من و دوستم اطرافیانی داریم که کمی منحرف هستند و ما نمی توانیم با آنها قطع رابطه کنیم به نظر شما چگونه می توان از تأثیرات منفی این دوستان جلوگیری کنیم و چه کار کنیم که چشمان ما پاک تر شود؟
سؤال دارای دو بخش است در بخش اول به نحوه ارتباط با دوستان منحرف اشاره داشته اید و در قسمت دوم از راهکارهای جلوگیری از آلودگی چشم پرسیده بودید که به هر کدام مستقلاً می پردازیم.
بخش اول:
در بخش اول سؤال، شما به نحوه ارتباط با دوستان منحرف اشاره داشته و گفته اید که «نمی توانید با آنها قطع رابطه کنید» امّا دلیل آن را نگفته اید، که این خود پاسخ گویی را بسیار مشکل می کند زیرا اگر علت عدم توانایی در قطع رابطه با آنها رابطه خویشاوندی باشد و آنها از اقوام درجه یک به شمار آیند پاسخ تفاوت پیدا خواهد کرد با زمانی که عدم قطع رابطه بخاطر ارتباطات تنگاتنگ خانوادگی یا همکلاس بودن و… است. به همین خاطر مجبوریم جواب را به گونه ای تنظیم کنیم که بتواند شامل همه موارد بشود.
در ابتدا تذکر این نکته خالی از لطف نیست که آیا واقعاً نمی شود با آنها قطع رابطه کرد، یعنی با قطع ارتباط، مفاسد و گرفتاریهایی برای انسان بوجود می آید، یا اینکه خودمان را گول می زنیم و چون آن شخص جاذبه های خوبی دارد دوست داریم با او ارتباط داشته باشیم امّا در عین حال می خواهیم مواظب باشیم که صفات بد او در ما تأثیر نگذارد. اگر شما گزینه دوم را به خود نزدیکتر می بینید یقین بدانید که پاسخ ما برای شما فائده ای نخواهد داشت زیرا هم روایات، و هم تجربه ثابت کرده است که افراد به دین دوستانشان هستند و تأثیر آنها بسیار بالاست. تأثیر دوستی آنقدر زیاد است که برای شناختن افراد، اول به سراغ دوستان او می روند اگر دوستان خوبی داشت این را نشانه خوبی فرد می دانند و اگر دوستان نابابی داشت این شخص را هم مانند آنان می پندارند. سعدی می گوید:
تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی
ما در روایات، غالب مباحثی که می بینیم در باب دوری از دوستان ناباب است. این روایات گویا می خواهند این نکته را به ما گوشزد کنند که اگر دوستی را منحرف دیدید از او دوری کنید نه اینکه در عین دوستی مواظب باشید که منحرف نشوید. به همین خاطر توصیه می کنم که اگر امکان دوری جستن است سریعاً اقدام کنید و از آنها دور شوید، زیرا لطماتی که این دوستان به انسان می زنند شاید هرگز قابل جبران نباشد. البته مراد ما از قطع رابطه و جدا شدن، قهر کردن نیست بلکه مراد این است که به گونه ای برخورد شود که در عین ارتباط و رفت و آمد ـ خانوادگی یا… حریم ها رعایت شود و آنها متوجه شوند که شما به ادب در رفتار و گفتار اهمیت می دهید و حاضر نیستید به هر نوع رفاقتی تن بدهید و شخصیت انسانی خود را لگدکوب کنید. البته شاید در برخی موارد نیاز به این باشد که ارتباط خود را با آنها به صفر برسانید. که این البته بستگی به افراد دارد.
قبل از بیان یکسری راهکارهای عملی باید گفت که ما در روایات و کلمات بزرگان تأکید بسیاری بر داشتن دوست داریم مثلاً در سفارشات لقمان حکیم به فرزندش آمده است که: فرزندم هزار دوست برای خود انتخاب کن و بدان که هزار دوست هم کم است و احدی را دشمن خود مساز زیرا یک دشمن هم زیاد است.[1] امّا از طرفی دیگر ائمه ـ علیهم السّلام ـ به شدت انسان را از دوستی با افراد ناباب نهی می کند، مثلاً لقمان به فرزندش می فرماید که: فرزندم تنهایی بهتر از دوست و همنشین بد است.[2] یا در جایی دیگر می فرماید: جابجا کردن سنگ و آهن برای من بهتر از یک دوست پلید است.
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در روایتی از دوستی با 5 دسته، انسانها را برحذر می دارد: دروغگو، فاسق، بخیل، احمق و قاطع رحم.[3] البته با افراد دیگر که صفاتی مانند بد زبانی، فاجر و… دارند نیز نباید همنشینی کرد. ما از همین ابتدا باید حساب خود را از این گونه افراد جدا کنیم، اگر واقعاً نگران آینده خود هستیم و دوست داریم آینده ای سرشار از موفقیت و کامیابی داشته باشیم و شخصیتی باشیم که بخواهیم در جامعه جایگاهی داشته باشیم باید از اینگونه افراد دوری کنیم.
امّا چند راهکار عملی:
1. واکسینه کردن خود
واکسینه کردن فکر و مغز خود در برابر رفتارهای نابهنجار بسیار ضروری است. امروزه در بهداشت و درمان هم بر آن تأکید زیادی شده است. روشن است که پیشگیری از وقوع بیماری بسیار آسانتر و به صرفه تر از اقدامات درمانی است. بسیاری از توصیه های تربیتی و اخلاقی نیز جنبه پیشگیری دارد. و همچون واکسن عمل می کند تا فکر و مغز آدمی در برابر انواع گوناگون انحرافات و مفاسد بیمه شود.[4]
برای واکسینه کردن خود راههای متفاوتی وجود دارد که به چند مورد از باب نمونه اشاره می کنم:
الف. نزدیکی به اهل بیت، و تقویت محبت و معرفت خود به آنان، باعث می شود که انسان در برابر انواع تأثیرات مقاوم شود. دوستی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بهترین دژی است که انسان را دربرابر ناملایمات حفظ می کند. ما در تاریخ، نمونه های فراوانی داشته ایم که حبّ علی ـ علیه السّلام ـ و اولاد ایشان ـ علیه السّلام ـ انسانها را از گمراهی نجات داده است و به همین خاطر هم بوده است که دشمنان اهل بیت و کسانی که می خواستند مردم تحت تأثیرات آنها باشند با اهل بیت به دشمنی بر می خواستند و سعی می کردند که رشته پیوند قلبی مردم با این خاندان را پاره کنند تا بهتر بتوانند نفوذ کنند. پس ارتباط بیشتر با این خاندان و توسل جستن به آنها و از آنها طلب یاری نمودن مخصوصاً از امام عصر (عج) که صاحب اختیار ماست می تواند انسان را در مقابل همه انحرافات ـ کوچک و بزرگ ـ واکسینه کند، به شرطی که این ارتباط از دل و جان باشد نه فقط لقلقه زبان. حال شما می توانید فقط برای مدت کوتاهی هم که شده امتحان کنید، فقط برای یک هفته خودتان را واگذار کنید به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و بعد نتیجه اش را ببینید البته با آن شرطی که گفته شد.
ب. یکی دیگر از راههای واکسینه شدن، شرکت در مجالس وعظ و پند و اندرز است. چرا که در این مجالس به طور مداوم مباحثی را مطرح می کنند که با تذکر و یادآوری آنها، دوباره دل و جان جلا می گیرد و روح تازه ای در او دمیده می شود که نتیجه آن این می شود که تأثیرات منفی نفوذش را از دست می دهد. شاید برای خود شما پیش آمده باشد که وقتی در یک مجلس معنوی شرکت می کنید و دلتان می شکند و در همان زمان به یاد گناهی که
کرده اید می افتید از خودتان خجالت می کشید و خود را پست و کوچک می شمارید. علت آن همان تأثیرات معنوی فضای مجلس است که روح و جان شما را جلا داده است.
ج. ارتباط تنگاتنگ با مسجد نیز می تواند مانع تأثیرات اینگونه افراد شود. در آمارهایی که توسط مراکز مسئول منتشر شده است این واقعیت را گوشزد می کند که اکثر افرادی که در زندانهای کشور به سر می برند و دارای پرونده خلافکاری و جرم و جنایت شده اند غالباً کسانی هستند که هیچگونه ارتباطی با مسجد ندارند. از این گزارش می توان نتیجه گرفت که مسجد، مانند دژی است که انسان را در مقابل کجرویها و انحرافات و تأثیرات نامطلوب جامعه و اطرافیان محافظت می کند. حضور در مسجد ـ مخصوصاً هنگام نماز جماعت ـ چون حضور در خانه خداست باعث می شود که بعضی تمایلات پست انسانی فروکش کند و در عوض تمایلات مثبت و والای انسانی پرورش یابد. زیرا فرد در فضائی الهی وارد شده است فضائی که حضور خدا در آن احساس می شود.
2. گاهی ارتباط به خاطر نیازی است که به او داریم و این نیازمندی مانع قطع رابطه است. به همین خاطر باید سعی کنیم احتیاجات خود را به آن شخص کم کنیم، و از میان دیگر افراد، کسانی را که ویژگیهای مثبت و بهتری دارند جایگزین او کنیم. یعنی اینکه سعی شود حتی الامکان با جایگزینی افراد دیگر با او ارتباطی نداشته باشیم و نیازها و خواسته هایمان را از جای دیگری تأمین کنیم. این کم شدن ارتباط باعث می شود که تأثیرات منفی او نیز کمتر در ما تأثیر بگذارد و نگرانیهای ما به حداقل برسد.
3. برخورد قاطع و بجا و در عین حال دوستانه به مواردی که تشخیص می دهید ناروا و خطاست باعث می شود که در نظر آنها شخصیتی جلوه کنید که به اصول و معتقدات اخلاقی پایبندید و به هیچ وجه حاضر نیستند اصول خود را فدای دوستانتان کنید. نتیجه این نوع برخورد این است که آنها یا به کل از شما فاصله می گیرند و یا اینکه در مواجهه با شما مواظب رفتار و گفتار خود هستند و این همان چیزی است که شما می خواستید.
4. … .
بخش دوم:
چشم چرانی و نگاههای حرام یکی از مهلکه ها و دام های شیطانی برای خراب کردن انسانهاست. وقتی در پنجره چشم انسان تصویری نقش بست این تصویر به خانه خیال و دل آدمی راه پیدا می کند و مدتها در آنجا می ماند و انسان را وادار می کند که خود را به او برساند، که این ابتدای شروع مشکلات است.
برای رهایی از این گرفتاری می توان قدم به قدم گام برداشت و این معضل را نابود کرد برای مثال می توان با
برنامه ریزی کردن و کنترل موردی چشم در موارد راحت و آسوده، بر چشم خود غلبه پیدا کنیم و آن را به کنترل خود درآوریم، سپس با گسترش آن به سایر موارد، حوزه نگاه خود را محدود و چشم را در اختیار خود بگیریم. همچنین می توانیم با خود عهد کنیم که امروز در مسیر مدرسه یا در مسیر خرید فقط به مقابل نگاه کنیم و به چپ و راست توجهی نکنیم و یا در کلاس به پنجره ها نگاه نکنیم و یا…، خلاصه اینکه نگاه به بعضی چیزها را از خود سلب کنیم. با تکرار این عمل و تسلط بر آن، به موردهای دیگر گسترش بدهیم و همچنان حوزه نگاهمان را تنگ تر کنیم. این اقدامات مرحله ای، باعث می شود که توانائی انسان در کنترل چشم بالا برود.
البته برای بالا رفتن توان آدمی، راههای دیگری نیز است از جمله اینکه انسان به آفت چشم چرانی و مزایای فروبستن چشم توجه داشته باشد. به طور خلاصه به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف. آفات چشم چرانی:
1. باعث بدنامی انسان در میان اطرافیان و خانواده می شود و آنها به فرد چشم چران به دید کسی نگاه می کنند که هرزه و آلوده است که این نوع برداشت ضربه ای سهمگین به روحیه افراد است.
2. باعث ایجاد فشار روحی و روانی در فرد می شود. چون گاهی انسان با یک نگاه دلباخته شییء یا شخصی می شود ولی چون موقعیت این اجازه را به او نمی دهد که آن شییء را به دست آورد یا با آن شخص برسد دچار فشارهای روحی و عصبی می شود و این افکار باعث می شود که انسان هرگز روی خوشی و آرامش را نبیند زیرا انواع و اقسام چیزهای متفاوتی دیده می شود که انسان دسترسی به آنها را ندارد و فقط آه حسرت است که او را روز به روز ناملایم تر و خسته تر می کند.
3. گاهی چشم چرانی در افراد منجر به عادت می شود که در اینصورت رهایی یافتن از آن بسیار سخت است و در همین ابتدا باید جلوی آن را گرفت چون اگر عادت شد گاهی فرد را مجبور به خیانت می کند. زیرا نفس در آن صورت دیگر چیزی را نمی شناسد.
هر کجا محرم شدی چشم از خیانت بازدار
ای بسا محرم که با یک نقطه مجرم می شود
4. گناه از نگاه آغاز می شود و نگاه است که اول مقدمه آلودگی است و انسان تا مادامی که نگاهش آلوده نشده
می توان او را ایمن از گناه دانست امّا زمانی که نگاهش آلوده شد دیگر ایمن از گناه نیست. در روایت نیز آمده است که اگر یوسف به زلیخا تمایل پیدا نکرد بخاطر آن بود که نگاه خود را حفظ کرده بود.
و دیگر آنکه بسیاری از سقوط ها، بی خانمانی ها، طلاق ها، فریب دادن ها و انحطاط ها ناشی از چشم چرانی و نگاه حرام است.
ب. فوائد چشم بستن:
1. باعث جلب محبت و دوستی می شود و انسانها به اینگونه افراد با دید احترام آمیز می نگرند و برای آنها شخصیت قائل می شوند. مردم آنها را امین خود می شمارند و به آنها اعتماد دارند چون از خیانت چشم آنها ایمن هستند زیرا چشم انسان است که با دیدن خود برای آدمی دلبستگی ایجاد می کند وقتی پنجره چشم بسته باشد دیگر دلبستگی ها از بین رفته اند.
2. در روایات نیز بیان شده است که اگر چشم را ببندید نادیدنیهای عالم را می بینید وقتی انسان به این روایات توجه داشته باشد و بداند که در عالم عجائبی است که دیدن آن به این راحتی میسّر نیست و به چشم دل نیاز است، یقیناً چشم خود را خرج چیزهائی نمی کند که برای او سود کوتاه مدت و ناپایدار دارد، بلکه به دنبال فوائد درازمدت و پایداری می گردد که همیشه برای او می ماند.
پی نوشت ها:
[1] . طی، محمد جواد، حقوق فرزند در مکتب اهل بیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دوم، 1376، ص 178.
[2] . همان، ص179.
[3] . ابی محمد حسن الحرانی، تحف العقول، بی جا، انتشارات کتابفروشی اسلامی، بی تا، ص286.
[4] . حقوق فرزند در مکتب اهل بیت، ص168.