دختران جوانی که سن ازدواج آن ها می گذرد و کاری جز عفت نمی توانند بکنند، به نظر شما از درون چگونه باید باشند؟ برای مبارزه با بی کاری چه باید کرد؟

دختران جوانی که سن ازدواج آن ها می گذرد و کاری جز عفت نمی توانند بکنند، به نظر شما از درون چگونه باید باشند؟ برای مبارزه با بی کاری چه باید کرد؟

مسأله تأخیر در سن ازدواج یکی از مشکلات اجتماعی خصوصاً در جوامع شهری می باشد. این مسأله که قربانیان آن جوانان می باشند، تا حدی پیش رفته است که بعضی حتی سن بالای ازدواج را طبیعی می دانند و تصور می کنند باید این گونه باشد، غافل از اینکه این مسأله ای است که خود ما با افعال ارادی چون توقعات بی جا و غیر ارادی مثل رشد شهرنشینی آن را به وجود آورده ایم. حل این مسأله در سطح کلان نیازمند برنامه ریزی های اساسی، دراز مدت و فرهنگ سازی است که متأسفانه تا کنون اقدامی جدی و فراگیر که بتواند رشد روز افزون سن ازدواج را کاهش دهد و یا متوقف سازد صورت نگرفته است. حال یک جوان چه کار می تواند انجام دهد؟ در ارتباط با این سؤال چند نکته قابل ملاحظه است که امیدواریم توجه و بکارگیری آنها برای شما مفید باشد:
1. امیدوار بودن:
نا امیدی دو نتیجه در پی دارد: یا اینکه انسان به فساد کشیده می شود و یا دچار افسردگی و دیگر ناراحتی های روحی می شود که با عفاف و امید به رحمت خدا از هر دو اجتناب می کنیم و به جای آن دل را لبریز از امید به فضل پروردگار متعال نگه می داریم. ما می دانیم که خداوند متعال در همه حال نظاره گر ماست، صبر ما بر اطاعتش را می بیند و در نامه عمل ما ثبت می نماید. ما می دانیم که خداوند متعال دانا و تواناست، راه برآوردن نیازهای بندگانش را می داند و می تواند برآورده سازد. پس با امید به فضل پروردگار به درگاه او دعا می کنیم و چنان چه دیرتر اجابت نمود می دانیم که حکمت و مصلحت بالاتر در آن بوده است و خرسند از این خدای دانا، توانا و حکیم در انتظار اجابت بر آستان سبزش می نشینیم.
2. تقویت روحیه عفاف:
اگر بخواهیم عفافمان را حفظ کنیم و روح امید را در درون خود تقویت کنیم، باید از بی کاری پرهیز نمائیم. همان طور که پیشوایان دینی ما فرموده اند: «اگرتن دادن به شغل مایه رحمت است، بی کاری دائم نیز باعث فساد (جسمی، اقتصادی، روحی، ذهنی، اجتماعی و …) است»[1]. اگر انسان بی کار باشد حتی از خودش هم بیزار می شود؛ بر خلاف زمانی که انسان مشغول به کاری باشد و نتیجه زحمات خود و محصول تلاش هایش را ببیند؛ در اینجا یک حس خود ارزشمندی (Self – Esteem) و اعتماد به نفس به انسان دست می دهد که خود باعث تقویت دیگر ابعاد مثبت وجودی اش می شود. علاوه بر اینکه ذهن کمتر به سمت غرائز و تمرکز بر آنان کشیده می شود. نکته ای که باید اینجا اشاره کنیم این است که وقتی صحبت از اشتغال و کار به میان می آید این نیست که لزوماً انسان در یکی از ارگان های دولتی به شکل رسمی مشغول به کار باشد؛ بلکه این مسأله شامل هنرهای دستی، کلاس های متعدد و متنوع آموزشی و هنری هم می شود. کار و تلاش و یاد گرفتن مهارت ها بی تردید علاوه بر فواید فردی از نظر اجتماعی انسان را مقبول و مورد تأیید دیگران می کند و این خود باعث فراهم آمدن زمینه های ازدواج برای فرد می گردد.
گاهی تأخیر سن ازدواج از جهاتی به با تجربه تر شدن، واقع بین تر شدن افراد کمک می کند و این عمل به گزینش مناسب همسر می انجامد.
3. استفاده از فرصتها و واسطه امین:
دختران و خانواده می توانند به افراد متدین، راز دار بگویند که اگر همسری مناسب باشد آنها قصد ازدواج دارند این افراد می توانند معرف خوبی باشند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مشاوره و انتخاب همسر، سیدمهدی حسینی بیرجندی، نشر آوای نور، تهران.
2. جوانان و انتخاب همسر، علی اکبر مظاهری، نشر پارسایان، قم.

پی نوشت:
[1] . سهراب پور، همت، جوانان در طوفان غرائز، قم، نشر بوستان کتاب، 1382، ص16.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید