نویسنده: رحیم کارگر
پیش درآمد
عصر ظهور، عصر شکوفایی و بالندگی انسان، در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و رسیدن او به بصیرت اخلاقی است و آن با سازوکارها و شیوه های گوناگونی محقق می شود که مهمترین آنها تربیت عقلانی است؛ یعنی، شکوفا کردن عقل و خرد آدمی (برای باور عمیق و ژرف نسبت به آموزه های دینی و عشق به مکارم اخلاقی) و نیز بالنده کردن فطرت و سرشت پاک آدمی و تزکیه نفس آلوده. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقی- فکری در این نظام قابل شناسایی است:
– انقلاب بزرگ فرهنگی و اخلاقی؛
– بالابردن سطح دانایی و خردورزی انسان؛
– ریشه کنی عوامل فساد و تباهی فرد و اجتماع؛
– کمک گرفتن از عقل و خرد درجهت شناخت مبدأ و معاد و نیکی ها و زشتی ها؛
– کمک به قدرت انتخاب گری مردم درجهت دادن به آنها برای تغییر وضع نابسامان خود؛
– رشد توأم فکری و اخلاقی انسان (تزکیه و تعلیم مردم)؛
– مهذب کردن اخلاق مردم و آشنا ساختن آنان با فضایل انسانی و… .
روشن است برای نجات انسان ها از گرداب ضلالت و جهالت و اصلاح جوامع و کاستن از مشکلات عدیده، باید سازوکارها و شیوه های مختلفی بکار گرفته شود و از ابزار و امکانات مناسبی استفاده گردد. در عصر ظهور از همه امکانات و مکانیسم های ممکن برای به سازی اخلاق و پاک زیستی انسان و ایجاد محیط سالم و متعالی بهره گرفته خواهد شد و این در پرتو عنایات الهی و شخصیت، قدرت و درایت ویژه امام مهدی(عج) ممکن خواهد بود. در این قسمت سازوکارها و مکانیسم های برگرفته از روایات و منابع دینی، ذکر می شود:
1 . شکوفاسازی عقول انسانی
مهمترین مکانیسم رسیدن به بصیرت اخلاقی، کمال فکری است؛ یعنی، توجه ویژه دین به شکوفا کردن عقل و خرد آدمی و بالابردن سطح دانایی و روشن بینی او. پس نخستین و اساسی ترین مکانیسم، شکوفایی بعد فکری و عقلی انسان ها است.
عقل، پایه و اساس انسانیّت، حجت باطنی خداوند، وسیله فهم و دریافت معارف اعتقادی و یکی از منابع استنباط احکام فقهی است. شکوفا سازی و تربیت این موهبت ارجمند الهی، رسالت تمامی ادیان آسمانی، به ویژه دین اسلام بوده است.
جایگاه خردورزی در اسلام
اسلام، به عقل و تعقّل بسیار اهمیّت داده و تربیت اخلاقی را به نوعی تربیت عقلانی و بازپروری قوه استدلال می داند. فلاسفه و متکلّمان شیعی- ازجمله شیخ طوسی، شیخ مفید، فارابی، بوعلی سینا و…- بر این باورند که عقل آدمی، توان شناسایی حُسن و قبح افعال را دارا ست و عقلی دانستن حُسن و قبح را نیز به این معنا می دانند که عقل آدمی، می تواند در ابتدا به حُسن و قبح عملی پی ببرد.
محتوای برخی از روایات، این است که اساساً زیربنای اخلاق، وابسته به عقل و خرد است؛ زیرا عقل است که آدمی را از ارتکاب اعمال زشت و رفتار ناپسند بازمی دارد و او را به پاکی گزینی و روشن بینی ایمانی و اخلاقی دعوت می کند. به عبارت دیگر، عقل همانند پیامبر بیرونی است که انسان ها را از ارتکاب اعمال زشت بازمی دارد. امام علی(ع) می فرماید:
«العاقلُ من تورَّع عن الذُّنُوبِ و تنزَّه من العُیُوبِ»(1)؛ «خردمند کسی است که خود را از گناهان برحذر داشته، خود را از عیوب پاک سازد.»
و نیز:
«العاقلُ من قمع هواه بعقله»؛ «خردمند کسی است که در پرتو عقلش، بر هواهای نفسانی پیروز گردد».
باتوجه به سخنان امام علی(ع) عقل عبارت است از: نیروی تشخیص و ادراک حق و باطل در «قلمرو نظر» و خیر و شرّ در «قلمرو عمل» از یک سو و بازدارنده از اعمال گناه و هدایت کننده به اعمال صالحه ازسوی دیگر. پس برای برخورداری از روحیات متعالی و اخلاقی، در درجه اول باید به پرورش خرد و عقل پرداخت. طبیعی است وقتی علّت، پرورده باشد، معلول نیز قوی تر و استوارتر بوجود خواهد آمد. امام صادق(ع) می فرماید:
«دعامه الإنسان العقلُ والعقلُ منه الفطنه والفهم الحفظ والعلم»؛
«ستون وجودی انسان، عقل است وهوشمندی و فهم و حفظ و دانش از عقل سرچشمه می گیرند».(2)
وصول به کمالات اخلاقی در پرتو نیروی خرد و عقل امکانپذیر است و هر مقدار عقل دچار رکود گردد، به همان نسبت امکان رشد اخلاقی ممتنع خواهد بود. رسول خدا در روایتی می فرماید:
«انّما یدرک الخیر کلّه بالعقل»؛ «همانا همه نیکی ها و کمالات در پرتو عقل عاید انسان می گردد».
البته آنچه در امر تربیت عقلانی از اهمیّت برخوردار است، بذل توجه به پرورش عقل الهی است؛ چراکه انسان سعادتمند در مکتب اسلام، کسی است که علاوه بر تربیت یافتن در عقل معاش، عقل معاد نیز در وی رشد یابد. به نظر مرحوم نراقی: عقل برترین قوه وجود آدمی است و با پیروی از آن است که دیگر قوا تعدیل شده و به فضایل مربوط دست می یابند.(3)
البته درعین حال که بر عقل تأکید فراوان شده، به تزکیه درون و تحوّلات درونی نیز توجه گشته است؛ یعنی در امر تربیت اخلاقی، باید به تحوّل و پاکی درونی نیز توجه داشت. قرآن هرگاه از هدایت بشر صحبت می کند؛ این هدایت، بیشتر هدایت درونی، قلبی و شهودی (الهامی و ایجابی) است. برای مثال در جایی می فرماید:
«و یرید الله الَّذین اهتدو هدًی»؛(4) «خداوند هدایت آنهایی را که هدایت یافته اند، افزون خواهد نمود».
این شهود از منظر اسلام، به معنای تحوّلی درونی و باطنی است که فرد را به یک منشأ متعالی (خداوند) وصل می کند و آدمی را واجد دریافت الهامات و مکاشفات دینی و مذهبی می نماید.
بالندگی عقلی در عصر مهدوی
در روایت بسیار قابل توجهی، به این بعد از کمال فکری و عقلی بشر- که در عصر ظهور در حدّ بالایی خواهد بود- اشاره شده است. امام باقر(ع) می فرماید:
«إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم»(5)؛ «وقتی قائم قیام کند، دست (عنایتش) را بر سر بندگان می نهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و فهمشان بالا می رود (کامل می گردد)».
علامه مجلسی در مراه العقول درباره این روایت می گوید:
«ضمیر در «یده» یا به خداوند برمی گردد و یا به قائم و در هر دوحال این سخن کنایه از بخشندگی و مهربانی، یا قدرت و تسلّط می باشد و این دوّمی احتمالش بیشتر است».
به نظر می رسد این جمله، کنایه از تربیت امّت اسلامی توسط امام قائم(عج) می باشد و تعبیر از «رؤوس» (سرها)، به آن دلیل است که مردم سر را مرکز خرد و اندیشه می دانند و دست بر سر نهادن کنایه از اقناع و تربیت است و فرقی نمی کند که خداوند مربی باشد و یا مهدی(عج)؛ زیرا قانون مهدوی، همان قانون الهی است و تربیت او، آیت تربیت پروردگار بلندمرتبه می باشد. بدین ترتیب، نتیجه طبیعی و مطلوب تربیت- که عبارت از گردآمدن عقل ها و تکامل اندیشه ها است- به بار می نشیند.(6)
منظور از گردهم آمدن عقل ها، توافق بر عقیده ای واحد و برنامه قانون واحد می باشد. آن طور که به سختی می توان، تصور کرد بین دو نفر که در تفکّر کلّی دولت جهانی مهدوی ذوب شده اند، اختلافی درگیرد؛ به ویژه زمانی که امّت و بشریت به درجه ای از کمال برسند که افکار عمومی آنها «معصوم» گردد و همنوایی و اتفاق در کارها بسیار آسان شود. مراد از تکامل اندیشه ها (کملت به احلامهم)، رشد یافتگی هرچه بیشتر انسان ها است. این تعبیر به جنبه خیرخواهانه انسان باز می گردد؛ همان جنبه ای که نخستین مرحله آن عدالت فردی و بالاترین مرحله اش «عصمت»(7) است که جامعه بشری سرانجام به آن خواهد رسید.
این نتیجه در هر دو جنبه علمی و روانی، موجب پدید آمدن بینش و بیداری در دولت و جامعه مهدوی می شود؛ همان بینشی که در ژرفای آن، جز برای کسانی که در آن عصر زندگی می کنند، ممکن نیست و ما نیز تنها عناوین کلّی آن را می شناسیم.
پس دست نهادن بر سر بندگان خدا، به معنای تربیت و اعتلای اندیشه ها و افکار و عواطف انسان ها است که اگر همراه با رشد اخلاقی و تزکیه و تربیت صحیح باشد؛ در انسان «بصیرت اخلاقی» ایجاد می کند و او را به سرمنزل مقصود رهنمون می سازد.
پرورش خرد و اندیشه آدمی (تربیت عقلانی) و بالابردن سطح دانایی و بصیرت او، مکانیسمی تأثیرگذار و با ارزش در رشد و شکوفایی معنوی او است که براساس روایات در عصر ظهور محقق خواهد شد.
2. فرهنگ سازی جامع
عصر ظهور، دوران گسترش فرهنگ سالم و انسانی در همه سطوح جامعه و زدودن خرافات، پیرایه ها و آداب و رسوم ناسالم و غیرمفید است. همچنین عصر فعالیّت های گسترده فرهنگی است؛ یعنی، بعضی از مشکلات و کاستی های جامعه، ازطریق فرهنگی (تبلیغی و آگاهی بخشی و ارشادی)، قابل حل است و اقدامات حکومت جهانی نیز، بیشتر ماهیت فرهنگی و ارزشی دارد. در این برهه نورانی، انسان ها به عمق و زشتی مفاسد اخلاقی و کژتابی های فکری و عملی پی می برند و از آلودگی ها بی زار می گردند و این تنها در سایه ترویج و تعمیق «فرهنگ برتر دینی» و یا «فرهنگ سازی جامع» است؛ یعنی، فرهنگ سالم دینی در همه سطوح گسترش می یابد و ماهیّت امور فرهنگی می شود. در روایتی می فرماید:
«یدعو النّاس إلی کتاب الله و سنَّه نبیِّه…»(8)؛ «مهدی(عج) مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر و… دعوت می کند».
و نیز:
«یظهر علی الثَّقلین و لایترک فی الأرض الأدنین»(9)؛ «بر ثقلین (انس و جنس) پیروز می شود و ریشه پستی و انحراف را از روی زمین برمی دارد».
این فرهنگ سازی جامع، همان اصلاح گری اخلاقی و الهی است که جامعه و انسان ها را از فساد و انحطاط فرهنگی به دور می سازد:
«ان یصلح امّه بعد فسادها»(10)؛ «مهدی(عج) مردم را بعد از تباهی شان اصلاح می کند».
3. تأثیرگذاری معنوی (ولایت تکوینی)
این نفوذ و اثرگذاری ژرف و درونی، براساس ولایت هدایت و پرورش معنوی امام معصوم(ع) صورت می گیرد. هدایت معنوی و ارتقاء و پرورش فرد و جامعه، برعهده پیامبران و امامان است (جعلناهم أئمَّهً یهدون بأمرنا) و مستلزم اختیارات ویژه و قدرت نفوذ درونی و سلطه و ولایتی خاص است که به وسیله آن، احیای دل های مرده و زنگار گرفته و ارتقای ارواح و پرورش قلوب و هدایت معنوی انسان ها، برای امام میسور می گردد.
در شرایط سختی که موانع و مشکلات فراوانی فراروی مصلحان الهی قرار دارد؛ ناگزیر حکمت الهی ایجاب می کند که امام از قدرت ویژه ای برخوردار باشد تا بتواند علیرغم ظلمات، موانع و حجاب ها، از یک سو در عمق جان های مرده و وجدان های خفته و فطرت های زنگار گرفته، نفوذ کند و در آنها تصرّف نموده و تحوّل ایجاد کند و ازسوی دیگر در وجدان و تفکّر عمومی جامعه، روح و حیاتی جدید بدمد و فرد و جامعه را در سیر تکاملی قرار دهد.(11)
آنگونه که عیسی عمل می کرد و پیامبراسلام(ص) در ساختن یاران و بسیج دل ها و ارواح و احیای جامعه اسلامی صدراسلام و نیز امیرمؤمنان(ع) در تربیت نخبگان و خواص اصحابش و ایجاد شخصیت های استثنایی برای تحوّلات بنیادین جامعه و تاریخ و… بکار می گرفتند. نمونه های شگفت انگیز این نوع تصرّف و نفوذ در دل ها و ارواح، در زندگی امامان معصوم- بخصوص امام حسین(ع)- فراوان دیده می شود و در عصر ظهور و به دست امام زمان(عج) به اوج خود می رسد. این برترین مکانیسم تغییر و تحوّل درونی و در راستای رشد فکری و اخلاقی انسان ها است؛ چنانکه روایت امام باقر(ع) به صراحت آن را تأئید می کند:
«إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم»(12)؛ «چون قائم ما قیام می کند دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را کامل می کند».
در روایت دیگری آمده است:
«وضع یده علی رؤوس العباد و فلایبقی مؤمنٌ الاّ صار قلبه اشدَّ من زبر الحدید…»(13)؛ «… و دستش را بر سر بندگان خدا می نهد و دل هر مؤمنی از پاره های آهن محکم تر می شود…».
البته همه این تغییرات با اراده و نظر خاص الهی همراه است و حتی در بعضی از روایات، عنایت ویژه الهی در بعضی از امور مطرح شده است:
«… یسمح الله بطونهم و ظهورهم فلا یشتبه به علیهم حکمٌ»(14)؛ «… خداوند با دست قدرت خودت بر شکم و پشت آنها (گروه همراه قائم) می کشد؛ دیگر هیچ حکمی بر آنها دشوار نمی نماید».
4. پالایش ناپاکی های درونی
پالایش درون در قرآن، با عنوان «تزکیه» و «تزکّی» مطرح شده است. این دو ازنظر لغوی به معنای پاک نمودن و یا پاک شدن از آنچه که باید از آن پاک شد و ازنظر اصطلاحی، پاکیزه ساختن نفس از شرور و آلودگی ها است. بزرگترین هدف پیامبران، تهذیب و تزکیه نفوس انسانی بوده است. آنان آمدند تا نفوس انسان ها را از رذایل و اخلاق زشت و صفات حیوانیّت پاک و منزّه سازند و فضایل و مکارم اخلاقی را پرورش دهند. آنان آمدند تا به انسان ها درس خودسازی بیاموزند و در طریق شناخت اخلاق زشت و کنترل و مهار امیال و خواسته های مخرّب نفسانی، یار و مددکارشان باشند و با تحذیر و تخویف، نفوسشان را از بدی ها و زشتی ها پاک و منزّه سازند. در اسلام تحذیرها و کیفرهایی که برای اخلاق زشت بیان شده، از سایر اعمال کمتر نیست. پالایش نفوس؛ یعنی، سوق دادن انسان ها به خودسازی، کسب فضایل اخلاقی، ریشه کنی گناهان و قرار دادن در میدان جهاد اکبر و ریاضت های شرعی و پاکسازی قلب از خودخواهی، هوس بازی، قساوت و معصیت.
عصر ظهور به راستی، دوران تزکیه و تطهیر نفوس است؛ هم با برنامه های پیامبرانه امام زمان(عج) و هم با آگاهاندن و سوق دادن مردم به آن. در روایتی طهارت انسان ها در آن دوران چنین مطرح شده است:
«وفی ایّام دولته تطیب الدُّنیا و اهلها»(15)؛ «در دوران حکومت او، دنیا پاکیزه شده و اهل دنیا (مردم) ظاهر و نیک می کردند».
و نیز:
«لذهبت الشَّحناء من قلوب العباد…»(16)؛ «کینه ها و دشمنی ها از دل مردم بیرون می رود…».
«یفتح حصون الضَّلاله و قلوباً غُفُلاً»(17)؛ «قلعه های گمراهی و دل های غفلت گرفته را، باز می کند».
روایت اصلاح امّت بعد از فسادشان (أن یصلح امَّه بعدً فسادها)، نیز می تواند به همین پالایش انسان ها از فساد اشاره داشته باشد.
5. مانع زدایی و تغییر ساختارهای فرهنگی
خودکامگی، فسادگری، هواپرستی، غفلت، استکبار، شیطنت و… موانع و سدهای بزرگی در راه رشد و تعالی انسان ها است و تا این موانع وجود داشته باشد، امکان رشد و بالندگی معنوی برای انسان ها فراهم نیست. موانع رشد و تعالی انسان ها در چند بعد قابل شناسایی است:
الف: بعد فرا انسانی؛ مهمترین پاسخ برای شکوفایی انسان و رسیدن او به قرب و بندگی خداوند متعال، شیطان و اعوان و انصار او در گمراه سازی، اغواگری و افسادگری است. تا این منشأ اصلی آلودگی ازبین نرود، بسیاری از جنایت ها، خیانت ها، حق کشی ها و معصیت ها و عبودیت های غیرالهی باقی خواهد ماند و با دفع او، وسوسه گری هایش نیز ازبین خواهد رفت و این تنها در عصر ظهور و به دست حضرت مهدی(عج) خواهد بود:
«دوله ابلیس إلی یوم القیامه و هو یوم قیام القائم»(18)؛ «حکومت (و سلطه) ابلیس تا روز قیامت است و آن، روز قیام قائم ما است».
وهب بن جمیل می گوید: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود: «إنّک من المنتظرین إلی یوم الوقت المعلوم»، این وقت معلوم چه زمانی است؟ آن حضرت فرمود:
«خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی [قائم قیام می کند]، به مسجد کوفه می رود. در آن هنگام شیطان- درحالی که با زانوان خود راه می رود- به آنجا می آید و می گوید: ای وای بر من از امروز!! پس حضرت مهدی(عج) پیشانی او را می گیرد و گردنش را می زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می رسد»(19).
ب. بعد ساختاری؛ بسیاری از ساختارها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی، نه تنها برنامه های بایسته و شایسته هنجاری و تربیتی ندارند؛ بلکه یا به طور ناقص و معیوب یک سری آداب و رسوم خشک را ترویج می کنند یا اینکه ایده های ناسالم و رویکردی شالوده شکن فرهنگی دارند و یا خود کانون فساد و تباهی اخلاقی هستند.
با حذف و تغییر این ساختارهای ضدّ فرهنگی و نهادهای مشکل زا و اصلاح برنامه ها و رویکردهای فرهنگی و نابودی کانون های فساد، می توان امیدوار به حلّ بعضی از کاستی های جوامع بود؛ همانگونه که در دوران ظهور چنین خواهد شد. روایات در این باره می گویند:
«لیعزلنَّ عنکم امراء الجور و لیطهَّرنَّ الأرض من کلِّ غاش»؛(20) «حکمرانان ستم پیشه را عزل می کند و زمین را از هر نینرگ بازی پاک می سازد».
«یقتح مدائن الشِّرک»؛(21) «کانون های شرکت را می گشاید».
«إذا قام القائم ذهبت دوله الباطل»(22)؛ «زمانی که قائم قیام کند، دولته باطل و فاسد ازمیان می رود».
ج. بعد انسانی؛ پاره ای از آلودگی ها و ناهنجاری های جامعه، ناشی از فعالیت افسادگران و شیاطین انسی است؛ اشرار و ملحدانی که تمام همّت خود را مصروف ستیزه با دین، هنجار زدایی، بال گرایی، ترویج فساد و فحشا، دنیاگرایی، منفعت گرایی خشونت آمیز و… دارند و کانون ها و رسانه های وابسته به آنها نیز، مرکز اشاعه منکرات و ولاابالی گری هستند. با حذف یا اصلاح این طراحان فساد و تباه گران، جوامع رو به اصلاح و پاکی خواهند رفت؛ امری که به یقین در عصر ظهور اتفاق می افتد:
«… تهلک الأشرار و تبقی الأخیار»(23)؛ «اشرار و بدان نابود می شوند و نیکان و اخیار باقی می مانند».
و «یبیر به کلَّ جبّار عنیدٍ و یهلک علی یده کلَّ شیطان مرید»(24)؛ «به دست او هر جبّار عنودی نابود می شود و هر شیطان سرکشی هلاک می گردد».
6. شکوفایی فطرت انسانی
همه انسان ها، بر سرشت پاک و فطرت الهی به دنیا می آیند و هرچند دارای غرایز و نیروهای غریزی و بهیمی هستند؛ اما ملکات انسانی و نیروهای قدسی آنان قوی تر و ماندگارتر است. اگر انسان تحت تربیت صحیح قرار گیرد و دچار اغواگری و شیطنت ابلیس نشود، توانایی رشد و بالندگی روحی و معنوی فوق العاده ای دارد. پس باقی ماندن بر فطرت پاک یا بازگشت به این سرشت و سیرت الهی، بایسته ترین راه برای رسیدن انسان به کمال و تعالی واقعی، رشد روز افزون و شکوفایی واقعیت های انسانی است. این اصل مسلّم، رکن پایدار اندیشه مهدویت و از مکانیسم های مهم تربیتی، برای خارج کردن انسان از حالت بهیمی و مادی محض و رساندن او به اوج «طهارت» و «قدسی بودن» است:
«… حتّی یکون النّاس علی مثل امرهم الأوّل لا یوقظ نائماً و لا تهرق دماً»(25)؛ «مردم به فطرت خویش باز می گردند، نه خونی به ناحق ریخته می شود و نه خوابیده ای را بیدار می کنند».
آنچه در «شکوفایی سرشت انسان» مهم است، خروج او از زندگی سطحی، نازل و فرومایه و فعال سازی استعدادهای درونی او و گام گذاشتن در زندگی شریف و باکرامت است.
7. ترویج و تثبیت ارزش های اخلاقی
«هنجار پذیری»، فرآیندی است که منجر به انتقال آموزه های اخلاقی و مکارم انسانی و تثبیت آنها در افراد می شود. در این فرآیند (همچون جامعه پذیری)، ارزش های اخلاقی تبیین و تشریع می گردند و ضمن آگاه کردن انسان ها از آنها، زمینه های علاقه قلبی آنان و کشش درونی به آنها را فراهم می سازند. مهمترین ویژگی هنجارپذیری انسان، فهم و پذیرش قوانین ثابت اخلاقی و تلاش برای گسترش و حاکمیّت این اصول است؛ یعنی، مزیّن شدن به اصول ارزشی و پایبندی با معرفت به آنها. مهمترین برنامه امام مهدی(عج)، حاکمیت ارزش های اخلاقی و آگاهی بخشی به مردم در این زمینه است:
«بشیر بالتُّقی و یعمل بالهُدی…»(26)؛ «تقوا و پرهیزگاری را مطرح می کند و براساس هدایت گری رفتار می کند».
«دعاهم إلی حقّه و ان یسیر فیهم بسیره رسول الله و یعمل فیهم بعمله»(27)؛ «… او مردم را به حق (راه حق) فرا می خواند و به سیره پیامبر(ص) درمیان مردم رفتار کرده و عمل او را مبنا قرار می دهد».
پینوشتها:
1- غررالحکم.
2- مبانی اخلاق اسلامی، ص125.
3- علم اخلاقی اسلامی، ص96.
4- مریم(19)، آیه76.
5- محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص25، ج1.
6- ر.ک: سیدمحمّد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص460.
7- همان، ص460.
8- محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص57، ج 49.
9- نعمانی، الغیبه، ص275، ح55،
10- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص473.
11- ر.ک: عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج2، ص328.
12- ر.ک: الخرائج و الجرائح، ج2، ص841، ح71
13- نعمانی، الغیبه، ص310، صدوق، کمال الدّین، ج2، ص653.
14- طبری، دلائل الإمامه، ص309 و نیز ر.ک: بحارالأنوار، ج52، ص345.
15- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص493.
16- محمدتقی مجلسی، بحارالأنوار، ج53، ص316.
17- سلیمان قندوزری، ینابیع الموده، ج2، ص588.
18- حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج2، ص566.
19- تفسیر عیاشی، ج2، ص243.
20- مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص120.
21- اربلی، کشف الغمه، ج2، ص470.
22- همان، ص498.
23- صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص592، ج4.
24- صدوق، کمال الدّین، ج2، ص368، ح6.
25- مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص472.
26- همان، ج52، ص269.
27- مفیدالإرشاد، ج2، ص382.
منبع:کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.