آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و جریانات تاریخ معاصر (1)

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و جریانات تاریخ معاصر (1)

نویسنده: رسول مظاهری

چکیده
یکی از چهره های درخشان فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر حاضر و از شخصیت های برخاسته از دارالعلم اصفهان مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی است تأثیر ایشان درحوزه علمی، معنوی و اجتماعی جهان اسلام به ویژه تشیع در دوران اخیر انکارناپذیر است.
وی از محضر عالمان نجف بهره مند گردید و خود از مراجع بلند مرتبه ی شیعه شد. آیت الله اصفهانی دارای ذوقی سلیم، فهمی نیکو و نظری صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعی بود. ژرف نگری سید و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمی ستودنی بود. با درگذشت آیات عظام کاشف الغطاء و نائینی مرجعیت و زعامت تشیّع در وجود آیت الله اصفهانی متمرکز و منحصر گردید و بیش از یک دهه یعنی تا زمان وفات در این مقام باقی بود. این بررسی قصد دارد تا فعالیت های کمتر شناخته شده آیت الله اصفهانی در مشروطیت، تحولات عراق و حکومت رضاخان را به رشته تحریر در آورد.

مقدمه
با وجود سرخوردگی های ناشی از حوادث پس از مشروطه و انزوا و گوشه گیری بسیاری ازعلما در مدت پنج سالی که از کودتای 1299 تا تغییر سلطنت قاجار به پهلوی به طول انجامید، روحانیون نقش مهمی در امور سیاسی و اجتماعی داشتند. در این ایام اوضاع و احوال سیاسی ایران به تقویت قدرت نظامیان و به ویژه نیروهای قزاق منتج شد. رضاخان به عنوان وزیر جنگ به سرکوبی نیروی های مرکز گریز پرداخت و توانست ازاین نظر موافقان بسیاری را برای خود دست و پا کند.
سیاست های مذهبی رضا خان(قبل از سلطنت) – توانست توجه بسیاری از نیروهای مذهبی در داخل و خارج از ایران را به طرف خود جلب نماید. اگرچه کسانی مانند مدرس در برابر اهداف و اعتراض او در جبهه مخالف به حساب می آمد. لیکن بخش دیگری از موفقیت رضا خان به حوادث عراق و موضع گیری علمای ایرانی مقیم عتبات باز می گردد.
بدیهی است علمای عتبات در جریان حوادث سیاسی و مبارزه علیه انگلستان، حمایت دولت ایران را ذیقیمت می شمردند و درواقع تنها پناهگاه آنان ایران بود. علمای عتبات خواستار ثبات هر چه سریع تر ایران و ایجاد یک حکومت متمرکز و یک سلطان مقتدر شیعی بودند تا در مواقع لزوم از آنان حمایت کند. این طور به نظر می رسد که در نظر آنان وجود یک پادشاه شیعی خیلی بهتر از و جود یک پادشاه کافر است.
رضاخان که در قضیه جمهوری خواهی دچار مشکل شده بود، توانست- با استفاده از نفوذ علمای مهاجر عتبات که از جمله آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت اله نائینی بودند- توفان ایجاد شده علیه خویش را مهار نماید. همچنین همدردی رضا خان با علمای تبعیدی که از سوی سیاستگزاران انگلیسی و دولت عراق با بی وقفی مواجه شده بودند، غنیمتی به حساب می آمد. حمایت و پشتیبانی علمای عتبات از رضاخان نه تنها به استحکام موقعیت او افزود بلکه مسلما در نگرش برخی از روحانیون داخل ایران نیز مؤثر بوده به این ترتیب یک بار دیگر حوادث سیاسی ایران و عراق به یکدیگر تاثیر گذاشت.
زمانی که رضا شاه به سلطنت رسید، علمای عتبات تلگراف هایی ارسال کردند و اظهار امیدواری – مبنی بر اینکه حکومت ابد مدت (جدید) به دولت حقه امام زمان (عج) متصل گردد. محتوای پیام طی تبریک علما بر سه محور:
1-استقلال کشور
2-تقویت دین
3-رفاه مردم است و این موضوع نشانگر خوش بینی و نظر نسبتاً مثبت علما به رضا شاه در ابتدای سلطنت اوست. این خوش بینی چنان است که به دنبال فاجعه مدینه منوره و تخریب قبه و ضرایح قبور ائمه(علیهم السلام) در قبرستان بقیع آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت اله نائینی در تلگرافی به علمای صاحب نفوذ تهران خواستار اقدامی جدّی از طرف دولت ایران شدند. لیکن این انتظار و توقع علما از دولت ایران اولاً به مفهوم تأیید تمامی اقدامات آن نبود و ثانیا پس از آغاز برنامه های ضد اسلامی و غیر مردمی رژیم رضا شاه نگرش خوش بینانه به تدریج تغییر یافت و حتّی به اقدام علیه رژیم نیز کشانده شد.
علمای عتبات که از اخبار ایران و به ویژه مسائل مربوط به روحانیون مطلع می گشتند و همچنین باوجود تشکیل حوزه علمیه قم، همچنان مرجع رسیدگی به مشکلات شیعیان و مردم ایران واقع می شدند و لذا مواضع آنان در معرض افکار عمومی مردم قرار داشت، علمای عتبات تحت تاثیر اظهار نارضایتی های مردم و نیز شنیده های خود از روحانیون، این آمادگی را داشتند که علیه هر یک از سیاست های رژیم موضع گیری کنند. رضا شاه و دیگر دولتمردان ایران از چنین وضعیتی مطلع بودند و سعی
می کردند تا با ارسال نمایندگانی، سیاست های اجرایی خود را برای علما روشن گردانند و از صدور فتاوای آنان علیه این سیاست ها جلوگیری به عمل آورند. در این زمینه ها واتفاقات و حوادث که به وجود آمد فتاوا و نظریه های آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی برای رژیم رضا شاه اهمیت داشت که در ادامه با آن آشنا خواهیم شد.

زندگی نامه سید ابوالحسن اصفهانی
آقا سید ابوالحسن (1284- 1365 ق /1867- 1946)، فقیه بزرگ امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان، وی در روستای مدیسه از توابع لنجان اصفهان به دنیا آمد. اجداد او اصلاً از سادات موسوی بهبهان بوده اند که نسب به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) می رسانند. پدرش سید محمد که متولد کربلا و مدفون در خوانسار، ساکن مدیسه لنجان بوده است. جد او سید عبدالحمید- زاده بهبهان و مدفون در اصفهان – از عالمان دینی و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بوده، و علاوه بر تألیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر شرایع محقق حلی نوشته است.
سید ابوالحسن تحصیل مقدمات را در قریه مدیسه به انجام رسانید و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت. در اصفهان، در مدرسه نیماورد آن شهر تحصیلات خود را ادامه داد و با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت. وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول به محافل درس خارج استادان راه یافت. از میان همه استادانش در حوزه اصفهان تنها شخصیتی که اصفهانی خود به نام ونشان از او یاد کرده،‌آخوند ملا محمد کاشانی(د 1333 .ق) است که از مدرسان علوم عقلی وریاضی بوده است. از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر درچه ای – سید هاشم چارسوقی، ‌ابوالمعالی کلباسی و جهانگیر خان قشقایی را برشمرده اند.
به حکایت آنچه اصفهانی به خط خویش به ظهر تقریرات شیخ موسی کاشف الغطا تألیف جد خود نوشته است وی اصفهان را به قصد نجف در 13 ربیع الاول 1308 ق ترک کرد و در 11 جمادی الاول همان سال به نجف رسید. آنجا در مدرسه صدرکه از مراکز برجسته حوزه نجف بود، ساکن شد و به استفاده از محضر بزرگترین استادان فقه و اصول توفیق یافت. اصفهانی از میان استادان خویش در نجف به نام میرزا حبیب رشتی (د 1312 ق) و آخوند خراسانی (د 1329 ق) تصریح کرده است. از دیگر استادان او میرزا محمد حسن شیرازی (د 1312 ق)، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی(د 1327 ق)، میرزا تقی شیرازی (د 1328 ق)، فتح اله شریعت اصفهانی (د1329ق) و مولی عبدالکریم ایروانی را نیز یاد کرده اند.
از میان همه این استادان، اصفهانی بیش از همه از درس آخوند خراسانی استفاده کرد؛ چرا که او بیشتر از سه سال و اندی درس میرزا حبیب اله رشتی را درک نکرد و پس از آن، یعنی حدود 17 سال به شیوه ای ممتد و مستمر از درس آخوند خراسانی بهره مند شد.چنانکه از نزدیک ترین و بهترین شاگردان و اصحاب این استاد به شمار می رفت. وی همزمان با حضور در درس خارج آخوند خراسانی، خود به تدریس رسائل و کفایه اشتغال داشت. پس از فوت آخوند خراسانی بعضی از مردم خراسان- به تصریح خود اصفهانی- برای تقلید به او مراجعه کردند.
مرجعیت عامه پس از آخوند خراسانی به سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد. همچنین نوشته اند که شیرازی، ابوالحسن اصفهانی و نیز شریعت اصفهانی را پس از خود شایسته مقام مرجعیت معرفی کرده بود. پس از وفات نائینی و حائری یزدی در 1355 ق و آقا ضیاء عراقی در 1261ق، مرجعیت تقلید شیعیان در بخشی عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد.
میرزا محمود تقی شیرازی علاوه بر تقدم علمی و روحانی سیاستمداری شجاع بود و نهضت استقلال عراق را به همکاری علمای دیگر از جمله سید ابوالقاسم کاشانی و شیخ مهدی خالصی و پسر او شیخ محمد و میرزا محمد رضا شیرازی رهبری
می کرد. در دایره المعارف تشیع آمده است:
«بعد از وفات او ]میرزا محمد تقی شیرازی[ آیت الله اصفهانی و آیت الله حاج میرزا حسین نائینی که در علم سیاست جانشین به حق وی بودند به مقام مرجعیت نائل آمدند. هر دو همشهری و شاگرد آیت اله خراسانی و هر دودارای افکاری ضد انگلیس و مشروطه خواه و در سیاست ایران و تغییر رژیم همفکر بودند و در علم و تقوی ایشان جای هیچ سخن نبود. اما شهرت و تعداد مقلّدان آیت اله اصفهانی در بین مردم بیشتر از میرزای نائینی بود. شاید مداخله حاد نائینی در سیاست ایران و عراق و همکاری نزدیک او با سران مشروطیت ودر مقابل روش اعتدال واحتیاط سیاسی اصفهانی موجب این تفاوت بود.»
در هر حال اصفهانی شمار بسیاری از مجتهدان بزرگ و محققان برجسته فقه و اصول را در دوران تدریس ممتد و مستمر خود در حوزه نجف تربیت کرد که از جمله آنان می توان شخصیت های چون میرزا حسن بجنوردی، ‌سید محمود شاهرودی، سید محسن حکیم، سید هادی میلانی، سید محمد طباطبائی را یاد کرد.

سید ابوالحسن اصفهانی و اصل دوم متمم قانون اساسی ایران
اصفهانی افزون بر اشتغالات علمی، از فعالیت سیاسی نیز به دور نبوده و در برهه هایی حساس از تاریخ معاصر، به ایفای نقش پرداخته است. از ورود اصفهانی به حوزه نجف چیزی نگذشته بود که جنبش تحریم تنباکو به رهبری میرزا حسن شیرازی در 1309ق شروع شد و بی شک حضور او در حوزه عراق در اوج برخورد روحانیت شیعه با ناصرالدین شاه، برای او که در آن وقت مجتهدی 25 ساله بود، ‌تجربه سیاسی آموزنده ای بوده است. این آگاهی سیاسی، بعد ها از رهگذر نزدیکی و اختصاصی که اصفهانی به استادش آخوند خراسانی- طرفدار جدی مشروطیت – داشت، وسیع تر و عمیق تر شد. آخوند خراسانی- بر خلاف سید محمد کاظمی طباطبایی یزدی- به اصول حکومت مشروطه و محدود کردن قدرت استبداد معتقد بود و اصفهانی در این آرا و افکار، ‌پیر و استاد خود آخوند خراسانی بود.
بر پایه همین پیشینه بود که آخوند خراسانی و شیخ عبداله مازندرانی در سوم جمادی اول 1328 ق، اصفهانی را در اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی 1325 ق در شمار یکی از 20مجتهد طراز اول «مطّلع از مقتضیات زمان» برای احراز انطباق مصوبات قانونی مجلس شورای ملی با احکام فقه شیعه، به مجلس معرفی کردند. اما رأی اصفهانی در نهایت بر ادامه سکونت در نجف قرار گرفت وطی تلگرافی که به تاریخ 2 ذیقعده 1328 . ق/13آبان1289 ش به مجلس شورای ملی ایران مخابره شد، ازشرکت دراین کار اعتذار جست.

سید ابوالحسن اصفهانی و کمیسیون حرمین شریفین
به دنبال یورش وهابیها به مکه و مدینه و سپس به کربلا و به قتل رسانیدن جمعی در حرم حضرت سید الشهدا (ع)، روز پنج شنبه 5 خرداد 1305 . ش امام جمعه خوئی جمعی از ارباب جراید را به منزل خود دعوت کرد و تلگراف زیر را که آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت اله نائینی از نجف مخابره کرده بودند برای آنان قرائت نمود:
«… قاضی وهابی به هدم قبه و ضرایح مقدسه ائمه بقیع حکم داد. 8 شوال مشغول تخریب، من بعد معلوم نیست چه شده. با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی به حرمین اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود علی الاسلام السلام»
همچنین سه تن دیگر از علمای نجف (محمد حسین فیروز آبادی، ‌عبدالکریم غروی زنجانی و احمد آل کاشف الغطا ) نیز طی تلگرافی با اشاره به اخبار موحشه از مدینه، خواستار و مشارکت علمای ایران در اقدام علیه وهابیها شدند.
زمانی که این تلگراف از نجف رسید، جمعی از اصناف و علما و تجّار در منزل امام جمعه تهران اجتماع کردند و مشار الیه در این زمینه خطابه ای ایراد کرد.
پس از آن آقایان سید مهدی افجه ای و سید حسن مدرس و میر سید محمد بهبهانی نیز در این زمینه بیاناتی ایراد کردند. روز بعد کمیسیونی مرکب از آقایان امام جمعه تهران، بهبهانی، آیت اله زاده خراسانی، حاج محمدرضا کرمانی، سید محسن مدرس، ‌امام جمعه خوئی، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، محتشم السلطنه، مشیر الدوله و احتشام السلطنه در مجلس شورای ملی تشکیل شد و موضوع را مورد بحث و بررسی قرار دادند. نتیجه رأی کمیسیون بر این شدکه پرونده هایی که از گذشته در دفتر شاه و وزارت امور خارجه راجع به وهابیها موجود است مورد مطالعه قرار گیرد و تلگرافی نیز به ولایات و ایالات ایران مخابره گردد تا مردم ایران در جریان امور قرار گیرند.
در جلسه بعد که روز جمعه 13 خرداد 1305.ش تشکیل شد مدرس به مستوفی الممالک پیشنهاد نمود که با توجه به حساسیت اوضاع قبول نخست وزیری کند و موضوع را جدا مورد تعقیب قرار دهد. مستوفی ابتدا از قبول نخست وزیری امتناع کرد. لیکن در اثر اصرار حاضرین قول موافقت داد. کمیسیون فوق دو سه جلسه دیگر هم تشکیل شد و در آن علاوه بر افراد فوق، رجال کشوری نیز شرکت می کردند،‌ جلسات این کمیسیون در روزهای یکشنبه، سه شنبه و پنجشنبه مرتباً تشکیل می شد تا تصمیم نهایی اتخاذ گردد.
پس از آن از طرف سید احمد بهبهانی و جمعی از نمایندگان مجلس طرحی به قید دو فوریت تقدیم مجلس شد که به تصویب رسید. متن طرح مزبور به این قرار بود:
«مجلس شورای ملی تصویب می نماید که کمیسیونی مرکب از دوازده نفر منتخبه از شعب ششگانه مجلس در تحت عنوان «کمیسیون حرمین شریفین» تشکیل و با شرکت دولت در قضیه ظهور طایفه وهابیه و تجاوزات مستقیم و غیر مستقیم آنها و تعیین تکلیف آتیه خطه حجاز مطالعات لازمه نموده، نتیجه را به مجلس اطلاع دهد. کمیسیون مزبوره به توسط دولت می تواند لدی الاقتضا با مقامات روحانیت و دول اسلامی مذاکره نموده، نظریات آنها را جلب نماید.»
رضا شاه که ازپیش از سلطنت نسبت به این موضوع حساس بود و در جلسات علما شرکت می کرد و خودرا مدافع اقدام جدی در این باره نشان می داد،‌ در اوایل سلطنت نیز این رویه را ادامه داد و به این ترتیب خود را همچنان حامی دین معرفی کرد.

آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی و فعالیت های سیاسی او در عراق و مهاجرت به ایران
نخستین بار که نام آیت اله ا صفهانی در فعالی های سیاسی عراق دیده می شود، هنگامی بود که وهابیهای سعودی به جنوب آن کشور حمله کردند و بیم و نگرانی فراوانی مردم عراق را فراگرفت. اصفهانی و نائینی تلگرافی از نجف برای شیخ مهدی خالصی به کاظمین فرستاده، او و پیروانش را برای رایزنی به کربلا خواندند همه علمای شیعه عراق همراه با حدود 300.000 نفر از اهالی و بیشتر از 2500 تن از سران عشایر و اعیان در کربلا گرد آمدند و با هم پیمان بستند در برابر تجاوز بیگانگان مقاومت کنند. این اجتماع علما و وحدت کلمه شیعیان دولت انگلستان را بر آن داشت که به تحت الحمایگی عراق پایان دهد و با پادشاهی ملک فیصل موافقت نماید.
پادشاه جدید در صدد تشکیل دولت و انتخاب نماینمدگان مجلس بر آمد تا پیمان جدیدی را که انگلیسی ها پیشنهاد کرده بودند تصویب و امضا کنند. لیکن اصفهانی و نائینی و سایر علما هم با قرار داد و هم دولت و مجلس فرمایشی شدیدا مخالفت کردند و همراه با سایر علما فتوای تحریم انتخابات را صادر نمودند. این فتوی افکار عمومی اهالی عراق را ا عم از شیعی و سنی بر انگیخت و به خصوص اهالی نجف و کربلا و کاظمین و بصره مخالفت خود را باشرکت در انتخابات علنی نمودند. این وضع مقامات انگلیسی و فیصل را سخت خشمگین ساخت و تصمیم به مقاومت جدید در برابر علما گرفتند. یکی از اقدامات ایشان، ‌تبعید شیخ مهدی خالصی زاده و سید محمد صدر از کاظمین به ایران و تبعید شیخ مهدی خالصی به حجاز بود. . (ذی القعده 1341 ق)
اصفهانی و نائینی و سایر علمای شیعه از این اقدام خصمانه بر آشفتند و به عنوان اعتراض از عراق خارج شده، رهسپارتهران گشتند. در افکار عمومی شیعیان مسلم شد که انگلیسی ها علما را از عراق بیرون کرده، با اسلام اعلان جنگ داده اند. علما و مردم تهران از آنان به گرمی پذیرایی کردند و اجتماعات و میتینگ هایی به طرفداری از ایشان و برای محکوم کردن اقدام انگلستان در میادین عمومی ودر مسجد شاه ترتیب دادند. دولت ایران نیز از تجلیل علما کوتاهی نکرد و احمد شاه و وزیر خارجه اش دکتر مصدق تلگرام های خیر مقدم مخابره نمودند. بازارها بسته شد و خریدو فروش کالاهای انگلیس تحریم گردید. اصفهانی و نائینی و دیگر علما پس از یک مسافرت چهل روزه در 1342 ق وارد قم شدند و از سوی آیت اله شیخ عبدالکریم حائری رئیس حوزه علمیه قم و سایر علمای آن شهر مورد استقبال قرار گرفتند. حائری برای تجلیل از اصفهانی و نائینی دستور داد طلاب قم در درس ایشان حاضر شدند. ولی اصفهانی میل به ماندن در ایران نداشت. او وسایر علمای مهاجر نمی خواستند محیط نجف را که مراکز روحانی تشیع بود از دست بدهند و موجبات تشتت مرجعیت و ریاست حوزه علمیه نجف و در نتیجه پراکندگی در اختلال در معیشت و تحصیل طلاب را فراهم آوند.
توقف اصفهانی و همراهانش حدود یک سال در قم به طول انجامید آنها مدت کوتاهی قبل از ترک ایران به مقصد عراق همراه با عبدالکریم حائری احیا کننده نهاد آموزشی حوزه، در قم با رضا خان ملاقات کردند و از او که در آن هنگام وزیر جنگ بود درخواست کردند که به شایعات تشکیل قریب الوقوع یک نظام جمهوری به زعامت او به جای سلسله قاجاریه پایان دهد. جمهوری خواهی هراس آنها را بر می انگیخت، زیرا حکومت غیر مذهبی کشور همسایه، یعنی ترکیه را تداعی می کرد. رضاخان به زودی در تلگرامی خطاب به علمای تهران اجابت این درخواست را اعلام کرد. او احتمالا به واقع به ایجاد یک نظام جمهوری به عنوان وسیله ای برای دستیابی به قدرت تمایل داشته است، و این واقعیت که اکنون بنا به درخواست علما آن را نفی می کرد، در کوتاه مدت مشروعیتی به او می داد که در غیر این صورت نمی توانست آن را کسب کند. به این ترتیب بود که یک سال پس از بازگشت علما به عراق یعنی اکتبر 1924/ 1303، آیت اله نائینی و آیت الله اصفهانی در یک بیانیه مشترک که در مطبوعات منتشر شد، مخالفان دولت سردار سپه را دشمن اسلام خواندند.
در مورد موثق بودن این فتوا تردیدهایی ابراز شد، اما نائینی و اصفهانی انتساب آن را به خود رد نکردند. به هر روی، ‌آنها پس از بازگشت به عراق به هنگام دیدار رضا خان از نجف از او پذیرایی کردند،و به گفته تاریخ کمبریج این ملاقات صمیمانه بوده است.
این گونه به نظر می رسد که علمای عتبات در جریان حوادث سیاسی و مبارزه علیه انگلستان، حمایت دولت ایران ذی قیمت می شمردند و در واقع تنها پناهگاه آنان ایران بود. علمای عتبات خواستار ثبات هرچه سریع تر ایران و ایجاد یک حکومت متمرکز ویک سلطان مقتدر شیعی بودند تا در مواقع لزوم از آنان حمایت کند. در این ایام که احمد شاه قصد مسافرت به خارج از کشور را داشت، آنها انتظار داشتند، رضاخان این پشتیبانی را به عمل آورد. درخواست ضمنی چنین حمایتی به رضاخان این امکان را می داد تا با نقاب حمایت از مذهب، جناح خود را در مقابل مخالفان سیاسی و به خصوص چهره ای روحانی همچون مدرس تقویت کند و هنگامی که در قضیه جمهوری خواهی دچار مشکل شد، با استفاده از نفوذعلمای مهاجر توانست توفان ایجاد شده علیه خویش را مهار نماید.
ابراز همدردی رضاخان با علمای تبعیدی که از سوی سیاستگزاران انگلیسی و دولت عراق با بی حرمتی مواجه شده بودند، غنیمتی به حساب می آمد. حمایت و پشتیبانی علمای عتبات از رضاخان نه تنها به استحکام موقعیت او افزود، ‌بلکه مسلماً در نگرش برخی از روحانیون داخل ایران نیز موثر بود. دیدگاه علمای شیعه در عراق ناشی از مسائل خاص منطقه ای و شرایط آنان در یک کشور سُنی بود،‌ به ویژه آنکه در این ایام با رشد نهضت وهّابیها در حجاز و حمله آنان به جنوب عراق، بیم و نگرانی فراوانی بر مردم عراق، به خصوص شیعیان مستولی شده بود. البته در این میان ریاکاری رضاخان مسلما در دیدگاه علما تاثیر داشت.
ادامه دارد …..

پی نوشت ها:

1 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج2، ص459- ریشه های انقلاب ایران، ص149.
2 . دایره المعارف بزرگ اسلامی، 212.
3 . دایره المعارف تشیع، ص 225.
4 . دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 212 و213.
5 . تذکره القبور یا دانشمندان وبزرگان اصفهان، ص138.
6 . دایره المعارف بزرگ اسلامی،ص212 و213.
7 . نجوم امت:« آیت الله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی»، ص232.
8 . دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص213.
9 . دایره المعارف تشیع، ص 225.
10 . آثار حجه، صص 51-67.
11 . دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص214.
12 . ‌اسناد روحانیت و مجلس، صص13-14.
13 . ‌اسناد روحانیت و مجلس، صص39-40.
14 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج4،ص87.
15 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج4، 96.
16 . ‌علما و رژیم شاه، ص118.
17 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج4.صص93-94.
18 . تاریخ بیست ساله ایران، ج4، صص101-102.
19 . ‌تشیع و مشروطیت در ایران، صص173-174. (1340 ق / 1912. م)
20 . دایره المعارف تشیع، 221.
21 . حسین مکی تعداد افرادی را که به سمت ایران کوچ کرده اند سی و چند نفر می داند. تاریخ بیست ساله ایران، ج2.ص342- خاطرات سردار اسعد بختیاری ( جعفرقلی خان امیربهادر)، ص97.
22 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج2،صص253-255.
23 . اقامت آنان حدود 11 ماه بطول انجامید؛ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص213.
24 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج3،ص 15.
25 . ‌تشیع و مشروطیت در ایران، ص193.
26 . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص280.
27 . ‌تاریخ بیست ساله ایران، ج3،ص437.
28 . ‌تشیع و مشروطیت در ایران،ص193.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید