مجری: علی صبوحی طسوجی
هم بستگی کلام های این فصل در چند بند قابل بیان است:
1. یکی از عوامل هم بستگی کلامهای این فصل، مسئله ایذاء رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است که در اصل ایذای خدا بوده و در عمل، تا ایذای مؤمنان هم پیش رفته است. نشانه های این هم بستگی در برخی از کلامهای فصل از این قرار است: کلام نخست (و لا تطع الکافرین و المنافقین و دع أذاهم …)، کلام چهارم (إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ … وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ… إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ … وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ …)، کلام پنجم (ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ …)، کلام ششم (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَى …) هم بستگی کلام اول، چهارم، پنجم و ششم در مسئله ایذاء، نشانه ای از هم بستگی کلام دوم و سوم با این کلامها بر محور ایذاء است. هر چند که این دو کلام، نشانه ای صریح در این باره نداشته باشد.
2. هم بستگی کلام سوم و چهارم و پنجم با حضور همسران متعدد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و در نتیجه تعدد بیوت ایشان قابل بیان است: کلام سوم (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ …)، کلام چهارم (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ … وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ…)، کلام پنجم (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأَزْوَاجِکَ …)
3. کلام چهارم و پنجم بر محور لعن منافقان به خاطر ایذاء پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) هم بسته است: کلام چهارم (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ …)، کلام پنجم (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ … مَلْعُونِینَ… إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ … وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً …)
4. کلام پنجم و ششم بر محور اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) هم بسته است: کلام پنجم (یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا. …)، کلام ششم (وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا…)
3-1- تناسب فصل اول و دوم
آخرین مرحله از بیان انسجام سوره مبارکه احزاب، طرح تناسب فصل اول و دوم است. تناسب این دو فصل در چند محور قابل تبیین است:
1. هر دو فصل سوره، با خطاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و فرامینی به آن حضرت در راستای تقویت مقاومت در برابر اعمال فشار کافران و منافقان و ایذاء آنان آغاز شده است: فصل اول (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ … وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ … وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا)، فصل دوم (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا … وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ … وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا)
2. هر دو فصل سوره مبارکه با خطاب به مؤمنان و نصیحت ایشان پایان یافته است: فصل اول (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا. وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلا …)، فصل دوم (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا…) گفتنی است، خطاب به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و خطاب به مؤمنان در مواضع دیگری از دو فصل آمده است، اما خطاب ابتدای هر فصل به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و خطاب انتهای هر فصل به مؤمنان، دارای کلیت و عمومیت است و خطابهای دیگر ناظر به مواردی خاص است. این ادعا با یک تطبیق از جانب خواننده محترم، قابل تأیید خواهد بود. إن شاء الله تعالی.
3. مسئله اعمال فشار بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از ناحیه کافران و منافقان در فصل نخست، با ایذاء آن حضرت از سوی کافران و منافقان در فصل دوم متناسب است و این امر نیازی به توضیح ندارد.
4. مبحث ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر مؤمنان و پذیرش این ولایت و در نتیجه، اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) از سوی مؤمنان یا عدم اطاعت و اعمال فشار و ایذاء از سوی کافران و منافقان، در هر دو فصل مطرح است. فصل نخست (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ … 1 وَ اتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ … 2 وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا 3 … النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ … 6 وَإِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَمِنْکَ وَ… وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا 7 لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً أَلِیماً 8 … هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا 11 وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً 12 … وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ … 13 … لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ … 21 وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ … 22 مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ … 23 لیجزی الله الصاقدین بصدقهم و یعذب المنافقین إن شاء أو یتوب علیهم … 24 … وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ … 29 … وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ … 31 … وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُبِیناً 36 … مَّا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ … 38 الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ 39 …)، فصل دوم (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا 45 وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِیرًا 46 بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ … 47وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا 48 … وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ … 53 … إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا 56 إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ … 57 … لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ … 60 یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا 66 … یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا … 69 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا 70 … وَمَن یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ … 71 إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا 72 لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا 73)
2- هدایتی بودن سخن در سوره مبارکه احزاب
مراد از هدایتی بودن سخن در یک سوره، بررسی تأثیر هدایتی سوره بر فضای آن است. از این رو در این بخش از نوشتار، فضا و سیر هدایتی سوره به صورت تلفیقی و مستند به ظواهر و براساس نتایج بخش مربوط به انسجام سخن نگاشته می شود. إن شاء الله تعالی.
فضای سوره احزاب، فضای تحرکات مذبوحانه منافقان برای تخریب شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و اعمال فشار بر آن حضرت، به بهانه مقابله عملی ایشان با برخی از نمودهای فرهنگ جاهلی و ایذاء آن گرامی، با بهانه هایی مانند ازدواج بدون عده با یک مطلقه، تعدد زوجات و … و همچنین توسعه دامنه ایذاء در جامعه ایمانی است. نقش هدایتی سوره در این فضای بحرانی عبارت است از خنثی بهانه های منافقان، تثبیت شخصیت و موقعیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و اطاعت از ایشان و در نهایت حلّ بحران اعمال فشار و مقابله با جریان ایذاء پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از این طریق؛ در ادامه فضا و سیر هدایتی سوره به تفصیل و همراه با مستندات ظاهری تبیین می گردد. إن شاء الله تعالی.
1-2- فصل نخست. آیات 1 تا 44
ماهیت بحرانی فضای فصل: اعمال فشار کافران و منافقان بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه اقدام آن حضرت به ازدواج با زینب، مطلقه پسر خوانده خود؛ اقدامی که با فرهنگ جاهلی و متعصبانه حاکم بر جامعه، سازگار نبوده و فرصت اعمال فشار از ناحیه منافقان بی آبرو شده در ابتلای احزاب را فراهم ساخته است؛ اعمال فشار منافقان، با سوء استفاده از برخی همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) همراه بوده و طیفی از مؤمنان ضعیف الإیمان را با جریان فشار همراه ساخته است؛ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در این فضای پر تنش، به شدّت نیازمند تقویت و راهنمایی های خدای سبحان است و پیش از ازدواج با زینب هم بروز چنین فضایی را پیش بینی کرده است؛ مؤمنان نیز سخت محتاج راهنمایی هستند تا فریب منافقان را نخورند؛ همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هم نیازمند نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر هستند؛ امید اصلاح برخی از منافقان هم بی جا نیست.
اقدام هدایتی فصل: ارائه راه حلّ بحران مذکور با این روند: ابتدا ابطال فرهنگ جاهلی پسر پنداشتن پسر خوانده را محور قرار داده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را به مقاومت در برابر فشارهای منافقان و کافران فرا می خواند و منطق ابطال این فرهنگ را بیان داشته و زمینه اعمال فشار کافران و منافقان را به طور اجمالی برطرف می فرماید. سپس مؤمنان را به یاد جنگ احزاب انداخته و از این طریق، ماهیت ابتلایی فضای کنونی و نقش منافقان و مؤمنان حقیقی را در این فضا گوشزد می فرماید. آنگاه متوجه همسران رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) شده و آنان را نسبت به اظهارات و رفتارشان در قبال پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نصیحت می کند. پس از همه این اقدامات اساسی، حیثیت مصداقی مسئله مورد بحث، یعنی ازدواج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با زینب را تحلیل فرموده و هرگونه شائبه و شبهه را از آن می زداید و در آخرین قدم، مؤمنان را به یاد خدای متعالی و تسبیح او به منظور خروج از ظلمات همراهی با منافقان به نور اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرا می خواند. اینک تفصیل همین مجمل. إن شاء الله تعالی:
1-1-2- کلام نخست. آیات 1 تا 8
آیات این کلام، در فضای اعمال فشار منافقان و کافران بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، به منظور تأثیرگذاری بر روند تبعیت آن حضرت از وحی الهی نازل می شود و آن پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله وسلم) را به تقوای الهی و پرهیز از اطاعت کافران و منافقان(1) یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا«1» و ادامه روند تبعیت از وحی پروردگار فرمان می دهد وَاتَّبِعْ مَا یوحَى إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا«2» و در این مسیر پر فشار، به توکل بر خدای کافی توصیه می کند وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا«3» در ادامه، لزوم پرهیز از اطاعت کافران و منافقان و ادامه روند تبعیت از وحی الهی را با سخنی لطیف، تعلیل می کند. بدین بیان که اطاعت هم زمان از خدا و کافران و منافقان، مستلزم دو قلب است و حال آنکه خدا دو قلب در درون سینه انسان قرار نداده است. آنگاه با همین اسلوب(2) به مخاطب خود می فهماند که فشارهای سنگین کافران و منافقان، به بهانه ابطال فرهنگ جاهلی جامعه در مورد «مادر پنداشتن زنان مطلقه از طریق ظهار» و «پسر انگاشتن پسر خوانده ها» اعمال می شود. آری، کافران و منافقان که به خوبی از نقطه ضعف جامعه ایمانی در تعصب و پایبندی به رسوم جاهلی ظهار و تبنی آگاهند، از شرایط پیش آمده در اثر ابطال این دو فرهنگ غلط، سوءاستفاده کرده و در راستای تأمین اهداف خود، فشارهایی را بر جریان رسالت اعمال می کنند. از این رو خدای سبحان، خطاب به مؤمنان، از عدم رضایت خود به این دو فرهنگ جاهلی سخن می گوید و اعتقاد به این دو رسم غلط را، بی پایه معرفی می کند و در مقابل، سخن خود را در ابطال این دو رسم بی جا، مطابق حق و در جهت هدایت می شناساند مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یهْدِی السَّبِیلَ«4» گویا در این سوره، مسئله نفی فرهنگ «پسر دانستن پسر خوانده ها» از اهمیت بیشتری برخوردار است.(3) به همین جهت، خدای متعالی دستوراتی در این خصوص ارائه می دهد تا به نفی هر چه بهتر این فرهنگ غلط بیانجامد ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَلَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَکِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا«5» چند عامل، زمینه اعمال فشار کافران و منافقان بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه ابطال فرهنگ مذکور را فراهم می سازد. اول آنکه، مؤمنان درک درستی از اولویت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نسبت به خود ندارند و در نتیجه نادانسته، منافقان را در اعمال فشار بر آن حضرت همراهی می کنند. دوم آنکه، موقعیت مناسب همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را نمی شناسند و با تصوری نادرست درباره ایشان به تبعیت از آنان می پردازند و این امر بر خلاف جهت صحیح است.(4) سوم آنکه، درک مناسبی از اولویت بستگان رحمی نسبت به یکدیگر ندارند و روابط ایمانی و سوابق هجرت و امثال آن را بر روابط نسبی مقدم می شمارند و در نتیجه، تبنی اعتباری و نظیر آن ( اخوت اعتباری دینی ) را بر روابط نسبی پیشی می دهند. خدای متعالی، این سه عامل را شناسایی فرموده و در صدد خنثی کردن تأثیرات آن بر آمده است. نسبت به عامل نخست، مؤمنان را به اولویت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بر خود هشدار می دهد؛ عامل دوم را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. به این بیان که همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به منزله مادران امت هستند. پس احترامشان واجب است، اما بر مؤمنان ولایت ندارند؛ و نسبت به عامل سوم، با بیان اولویت ارحام، تصحیح بینش می فرماید النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا«6» آنگاه در ادامه، با بیان اخذ میثاق از انبیای الهی (علیهم السّلام) و اخذ میثاق غلیظ از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و انبیای اولوالعزم (علیهم السّلام)، به لزوم مقاومت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مقابل فشارهای سنگین کافران و منا فقان اشاره فرموده وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا«7» و مؤمنان را بر ابتلا شدن نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) هشدار می دهد. به این بیان که خدا از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) میثاق غلیظ گرفته تا صدق صادقان امت در برابر آن حضرت را بسنجد و کافران نسبت به ایشان را هلاک کند لِیسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا أَلِیمًا«8» بنا بر توضیحات بالا، جهت هدایتی این کلام، عبارت است از:
«در هم شکستن فضای ناشی از اعمال فشار منافقان و کافران بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، به بهانه ابطال دو فرهنگ جاهلی ظهار و تبنی؛
از طریق:
2. تقویت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)، برای مقاومت در برابر فشارهای کافران و منافقان
3. آماده سازی مؤمنان، برای درک صحیح از این شرایط و تشخیص وظیفه خود در اطاعت از حکم الهی و پذیرش اولویت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)
4. تهدید کافران (و منافقان)»
2-1-2- کلام دوم. آیات 9 تا 27
در فضای این سوره، مؤمنان از نعمت خدا بر خود در جنگ احزاب غافل شده اند. در حالی که در شرایط فعلی، یعنی شرایط اعمال فشار کافران و منافقان بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه ابطال فرهنگ جاهلی «پسر دانستن پسر خوانده»، سخت محتاج توجه به آن جنگ و وقایع آن هستند. از این رو خدای متعالی، مؤمنان را به یادآوری نعمت خدا بر ایشان در جنگ احزاب توصیه می فرماید. آنگاه که لشکریان مشرکان به سوی آنان رفتند و خدا، باد و لشکریان غیبی خود را به امداد آنان فرستاد یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا«9» همان جنگی که مؤمنان، از همه طرف مورد هجمه کافران واقع شدند و وحشت، وجودشان را فرا گرفت و نفسهایشان در سینه حبس شد و هرکس درباره خدا گمانی می کرد إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا«10» همان جنگی که صحنه ابتلای شدید مؤمنان بود و در نتیجه، چهره منافقان را رسوا کرده و مؤمنان حقیقی را هم مشخص ساخته بود هُنَالِکَ ابْتُلِی الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا«11» خدای متعالی، رفتار منافقان در جنگ احزاب را به یاد مؤمنان می آورد تا امروز و در صحنه ابتلای فعلی، فریب منافقان را نخورند. آری منافقان و بیماردلان به هنگام مواجهه با احزاب مشرکان، می گویند: خدا و رسول او ما را جز به فریب وعده نداده اند وَإِذْ یقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا«12» در همان صحنه ابتلا، گروهی از منافقان، مردم مدینه را به ترک میدان جنگ فرا می خوانند و گروهی دیگر با بهانه های واهی، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) اذن ترک میدان می گیرند وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَیسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِی یقُولُونَ إِنَّ بُیوتَنَا عَوْرَهٌ وَمَا هِی بِعَوْرَهٍ إِنْ یرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا«13» و وضعیت ایمانی این منافقان به گونه ای است که اگر لشکریان مشرکان بر ایشان وارد می شدند و از آنان طلب فتنه می کردند، به اندک زمانی می پذیرفتند وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَهَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یسِیرًا«14» این در حالی است که پیش از این عهد کرده بودند که هرگز پشت نخواهند کرد و گویا نسبت به مسئولیت خود در قبال عهد الهی غافلند وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا یوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا«15» در این صحنه پر تلاطم، خدای متعالی پیامبرش (صلی الله علیه و آله وسلم) را فرمان می دهد که به آنان بگوید: فرار از مرگ یا قتل، سودی به حال شما نخواهد داشت و در صورت فرار، جز مدّت اندکی، بهره مند نخواهید شد قُلْ لَنْ ینْفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا«16» و همچنین به ایشان بگوید که هیچ کس نمی تواند از نفوذ اراده خدا درباره شما مانع شود. خواه برای شما بد خواسته باشد یا رحمت قُلْ مَنْ ذَا الَّذِی یعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَهً وَلَا یجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیا وَلَا نَصِیرًا«17» آنگاه خدای متعالی در انتهای یادآوری عملکرد منافقان در صحنه ابتلای جنگ احزاب، از آنان به عنوان گروهی بازدارنده و باز مانده یاد می کند * قَدْ یعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَالْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینَا وَلَا یأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا«18» سپس بر بخل آنان نسبت به مؤمنان تأکید کرده و از ترس بیش از حدّ آنان به هنگام مواجهه با جنگ خبر داده و از طمع آزار دهنده ایشان بر اموال و غنائم به دست آمده از جنگ سخن می گوید و در یک کلام، آنان را گروهی بی ایمان و گرفتار حبط اعمال می شناساند أَشِحَّهً عَلَیکُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیتَهُمْ ینْظُرُونَ إِلَیکَ تَدُورُ أَعْینُهُمْ کَالَّذِی یغْشَى عَلَیهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَهٍ حِدَادٍ أَشِحَّهً عَلَى الْخَیرِ أُولَئِکَ لَمْ یؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یسِیرًا«19» آنگاه بار دیگر درباره آنان افشاگری کرده و می فرماید: حتی پس از اتمام جنگ، هنوز گمان می کنند که احزاب از اطراف مدینه نرفته اند و در صورت آمدن احزاب، آرزو دارند که ای کاش بادیه نشین بودند و تنها از اخبار جنگ مطلع می شدند و اگر هم در میان شما بودند، جز اندکی قتال نمی کردند یحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یذْهَبُوا وَإِنْ یأْتِ الْأَحْزَابُ یوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ یسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِکُمْ وَلَوْ کَانُوا فِیکُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِیلًا«20» اینک که مؤمنان به برکت آیات الهی، عملکرد منافقان در صحنه ابتلای جنگ احزاب را به یاد آوردند و ماهیت بی ایمان و بد عهد منافقان برایشان افشا شد، انگیزه ترک همراهی با منافقان در اعمال فشار بر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) را دارند، از این رو ادامه آیات این کلام، مؤمنان حقیقی و پیروزمندان صحنه ابتلای جنگ احزاب را به عنوان الگویی مناسب در ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و اطاعت از ایشان می شناساند. آری شما درباره رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)، الگویی نیکو دارید و این الگو برای کسانی است که به خدا و روز قیامت امیدوارانه و بسیار خدا را یاد می کنند لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا«21» الگوی ما درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) همان مؤمنان حقیقی هستند که چون احزاب را دیدند، درست برخلاف منافقان و بیماردلان، گفتند این همان چیزی است که خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) به ما وعده دادند و خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) راست گفتند. ابتلای شدید احزاب جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا«22» برخی از مؤمنان، مردانی هستند که صدق خویش را نسبت عهد الهی اثبات کرده اند. گروهی از آنان، جام شهادت نوشیدند و گروهی دیگر منتظر هستند و هرگز در دینشان تبدیلی ایجاد نشده است مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا«23» پس در صحنه ابتلای احزاب، هم منافقان به عهد در برابر خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) افشا شدند و هم مؤمنان حقیقی و متعهد در برابر خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) شناسایی شدند. حال در صحنه ابتلای فعلی و اعمال فشار منافقان، باید به کدامین سو نظر کرد؟ و از کدامین الگو تبعیت نمود؟ آیا این رواست که مؤمنان به دنبال منافقان رسوا شده بروند و در تعامل با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و ایمان به ایشان و پذیرش ولایت آن حضرت، راه غلط منافقان را طی کنند؟ راه غلط همان کسانی که می خواهند بی آبرویی خود در جنگ احزاب را با اعمال فشار و طراحی حملاتی علیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) جبران کنند. مسلّماً تبعیت از الگوی نیک درباره رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بر هر مؤمنی فرض است و این الگوی نیک، مؤمنان راستین پیروز در ابتلای احزابند. اصلاً، هدف خدا از طراحی ابتلای احزاب، همین بود که صادقان و منافقان را بشناساند. گروه اول را جزا دهد و گروه دوم را اگر اراده کرد، عذاب کند و اگر خواست، ببخشاید لِیجْزِی اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا«24» و بی تردید این بخشایش، پس از توبه و بازگشت خواهد بود و صحنه ابتلای کنونی، یعنی اعمال فشار بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه ابطال برخی از نمودهای فرهنگ جاهلی، فرصتی مناسب برای بازخوانی پذیرش ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و باور به ایشان و اطاعت از آن حضرت است و می تواند زمینه توبه برخی از شکست خوردگان ابتلای احزاب و تبعیت آنان از الگوی نیک باشد که در این صورت، مورد بخشایش واقع خواهند شد. دانستیم که در جریان ابتلای مؤمنان به جنگ وحشت زای احزاب، دو گروه از هم جدا شدند. منافقانی که وعده خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) را دروغ پنداشتند و در عهد خود بی وفایی کردند و مؤمنانی که وعده خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) را راست دانستند و به عهد خود وفا کردند. حلقه مکمل این جریان عبرت آموز، مشخص کردن این واقعیت است که آیا منافقان درست فکر می کردند و وعده خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) راست بود؟ آیات پایانی این کلام، همین حلقه مکمل است. ذکر نقش آفرینی خدای متعالی در این صحنه حاکی از آن است که اشتباه پندار منافقان و صحّت باور مؤمنان بر همه عیان شده است. آری خدای سبحان، کافران را بی آنکه به کوچکترین پیروزی دست یابند در نهایت عصبانیت رد کرد و در پیش برد این قتال نابرابر، مؤمنان را کفایت نمود، زیرا او خدای قوی عزیز است وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیظِهِمْ لَمْ ینَالُوا خَیرًا وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیا عَزِیزًا«25» حتی خدا به این هم اکتفاء نکرد و اهل کتاب پشتیبانی کننده از احزاب را از مدینه اخراج کرد و گروهی از آنان را به دست مؤمنان کشت و گروهی دیگر را به اسارت مؤمنان درآورد وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا«26» و زمین و دیار و اموال ایشان را برای مؤمنان به ارث گذاشت. حتی زمینی را که مؤمنان به آن قدم ننهاده بودند و خدا بر همه چیز تواناست وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرًا«27» حال مؤمنان خوب نظر کنند و ببینند که در ماجرای احزاب، هم صدق وعده خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) مشخص شد، هم منافقان و بدعهدان معرفی شدند و هم مؤمنان حقیقی و شایسته الگو بودن برای سایر مؤمنان شناسایی شدند. با این اوصاف، یادآوری این جنگ پرماجرا به مؤمنان، نقشی به سزا در روشن بینی آنان در شرایط کنونی دارد. گفتنی است که در پایان کلام اول، صحنه ابتلای کنونی ( اعمال فشار منافقان و کافران بر رسول خدا، (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه ابطال برخی از فرهنگ های جاهلی ) با اخذ میثاق از رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و آزمایش مؤمنان در برابر ایشان تطبیق داده شد (وَإِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَمِنْکَ … مِیثاقاً غَلِیظاً (7) لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً أَلِیماً) و جنگ احزاب نیز صحنه آزمایش مؤمنان در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی شد (و إذ یقول المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله إلا غرورا … وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الأَدْبَارَ وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولا…. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ … وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا … لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ …) این هماهنگی نشان می دهد که اگر منافقان احزاب در صحنه ابتلای فعلی، توبه کنند بخشیده می شوند و در غیر این صورت به عنوان کافران، عذاب می گردند. جهت هدایتی این کلام را بدین بیان می توان مطرح کرد:
«تطبیق ابتلای موجود در فضای اعمال فشار منافقان و کافران بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه ابطال برخی از نمودهای فرهنگ جاهلی، بر فضای ابتلای جنگ احزاب؛
با
1. معرفی دو گروه منافقان و مؤمنان حقیقی در این ابتلا
2. اثبات صحّت عملکرد مؤمنان در این ابتلا
به منظور
1. دعوت مؤمنان به ترک همراهی با منافقان و تأسی به مؤمنان حقیقی در ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و اطاعت از ایشان
2. ترغیب منافقان به جدایی از دایره نفاق»
3-1-2- کلام سوم. آیات 28 تا 35
کلام نخست، فضای فصل را به صورت کلّی، فضای اعمال فشار بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) از سوی کافران و منافقان، به بهانه ابطال فرهنگ جاهلی «پسر دانستن پسر خوانده» ترسیم کرد و نسبت به همین فضای کلّی، نقش هدایتی خود را ایفاء نمود و کلام دوم با یادآوری ابتلای احزاب و نقش منافقان و مؤمنان حقیقی، بینشی درست و کامل و همراه با عبرت، نسبت به این فضای پر تنش ارائه داد. اینک کلام سوم در همین چارچوب وارد میدان شده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را به نصیحت همسرانشان توصیه می کند و خود نیز، مجموعی از اوامر و نواهی را خطاب به همسران آن حضرت ایراد می کند. این اقدام هدایتی حاکی از آن است که همسران پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در فضای اعمال فشار بر آن حضرت، نیازمند نصیحت و راهنمایی هستند. برخی از همسران آن حضرت با رویکرد دنیاگرایانه از چارچوب اطاعت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) خارج شده و به عنوان ابزاری به سود منافقان در فضای اعمال فشار بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عمل می کنند. حال با این کلام همراه می شویم تا صحّت این ادعا و نقش هدایتی کلام نسبت به آن مشخص شود: ای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) همسرانت را بین دو چیز مخیر کن: یا حیات دنیا را برگزینند و از تو جدا شوند و یا خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) را برگزینند و در صورت احسان به اجر عظیم برسند. آنان بدانند که در صورت تمایل به ادامه زندگی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، باید دنیا طلبی را ترک گفته و خداخواهی و ارادت به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را جایگزین کنند یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَینَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا«28» وَإِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا«29» سپس خدای سبحان خود وارد عرصه شده و به طور مستقیم آن زنان را مخاطب قرار داده و باز هم نسبت به نتیجه دو عملکرد، هشدارشان داده است: ای زنان رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) شما با حفظ نقش همسری رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، در موقعیتی هستید که اگر گناه آشکار ( اجتماعی ) مرتکب شوید، دو برابر عذاب می شوید و اگر در برابر خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمانبردار باشید، دو برابر پاداش داده می شوید یا نِسَاءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَینَهٍ یضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یسِیرًا«30» * وَمَنْ یقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا«31» از تقابل موجود، بین گناه آشکار و فرمانبرداری از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) مشخص می شود که منظور از گناه، ترک فرمانبرداری خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) است. دلیل دو برابر بودن عذاب یا پاداش آنان نیز به خاطر آثار اجتماعی عملکرد آنان است. زیرا برخی از افراد امّت به خاطر توجه به موقعیت همسری آنان برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به آنان اعتماد می کنند و در جهت مثبت یا منفی به ایشان تأسی می کنند و این امر، مسئولیت آنان را دو چندان کرده است. از این رو اینگونه ادامه می دهد: ای زنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شما مانند زنان دیگر نیستید. اگر تقوا دارید خاضعانه سخن نگویید تا منافقان و بیماردلان در شما طمع کنند و سخن پسندیده بر زبان جاری کنید یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا«32» یعنی ما به عنوان همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در اظهار نظر باید به طور ویژه تقوا پیشه کنید. اگر در اظهار نظر سستی نشان دهید، منافقان طمع می کنند که از شما به عنوان ابزاری برای اعمال فشار علیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) سوءاستفاده کننده و اگر سخن غیر معروف بگویید، باز هم چنین می کنند. ای زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در خانه هایتان بنشینید و به سبک دوران جاهلی خودنمایی نکنید. نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و مطیع خدا و رسول باشید وَقَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یعنی شما به نقش آفرینی سیاسی اجتماعی نپردازید و به سبک دوره جاهلیت و مانند همسران حکام آن دوره به فکر اعمال نفوذ نباشید، بلکه به قوانین اسلام پایبند و مطیع خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله وسلم) باشید. تا اینجا روشن است که برخی از همسران آن حضرت در فضای اعمال فشار منافقان و کافران، به بهانه ابطال برخی از نمودهای فرهنگ جاهلی، نقش آفرینی منفی دارند و خدای سبحان با هشدارها و دستورات خود، در صدد اصلاح آنان بر آمده است. اینک زمان آن رسیده که اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از این نگاه، مستثنی شده و بر عصمت آنان از هرگونه رجس؛ و پاکی و پاک کنندگی آنان نسبت به مؤمنان تأکید شود، تا مؤمنان دریابند که باید به جای تأسی به همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به اهل بیت او (علیهم السّلام) تأسی کنند، زیرا همسران آن حضرت از اشتباه و گناه مصون نیستند و حتی ممکن است، ابزار اعمال فشار منافقان بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) واقع شوند، ولی اهل بیت ایشان با اراده الهی از هر رجس و پلیدی به دورند و خدا آنان را پاک و پاک کننده دیگران قرار داده است إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا«33»(5) خدای متعالی در ادامه، همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را به ذکر و توجه به قرآن توصیه می کند وَاذْکُرْنَ مَا یتْلَى فِی بُیوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا«34» و مجموعه ای از صفات پسندیده را به عنوان معیار دست یابی به اجر عظیم به ایشان می شناساند إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا«35» به این ترتیب، تابلوی عصمت اهل بیت (علیهم السّلام) در سیاق نصیحت همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و نهی و امر به ایشان نصب شده است، تا در بهترین موقعیت در معرض دید همگان قرار گیرد. به هر تقدیر جهت هدایتی این فضا با بیان زیر قابل طرح است:
«نصایح مشفقانه خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به همسران رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و نهی ایشان از دنیاگرایی، گناه و ایفای نقش منفی اجتماعی، به عنوان ابزار منافقان در اعمال فشار بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و امر ایشان به اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم)؛ همراه با نصب تابلوی عصمت اهل بیت (علیه السلام) در این سیاق»
4-1-2- کلام چهارم. آیات 36 تا 40
از کلام نخست، فهمیدیم که فضای این فصل، اعمال فشار بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از سوی منافقان و کافران، به بهانه ابطال دو فرهنگ جاهلی «مادر پنداشتن زنان مطلقه از طریق ظهار» و «پسر دانستن پسر خوانده ها» و به ویژه ابطال فرهنگ دوم است. اینک کلام چهارم می فهماند که چرا ابطال فرهنگ جاهلی دوم، بهانه اصلی منافقان در اعمال فشار بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. بر اساس این کلام، خدای متعالی برای ابطال اعتقاد عمومی به پسر بودن پسر خوانده و جاری کردن احکام پسر رحمی بر پسر خوانده، زینب، مطلقه زید، پسر خوانده رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) خود را به ازدواج آن حضرت درآورد تا همگان به خوبی بفهمند که پسر خوانده، پسر نیست و احکام پسر بر او جاری نمی شود و حتی می توان با همسر مطلقه او ازدواج کرد. ازدواج با زینب به امر خدا برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) کار آسانی نبود، زیرا آن حضرت می دانست که انجام این کار، دهان منافقان را برای سوءاستفاده و متهم کردن آن پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله وسلم) به تأمین هوسهای شخصی با بهانه کردن احکام الهی، باز خواهد کرد. چه اینکه از سه کلام پیشین، تحرّکات مذبوحانه منافقان و صحّت این نگرانی هویداست. آنان به همین بهانه، رسول معظم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) را به شدّت تحت فشار قرار داده اند و حتی در این راستا از برخی همسران آن حضرت استفاده ابزاری می کنند. سه کلام نخست این فصل، مسئله را روشن کرده و اینک کلام چهارم، وارد میدان شده تا قضیه را به صورت مصداقی هم حل کند و تمام بهانه را از دست منافقان کور دل بگیرد. با هم می خوانیم: زینب پس از طلاق از زید، در پذیرش زوجیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مردد است و گویا نمی خواهد به این ازدواج تن دهد و این امر می تواند به خاطر نگرانی از دیدگاه مردم درباره این ازدواج باشد. از این رو، خدای متعالی می فرماید: هیچ مرد و زن مؤمنی، حق اعمال اختیار در تصمیمات قطعی خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) را ندارد و این نافرمانی خدا و رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) و گمراهی آشکار است وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا«36» خود پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) زید را به ادامه زندگی با زینب و تقوای الهی فرمان می دهد و به خاطر نگرانی از آثار سوء اجتماعی اقدام به ازدواج با زینب، تصمیم خدا بر انجام این ازدواج را مخفی می کند. خدای متعالی می فرماید خدا برای خشیت سزاوارتر است و به محض طلاق زینب از سوی زید، او را به ازدواج پیامبر خود (صلی الله علیه و آله وسلم) در می آورد تا بر مؤمنان در ازدواج با زنان مطلقه پسرخوانده های خود، حرجی نباشد و امر خدا انجام یافته است وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَی لَا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا«37» به این ترتیب مشخص می شود که این ازدواج با تصمیم قاطع خود خدا و به رغم تمایل زینب و نگرانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و تلاش آن حضرت برای جلوگیری و یا به تعویق انداختن انجام این ازدواج صورت گرفته و هدف از این اقدام الهی، برچیدن فرهنگی جاهلی، به صورت قطعی و عملی بوده است. سپس حضرت حق، جل و علا، در انجام مباحات، از پیامبر خود نفی حرج کرده و آن را سنت الهی درباره انبیای گذشته معرفی کرده است. بدین معنی که پیامبران و از جمله پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در انجام مباحات، منعی ندارند مَا کَانَ عَلَى النَّبِی مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا«38» آنگاه فلسفه نفی حرج را با وصفی از این رسولان (علیهم السّلام) بیان می فرماید و آن اینکه این رسولان، مبلغ رسالات الهی هستند و در این باره از هیچ کس جز خدا خشیت ندارند. یعنی برای تثبیت رسالات الهی، بدون ترتیب اثر دادن به نگرانی های اجتماعی و …، به وظایف خود، از جمله اقدام به مباحات برای تثبیت فرهنگ الهی و نفی فرهنگ جاهلی عمل می کنند الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیخْشَوْنَهُ وَلَا یخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا«39» آنگاه در آخرین قدم، بر پدر نبودن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) برای هیچ یک از مردان امت، از جمله زید تأکید می کند و به این وسیله، بار دیگر می فهماند که چون زید پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نبوده است، ازدواج با مطلقه او بر آن حضرت حلال است و آنگاه با تأکید بر رسالت و خاتمیت ایشان، به فلسفه این اقدام الهی اشاره می کند که همان تبلیغ رسالت و اتمام شریعت است مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمًا«40» بنابراین این کلام با تحلیل مستقیم ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) با زینب به عنوان انجام رسالت الهی از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، فضای سوءاستفاده منافقان و کافران از این اقدام را در هم شکسته و حق مسئله را بیان می دارد. جهت هدایتی این کلام را با این بیان می توان مطرح کرد:
«تحلیل الهی اقدام رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در ازدواج با زینب، به عنوان انجام وظیفه رسالت و به رغم نگرانی از عواقب اجتماعی این اقدام؛ در پاسخ به اعمال فشار کافران و منافقان به بهانه ازدواج آن حضرت با زینب»
5-1-2- کلام پنجم. آیات 41 تا 44
این کلام، در آخرین گام از حل و فصل بحران ناشی از اقدام رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به ازدواج با زینب ( در مقام تبلیغ عملی رسالت الهی ابطال فرهنگ جاهلی تبنی )، مؤمنان را به کثرت یاد خدا و تسبیح او دعوت می کند و این به خاطر تأثیر غفلت از یاد خدا در همراهی مؤمنان با منافقان در اعمال فشار بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در این ماجراست. در کلام های قبلی نیز مسئله لزوم کثرت یاد خدا مورد توجه بوده است و این امر در مبحث انسجام گذشت. حال با هم این کلام را مرور می کنیم: ای مؤمنان خدا را فراوان یاد کنید و او را شب و روز تسبیح کنید یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا«41» وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا«42» او همان کسی است که بر شما درود می فرستد و ملائکه او نیز چنین می کنند تا شما را از تاریکیها به سمت نور خارج کند و او نسبت به مؤمنان رحیم است هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا«43» یعنی هدف خدا از توصیه مؤمنان به یاد خدا و تسبیح او آن است که ایشان بیش از پیش در معرض صلوات خدا و ملائکه قرار گرفته و از ظلمات همراهی با منافقان و … به سمت نور اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و حفظ جایگاه آن حضرت خارج شوند. آنگاه خدا این مؤمنان را بشارت می دهد تَحِیتُهُمْ یوْمَ یلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا کَرِیمًا«44» بدین ترتیب آخرین گام هدایتی این فصل، نصیحتی همراه با بشارت برای مؤمنان است. جهت هدایتی این کلام عبارت است از:
«توصیه مؤمنان به فراوانی یاد خدا و تسبیح مستمر او به منظور قرار گرفتن هرچه بیشتر در معرض درود خدا و ملائکه و نجات یافتن از ظلمات همراهی با منافقان و رسیدن به نور تولی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)»
***
اینک با توجه به جهات هدایتی متصل پنج کلام گذشته، می توان جهت هدایتی فصل نخست سوره مبارکه احزاب را اینگونه بیان کرد:
«حلّ بحران اعمال فشار منافقان بر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به بهانه اقدام آن حضرت به ازدواج با مطلقه پسر خوانده خود در مقام ابطال فرهنگ جاهلی پسر پنداشتن پسر خوانده ها»
پینوشتها:
1- نهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) از اطاعت کافران و منافقان، به معنی پرهیز دادن ایشان از هرگونه تأثر در برابر اعمال فشار از سوی آنان است.
2- منظور، اسلوب « ما جعل » است.
3- زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) برای شکستن این رسم غلط، مأمور به ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده خود بوده اند و این امر دست آویز بهتری برای منافقان در حمله به شخصیت ایشان بوده است. این مسئله در ادامه سوره مشخص خواهد شد.
4- این مسئله با توجه به کلام سوم روشن خواهد شد.
5- گفتنی است، « اهل البیت » در این آیه، همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نیستند. توضیح: وجه تغییر خطاب « کن » به « کم » فقط با وارد کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به جمع همسران و قاعده غلبه دادن مذکر بر مؤنث قابل توجیه است. حال اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را داخل جمع همسران تصور کنیم، اراده الهی بر اذهاب رجس از ایشان و همسرانشان به چه معنی خواهد بود؟ دو معنی قابل تصور است: اول آنکه این اراده را جمع بندی اوامر و نواهی قبلی و یک اراده تشریعی بدانیم که مبین عصمت نخواهد بود و دوم آنکه، این اراده را تکوینی و مبین عصمت موهبتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و همسران آن حضرت بدانیم که در این صورت جمع بندی اوامر و نواهی قبل نخواهد بود. گزینه نخست، قابل قبول نیست، زیرا اوامر و نواهی قبلی، خطاب به زنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده و آن حضرت در این اوامر و نواهی با آنان شریک نبوده که حال در جمع بندی آن با ایشان شریک باشد. گزینه دوم هم قابل قبول نیست، زیرا در صورت پذیرش عصمت موهبتی برای همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، این همه نگرانی از ایفای نقش منفی آنان و نصیحت و امر و نهی و بازداری از بی تقوایی و … لازم نخواهد بود و این ناهماهنگی با قبل و بعد توجیهی نخواهد داشت. بنابراین تصور حضور زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در جمع اهل البیت با هیچ یک از دو گزینه مذکور تصدیق نمی شود. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) داخل در این جمع هست و زنان او نیستند. حال باید دید که غیر از آن حضرت، چه کسانی داخل جمع اهل البیت هستند. اجماع فریقین بر حضور علی (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها) و حسنین (علیهما السّلام) است. برای توضیح بیشتر به مطولات رجوع شود.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388