نگاهی به منابع حدیثی وقف (1)

نگاهی به منابع حدیثی وقف (1)

شرع مقدس اسلام و وقف؛ شرع اسلام سنت وقف را پذیرفته و برای تشویق مردم به آن روایات و حدیث‏های متعددی داریم و ثواب‏های فراوانی برای کسانی که به انجام آن همت بگمارند وعده داده شده است.

البته در اکثر قریب به اتفاق این احادیث لفظ وقف به کار برده نشده است.

یکی از آن احادیث حدیث «صدقه‏ی جاریه» است که در جواهر[1]می­فرماید:

در مسالک است و از تذکره نیز حکایت شده و در مهذب‏البارع و تنقیح هم آمده که علماء فرموده‏اند: مراد از صدقه جاریه همان وقف است.

وقف در قرآن

در قرآن کریم کلمه‏ی وقف نیامده است، ولی عناوینی مترادف همچون صدقه، خیر، بر، انفاق، احسان در مواردی از قرآن آمده است، و هر یک از این عناوین بر وقف صدق می­کند،

زیرا وقف، هم صدقه است و هم بر است ولی در عین حال عنوانی خاص برای وقف است، یعنی بین وقف و بین این عناوین عام و خاص مطلق است و وقف عنوانی خاص میباشد.

منبع استخراج مسائل وقف در کتب فقه

با آنکه در قرآن عنوان وقف نیامده است بسیاری از احکام، شرایط و مسائل وقف از آیات قرآنی استنباط و استخراج شده است یک سری از احکام و مسائل وقف را هم از احادیثی به دست آورده که در آن عنوان وقف نیز نیست، بلکه همان عناوین عام آمده است که قبلا یاد شد.

تأکید این جانب در این نوشتار روی احادیثی است که کلمه‏ی وقف در آنها آمده است، زیرا این کلمه صراحت کامل در عنوان وقف دارد ،[2] و مقصود ما را کاملا تأمین مینماید.

احادیث باب وقف

در باب وقف احادیثی که در آنها واژه صدقه و بر وارد شده است فراوان است و در کتب حدیثی، فقهی و اخلاقی شیعه و سنی زیاد به چشم می‏خورد.

از جمله در وسائل‏الشیعه جلد بیست و هشتم باب وقف، احادیث بسیاری هست که فقها به مضامین آنها فتوا داده‏اند. ولی احادیثی که بنا به تأکید ما کلمه‏ی وقف در آنهاآمده باشد اندک است و می‏توان آن را در مورد ذیل شمرد:

1. هفده حدیث در وسائل در فصل‏های مختلف باب وقف؛

2. یک حدیث در تهذیب.[3]

3. یک حدیث در بحار[4] که از خصال نقل کرده و در وسائل[5] نیز به آن اشاره شده است، ولی در بحار چنین است: «او صدقه موقوفه لاتورث» و در وسائل که از کافی نقل کرده آمده است:

«او صدقه مبتوله لاتورث» و «مبتوله» به معنای مقطوعه است.

وقف در کتب معتبر اهل سنت

در کتاب‏های حدیثی اهل سنت و جماعت نیز چند حدیثی در مورد وقف ثبت شده است.

گرچه این احادیث به لفظ وقف نیست، ولی فقهای اهل سنت آن احادیث را حمل بر وقف کرده‏اند و از جمله‏ی آنها همان است که پیامبر اکرم (ص) به عمر فرمود:

«حبس الأصل و سبل الثمره» و لذا از وقف در بعضی موارد تعبیر به «حبس» و در بعضی جاها تعبیر به «وقف» می‏کنند. بعدا درباره‏ی احادیث اهل سنت و گفتار فقهای ایشان بحث خواهد شد.

وقف در کتب فقهی شیعه

در سنه‏های 100 تا 150 فقه تدوین شد[6] و علما به نوشتن کتاب‏های فقهی پرداختند اگر چه کتاب‏های چندانی در این دوران نوشته نشده و یا در دست نیست، مخصوصا به دست شیعه که در دوران اختناق شدیدی که بنی‏امیه ایجاد کرده بودند زندگی می‏گذرانید.

بلی در اوایل سده‏ی دوم هجری عمر بن عبدالعزیز به نقایص موجود در باب فقه پی برد و به فرماندار خود در مدینه، ابوبکر بن محمد بن عمر بن حزم نوشت:

«آنچه از احادیث پیامبر وجود دارد، گردآور و آنها را بنویس. من می‏ترسم علم و دانشمندان از میان بروند».

محمد بن مسلم بن شهاب زهری که در گردآوری سنت در بین بزرگان آن دوره ممتاز گشت[7] و احادیثی را گرد آورد.

پیش از آن ابورافع که از یاران علی (ع) و ارادتمندان به او بود کتاب السنن و الأحکام[8] و کتاب القضایا را گرد آورده بود و او در میان شیعه نخستین کسی بود که احادیث فقه را جمع کرد و احکام را مدون ساخت.

در میان مردم فتوا می‏داد و حلال و حرام را به آنها می‏آموخت.[9]

دانشمندان شیعه آنچه را از امامان خودشان دریافته و خود نیز به آن رسیده بودند در رساله‏هایی گردآوری کردند که به چهارصد رساله رسید و با عنوان «اصول اربعمأه»[10] خوانده میشد.

به یقین در آن رساله‏ها احادیثی که در باب وقف رسیده بود وجود داشت، زیرا هنگامی که فقهای بزرگوار شیعه این رساله‏ها را در یک یا چند کتاب جمع‏آوری کردند که کتب اربعه‏ی شیعه را به وجود آورد، همان احادیث بود که در ابواب مختلفه‏ی فقه و از جمله در باب وقف نوشته شد.

اکنون از چند نفر از دانشمندان شیعه که در کتاب‏های خود، چه حدیثی و چه فقهی، باب وقف را آورده‏اند و از علمای اوایل به حساب می‏آیند که دست به تدوین زده‏اند یاد می‏نماییم:

1. صدوق (د. 381) در کتاب من لایحضر که کتاب حدیثی و نوشته‏ی صدوق است باب وقف موجود می‏باشد.

در کتاب الهدایه بالخیر هم که کتاب فقهی و نوشته‏ی صدوق است نیز باب وقف وجود دارد. وی کتابی خاص وقف به عنوان الوقف دارد که نجاشی در فهرست کتاب‏های او، آن را و الهدایه را یادآور شده.[11]

2. شیخ مفید (د. 413)، در کتاب المقنعه بابی در وقف دارد. بر این کتاب شیخ طوسی، شرحی نوشت و آن را تهذیب نامید.

3. شیخ طوسی (د. 460)، چندین کتاب در حدیث و فقه دارد. تهذیب، شرح المقنعه مفید و استبصار که هر دو مجموعه‏ی حدیثی می‏باشند از اوست

و در هر دو، احادیثی که مبنای احکام و مقررات اسلامی می‏باشند گردآوری شده است، و احادیث وقف را چنانکه خواهیم دید در هر دو وارد ساخته است.

در کتاب‏های النهایه، المبسوط و خلاف وقف در بابی جداگانه ذکر گردیده و روی آن بحث شده است.[12]

4. شیخ ابوالصلاح حلبی اهل شامات، کتابی دارد به نام الکافی در فقه که احکام را در ابواب مختلف تدوین نموده و هر مبحثی را در جای خود نگاشته است، ولی تحت عنوان وقف چیزی ندارد. وقف را، نه به نام وقف، بلکه در بحث صدقه (الصدقه) آورده، و می‏گوید:

صدقه دو گونه است:

1. تملیک اصل، که چیزی را به کسی تملیک کنی و ملک او قرار دهی.

2. اباحه‏ی منافع اصل، که اصل باقی باشد و منابع آن را به غیر واگذاری.

و قسم دوم دو گونه است:

1. مشروط؛

2. مؤبد. و مؤبد این است که اصل را نگه دارد و منافعش را بر کساین و یا برای جهتی از جهات خیر قرار دهد.

«ان یحبس الرقبه و یجعل منافعها لموجود معین… او الی جهه من ابواب البر».[13]

پس از دوره این چند تن که ذکر شد، دوران شکوفایی علوم و از جمله فقه و دوره‏ی مدونات و مکتوبات فرارسید و فقهای بسیاری به نوشتن ابواب فقه مبادرت نمودند و کتاب‏هایشان نیز موجود است که ما از ذکر نامشان برای اجتناب از به درازا کشیدن سخن دوری گزیدیم.[14]

بررسی محتوا و مفاد احادیث وقف

آنچه به لفظ وقف در احادیث شیعه آمده چند حدیث است که محدثان در فصول متفرقه در باب وقف آنها را آورده‏اند.

حدیث اول

«عن مهران بن محمد قال سمعت ابا عبدالله (ع): اوصی ان یناح علیه سبعه مواسم فاوقف لکل موسم مالا ینفق».[15]

(ترجمه: شنیدم امام صادق (ع) وصیت فرمودند که در هفت موسم (هفت سال در ایام حج) برایش تعزیت‏داری کنند

و برای هر سالی مالی را وقف کرد، که صرف و خرج آن شود.) آنچه از این حدیث می‏فهمیم این است که تعزیت‏داری مشروع است، و می‏توان برای آن مالی را وقف کرد.

حدیث دوم

«فوقع (ع): الوقوف تکون علی حسب ما یوقفها اهلها ان شاء الله».[16]

حدیث سوم

در حدیثی دیگر با سندی دیگر همان روایت رسیده است:

« … فوقع (ع): الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها ان شاء الله».[17

از این حدیث استفاده می‏شود که:

1. وقف امری است مشروع.

2. هر شرطی که مخالف حکم شرع و عقل نباشد و واقف آن را قید کند درست است.

حدیث چهارم

علی بن سلیمان رشید می‏نویسد: مقدار زمینی دارم که بعضی از آن ارث پدری من است و بعضی را خود تهیه کرده‏ام و وارثی هم ندارم، می‏ترسم بمیرم.

چه می‏فرمایید که بعضی از آن را بر فقرای برادران مسلمانم و بر مستضعفان و بیچارگان وقف نمایم و یا آنکه بفروشم و پولش را برایشان تا زنده‏ام تصدق کنم زیرا می‏ترسم که بعد از من به وقف عمل نشود و اگر هم وقف کنم آیا می‏توانم تا زنده‏ام از آن بخورم یا نه؟

حضرت در جواب او نوشتند:

«فهمت کتابک فی امر ضیاعک، فلیس لک ان تأکل منها من الصدقه. فان انت اکلت منها لم تنفذ ان کان لک ورثه، فبع و تصدق ببعض ثمنها فی حیاتک. و ان تصدقت، امسکت لنفسک ما یقوتک مثل ما صنع امیرالمؤمنین». [18]

از این حدیث موارد زیر استفاده می‏شود:

1. اگر مالی را انسان صدقه (وقف) کرد خودش نباید از آن بخورد یعنی زندگانی‏اش را از آن اداره کند. اگر خودش بهره برد و ورثه داشت صدقه قبول نیست و مال از آن ورثه است.

2. مالی را که وقف کرده باید از ملک خود درآورد و به راه وقف بدهد.

3. همیشه انسان مقداری از مال را باید برای خود که به درد زندگانیش بخورد نگه دارد و همه را صدقه ندهد.

4. سیره‏ی ائمه سرمشق ماست چنانکه می‏فرماید: تو آن طور عمل کن که امیر مؤمنان عمل کرده است.

پی نوشت:

[1]- جواهر جدید، ج 28، ص 3.

[2]- همان مدرک، ص 4.

[3]- تهذیب، ج 9، ص 150، حدیث 40.

[4]- بحارالانوار، ج 100، ص 181.

[5]- وسائل‏الشیعه، ج 28.

[6] – به تاریخ فقه جعفری، ج 2، ص 52 به نقل از اعیان‏الشیعه و المراجعات و بصائرالدرجات مراجعه شود.

[7] – همان مدرک، ص 52.

[8] – در اصل الشیعه و اصولها، ص 89، طبع قاهره «الاحکام والسنن»، ولی آنچه در متن است درست می‏باشد.

[9]- تاریخ فقه جعفری، ج 2، ص 112.

[10]- نوشته‏ی کوچکی به عنوان «الاصول الاربعمأه» چندی پیش به طبع رسیده است.

[11]- مقدمه‏ی چاپ جدید من لایحضر.

[12]- به آشنایی با علوم اسلامی «فقه»، شهید مطهری، مراجعه شود.

[13]- به مقدمه چاپ جدید تهذیب و مقدمه استبصار مراجعه شود.

[14]- به کافی نوشته حلبی به تحقیق رضا استادی، ص 324 مراجعه شود.

[15]- همان مدرک، مقدمه محقق، ص 5؛ به آشنایی با علوم اسلامی «فقه»، شهید مطهری، نیز مراجعه شود.

[16]- فقه را به سه دوره تقسیم کرده‏اند:

الف. قبل التدوین که مستقیما از کتاب و سنت گرفته می‏شد و کم و بیش اجتهاد در آن صورت می‏گرفت، ولی همه‏ی اینها شفاهی بود.

ب. دورالتدوین که فقهایی پیدا شدند و دست به تدوین فقه زدند و ما چند نفر از ایشان را از شیعه نام بردیم.

ج. دورالتکمیل که تاکنون نیز ادامه دارد.

[17]- وسائل، ج 13، ص 294، به نقل از تهذیب، ج 2، ص 374 و فقیه، ج 2، ص 291.

[18]- وسائل، ص 295 به نقل از فقیه، ج 2، ص 289 و تهذیب، ج 2، ص 371.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید