نویسنده: آیت الله سیدمحمّدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی قیامت
آیا انسان می پندارد که بیهوده رها می شود؟! چه چیز در هستی او بر بیهودگی و سرگرمی اش گواه است؟ آفرینش گام به گامش یا سرشت نیکویش و یا نفس لوامه اش، که او را با همه بهانه هایی که می تراشد، بر خویشتن بینا می سازد و یا گواه های گویایی، که بزرگترین آنها قرآنی است که پروردگار خود گرد آورده است و خواندن آن را برعهده گرفته است؟
آیات قرآن، این گونه پی در پی می آید و مسؤولیتی را در آگاهی ما ژرفا می بخشد که در روز رستاخیز جلوه گر می شود، همان روزی که پروردگار حتی خطوط سرانگشتان آدمی را یکایک درست و بازسازی می کند و بلاهای کمرشکن و مصیبتها پی در پی می آیند… و آدمی گریزگاهی نمی یابد و پناهگاهی، که بدان پناه آورد.
این گونه است که رهنمون می شویم، محور سوره همان مسؤولیت است و این هدف را دنبال می کند تا به آگاهی آدمی از مسؤولیت، ژرفا ببخشد و آیه ای که این محور را نمایان می سازد، این است: «بلکه انسان خود بر نفس خویشتن بیناست».
در شرح این سخن باید گفت: قرآن در سرآغاز سوره، دو حقیقت را برای ما یادآور می شود: رستاخیز و نفس لوامه و بر این بنیان که آنها نمود مسؤولیت هستند، میانشان پیوند برقرار می سازد. همانگونه که ایمان به رستاخیز، آدمی را برمی انگیزد تا برای آن آماده گردد، پس نفس لوامه نیز عامل دیگری است که از بُعدی دیگر، نقش خود را ایفا می کند، چه، در برابر عقب نشینی او ایستادگی می کند و به هنگام کوتاهی در انجام دادن وظایف و لغزش، او را نکوهش می کند. (آیات 1-2)
سیاق، این پندار آدمی را که پس از پراکندگی اعضای بدن و خاک و استخوان شدن، دیگر بار برانگیخته نخواهم شد، رد می کند و می گوید که آدمی گمان می برد خدا همچون او، نیرویی کرانمند دارد؟ هرگز، بل نیروی پروردگار از تصور آدمی بیرون است… خداوند تنها بر گردآوری ریزه استخوانهای بشر توانا نیست، بلکه می تواند خطوط سرانگشتان او را نیز بازسازی کند. آدمی هنگامی که به خویش باز می گردد و در نشانه های نیروی پروردگار که در طبیعت پراکنده اند، اندیشه می کند، این حقیقت را درمی یابد، لیک او این اندیشه ها را می آفریند، تنها برای آنکه از بار مسؤولیت شانه خالی کند و از ایمان به رسالتی بگریزد که رفتارهای او را مشخص ساخته، نمی گذارد بر اساس هوای نفس او باشد… قرآن دیگر بار تأکید دارد این زمینه ی حقیقی پرسش آدمی از رستاخیز است. (آیات 3-6)
پروردگار به درمان بیماری سرکشی نفس بشری می پردازد، از این راه که برای آدمی تأکید می ورزد اگر موقتاً (در دنیا) توانست گمراهی خویش را توجیه کند و زیر پوشش آن از مسؤولیت بگریزد، در آینده در برابر پروردگار خویش گریزگاهی نمی یابد، آن هنگام که رستاخیز برپا می شود و «دیده خیره گردد و ماه در خسوف افتد و آفتاب و ماه به هم گرد آیند» و او از پل دنیای فانی به سرای ماندگاری نزد پروردگار برود، پس آنگاه است که خویشتن را با حقیقت کار خویش رو به رو می بیند و هرچه کرده است در برابر خود می یابد. (آیات 7-13)
وحی از رهگذر یادآوری حقیقت وجدانی مسلّمی، احساس نقد درونی را در ما برمی انگیزد، این حقیقت آگاهی آدمی از خویشتن است و اینکه او بیش از دیگران بر خود گواه و بر واقعیت خویش داناست، اگرچه به بهانه و توجهیات خیالی چنگ در می زند. قرآن تنها از آن رو بر این حقیقت تأکید دارد که مراقبتهای درونی، برای حفظ شخصیت آدمی، پایداری بیشتر و اثری فزونتر دارند. (آیات 14- 15)
سپس سیاق درباره ی خودِ قرآن سخن می راند و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهد پیش از آن که وحی به او برسد، در آن شتاب نورزد. سیاق تأکید دارد که گردآوری، خواندن و توضیح قرآن برای مردمان، بر عهده ی پروردگار است. (آیات 16- 19)
آیات، ما را به سوی یکی از عوامل انحراف و عدم پذیرش مسؤولیت نزد آدمی، رهنمون می شود و این همان عاملی است که اگر آدمی بتواند بر آن چیرگی یابد، به حق هدایت خواهد شد و حجاب میان او و آخرت کنار خواهد رفت، این عامل عشق به دنیا با هزینه کرد از آخرت و در پی پیامدهای آنی بودن و انکار پاداش اُخروی است اگرچه برتر و برای آدمی سرنوشت سازتر باشد. انسان بدون اندیشه کردن در آخرت در لحظه ی کنونی خود به سر می برد و این نگرشی تنگ و خطرناک است… هنگامی که آدمی در ایجاد توازن میان حال و آینده و دنیا و آخرت شکست می خورد، همه آنها را با هم می بازد. (آیات 20-21)
راه حل موفق چنین مشکلی آن است که انسان توازن میان امور یادشده را به جان خویش بازگرداند، زیرا دنیا قابل مشاهده است و آدمی با آگاهی و حواس خود در آن زندگی می کند، بنابراین نیاز ضرور آن است که آخرت نادیدنی (غیبی) را برای او دیدنی کنیم، از این رو قرآن ما را در برابر صحنه هایی زنده از نهان آخرت قرار می دهد، آنجا که مردمان دو دسته می شوند: دسته ی سعادتمندان، که شادابی در سیمایشان نهان است و با نگاه به پروردگار بزرگ خویش به اوج سعادت می رسند و دسته ای سیه روز و بازنده که سیمایی در هم دارند و کیفر و خواری را برای خود، انتظار می کشند. (آیات 22-25)
سیاق، ما را گامی به جلو می برد و درباره ی لحظه های وحشتناکِ مرگ با ما سخن می گوید، آن هنگامی که جان به میان گلوگاه آدمی می رسد و او با سکرات مرگ روبه رو می شود و آنجا که ساقی به ساق دیگر در می پیچد و انسان یک دست را بسته و دیگری را می گشاید. آری؛ این نخستین صحنه ی آخرت است و پنجره ای فراروی جهان گسترده آن.
همانگونه که دروغ انگاشتن لحظه های مرگ، آن را از آدمی بازنمی دارد و در آن تغییر ایجاد نمی کند، دروغ انگاشتن آخرت نیز ذره ای از کار آن را دگرگون نمی سازد، چه، این حقیقتی است که رخ خواهد داد. (آیات 26-29)
مشکل آدمی انکار مرگ نیست و او نمی پندارد که بر بازداشتنِ آن تواناست، بلکه تردید در عالم پس از مرگ و کفر به آن است، از این رو قرآن در پی آن است که انسان را از سرگردانی تردید درباره ی آخرت و جهل به آن، برهاند. قرآن، گویا معمایی را حل می کند که در نهاد تمامی انسانها پژواک دارد، قرآن در این باره، بیان می دارد که راه زندگی انسان به مرگ پایان نمی پذیرد و مرگ تنها پلی است به سوی عالمی بزرگتر، که عالم دیدار با پروردگار و حساب و پاداش در برابر اوست و این سخن قرآن، احساس مسؤولیت را در جان آدمی ژرفایی می بخشد. (آیه 30)
نبودن این حقیقت در آگاهی و بینش آدمی، موجب می شود و آخرت را تصدیق نکند و آن را دروغ انگارد و برای پروردگار نماز نگزارد و هرکه چنین باشد به مرگ سزاوارتر از زندگی و به کیفر سزاوارتر از رحمت است. (آیات 31-35)
قرآن ما را به سوی ریشه های اصلی کفر آدمی به رستاخیز و پاداش می برد، که همان ناآگاهی او از قدرت پروردگار سبحان است. پس او باید در اصل آفرینش خویش اندیشه کند، آن هنگامی که نطفه ای بود ریخته شده در رحم، سپس علقه شد و خداوند او را شکل داد و درست کرد، چنانکه در ذات خویش و با جنس مخالف، کمال یافت، زیرا که از دو جنس نر و ماده قرار داد. این برای خرد آدمی نشانه ای روشن است بر قدرت پروردگار، که می تواند مردگان را زنده گرداند، زیرا اصل آفرینش شگفت و بر قدرت آفریدگار بر بازگرداندن بشر، رهنمون تر است. (آیات 36- 40)
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.