ناپسند و بى‌جا گفتند !چرا که آنان به آن حضرت گفتند:هان اى پیامبر!تو اگر بخواهى مى‌توانى به ما اعلان کنى که سرانجام پس از شما چه کسى پیشوا و پناهگاه مردم است؟!و مى‌توانى آشکار سازى که پس از رحلت غم بار تو چه کسى در اداره جامعه دستخوش طمع‌ورزى و جاه‌طلبى خواهد گردید و حق را غصب خواهد نمود؟
پیامبر فرمود:آرى،اما اگر این حقیقت را به شما بگویم،از آن بیم دارم که شما همان کارى را انجام دهید که گوساله پرستان بنى‌اسرائیلـآن گاه که رهبرى هارون را وا نهادند و رفتندـانجام دادند!بر این باور بهتر است نگویم و از بیان آن بگذرم!
راستى که آنچه پیامبر در پاسخ آنان فرمود،براى کسانى که بیندیشند و به حقیقت گوش سپارند،بیانى روشن و رسا وجود دارد.
اما از این پرسش و پاسخ چیزى نگذشته بود که از سوى پروردگارش فرمانى تخلف‌ناپذیر فرود آمد،فرمان این بود که:هان اى پیامبر آنچه را فرمان یافته‌اى به مردم برسان،که اگر نرسانى چنان است که گویى پیام خدا را نرسانده و رسالت خویش را انجام نداده‌اى و اطمینان داشته باش که خدا تو را از شرارت بد اندیشان حراست خواهد کرد…
و آن گاه بود که پیامبر با آن تدبیر حکیمانه‌اش در غدیر على(علیه السلام)را به امامت و سررشته‌دارى مردم برگزید و همگان را به دوستى و پیروى از او سفارش کرد…

پى‌نوشتها:
1)الغدیر،ج 2،ص .25
2)الغدیر،ج 2،ص .124
3)الغدیر،ج 2،ص .114

منبع: امام على(علیه السلام) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینى

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید