آیا نیازمندی جامعه به قوانین موضوعه، خود دلیلی بر این نیست که احکام شرع ناقص و ناکافی است و برای تنظیم امور کارآمد نیست؟!

آیا نیازمندی جامعه به قوانین موضوعه، خود دلیلی بر این نیست که احکام شرع ناقص و ناکافی است و برای تنظیم امور کارآمد نیست؟!

نقد و بررسی:
احکام شرع در سه جهت با مصوبات و قوانین موضوعه افتراق دارد و در واقع دائره فقه در سه جهت گسترده‎تر از محدوده قوانین است.   در ارتباط با مناسبات احکام شرع و احکام موضوعه بشری روشن خواهد شد که نه نیازمندی به احکام موضوعه دلیل بر نقص احکام شرع است و نه کامل بودن احکام شرع ما را از قوانین موضوعه بی‌نیاز می‌کند. در واقع این دو مکمل یکدیگر برای تنظیم رفتارهای فردی و اجتماعی هستند.
الف. موضوع و قلمرو: احکام حقوقی و مصوبات مجلس، لزوماً تنظیم کننده روابط اجتماعی است و به جنبه‎های فردی نظر ندارد در حالی که بخش‎های زیادی از فقه را احکام فردی تشکیل می‎دهد. فقه علاوه بر معاملات و سیاسیات (حقوق)، مشتمل بر عبادات نیز هست که بیان‌گر رابطه انسان با خداوند است.
ب. ماهیت: مقررات حقوقی همگی با ویژگی الزامی بودن همراه است ولی در فقه، امور مستحب و مکروه نیز وجود دارد که فاقد جنبه الزامی است.
ج. ضمانت اجرا: قواعد حقوقی، منطقاً می‎بایست از پشتوانه ضمانت اجرای دولتی برخوردار باشد در حالی‎که تنها بخشی از مقررات الزامی فقه از چنین ویژگی برخوردار است و بسیاری از واجبات و محرمات، بر حسب قواعد اولیه، خارج از قلمرو ضمانت اجرای دولتی است.1 2
نکته دیگر اینکه زندگی انسان دارای دوگونه نیاز است. یک گونه آن با تولد انسان همراه است. جهت تأمین این نیاز که دائما با انسان است از طرف خداوند احکامی ثابت و متناسب با آن قرار داده شده است. این احکام در راستای مصالح و مفاسدی است مربوط به انسان، و گذشت زمان هیچ یک از قوانین ثابت را منسوخ نمی‎کند. بنابراین مبانی‌ای، چون رأی مردم، عرف و رأی دولت و… تأثیری در جعل آن‎ها ندارد؛ به دلیل آن‎که این مبانی متغیّر است و صلاحیت ندارد که احکام ثابت به آن استناد شود. مصلحت ثابت که تأمین‎کننده نیاز ثابت است، حکمی ثابت می‎طلبد و دوام حکم، به دوام مصلحت بستگی دارد؛ چون نیاز به ازدواج، آزادی و… گونه دیگر مصالح و مفاسدی است که بر اساس اوضاع و احوال و شرائط زمان و مکان در حال تغییر می‎باشد. پرواضح است که در این مورد منطقی نیست احکامی ثابت تشریع کرد چرا که حکم شرعی، تابع مصلحت آن است و هرگاه مصلحت آن (نیاز) تغییر یابد به ناچار حکم آن نیز دگرگون می‎شود.3
الف. احکام ثابت؛ مبانی احکام ثابت، چون قصاص، حدود، معاملات و… در منابع اسلامی (قرآن ـ سنت) آمده است. متخصصین فقه (فقهاء) با توجه به ادله، درصدد کشف اراده الهی هستند. نقش آنان در دو مرحله متصور است. مرحله نخست کشف قانون از منابع و مرحله بعد ضابطه‎مند کردن آن به گونه‎ای که آحاد مردم زندگی خود را طبق آن تنظیم نمایند. اصولاً جعل قانون (احکام شرعی) برای تنظیم و ساماندهی به نظام زندگی است.4 قانونگذار در مرحله دوم حکم شرعی ثابت را از قلمرو فقه به قلمرو حقوق وارد می‎کند. بنابراین مصوبات مجلس که به تأیید فقهاء شورای نگهبان می‎رسد در آن قسمت که مربوط به احکام (مصالح و مفاسد ثابت) است نوعی کشف و اجرائی کردن آن است.
ب. احکام متغیّر؛ مصالحی که به لحاظ پیشرفت و تکامل زندگی پدید می‎آید اعم از مسائل سیاسی، نظامی، روابط خارجی و داخلی، انواع معاملات نوپیدا و موضوعات نوظهور، از منظر خداوند دور و پنهان نبوده است به همین جهت و به استناد سخن امام صادق ـ علیه السّلام ـ “ما من شی الاّ و فیه کتاب او سنه” هیچ چیز نیست مگر آن‎که در قرآن و احادیث (یا اعمال اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ) آمده است،5 باید گفت که چتر اسلام بر فراز احکام متغیّر نیز قرار دارد.6 7 ابن سینا، فیلسوف بزرگ اسلامی می‎گوید: کلیات اسلامی، ثابت و لایتغیر و محدود است امّا حوادث و مسائل، نامحدود و متغیر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود را دارد. به همین جهت ضرورت دارد که هر عصر و زمانی، گروهی متخصص و عالم به کلیات اسلامی و عارف به مسائل و پیشامدهای زمان، عهده‎دار اجتهاد و استنباط حکم مسائل جدید از کلیات اسلامی بوده باشد.8 در حقیقت این سخن ابن سینا می‎تواند ناظر به احادیث متعددی میباشد که درباره ولایت فقیه آمده است. خصوصاً نامه‎ای که ولی عصر ـ علیه السّلام ـ به نایب خود نوشت: در حوادث و پیشامدها به راویان احادیث مراجعه کنید.9 در این زمان و  با تشکیل حکومت اسلامی و تدوین قانون اساسی در کشور  ما، روند قانونگذاری شکل تازه‎ای به خود گرفت. اصل چهارم قانون اساسی می‎گوید: کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی… باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است.10 بنابراین اداره جامعه در شرائط و اوضاع و احوال مختلف اقتضاء می‎کند که ولی امر بتواند با توجه به مصالح متغیّر، احکام و مقرراتی وضع کند. این احکام تحت عنوان احکام حکومی یا احکام ولایی مورد بحث است.11 امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ می‎فرماید: یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم‎گیری‎ها است. حکومت، فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر بوده و معضلات داخلی و خارجی را تعیین می‎کند.12 و این امر با سیر قانونی از مرحله پیشنهاد تا ماده قانونی در مراکز قانون‎گذاری به اجراء گذاشته می‎شود. با این توضیحات روشن شد که امروزه

نقش مراکز قانونگذاری:
1. استخراج قوانین از منابع و تبدیل به ماده قانونی الزام‎آور.
2. قرار دادن پشتوانه ضمانت اجرائی و به تعبیری موظف کردن دستگاه اجرائی کشور است.
غیر از مواردی که شمرده شد یک سری احکام شرعی هست که در مواقع اضطرار، ضرورت، حرج، ضرر و مانند آن جعل می‎شود. کشف این‎گونه احکام نیاز به اِعمال ولایت ندارد. در این قسم هرگاه انسان چنان در تنگنا قرار گیرد که برای ضرورتی مانند حفظ جان نیاز به انجام کار حرام باشد، برخی احکام اولیه تعطیل، و احکام جدیدی که در اصطلاح ثانویه گویند جایگزین آن می‎شود. در حکومت اسلامی نیز در برخی مواقع احکام ثانویه نیز جعل می‎شود مانند کنترل جمعیت و… که به لحاظ مصالحی موقت جعل شده و محدوده آن وجود موجبات و اسباب آن است.13
بنابراین مواردی که به لحاظ مصالح موقت برشمرده و بیان کردیم که، نیاز به جعل قانون است تا تأمین‎کننده آن باشد و این مطلب منافاتی با دوام حقوق اسلامی نیز ندارد زیرا مقصود جاودانگی حقوق اسلام، همان استمرار و پایداری قواعد و اصول کلی است نه آئین نامه‎های ولایتی و حکومی که بر اساس موقعیت‎های خاص وضع می‎شود. به همین لحاظ ثبات و تداوم احکام شرعی، اهمیت خاصی به حقوق اسلامی بخشیده است.14

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. درآمدی بر حقوق اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت.
2. کتاب نقد، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 77، مقاله ولایت فقیه، معرفت.
3. ختم نبوت، شهید مطهری، اجتهاد، انتشارات صدرا.
4. حکومت و مصلحت، سید محمدناصر تقوی، انتشارات امیرکبیر.

پی‌نوشت‌ها:
1 . فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، سال 77، ص 33.
2 . قبل از تشکیل حکومت اسلامی اجراء حدّ قذف، دیدن اجنبی در وضع غیرعادی و زمان غیر عادی در منزل، و… به عهده دولت نبود بلکه حکم شرعی در کتب فقهی بود و بعضاً اجرا می‎شد امّا تمام موارد الزام‎آور در فقه پس از تشکیل حکومت اسلامی به قوه قضائیه واگذار گردید.
3 . جهت مطالعه بیش‌تر مراجعه به مقاله ولایت فقیه نوشته آیت‎الله محمدهادی معرفت، کتاب نقد سال دوم، شماه هفتم، تابستان 77، ص 212، در آمدی بر حقوق اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت، چاپ اول، بهار 68، ص 402، 405، 408.
4 . الحکم الشرعی هو التشریع الصادر من الله تعالی لتنظیم حیاه الانسان؛ صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، مؤسسه نشر اسلامی، ج 1، ص 162.
5 . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، باب الردّ الی الکتاب و السنت، ح 4، چاپ دار الکتب الاسلامیه.
6 . جهت مطالعه بیش‌تر به کتاب نقد، مقاله آیت‎الله محمد هادی معرفت مراجعه شود، (پاورقی ص 2، همین مقاله).
7 . و علی ای حال فقد استوعب الاسلام کل النواحی الانسانیه: تسخیری، محمد علی، حول الدستور الاسلامی فی مواده العامه، رابطه الثقافه العلاقات الاسلامیه، ص 59 (شرح قانون اساسی، فصل چهارم).
8 . مطهری، مرتضی، ختم نبوت، اجتهاد، مجموعه آثار 3، انتشارات صدرا، ص 197، (آخر الهیات شفا).
9 . ری‎شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، مؤسسه دار الحدیث، ص 543، ح 3325، الامام المهدی ـ علیه السّلام ـ امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا.
10 . قانون اساسی، اصل چهارم، از کلیات.
11 . غیر از احکام حکومی که توسط مراکز قانونگذاری جعل می‎شود، گاهی ولی امر به لحاظ مصالحی اقدام به جعل حکم می‎کند؛ مانند حکم به عید فطر، حکم به انحلال مجلس، حکم به تعطیل قانونی از قوانین و… که از اختیارات ولی امر است. بنابراین به لحاظ حفظ نظم در جامعه حاکم اسلامی اقدام به تصمیمی می‎گیرد که در پاره‎ای موارد ممکن است مخالف فتوای برخی مراجع تقلید باشد مع‎الوصف با حکم ولایی، همه مردم حتی مراجع ملزم به اجراء آن هستند و آن از محاسن نظام اسلامی است.
12 . صحیفه نور، ج 21، ص 61.
13 . جهت مطالعه بیش‌تر به کتاب حکومت و مصلحت، نوشته سید محمد ناصر تقوی، از انتشارات امیر کبیر (78) مراجعه شود.
14 . درآمدی بر حقوق اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه. انتشارات سمت، چاپ اول، بهار 68، ص 404.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید