چهل حدیث بینش و حکمت

چهل حدیث بینش و حکمت

بخش اوّل: بینش پیامبران
1. بینش حضرت‌عیسى علیه‌السلام
قیلَ لِعیسَى بْنِ مَرْیَمَ علیه السلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا رُوحَ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَـحتُ وَ رَبّى تَبارَکَ وَ تَعالى مِن فَوْقى، وَالنّارُ اَمامى، وَالْمَـوْتُ فى طَلَبى، لا اَمْلِکُ ما اَرْجُو، وَ لا اُطیـقُ دَفْـعَ مـا اَکْرَهُ، فَاَىُّ فَـقیرٍ اَفْقَرُ مِنّى.
[ بحارالأنوار، ج 14، ص 322 .] به حضرت عیسى علیه السلام گفته شد: اى روح خدا [ روح الله یکى از نامهاى حضرت عیسى علیه السلام است که ترجمه آن روح خداست.] چطور صبح کردى؟
[ به تعبیر روانتر حال شماچطور است؟ چون جمله اى است که در احوالپرسى بکار مى رود.] فرمود: صبـح را آغـاز کردم در حالى که پروردگارم بالاى سر من است، و آتش (جهنّم) پـیش رویم، و مرگ در طـلب من است، آنـچه را امیـدوارم در اختیار من نیست (و مالک آن نیستم)، و از دورکـردن آنچه دوست ندارم عاجـزم بنابراین چه کسـى از من فقـیرتر است.
2. نگرانى حضرت‌عیسى علیه‌السلام
وَ کانَ اِذا قیلَ لِعیسى علیه السلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قـالَ: اَصْبَحْتُ لا اَمْلِکُ نَفْـعَ مـا اَرْجُـو، وَ لا اَسْتَـطیعُ دَفْـعَ ما اُحاذِرُ، وَ اَصْبَحْتُ مُرْتَهِنا بِعَمَلى وَالْخَیْرُ کُلُّهُ فى یَدِ غَیْرى، فَلا فَقَیرَ اَفْقَرُ مِنّى.
[ المحجّه البیضاء، ج 4، ص 15 .] هرگاه از حضرت عیسى علیه السلام احوالپرسى مى شد، مى فرمود: صبح کردم در صورتى که سود آنچه را که به آن امید دارم در اختیار من نیست، و قدرت ندارم آنچه را از آن بیم دارم از خود دفع کنم، و صبح کردم در حالى که در گرو عملم هستم، و تمام خوبیها در دست غیر خودم (یعنى خدا) است، پس هیچ فقیرى از من فقیرتر نیست.
3. لوازم زندگى
عَنِ الصّادِقِ علیه السلام قالَ:
قالَ عیسى فى خُطْبَتِهِ: اَصْبَـحْتُ فیـکُمْ وَ اِدامى اَلْجُوعُ وَ طَعامى ما تُنْبِتُ الاَرْضُ لِلْوُحُوشِ وَ الاَنْعـامِ وَ سِراجى اَلْقَمَرُ وَ فِراشى اَلتُّرابُ وَ وِسـادَتى اَلْحَجَـرُ.
[ سفینه البحار، ج 1، ص 700 .] از امام صادق علیه السلام نقل شده است: حضرت عیسى علیه السلام در خطبه اش فرمود: در میان شما صبح کردم (و زندگى مى کنم) در حالى که خورشت من گرسنگى و غذایم چیزى است که زمین براى حیوانات وحشى و چهارپایان مى رویاند و چراغ (وسیله روشنائى) من ماه و بسترم خاک و بالشم سنگ است.
4. پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله و جـامـعه
قیلَ لِلنَّبىِّ صلی الله علیه و آله:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: بِخَیْرٍ مِنْ قَوْمٍ لَمْ یَشْهَدُوا جَنازَهً، وَ لَم یَعُودُوا مَریضا.
[ بحارالأنوار، ج 16، ص 288 .] به پیامبر اسلام گفته شد: چگونه شب را به صبح آوردى؟ فرمود: بخـیر و خوشى از دست گروهى که در تشییع جنازه اى شرکت نکرده و به عـیادت بیـمارى نـرفته اند (در غـم و شـادى مـردم شـرکت ندارند).
5. روش رسول صلى‌الله‌علیه‌و‌آله خدا
قالا (عمر و ابوبکر):
یا رَسُولَ اللهِ کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله: اَصْبَحْتُ أحْمَدُ اللّهَ.
[ بحارالأنوار، ج 32، ص 150 .] آن دو به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: اى رسول خدا چگونه صبح کردى؟ فرمود: صبح کردم در حالى که حمد و سپاس خدا را بجا مى آورم.
بخش دوّم: بینش رهـبران
6. اندیشه على علیه‌السلام در زندگى
قالَ عَبْدُالّلهِ بْنُ جَعْفَرٍ:
دَخَلْتُ عَلى عَمّى عَلىٍّ علیه السلامصَباحا وَ کانَ مَریضا، فَقُلْتُ: کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا أمیرَالمُؤمنینَ علیه السلام؟ قالَ: یا بُنَىَّ کَیْفَ اَصْبَحَ مَنْ یَفْنى بِبَقائِهِ وَ یَسقُمُ بِدَوائِهِ وَ یُؤتى مِنْ مَأمَنِهِ؟
[ بحارالأنوار، ج 41، ص 164 .] عبدالله بن جعفر گفت: یک روزى صبح بر عمویم على علیه السلامکه مریض بود وارد شدم و گفتم: اى امیر مؤمنان چگونه صبح کردى؟ فرمود: فرزندم چگونه صبح مى کند کسى که با بقائش فانى مى شود و با دارو و دوایش بیمار مى شود و از همانجا که مطمئن است ضربه مى خورد.
7. جهان بینى على علیه‌السلام
قالَ (الرواى) قُلْتُ لاَِمیرِالمُؤمنینَ علیه السلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: کَیْفَ یُصْبِحُ مَنْ کانَ لِلّه عَلَیْهِ حافِظانِ، وَ عَلِمَ أنَّ خَطایاهُ مَکْتُوبَهٌ فِى الدّیوانِ، اِنْ لَمْ یَرْحَمْهُ رَبُّهُ فَمَرجَعُهُ اِلىَ النیرانِ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .] راوى گفت به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتم: چـگونه صبـح کردى؟ در پاسخ فرمود: چگونه صبح مى کند کسى که خـداوند بر او دو نـگهبان گـمارده است، و مى دانـد کـه خطـاهایش در دفـتر ویژه نوشـته مى شود، و اگر پـروردگارش به او رحـم نکند بازگشتـش به سـوى آتش است.
8. على علیه‌السلام با دوست و دشمن
قالَ جَیْشُ بْنُ الْمُعْتَمَرِ:
دَخَلْتُ عَلى اَمیرِالْمُؤمِنینَ عَلىّ بْنِ اَبى طالِبٍ وَ هُوَ فى الرَّحْبَهِ مُتَّکِى ءٌ فَقُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ کَیْفَ أصْبَحْتَ؟ قالَ: فَرفَعَ رَأسَهُ وَ رَدَّ عَلَىَّ وَ قالَ: اَصْبَحْتُ مُحِبّا لِمُحِبِّنا، مُبْغِضا لِمَنْ یُبْغِضُنا.
[ بحارالأنوار، ج 68، ص 38 .] جیش بن معتمر گوید: در حـالى که على علیه السلام در رحـبه[ رحبه محله اى در کوفه است.] تکیه داده بود حـضورش رسیـدم و گفتم: سلام بر تو و رحـمت و برکات خدا بر تو باد، چگونه صـبح کردى؟ حـضرت سرش را بلند کرد و پاسـخ سـلام را داد و فـرمود: صبـح کردم در حـالى که با دوستـدارمـان دوستم و با د شـمنان دشـمن.
9. گـذر عمـر
قیلَ لِأمیرِ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام:
کَـیْفَ اَصْبَحتَ یااَمیرَالْمُؤْمِـنینَ؟ قالَ اَصْبَـحتُ آکُلُ وَاَنْتَـظِرُ اَجَـلى.
[ بحارالأنوار، ج 78، ص 32 .] به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: اى امیرمؤمنان چگونه صبح کردى؟ فرمود: صبح کردم در حالى که(روزى خود را) مى خورم و منتظر اجلم هستم.
10. نعمتهاى بى‌شمار زندگى
وَ قـالَ لَهُ (عَلىٍّ علیه السلام) جابِرُ یَوْما:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا اَمیرَالمُؤْمِنینَ؟ فَقـالَ علیه السلام: أصْبَـحْنا وَ بِنـا مِنْ نِـعَمِ اللّهِ رَبِّنـا ما لانُـحْصیهِ مَـعَ کَـثْرَهِ ما نُعْصیهِ، فَـلانَـدْرى مانَشْـکُرُ اَجَمـیلَ ما یَنْـشُرُ أَمْ قَـبیحَ ما یَسْتُرُ.
[ تحف العقول، ص 210 .] روزى جابر(بن عبدا… انصارى) به حضرت علّى علیه السلام عرض کرد: چگونه صبح کردى؟ حضرت فرمود: در حالى که با این همه گناه نعمتهاى بیشمارى از پروردگارمان داریم و نمى دانیم کدامیک را شکر بگزاریم: خوبیهائى را که بر ملامى کند، یا زشتیهائى را که مى پوشاند.
11. اوّل و آخـر دنیا
قالَ جابِرُبنُ عَبْدِاللّه:
دَخَلْتُ عَلى اَمیرَالمُؤمِنینَ علیه السلام یَوْما فَقُلْتُ لَهُ: کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ؟ قالَ: آکُلُ رِزْقى، قالَ جابِرُ: ما تَقُولُ فى دارِ الدُّنیا؟ قالَ: ما نَقُولُ فى دارٍ اَوَّلُها غَمٌّ، وَ آخِرُهَا الْمَوْتُ، قالَ: فَمَنْ اَغْبَطُ النّاسِ؟ قالَ: جَسَدٌ تَحْتَ التُرابِ، أمِنَ مِنَ الْعِقابِ، وَ یَرْجُوا الثَّوابَ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .] جابربن عبداللّه گفت: روزى خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدم به حضرت گفتم: اى امیرمؤمنان چطور صبح کردى؟ فرمود: روزى خود را مى خورم جابر گفت: به امام عرض کردم: درباره خانه دنیا چه مى گوئى؟ فرمود: چه بگوئیم در مورد خانه اى که اوّل آن غم و آخرش مرگ است. جابر گفت: خوشبخت ترین مردم چه کسى است؟ فرمود: جسمى که زیر خاک است، از عذاب در امان است، و امید پاداش دارد.
12. على علیه‌السلام و جامعه
قالَ جابِرُبنُ عَبْدِاللّهِ الأنصارى:
لَقیتُ عَلِىَّ بِنَ اَبى طالِبٍ علیه السلام ذاتَ یَوْمٍ صَباحا فَقُلْتُ: کَیْفَ اَصْبَحتَ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ؟ قالَ: بِنِعْمَهٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ مِنْ رَجُلٍ لَمْ یَزُرْ اَخا و لَمْ یُدْخِلْ عَلى مُؤْمِنٍ سُرُورا، قُلْتُ وَ ما ذلِکَ؟ قالَ یُفَرِّجُ عَنْهُ کَرْبا اَوْیَقْضى عَنْهُ دَیْنا اَؤَیَکْشِفُ عَنْهُ فاقَتَهُ.
[ بحارالأنوار، ج 41، ص 164 .] جابربن عبداللّه انصارى مى گوید: روزى صبحدم، على بن ابى طالب علیه السلام را ملاقات کردم و گفتم: اى امیرمؤمنان چگونه صبح کردى؟ فرمود: به نعمتى و بخششى از پروردگارم (و آن در امان بودن) از مردى که از برادرى دیدن نمى کند، و مؤمنى را شادى نمى سازد. گفـتم: شـاد کردن مـؤمن چـگونه است؟ فـرمود: انـدوهى را از او بر طـرف کنـد یا قـرض او را ادا کـند یا نـیاز او را برطـرف نماید.
13. عـلى علیه‌السلام و خــانـواده
قالَ اَمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام:
دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله [ذاتَ یَوْمٍ] فَقالَ: کَیْفَ اَصْبَحتَ یا عَلِىُّ؟ فَقُلْتُ اَصْبَحتُ وَ لَیْسَ فى یَدى شَى ءٌ غَیْرَ الْماءِ، وَ أَنَا مُغْتَمٌّ لِحالِ فَرْخَىَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام فَقالَ لى: یـا عَلىُّ غَمُّ الْعَیالِ سَـتْرٌ مِنَ النّارِ، وَطاَعهُ الْخـالِقِ اَمـانٌ مِـنَ الْعَـذابِ، وَالصَّـبْرُ عَـلَى الطّاعَهِ جِـهادٌ، وَ اَفْـضَلُ مِنْ عِـبادَهِ سِتّـینَ سَنَـهً وَ غَـمُّ الْمَـوْتِ کَفّـارَهُ الـذُّنُـوبِ، وَ اعْلَمْ یا عَـلىُّ اَنَّ اَرْزاقَ الْعِـبادِ عَـلَى اللّهِ سُـبْحانَهُ، وَ غَمُّـکَ لَهُمْ لایَضُـرُّکَ وَ لایَـنْفَعُ غَـیْرُ اَنَّـکَ تُـوجَرُ عَـلَیْهِ، وَ اِنَّ أَغَـمُّ الْغَمِّ غَـمُّ الْعَیالِ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: روزى به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم حضرت فرمود: یا على چطور صبح کردى؟ گفتم صبح کردم در حالى که در دستم چیزى جز آب نیست، و براى حال دو فرزندم (امام) حسن و حسین (که درود خدا بر آنان باد) غمگینم. پیامبر به من فرمود: اى على غمخوارى براى خانواده سپر آتش است. و فرمـانبردارى از خـالق مایه امنـیت از عـذاب اسـت، و صـبر بر اطاعت جـهاد محسوب مى شود و از عبادت شصت سال برتر است و غم مرگ کفّاره گناهان است، اى على بدان که روزى بندگان به عهده خداوند سبحان است و غمگینى تو براى خاندان سود و زیانى به تو نمى رساند جز اینکه پاداش به تو داده مى شود، و دردناکترین غمها غم خانواده است.
14. روزِ نامگذارى
عَنْ اِبْنِ عَبّاسٍ قالَ:
وَ اللّهِ ما سَمّینا عَلىَّ بِنَ أَبى طالِبٍ اَمیرَالمُؤمِنینَ حَتَّى سَمّاهُ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله، کُنّا مارّینَ اَزِقَّهَ الْمَدینهِ یَوْما اِذْ اَقْبَلَ عَلىُّ بْنُ أبى طالِبٍ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ وَ رَحْمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ، فَقالَ: وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ، کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: اَصْبَحْتُ وَ نَوْمى خَطَراتٌ وَ یَقْظَتى فَرَغاتٌ وَ فِکْرَتى فى یَوْمِ الْمَماتِ، قالَ ابْنُ عَبّاسٍ: فَعَجَبْتُ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهفى عَلّىٍ فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللّهِ مَا اَلذَّى قُلْتَ فى اِبْنَ عَمّى؟ أَحُبّا لَهُ اَمْ شَیْئـا مِنْ عِنْدِاللّهِ قالَ: لا وَ اللّهِ ما قُلْتُ فیهِ شَیْئا اِلاّ رَأیْتُ بِعَینى، قُلْتُ وَ مَا الَّذى رَأیْتَ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: لَیْلَهً اُسْرِىَ بى فِى السَّماءِ ما مَرَرْتُ بِبابٍ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّهِ اِلاّ وَ رَأیْتُ مَکْتُوبا عَلَیْهِ: عَلىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ اَمیرُالمُؤمِنینَ مِنْ قَبْلِ أُنْ یُخْلَقَ آدَمُ بِسَبْعینَ اَلْفَ عامٍ.
[ بحارالأنوار، ج 37، ص 339 .] ابن عباس گوید: به خدا قسم نام امیرالمؤمنین را براى على بن ابى طالب علیه السلام ما بر نگزیدیم بلکه (براى اوّلین بار) خود پیامبر او را به این نام خواند. روزى (به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله) از کوچه هاى مدینه مى گذشتـیم که على بن ابى طالب از مقـابل رسید و گفت: سـلام و رحـمت و برکات او بر تو باد اى رسول خدا، رسـول خـدا در پـاسـخ فـرمود: درود بـرتو باد اى امـیرالمـؤمنین، چـگونه صـبح کردى؟ او در پاسخ گفت: صبح کردم در حالى که خوابم رو به هلاکت (مرگ) است و بیداریم چرتهائى است و اندیشه ام درباره روزمرگ است. ابن عباس گفت: من از گفتار رسول خدا درباره على علیه السلام تعجّب کردم و گفتم: اى رسول خدا درباره پسر عمویم چه چیزى فرمودى؟ آیا از روى دوستى و محبّت به او (امیرالمؤمنین) گفتى یا اینکه از پیش خداست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: نه به خدا قسم من درباره على چیزى جز آنچه با چشم دیدم نگفتم، گفتم: اى رسول خدا چه چیزى دیدى؟ فرمود: شبى که مرا به معراج بردند به هیچ درى از درهاى بهشت نگذشتم جز اینکه دیدم روى آن نوشته بود: على فرزند ابوطالب از هفتاد هزار سال قبل از آفرینش آدم امیرمؤمنان است.
15. عـلى علیه‌السلام و خیر و شرّ
قالَ الصّادِقُ علیه السلام:
مَرِضَ اَمیرُالمؤمِنینَ علیه السلامفَعادَهُ قَوْمٌ فَقالُوا لَهُ: کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ؟ فَقالَ: اَصْبَحْتُ بِشَرٍّ. فَقالُوا لَهُ: سُبْحانَ اللّهِ هذا کَلامُ مِثْلِکَ؟ فَقالَ: یَقُولُ اللّهِ تَعالى «وَ نَبْلُو کُمْ بِالْخَیْرِ وَ الشَّرِّ فِتْنَهً وَ اِلَیْنا تُرْجَعُونَ[ انبیاء: 35] » فَالْخَیْرُ: اَلصِّحَهُ وُالْغِنا، وَ الشَرُّ: اَلْمَرَضُ وَالْفَقْرُ، اِبْتِلاءً وَ اِخْتِبارا.[ بحارالأنوار، ج 81، ص 209 .] امام صادق علیه السلام فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام مریض شد، گروهى از او عیادت کردند، به او گفتند: اى امیرمؤمنان چطورى؟ چه طور صبح کردى؟ فرمود: به بـدى صـبح کردم، آنان گفـتند: سبـحان اللّه آیا این سخن امثـال شماست؟ فرمود: خداوند (در قرآن) مى فرماید: «ما شما را با خوبى و بدى بعـنوان آزمـایش گرفـتار مى کنیم و شما بسوى ما بر مى گردید» پس خوبى عبارت است از سلامتى و بى نیازى و بدى عـبارتست از بیمارى و نیازمـندى که هر دو آزمـایش و امتحـان است.
16. دنیاى فاطمه
قالَتْ فاطِمَهُ بِنْتُ الْحُسَیْنِ:
لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّهُ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهوَغَلَبَها، اِجْتَمَعَ عِنْدَها نِساءُ الْمُهاجِرینَ وَ الاَْنصارِ، فَقُلْنَ لَها: یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ: کَیْفَ اَصْبَحْتِ عَنْ عِلَّتِکِ؟ فَقالَتْ علیهاالسلام : اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ عائِفَهً لِدُنیاکُمْ، قالِیَهً لِرِجا لِکُمْ، لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ…
[ معانى الاخبار، ص 354 .] فاطمه دختر امام حسین علیه السلام مى گوید: زمانى که بیمارى حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدّت پیدا کرد زنهاى مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و گفتند: اى دختر رسول با این بیمارى چگونه صبح کردى؟ حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: به خدا قسم، صبح کردم در حالى که نسبت به دنیاى شما بد بینم، و نسبت به مردان شما خشمناکم، پیش از آنکه آنان را آزمایش کنم بیرونشان انداختم، و بعد از آنکه در آنان دقیق شدم و آزمودم با آنان دشمن شدم.
17. مظلومیت زهرا
دَخَلَتْ اُمُّ سَلْمَهَ عَلَى فاطِمَهَ علیهاالسلام فَقالَتْ لَها:
کَیْفَ اَصْبَحْتِ عَنْ لَیْلَتِکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟ قالَتْ: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ الْنَبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصىُّ، هُتِکَ وَ اللّهِ حِجابُهُ.
[ بحارالأنوار، ج 43، ص 156 .] ام سلمه بر حضرت فاطمه علیهاالسلام وارد شد و به او گفت: اى دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردى؟ فرمود: همدم غم و اندوه. پیامبر از دست رفت، به جانشین او ظلم شد و قسم به خدا که حریم او شکست.
18. بینش امام حسین علیه‌السلام
قیلَ لِلْحُسَیْنِ بِنْ عَلىٍّ علیهماالسلام:
کَـیْفَ اَصْبَـحْتَ یا ابْنَ رَسُـولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ: اَصْبَـحْتُ وَلِىَ رَبٌّ فَوْقى، وَ النّـارُ اَمـامى، وَالْمَـوْتُ یَطْلُبُنى، وَالْحِسابُ مُحـْدِقٌ بى وَ اَنَامُـرْتَهِنٌ بِعَـمَلى، لا اَجِـدُ ما اُحِبُّ، وَ لا اَدْفَـعُ مـا أَکْرَهُ، وَ الاُْمُـورُ بِیَـدِ غَیْرى، فَاِنْ شـاءَ عَـذَّبَنى، وَ اِنْ شـاءَ عَفـا، فَـأىُّ فَقیـرٍ اَفْقـَرُ مِـنّى.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .] به امام حسین علیه السلام گفته شد: اى فرزند رسولخدا چگونه صبح کردى؟ فرمود: صبح کردم در حالى که من پروردگارى دارم که بالاى سرم است و آتش (جهنم) پیش رویم، و مرگ در جستجوى من است و حساب مرا احاطه کرده و من در گرو عمل خودم هستم، آنچه را دوست دارم نمى یابم و آنچه را دوست ندارم از خودم دور نمى کنم، کارها دست دیگرى (یعنى خدا) است چنانچه بخواهد عذابم مى کند و اگر مایل باشد مى بخشد. پس چه کسى از من نیازمندتر است؟
19. اوّل سـلام
قالَ لَهُ (اَلْحُسَیْنِ علیه السلام) رَجُلٌ اِبْتِداءً:
کَیْفَ اَنْتَ عافاکَ اللّهُ؟ فَقالَ: اَلسَّلامُ قَبْلَ اَلْکَلامِ عافاکَ اللّهُ، ثُمَّ قالَ علیه السلام: لاتَأْذِنُوا لاَِحَدٍ حَتّى یُسَلِّمَ.
[ موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 750، حدیث 913 .] مردى در شروع سخن به امام حسین علیه السلام گفت: حال شما چطور است؟ خدا به شما عافیت دهد. امام علیه السلام فرمود: سـلام قبـل از گفــتار اسـت، خدا به تو عافیت دهد، سپس فرمود: اجازه ندهید به کسى (سخن بگوید) تا اینکه سلام کند.
20. شیـعه کیست؟
عَنِ الْمِنْهالِ قالَ:
دَخَلْتُ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ کَیْفَ اَصْبَحْتُم رَحِمَکُمُ اللّهُ؟ قالَ اَنْتَ تَزْعَمٌ أنَّکَ لَنا شیعَهٌ وَ اَنْتَ لاتَعْرِفُ صَباحَنا وَ مَساءَنا، اَصْبَحْتُ فى قَوْمِنا بِمَنْزِلَهِ بِنَى إِسْرائیلَ فى آلِ فِرْعَونَ یُذَّبِحُونَ الاَْبْناءَ وَ یَسْتَحیُونَ النِساءَ، وَ اَصْبَحَ خَیْرُ الْبَریَّهِ بَعْدَ نَبیِّها صلی الله علیه و آله یُلْعَنُ عَلَى المَنابِرِ، وَ یُعْطَى الْفَضْلُ وَ الاَْمْوالُ عَلى شَتْمِهِ، وَ اَصْبَحَ مَنْ یُحِبُّنا مَنْقُوصا بِحَقِّهِ عَلى حُبِّهِ اِیّانا وَ اَصْبَحَتْ قُرَیْشُ تَفَضَّلَ عَلى جَمیعِ الْعَرَبِ بِاَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنْهُمْ یَطْلُبُونَ بِحَقِّنا وَ لایَعْرِفُونَ لَنا حَقّا، اُدْخُلْ فَهذا صَباحُنا وَ مَساءُنا.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .] منـهال مى گوید: بر امام زین العابدین علیه السلام وارد شدم و گفتم: سلام بر شما باد چگونه صبـح کـردید خدا بر شما رحمت آورد؟ فـرمود تو خیال مى کنى شیعه مائی و از شـب و روز ما خبـر ندارى؟ روزگار ما چنان است که همانند قوم بنى اسرائیل در اسارت فرعون ـ مردان ما را مى کشند و زنان ما را (بى سرپرست) رها مى کنند، ـ (در این روزگار) بر بهترین انسانها بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ـ در منبرها لعنت نثار مى شود و براى ناسزاگوئى به او حقوق و پاداش عطا مى شود، دوستان ما بخاطر محبتشان نسبت به ما از حق و مـقامشان کاسته مى شود قریش به دلیل انتسایشان به پیامبر بر تمامى عرب برترى مى فروشد و حق ما را مى طلبد اما خود براى ما حقى نمى شناسد (و به آن تسلیم نمى شود) آرى بیا و ببین که شب و روز ما چـگونه است.
21. مـؤمن و زرق و برق دنیا
خَرَجَ (عَلىُّ بْنُ الْحُسَینِ علیه السلام) یَوْما وَ هُوَ یَقُولُ:
اَصْبَـحتُ وَ اللّهِ یا جابِرُ مَحْـزُونا مَشْـغُولَ القَـلْبِ، فَقُـلْتُ جُعِـلْتُ فِـداکَ ماحُـزْنُـکَ وَ شُـغْلُ قَـلْبِکَ، کُلُّ هذا عَلَى الدُّنْـیا؟ فَقـالَ علیه السلام: لا یـا جـابِرُ وَلکنْ حُـزْنُ هَـمِّ الاخِـرَهِ، یـا جابِرُ مَنْ دَخَـلَ قَلَبَهُ خالِصُ حَقیقَهِ الایمانِ شَغَلَ عَمّا فِى الدُّنیا مِنْ زینَتِـها.
[ تحف العقول، ص 286 .] جابر مى گوید: امام سجاد علیه السلام روزى از منزل خارج شد در حالى که چنین مى گفت: اى جابر به خدا قسم صبح کردم در حالى که غمگین هستم و قلبم مشغول است گفتم: فدایت شوم غم و دل مشغولى شما چیست؟ آیا مربوط به دنیاست؟ امام علیه السلام فرمود: نه جابر بلکه اندوه براى آخرت است، اى جابر! حقیقت ناب ایمان برقلب هرکس وارد شود، از هر آنچه زینت دنیائى است رویگردان مى شود.
22. بینش امام سجاد علیه‌السلام
قیلَ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام:
کَیْفَ اَصْبَحتَ یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ مَطْلُوبا بِثَمانِ خِصالٍ: اَللّهُ تَعالى یَطْلُبُنى بِالْفَرائِضِ، وَ النَّبِىُ صلی الله علیه و آله بِالسُنَّهِ وَ الْعَیالُ بِالْقُوتِ، و النَّفْسُ بِالشَهْوَهِ، وَ الشَّیْطانُ باِلْمَعْصیَهِ، وَ الْحافِظانِ بِصِدْقِ الْعَمَلِ، وَ مَلَکُ الْمَوْتِ بِالرُّوحِ، وَ الْقَبْرُ بِالْجَسَدِ، فَأَنَا بَیْنَ هذِهِ الْخِصالِ مَطْلُوبٌ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .] به امام سجاد علیه السلام گفته شد: اى فرزند رسول خدا حال شما چطور است؟ فرمود: حال و روز کسى را دارم که هشت طلبکار دور او را گرفته اند، خداى بزرگوار از من انجام واجبات را مى خواهد، و پیامبر روش و سنّت خود را، و خانواده غذا و خرجى را، و نفس شهوت را، و شیطان نافرمانى را، و نگهبانان (دو فرشته) درست کردارى را، و عزرائیل روح را، و قبر جسم را. بنابراین من در میان این همه طلبکار گرفتارم.
23. شـمع جـمع
قیلَ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْنا خائِفینَ بِرَسُولِ اللّهِ وَ اَصْبَحَ جَمیعُ اَهْلِ الاِْسْلامِ آمِنینَ بِهِ.
[ بحارالأنوار، ج 78، ص 159 .] به امام زین العابدین علیه السلام گفته شد: حال شما چطور است؟ امام علیه السلام فرمود: مى گذرانیم در حالى که ما به خاطر انتساب به پیامبر خدا در ترس و نگرانى به سر مى بریم و همه مسلمانان در سایه نام او امنیَّت و آرامش دارند!
24. نقـش زبـان
عَنْ عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام قالَ:
اِنَّ لِسـانَ ابْنِ آدَمَ یُشْـرِفُ عَـلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباحٍ فَیَقُـولُ: کَیْفَ اَصْبَحْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ اِنْ تَرَکْتَنا، وَ یَقُولُونَ: اَللّهَ اَللّهَ فـینا وَ یُـناشِـدُونَهُ وَ یَـقُولُونَ: اِنَّـما نُـثابُ وَ نُعـاقَبُ بِـکَ.
[ اصول کافى، ج 3، ص 177، حدیث 1824 .] امام زین العابدین علیه السلام فرمود: هر بامداد زبان آدمیزاد بر دیگر اعضایش توجه مى کند و مى گوید: چگونه هستید؟ حالتان چطور است؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را رها کنى خوبیم، خدا را خدا را نسبت به ما بیاد آور و او را به خدا قسم مى دهند و مى گویند: پاداش و کیفر ما تنها بخاطر توست.
25. بینش امام باقر علیه‌السلام
قیلَ لِمحَـمَدِ بْنِ عَلىٍّ الْباقِرِ علیه السلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْنا غَرْقى فِى الْنِـعْمَهِ، مَوْفُورینَ بِالذُّنُوبِ، یَتَحَبَّبُ اِلَیْنا اِلــهُنا بِالنِّـعَمِ، وَ نَتَـمَقَّـتُ اِلَیْهِ بِالْمَـعاصى، وَ نَحْنُ نَفْتَقِرُ اِلَیْهِ، وَ هُوَ غَـنىٌّ عَـنّا.
[ بحارالأنوار، ج 46، ص 304 .] به امام باقر علیه السلام گفته شد: چگونه صبح کردى؟ فرمود: صبح کردیم در حالى که غرق در نعمت هستیم، گناهان فراوان است، معبود ما با نعمتها به ما اظهار دوستى مى کند، و ما با نافرمانى نسبت به او دشمنى مى کنیم، ما به او نیازمندیم و او از ما بى نیاز است.
26. زندگى دنیا و امام صادق علیه‌السلام
قالَ سُفْیانُ الثَوْرى:
دَخَلْتُ عَلى اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلامفَقُلْتُ: کَیْفَ اَصْبَحْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟ فَقالَ علیه السلام: وَ اللّهِ اِنّى مَحْزُونٌ، وَ اِنّى لَمُشْتَغِلُ الْقَلْبِ فَقُلْتُ لَهُ: وَ ما اَحْزَنَکَ؟ وَ ما شَغَلَ قَلْبَکَ؟ فَقالَ علیه السلاملى: یا ثَورىُّ اِنَّهُ مَنْ داخَلَ قَلْبَهُ صافِى خالِصِ دینِ اللّهِ شَغَلَهُ عَمَّا سِواهُ. یا ثَورىُّ مَا الدُّنْیا؟ وَ ما عَسَى اَنْ تَکُونَ؟ هَلِ الدُّنْیا اِلاّ اَکْلٌ اَکَلْتَهُ، اَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ، اَوْمَرْکَبٌ رَکِبْتَهُ، اِنَّ الْمُؤمِنینَ لَمْ یَطْمَئِنُّوا فِى الدُّنیا وَ لَمْ یَأْمَنُوا قُدُومَ الاْخِرَهِ، دارُ الدُّنیا دارُ زَوالٍ وَ دارُ الاْخِرَهِ دارُ قَرارٍ، اَهْلُ الدُّنیا اَهْلُ غَفْلَهٍ.
[ بحارالأنوار، ج 78، ص 262 .] سفیان ثورى گوید: به امام صادق علیه السلام وارد شـدم و گفتم: اى فرزند رسول خدا چگونه صبـح کردى؟ فـرمود: به خدا قسم من غـمگینم، و قلبم مشـغول است. به امـام گفـتم چه چـیزى تو را غـمگین و دلـت را مشغول کرده است؟ فـرمود: اى ثـورى! هـر کـسى که در قـلبش دین ناب خدا وارد شد او را از چیزهاى دیگر مشغول مى کـند، اى ثـورى دنیا چیست؟ و چه چیز مى تواند بـاشد؟ آیا دنیا چیزى جز خـوراکى که خـوردى یا پوشاکى که پوشیدى یا مرکبى که سوار شدى است؟ مؤمنان در دنیا آرامش ندارند، و از آمدن آخرت(قیامت) در امان نیستند، خانه دنیا خانه ناپایدارى است و خانه آخرت سراى پایدار، مردم دنیا اهل غفلت اند.
27. امام صـادق علیه‌السلام و نعمتها
قالَ داوودُ بْنُ کَثیرٍ الرَّقّى:
دَخَلْتُ عَلى اَبى عَبْدِ اللّه علیه السلامفَدَخَلَ عَلَیْهِ مُوسى اِبْنُهُ وَ هُوَ یَنْتَفِضُ، فَقالَ لَهُ اَبُوعَبْدِ اللّهِ علیه السلام: کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ فى کَنَفِ اللّهِ، مُتَقَلِّبا فى نِعَمِ اللّهِ.
[ بحارالأنوار، ج 47، ص 100 .] داوود مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم پسرش حضرت کاظم علیه السلام در حالى که (در اثر تب شدید) مى لرزید. وارد شد، امام صادق علیه السلام به او فرمود: چگونه صبح کردى؟ او در پاسخ گفت: در سایه لطف خدا، غرق در نعمتهاى خداوندم.
28. خواسته‌هاى امام هفتم علیه‌السلام
عَنِ الْکاظِمِ علیه السلام قالَ:
اَصْبَحْتُ أَسْألُکَ الْعَفْوَ وَ الْعافیَهَ فى دینى وَ دُنْیاى وَ آخِرَتى وَ اَهْلى وَ مالى وَ وُلْدى.
[ بحارالأنوار، ج 90، ص 188 .] امام کاظم علیه السلام(در دعایش) فرمود: (خدایا) صبح کردم در حالى که از تو مى خواهم از من در گذرى و به من عافیت در دین و دنیا و آخرت و خانواده و مال و فرزندم عطا کنى.
29. بینش امام هشتم علیه‌السلام
قیلَ لِلّرِضا علیه السلام:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ علیه السلام: اَصْبَحْتُ بِاَجَلٍ مَنْقُوصٍ، وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ، وَ الْمَوْتُ فى رِقابِنا، وَ النّارُ مِنْ وَ رائِنا، وَ لانَدْرى ما یُفْعَلُ بِنا.
[ بحارالأنوار، ج 78، ص 339 .] به امام رضا علیه السلام گفته شد: چگونه صبح کردى؟ امام علیه السلام فرمود: صبح کردم در حالى که عمر کوتاه شده، کردارم ضبط شده، مرگ (چون طوقى) برگردنمان افتاده، آتش را پشت سرداریم و نمى دانیم با ما چگونه عمل خواهد شد.
بخش سوّم: بینش‌تربیت‌شدگان‌مکتب
30. بینش مؤمن شهید
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِحارِثِ بْنِ مالِکٍ:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقال: اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ یا رَسُولَ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ: رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لِکُلِّ مُؤْمِنٍ حَقیقَهٌ، فَما حَقیقَهُ اِیمانِکَ؟ قالَ: اَسْهَرْتُ لَیْلى، وَ اَنْفَقْتُ مالى، وَ عَرَفْتُ عَنِ الدُّنیا، وَ کَاَ نّى اَنْظُرُ اِلى عَرْشِ رَبّى ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ وَ قَدْ اَبْرَزَ لِلْحِسابِ، وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ الْجَنَّهِ فِى الجَنَّهِ یَتَزاوَرُونَ، وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ النّارِ یَتَعاوُونَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: هذا عَبْدٌ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ، قَد اَبْصَرْتَ فَالْزِمْ. فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ اُدْعُ اللّهَ لى بِالشَهادَهِ ، فَدَعالَهُ فَاستَشْهَدَ یَوْمَ الثامِنِ.
[ بحارالأنوار، ج 22، ص 146 .] رسول خدا صلی الله علیه و آله به حارث بن مالک فرمود: چگونه صبح کردى؟ او گفت: اى رسول خدا به خدا قسم صبح کردم در حالى که از مؤمنان هستم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: براى هر مؤمن حقیقتى است، پس حقیقت ایمان تو چیست؟ حارث در پاسخ گفت: شبم را بیدارم، ثروتم را انفاق کردم، دنیا را طورى شناختم مثل اینکه به عرش پروردگار بزرگوارم نگاه مى کنم در حالى که براى حساب ظاهر شده است، و گویا اهل بهشت را مى بینم که همدیگر را دیدار مى کنند، و گویا اهل دوزخ را مى بینم که به سراغ هم رفته سرکش مى کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این شخص بنده اى است که خدا دلش را روشن ساخته است، سپس به او فرمود: تو روشن و بینا شده اى پس ثابت باش. حارث گفت: اى رسول خدا براى من دعا کن تا شهـید شـوم، پس پیامبر بـراى او دعا کرد و او روز هشـتم شـهید شد.
31. برخورد با بیمار
قالَ النَبىُّ صلی الله علیه و آله:
تَمامُ عِیادَهِ المَریضِ اَنْ یَضَعَ اَحَدُکُمْ یَـدَهُ عَـلَیْهِ وَ یَسْـأَلَهُ کَیْفَ هُوَ کَیْـفَ اَصْبَـحْتَ وَ کَیْفَ اَمْسَیْتَ؟ وَ تَمامُ تَحِیَّتِکُمْ الْمُصافَحَهُ.
[ بحارالأنوار، ج 81، ص 226 .] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آداب عیادت مریض این است که یکى از شما (عیادت کنندگان) دست خود را روى او بگذارد و از او بپرسد حالت چطور است؟ و چگونه صبح و شب کرده اى؟ و درود کامل شما مصافحه و دست دادن است.
32. نسیم بهشت و سوز تب
قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام:
یا رَسُولَ اللّهِ اِنَّ اَباذَرٍّ قَدَ وَ عَکَ فَقالَ صلی الله علیه و آله: اِمْضِ بِنا اِلَیْهِ نَعُودُهُ فَمَضَینا اِلَیْهِ جَمیعا فَلَّما جَلَسْنا قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا اَباذَرٍّ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ وَ عَکا یا رَسُولَ اللّهِ، فَقالَ: اَصْبَحْتَ فى رَوْضَهٍ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ، قَد اِنْغَمَسْتَ فِى ماءِ الْحَیْوانِ، وَ قَدْ غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما یَقْدَحُ مِنْ دینِکَ فَاَبْشِر یا اَباذَرٍّ.
[ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 57، ح 1398 .] امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: اى رسول خدا ابوذر بیمار و تب دار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برویم پیش او تا عیادتش کنیم، همراه یگدیگر پیش او رفتیم، وقتى که نشستیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى ابوذر چطور صبح کردى؟ ابوذر گفت: صبح کردم در حال تب دارى اى رسول خدا، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در باغى از باغهاى بهشت صبح کردى، تو در آب حیات فرو رفتى، و خدا پوشانید آنچه را که به دین تو آسیب مى رساند، پس بشارت باد بر تو اى ابوذر.
33. بینش ابوذر
قیلَ لاِبى ذَرٍّ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا صاحِبَ رَسُولِ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ بَیْنَ نِعْمَتَیْنِ: بَیْنَ ذَنْبٍ مَستُورٍ، وَ ثَناءٍ مَنْ اغْتَرَّبِهِ فَهُوَ مَغْرُورٌ.
[ بحارالأنوار، ج 22، ص 405 .] به ابوذر رضى اللّه عنه گفته شد: اى یار رسول خدا چگونه مى گذرانى؟ او گفت: در میان دو نعمت صبح کردم، میان گناه پوشیده شده، و تمجید و ستایشى که هر کس به آن مغرور شود فریب خورده است.
34. اندیشه مؤمن
عَنِ النَبىِّ صلی الله علیه و آله اَنَّهُ مَرَّ عَلى قَوْمٍ مِنَ الاَْنْصارِ فى بَیْتٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفَ فَقالَ:
کَیْفَ اَنْتُمْ؟ قالُوا: مُؤْمِنُونَ یارَسُولَ اللّهِ، قالَ أفَمَعَکُمْ بُرْهانُ ذلِکَ؟ قالُوا: نَعَمْ. قالَ: هاتُوا، قالُوا: نَشْکُرُ اللّهَ فِى الرَّخاءٍ وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلاءِ، وَ نَرْضى بِالْقَضاءِ، قالَ: اَنْتُمْ اِذا اَنْتُمْ.
[ بحارالأنوار، 82/144 .] نقل شده است: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به گروهى از انصار که در خانه اى بودند وارد شد پس بر آنان سلام کرد و ایستاد و فرمود: حال شما چطور است؟ آنان گفتند: اى رسول خدا ما مؤمن هستیم، پیامبر فرمود: آیا بر این گفتارتان برهانى دارید؟ آنان گفتند: بله فرمود: برهان بیارید آنان در پاسخ گفتند: خدا را در آسایش شکر و سپاس مى گوئیم، و در مقابل گرفتاریها شکیبا هستیم، و به قضا و قـدر الـهى راضـى هستیم، فـرمود: شما همان طورید که گفتید.
35. بیـنش سلـمان
خَرَجَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ یَوْما فَاسْتَقْبَلَهُ سَلْمانُ فَقالَ علیه السلام لَهُ:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ یا اَباعَبدِاللّهِ [ ابا عبداللّه کنیه سلمان است.] ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ فى غُمُومٍ اَرْبَعهٍ َقالَ لَهُ: وَ ما هُنَّ قالَ: غَمُّ الْعَیالِ یَطْلُبُونَ الخُبْزَ وَالشَّهَواتِ، وَ الْخالِقُ یَطْلُبُ الطّاعَهَ، وَ الشّیطانُ یَأْمُرُ بِالْمَعْصیَهِ، وَ مَلَکُ الْمَوْتِ یَطْلُبُ الرُّوحَ فَقالَ لَهُ: اَبْشِرْ یا اَبا عَبداللّهِ فَاِنَّ لَکَ بِکُلِّ خِصْلَهٍ دَرَجاتٍ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .] روزى امیر مؤمنان علیه السلام (از منزل) خارج شد و با سلمان برخورد کرد، به او فرمود: اى سلمان چگونه صبح کردى؟ سلمان گفت: با چهار غـم و اندوه صبح کردم، امام علیه السلام فرمود: آنـها چیست؟ سلمـان گـفت:
۱ ـ غم خانواده که نان و خواسته هاى مادى مى خواهند.
۲ ـ خالق (جهان) اطاعت و فرمانبردارى مى طلبد.
۳ ـ شیطان که دستور معصیبت مى دهد.
۴ ـ عزرائیل که جان را مى طلبد.
امام علیه السلام فرمود: بشارت باد که براى هر خصلتى درجه اى براى تو خواهد بود.
36. اندیشه سلمان
قیلَ لِسَلْمانِ الْفارسىِ:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: کَیْفَ یُصْبِحُ مَنْ کانَ الْمَوْتُ غایَتَهُ، وَ الْقَبْرُ مَنْزِلَهُ، وَ الدیدانُ جَوارَهُ، وَ اِنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَالنّارُ مَسْکَنُهُ.
[ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .] به سلمان فارسى گفته شد: چگونه صبح کردى؟ او گفت: چگونه مى گذراند کسى که عاقبتش مرگ و منزلش قبر و همسایگانش جانوران زمین است و اگر گناهش بخشیده نشود جایگاهش آتش خواهد بود.
37. بـیم و امـید
قالَ عَلىٌّ علیه السلام لِرَجُلٍ:
کَیْفَ اَنْتُم؟ فَقالَ: نَرجُو وَ نَخافُ، فَقالَ علیه السلام: مَنْ رَجا شَیْئا طَلِبَهُ، وَ مَنْ خافَ شَیْئا هَرِبَ مِنْهُ، ما أدْرى ما خَوْفُ رَجُلٍ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَهٌ فَلَمْ یَدَعْها لِما خافَ مِنْهُ، وَ ما أدْرى ما رَجاءُ رَجُلٍ نَزَلَ بِهِ بَلاءٌ فَلَمْ یَصْبِرْ عَلَیْهِ لِمایَرْجُو.
[ بحارالأنوار، ج 78، ص 51 .] امام على علیه السلام به مردى فرمود: حال شما چطور است؟ او در پاسخ گفت: امیدوار و بیمناکم بعد امام فرمود: هر که امید چیزى دارد آنرا طلب مى کند، و کسى که از چیزى بترسد از آن فرار خواهد کرد، نمى دانم چگونه ترس دارد کسى که شهوت به او روى مى آورد ولى بخاطر ترس از آن رها نمى کند، و نمى دانم چه امید دارد مردى که بلا و گرفتارى به او روى مى آورد ولى بخاطر چیزى که به آن امیدوار است شکیبائى پیشه نمى کند.
38. بینش دوست رهبر
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام قالَ:
کانَ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ صَلَواتُ اللّهُ عَلَیْهِما صَدیقٌ وَ کانَ ماجِنا فَتَباطى عَلَیْهِ اَیّاما فَجاءَهُ یَوْما فَقالَ لَهُ الْحَسَنُ علیه السلام: کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَصْبَحْتُ بِخِلافِ ما اُحِبُّ وَ یُحِبُّ اللّهُ وَ یُحِبُّ الشَّیطانُ، فَضَحِکَ الْحَسَنُ علیه السلام ثُمَّ قالَ: وَ کَیْفَ ذاکَ؟ قالَ: لاَنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ اَنْ اُطیعَهُ وَ لا اَعْصِیَهُ وَ لَسْتُ کَذلِکَ، وَالشَّیطانُ یُحِبُّ اَنْ اَعْصِىَ اللّهَ وَ لا اُطیعَهُ وَ لَسْتُ کَذلِکَ، وَ أَنا اُحِبُّ اَنْ لا اَمُوتَ وَ لَسْتُ کَذلِکَ.
[ بحارالأنوار، ج 6، ص 129 .] امام صادق علیه السلام فرمود: امام حسن فرزند على بن ابى طالب که درود خدا بر آنان باد، دوستى داشت خوش برخورد که پس از چند روز ندیدن خدمت امام رسید، امام حسن علیه السلام به او فرمود: چگونه صبح کردى؟ او در پاسخ گفت: برخلاف خواسته خود و خدا و شیطان صبح کردم، امام حسن علیه السلامخندید و بعد فرمود: چگونه؟ دوست امام در پاسخ گفت: چون خداى متعال دوست دارد، که اطاعت او را بکنم و معصیت او را انجام ندهم و من اینطور نیستم، و شیطان علاقه دارد من معصیت خدا را انجام دهم و از او اطاعت نکنم و اینطور نیستم، و خودم دوست دارم که نمیرم ولى این شدنى نیست.
39. بینش امام هشتم علیه‌السلام
عَـنْ اَبِى الْحَسنِ عَـلَىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا علیه السلام:
اَنَّهُ قالَ لَهُ رَجُـلٌ مِنْ اَهْـلِ خُراسـانِ یَا بْنَ رَسُـولِ اللّهِ رَاَیْتُ رَسُولَ اَللّه صلی الله علیه و آله فـىِ الْمَنامِ کَاَنَّه یَقُوُل لى کَیْفَ اَنْتُـمْ اِذا دُفِنَ فى اَرْضِـکُمْ بِضْـعَتى وَ اسْتُـحْفِـظْتُمْ وَدیعتَـى وَ غیبَ فِـى ثَـراکُمْ نَجْـمى فَقالَ الرِّضـا علیه السلام: اَنـَا الْمَـدْفُونُ فى اَرْضِـکُمْ وَ اَنَا بِضْعَـهٌ مِنْ نَبّیِکُمْ وَ اَنـَا الْـوَدیعَهُ وَ النَّجْمُ اَلا فَمَنْ زارَنى وَ هُـوَ یَعْرِفُ ما اَوْجَبَ اللّهُ تَبـارَکَ وَ تَعالى مِنْ حَـقّى وَ طاعَتى فَاَنـَا وَ آبائى شُفَعاؤُهُ یَوْمَ القیامَهِ وَ مَنْ کُنّا شُفَعائَهُ یَوْمَ الْقیامَهِ نَجا وَ لَوْ کانَ عَلَیْهِ مِثلَ وِزْرِ الثَّقَلَیْنِ اَلْجِـنُّ وَ الاِْنْسُ…
[ امالى شیخ صدوق، ص 64، مجلس 15، ح 10 .] از امام هشتم علیه السلام روایت است که: مردى خراسانى به او گفت: اى پسر رسول خدا من رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم گویا به من مى فرمود: چگونه خواهید بود وقتى که در زمین شما پاره اى از تن من در سر زمین شما دفن شود و امانت من به شما سپرده شود و در زمین شما ستاره من پنهان شود؟ امام رضا علیه السلام فرمود: منم که در زمین شما دفن خواهم شد و منم پاره تن پیامبر شما و منم امانت و منم آن ستاره. آگاه باشید هر که مرا زیارت کند و آنچه را خداى متعال از حق من و اطاعت من واجب کرده بشناسد من و پدرانم روزقیامت شفیع او خواهیم بود، و کسى که ما شفیع او باشیم نجات پیدا خواهد کرد. گرچه بر او همانند گناهان جنّ و انس باشد.
40. جهان‌بینى اویـس قـرنى
قیلَ لاِوُیْسِ الْقَرَنى:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: کَیْفَ یُصْبِحُ رَجُلٌ اِذا اَصْبَحَ لایَدرى اَیُمْسى؟ وَ اِذا اَمسى لایَدرى اَیُصْبِحُ؟
[ بحارالأنوار، ج 74، ص 307 .] به اویس قرنى گفته شد: چگونه صبح کردى؟ او در پاسخ گفت: چگونه صبح مى کند مردى که صبحدم نمى داند شب مى کند یا نه؟ شب هنگام نمى داند آیا صبح مى کند یا نه؟ (روز نمى داند تا شب زنده است یا نه؟ و شب نمى داند تا صبح زنده است یا خیر؟).
منبع : چهل حدیث « بینش و حکمت »، محمود شریفى‏.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید