دنیای عشق و خانواده

دنیای عشق و خانواده

نویسنده: دکتر رضا پور زاهد

 

ابتدا باید عشق را بشناسیم و جایگاهش را بیابیم و در زندگی خود ، وجودش را حس کنیم . به تعریفی ، عشق آتش است که گرما می دهد و در عین حال نورافشانی می کند .
وقتی از محبت لبریز می شوید و به اوج جذبه عشق می رسید ، فضای ذهن شما درخشان و تابناک می گردد . حال باید جایگاهش را دریابیم . عشق از درون آغاز می شود و از مسیر احساس و اندیشه ، سخن و عمل در سیمای انسان متجلی می گردد . عشق از طریق انسان جلوه گر می شود . اگر بپذیریم که جوهر حیات عشق است . بنابراین ، ما در میان عشاق زندگی می کنیم ، از برگ سبز بهاری تا گلی در گلستان حکایت از عشق دارد .
حل مشکل از طریق دوست داشتن ، آسان تر ازمبارزه مداوم در طول حیات است .
انتقاد ضد عشق است. مجموعه انتقادها به صورت باری بر دوش انسان می ماند که باید به سختی در طول حیات حمل گردد .
عشق به وجود آوردنی است و جایگاهش در عالم درون . عشق قابل هدایت نیست . بلکه خود هادی است .

عشق به فرزندان :
عشق به فرزندان زیباترین عشق هاست آن هم با تمام وجود ، ولی باید محدوده ی این عشق مشخص شود و به مالکیت منجر نشود به عبارتی دیگر میان والدین و فرزندان نیاز به رهایی و آزادی بیش از نیاز به ابراز محبت است . اغلب با حربه به ظاهر عشق ، می خواهند فرزندان را خرد و خمیر کنند و سپس به شکل دلخواه خود به قالب درآورند و از او انسانی جدید به میل خود بسازند . اینگونه ابراز عشق علاوه بر اینکه عشق نیست بلکه یک تملک خودخواهانه است که به جای رهایی ، اسارت می آفریند به فرزندان عشق بورزید اما آنها را به بند نکشید بگذارید در حال با هم بودن اندک فاصله ای داشته باشید . در نهایت فرزندان شما از آن شما نیستند هر چند با شما هستند . شاید تنش را مأوا می دهید ولی جانش را نه .
شکایت و یا گله فرزندان از والدین به اشکال مختلف ابراز می شود از بیان عادی تا تهاجم و تحکم و نهایتاً به مواردی ناگوار منتهی می شود که مورد رضایت پدر و مادر یا فرزندان نیست همه پشیمان ، همه منفعل چون از یک طرف عاطفه فرزند به والدین از طرف دیگر مالکیت نابجای پدر و مادر نسبت به فرزندان ، معضلی را به وجود می آورد که به ناهنجاری های رفتاری مبدل می گردد .
فرزندان را آزاد پرورش دهید تا قدرت خدایی در آنها رشد کند . ابتدا باید برای عاشق شدن نفرت را از خود دور کنیم .
جایگاه عشق فضای مطبوعی می خواهد و این جایگاه نمی تواند در کنار نفرت باشد .
ذهن انسان با دو عامل متضاد عشق و نفرت نمی تواند زندگی کند .

عشق را از کودکان بیاموزیم :
کودکان طبیعتاً کامل و بدون عیب هستند و در کانون کائنات قرار دارند و با شعور کیهانی در ارتباطند . نمی ترسند و عشق خود را ابراز می کنند و احساس خود را به راحتی بیان می کنند تا آنجا که خشم کودک به دلیل خلوص ، از مرز خانه عبور می کند و به همسایه نیز می رسد و لبخندشان خانه را روشن می کند . فاصله بین خنده و گریه کودکان خیلی به هم نزدیک است . خلاصه آنکه کودکان از عشق و محبت لبریزند . باید به یاد آوریم که ما نیز کودک بودیم . با تمام ویژگی های کودکی . وقتی اندکی بزرگ شدیم از بزرگ تر واژه های جدید شنیدیم اینکه هراسان باشیم به آینده تاریک نگاه کنیم و بروز مبادا!!
و این آغاز انکار عظمت های خدایی خودمان است .
در مقابل آیینه ، عظمت و قدرت خدایی را در خود بیابیم و باصدای بلند این عظمت آفرینش را آن طور که هست ستایش کنیم .
انسان موجودی دوست داشتنی است اگر ذهنش از افکار منفی پر نشود .
چنانچه افکار منفی و یا اندیشه کهنه که موجب آزار شده است در ذهن خود دارید رهایش کنید تا خانه دلتان تمیز و براق ، آماده ورود عشق باشد و در نهایت سهمی از بهشت را در دنیای خاکی برای خود محفوظ کنید به عبارتی بهشتی در این دنیا برای خود بیافرینید و خود را در بهشت خود ساخته بیابید .
منبع:مجله راه کمال،شماره 24

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید