ویژه میلاد امام صادق علیه السلام

ویژه میلاد امام صادق علیه السلام

مقالات مربوط به زندگی گهربار امام جعفر صادق علیه السلام را میتوانید اینجا مطالعه کنید.

هفدهمین روز از بهارانه ربیع است!؛ بهاری در بهار مدینه شکوفا شد و آسمان، تمام توجهش به زمین است.

کوچه های محله «بنی هاشم»، عطر گل های «محمدی» می دهد و این مناسبت زیبا با نام و یاد پیامبر عشق و آیینه جمال دلارای الهی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، متبرک است.

گویی آسمان، در برابر زمین به تواضع ایستاده است و پرده از روی اسرار خود برداشته؛ ناشناخته هایش آشکار و انوارش فراگیر شده است.

چیست این شادمانه آسمان و زمین؟

چیست این شور پنهان در هیجان کاینات؟

کیست این که می آید از کانون مهر؟

کیست این که می ریزد به دامان بهاران، شور عشق؟

…. «آب زنید راه را»، می آید از کانون عشق، نوری که آفاق را به «تصدیق نامش» فرا خواهد خواند.

می آید از سمت آسمان، آیینه ای که پرتو انوار الهی را در سراسر زمین خواهد گسترد.

می آید «پیام آوری» که پیک علوم آسمان و زمین، به «صداقت» کلامش سوگند خواهند خورد و نامش در ذهن کاینات فراگیر خواهد شد.

شکوهمندی که گیرایی کلامش، نغمه های آسمانی را به سکوت وا خواهد داشت!

قرآن به تفسیر علوی اش خواهد بالید و تشنگان حقیقت، آستان نشین درگاهِ کبریایی اش خواهند شد.

«کیمیای» کلامش را «جابر بن حیان»؛ صداقتِ «فقه»اش را ابو بصیر و روایت حدیثش را «زراره بن اعین» و … تکثیر کرد.

می آید از سمت بهاری ترین فصل هستی، تا در دامان عصمت «خاتونی»، به بزرگی و عزّت برسد در علم و عصمت، در عفت و تقوا، در ایمان و شرافت، در ذات و نسب!

بانویی که «صادق»ترین «آیینه صداقت» را برابرنگاه آسمان خواهد گرفت تا افلاکیان پی به عظمت «آل اللّه» ببرند!

آیینه ای که بازتاب نور الهی در زمین است و از پرتو شعشعه ذاتش چراغ «ششمین شاخه طوبا» روشن شده است!

می آید، «امامی» که بر قلّه سترگ دانش خواهد ایستاد و جاهلان عصر را صلا خواهد داد.

می آید، «امامی» که در عصر استبداد و جهل، کشتیبان تنها سفینه حقیقت «تشیّع علوی علیه السلام » خواهد شد تا در گردابِ «دین شویی» امویان و عبّاسیان، سرگردان نماند!

می آید «امامی» که عظمت «فقه جعفری»اش، راه گشای، تمام بن بست های فکری خواهد شد و به پرچم سبز تبارش، اعتباری پایان ناپذیر، خواهد بخشید.

می آید تا با «ید بیضای» دانش، پیروان نور را، به سرمنزل مقصود، راهنما باشد.

حضور حضرتش، فرصتی زیبا و قسمتی زیباتر از تقدیرات الهی در سرنوشت ماست؛ مقدمش گلباران و نام عزیزش، قرین صلواتمان باد؛ اللهم صل علی جعفر بن محمدٍ الصادق علیه السلام

milad emam sadegh (7)

به اولین فصل سبز سال سوگند! این که آمده، خود فروردین است.

این کودک نو رسیده که منظور همه دقیقه های امروز است؛ راستگو همچون پدر… شریف همچون مادر، لطیف همچون تمام خاندان بهاری اش.

خانه پنجمین امام، امروز برای کودکی آذین بسته که آمده تا ستاره ششم آسمان ایمان باشد.

یا صادق آل محمد صلی الله علیه و آله ! تو خلاصه همه صداهای منبسط شده تاریخی؛ معلم همه عشق، آموزگار شعر و شور و شروه.

آقا سلام! توی کلاس سبز تو جایی برای پاهای ناتوان من هست؛ جایی برای خستگی شانه های جاهل، تا بنشینم و در زُلال چشم های تو زُل بزنم؟

آقا! محبت تو یعنی شاخه پُر بار شیعه.

شیعه، صدای نفس های تو را توی هر کتاب می شنود.

هر چه دارد، از منطق آفتابی تو دارد.

«به رغم مدعیانی که منع عشق» می کنندمان، هنوز هم جمال تو حجّت است؛ موجه ترین حجت ما.

ای حجت خدا. برایم صلوات، معنای تازه دارد.

تو آمدی تا بفهمند این پیراهن پوسیده بر تن خلفای جور، اسلام نیست.

آمدی تا راه سُرخ ستاره را ادامه بدهی… دلم برای کودکی امشب پر می زند که علم، گوشه نشین مکتب اوست، خضر، سالک راهش و عیسی طفل نوآموز کرامتش.

خدایا! من به صداقت این لحظه ها، به روح نورانی صادق الائمه، به علم آسمانی اش نیازمندم.

خدایا! جاهلم به آن چه که تو مقدر آسمان ها و زمین کرده ای. جاهلم به همه علوم.

خدایا! مرا به حلقه شاگردان او برسان. مرا به زلال دانش جعفری مهمان کن.

خدایا! دلتنگ قدم زدن در همان حوالی که او رد می شود هستم؛ همان جا که درس نور می داد، به همان اطاق که آمد تا درس مهر بدهد.

خدایا! دست هایم بهانه دارند. دست های بهترین آموزگار را بر سرم بکش؛ راستگوترین آموزگار.

milad emam sadegh (6)

«کسی که بمیرد و امامش را نشناسد، بمانند مردن جاهلیت مرده است».

سلام بر تو ای خزانه دانش خداوند، ای ششمین ستون معرفت، ای آن که خون زلال فضیلت و علم، در رگ های تو جریان دارد! صداقت، وامدار چشمان آینه گون توست و مذهب همیشه سبز شیعه، در پناه دست های مدبّرت به گُل نشسته است.

سلام بر تو که هفدمین روز ربیع، با گام های نورانی ات آغاز می شود و خاک مدینه را تپش های مقدس قلبت به شکفتن می خواند.

راست کرداران، آئین تو را به عاریت گرفته و راست گفتاران، هجای لب هایت را به سرمشق نشسته اند.

تو صادق آل محمدی. آن گونه بزرگی که خجستگی ولادتت، با میلاد بزرگْ پیامبر خداوند مقارن شده است. هنوز صدای رسای تدریست، گوش فرزندان تاریخ را می نوازد و شاگردانت، برجسته ترین چهره ها در گستره علوم فقهی و طبیعی به شمار می روند. تو آن رود بزرگی که تا جهان باقی است، مذهب سر فراز تشیع، از شعبه های پاکش سیراب خواهد شد.

ای بزرگ! امروز که می آیی، پنجره ها ستاره آویز میلاد آسمانی ات، لبخند می زنند. پرندگان بر دروازه های روشن مدینه، آمدنت را ترانه می خوانندو دریاچه های آبی عرفان، مژده رسیدنت را در گوش یکدیگر نجوا می کنند.

شانه به شانه بهار، در آغوش شکوفه های صدق و راستی از راه می رسی و شیعیان عشق، ورود خجسته ات را دف زنان به استقبال می آیند.

تو می آیی و قدم های جستجوگرت، جغرافیای دانش و آگاهی را درمی نوردد.

می آیی؛ بال های بلند معرفتت را بر این آسمان خالی می گسترانی و این گونه جهان، محصل همیشه مکتبت خواهد شد.

milad emam sadegh (5)

پرتو رنگارنگ خورشید، اندک اندک بر فراز آسمان مدینه تابیدن می گرفت تا زمین، نظاره گر طلوع دوباره مهر باشد.

مدینه، بی صبرانه چشم به راه سپیده صبح بود.

… و ناگهان، نبض زمان تندتر از همیشه به تپیدن افتاده، شعله های سرکش و ابدی آتش، بیش از پیش، بر دوزخ جسم و جان ابلیس و خودش نشست و از پس ابرهای رحمت آفتابی برآمد.

زلال اشک، چونان شبنم سحرگاهی بر چشمان خسته مادر نشست مولودی از بطن عشق و طهارت زاده شد تا متن دین را بگستراند

و او صادق آل محمد بود و بنیانگذار نهضتی بزرگ؛ او چشمه سار فضل و دانش اش محلّ فیض چهار هزار درخت طوبی بود و آبشار عظیم عطوفتش، بنیان کن هر چه سنگِ خاراست.

او گستراننده نور پدر بود در تاریکنای جهای و روشنای دیده و دل باقرالعلوم علیه السلام ، شکافنده دانش ها.

اینک، فرشتگان، دسته دسته می آیند و به تماشای ابنُ المکّرمه می نشینند.

اینک، زمزمه تسبیح و تهلیل، از چار سوی مدینه، به گوش می رسد اینک، شمیم و عطر گل محمدی، سر تا سر زمین را پر کرده است و مشام جان های خسته شیعیان را می نوازد.

اینک، هزار هزار قافله دل، به دیدار آن امام می آید تا طلوع هشتمین ستاره عصمت از آسمان ولایت را جَشن بگیرد و مرهم عشق، بر زخم کهنه شیعه بگذارد.

milad emam sadegh (4)مثل بهار، ناگهان روی دست های ابدیت گل می کنی.

جهان، سراسر لبخند می شود. همه پیله ها، پروانه می شوند از شکوفه های لبخندت.

پرستوها، به آشیانه های مجاور نفس هایت بازمی گردند. لبخندهایت را در هوا می پاشی تا درخت های باغچه را پر از شکوفه کنی.

گرمی نفس هایت، تن سردترین زمستان ها را می لرزاند.

بهار، با چشم های کودکانه تو، رو به بازترین پنجره های جهان سلام می کند. تمام باغ ها به خودشان قول داده اند تا از بهار آمدنت فاصله نگیرند. شاید دیگر هیچ زمستانی نتواند باعث یخ زدن آوازهای آبیشان شود!

تمام دریچه ها در مهی از خوش بختی فرو رفته اند. آغاز خواب جنگل های جهان، با گریه های شیرین کودکانه توست.

شهر آینه ها، زیبایی اش را وامدار چشم های زیبای توست.

باران، از جنس اشک های توست. سفر، از کفش های تو آغاز خواهد شد. تمام قلم های جهان، تشنه نشسته اند تا دریای بی کران علومت را کلمه به کلمه و سطر به سطر منتشر کنند. جهانی از کلمات، بی قرار جاری شدن بر رودهای لب توانَد.

تمام چمدان های جامانده از سفر، بی قرار رسیدن توانَد تا کتاب کتاب، دانشت را با آنها راهی کنی.

غبار آینه ها را فقط ایمان دست های تو می تواند بتکاند.

تویی که دره های فراموش شده را غرق باران می کنی تا کبوتران سپید، در مه غوطه ور شوند و آبشارها، از دوش صخره ها سرازیر و بهارها، تا بلندترین قله های فرو رفته در ابر، شکوفه کنند.

آمدنت، زیباترین ترانه پرنده های خوش آواز خواهد شد.

قدم بر عرصه هستی بگذار، ای سراسر مهربانی که دنیا تشنه دریای غوطه ور در سینه توست! جهان، آماده است تا زانوی ادب بزند در مکتب تشیع تو.

ای مقتدای شیعیان، ای علمدار علم! درود بر تو که آمدن کودکانه ات، چشم های تنهاترین پنجره ها را با آفتاب، آشنا خواهد کرد.

تویی که عشق و دین و علم و دوستی را برای همیشه با شیعیان آشتی خواهی داد.

milad emam sadegh (3)عید، بهانه طلب است. به شکرانه روز تولدت ای صاحب علوم کامله! به گدایی معرفت آمده ایم. به درگاه نیاز، سر بر سجده نهاده ایم. شادی مؤمنان حقیقی را بر همه روزهایمان ارزانی دار که روزهای سال، عید بندگی ست و برای دلبستگان شیعه جعفری، تنفس در مزرعه آخرت و زندگی، خود بهانه شادی ست.

مولای عقیده های پاک! دعامان کن که به حقیقت بندگی درآییم. یاریمان کن تا غرور فکر کردن، به دام فلسفه بدون دین دچارمان نکند!

ای متولد سرزمین محمد که سرزمین دل ما را در آشوب کشاندی. ای مقیم وادی حیرت! به غربت نگاه جدت حسین علیه السلام قَسَمت می دهیم که راه یثرب حقیقت را نشانمان بده؛ آخر جای پای تو آنجاست؛ از همان وقت که کودک بودی، وقتی که جوان شدی، وقتی که به امامت رسیدی.

ما را به جشن میلاد مذهب جعفری راه بده، ای تمام دین محمد صلی الله علیه و آله ، یابن رسول اللّه !

milad emam sadegh (2)تصنیف های عاشقانه ای از سمت مدینه می وزد.

خنده های انسان، با شمیمی از بهشت گره می خورد.

گلدان هایی از شعر، چیده می شود پیش چشمان لحظات.

نام «ششمین قرائت زیبایی» بر سر زبان های دانش افتاده است.

نام او چون نسیمی معطر، از کنار پل های عرفان می گذرد. با آمدنش، جان قلم تازه می شود؛ قلم هایی که به احادیث پرنورش دخیل می بندند. باید اما پا به پای معرفت رفت تا او را دریافت!

باید همراه شد با زلال اندیشه. دانشگاه او، از جنس دلاویزترین گل های بهاری است؛

والاترین رنگ پارسایی، از ساعات درس او بیرون می آید و صدای مکتب بیداری، گوشه ای از بیانات اوست. امروز، حالت شعف به اندام آفرینش وارد شده که: شاهْ بیت غزل دانایی می آید. «مفضل» خوب می داند که با آمدنش، توحید نهفته در اشیا، همهْ فهم می شود. آری! او که بیاید، همه واژه های قدسی جاری می شوند در صفحات ایمان.

نفس های سبز دانش و ژرف کاوی، در فقه منتشر می شود.

لازم نیست گفته شود امثال «زراره» چند نفرند؛ معلوم است که دانش، خود، عطر پرمخاطب است.

او که بیاید، دل، به روایات جاویدش پیوند می خورد.

نگاه کن! جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله می آید.

 

مقالات مربوط به زندگی گهربار امام جعفر صادق علیه السلام را میتوانید اینجا مطالعه کنید.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید