تهیه کننده : احمدرضا داودی
سوره بقره
«کلمه سوره به معناى پارهاى از کلمات و جملهبندىهایى است که همه براى ایفاى یک غرض ریخته شده باشد.» این کلمه از کلماتى است که قرآن کریم آن را وضع کرده و هر دسته از آیاتش را یک سوره نامیده، و استعمال آن در کلام خداى تعالى مکرر آمده، و گویا وجه این نامگذارى معناى لغوى آن است، که همان دیوار دور شهر باشد که بر شهر احاطه مىکند . چون سوره قرآن نیز حصارى است که چند آیه و یا یک غرض معینى را که در مقام ایفاى آن است در بر گرفته است.
سوره های قرآن را به مکی و مدنی تقسیم می کنند.مراد از سورهای مکی آن دسته از سوره هاست که در زمان حضور پیامبر در مکه نازل شده است.از ویژگی آنها کوتاه بودن آنان است.وبیشتر نظر به مسایل عقیدتی مانند توحید دارد.چون پیامبر و پیروان او در مکه تحت فشار مشرکان قرار داشتند و تعداد مسلمانان نیز انگشت شمار بود.اما سوره های مدنی نسبت به سوره های مکی طولانی تر است .و در آنها علاوه بر مسایل اعتقادی و فکری به نکات فرعی نیز پرداخته است.موضوعات فقهی مانند نماز و روزه وحج و جهاد را در این سوره ها می توان یافت.پیامبر در مدینه حکومت تشکیل دادند و مسلمانان در آنجا یک امنیت نسبی پیدا کردند.و آرام آرام به شوکت مسلمانان افزوده شد،و این عامل موجب افزوده شدن به تعداد مسلمانان شد.
احکامی که ارتباط مسلمانان را با یکدیگر و با سایر انسانها مانند مشرکان و یهودیان تنظیم می کند در این سوره ها آمده است.سوره بقره که طولانی ترین سوره قرآن است از سوره های مدنی است. و دارای 286 آیه می باشد.در این سوره پیرامون خلقت آسمان و زمین، نعمتهائی که خداوند به انسان عطا فرموده است،در مورد قوم بنی اسرائیل، منافقین و کافرین،بعضی از احکامی که برای مسلمانان وضع گردیده است و داستانهائی از حضرت موسی و ابراهیم نقل شده است .
در این سوره علاوه بر بیان این مطالب،کفار و منافقین، تخطئه، و اهل کتاب ملامت شدهاند، که چرا میان ادیان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند؟ و در هر فرازى بمناسبت عدهاى از احکام از قبیل برگشتن قبله از بیت المقدس بسوى کعبه، و احکام حج، ارث، روزه و غیر آن را بیان نموده است.
«از آنجایى که این سوره به تدریج، و به صورت پراکنده نازل شده، نمىتوان غرض واحدى که مورد نظر همه آیاتش باشد در آن یافت، تنها مىتوان گفت: که قسمت عمده آن از یک غرض واحد و چشمگیر خبر مىدهد، و آن عبارتست از بیان این حقیقت که عبادت حقیقى خداى سبحان به این است که بنده او به تمامى کتابهایى که او به منظور هدایت وى و به وسیله انبیایش نازل کرده، ایمان داشته باشد، و میان این وحى و آن وحى، این کتاب و آن کتاب، این رسول و آن رسول، فرقى نگذارد. »
آیه های نخستین این سوره ویژگی سه گروه از انسانها را بیان می کند.تقوا پیشگان و کفر پیشگان و نفاق پیشگان .در این آیه ها روحیات فردی و اجتماعی تقواپیشگان و کفرپیشگان به دقت مورد کنکاش قرار گرفته و ملاک هایی را در اختیار مسلمانان قرار داده تا به واسطه آن رتبه خویش را بسنجند.و بتوانند انسانهای مومن واقعی را از مدعیان دروغین تشخیص دهند.
« الّم »
تفسیر حروف مقطعه قرآن
حروف مقطعه از مختصات قرآن کریم است و در هیچ کتاب آسمانى دیگر دیده نمىشود.در مورد حروف مقطعه در ابتدای بعضی از سورهای قرآن مانند بقره،آل عمران،اعراف وطه مفسران نظرات گوناگونی دارند.در تفسیر مجمع البیان به بسیاری از این نظریات اشاره شده است.
«1-این حروف از متشابهات قرآن است که خداى سبحان علم به آن را به خود اختصاص داده، و در ذیل آیه هفتم از سوره آل عمران فرموده:«تاویل متشابهات را جز خدا کسى نمىداند».
2- هر یک از این حروف مقطعه نام سورهاى است که در آغازش قرار دارد.
3- این حروف اسمایى هستند براى مجموع قرآن.
4- این حروف بر اسماء خداى تعالى دلالت می کنند.
5- این حروف اسمایى از خداست اما مقطعه و بریده که اگر از مردم کسى بتواند آنها را آن طور که باید ترکیب کند به اسم اعظم خدا دست یافته، همانطور که از ترکیب” الر” و” حم” و” ن”” الرَّحْمنُ” درست مىشود، و همچنین سایر حروف. ولی ما انسانها قادر بر ترکیب آن نیستیم.
6- این حروف سوگندهایى است که خداى تعالى خورده، گویا حروف الفبا دارای شرافتی هستند .چون با همین حروف است که کتب آسمانى و اسماء حسناى خدا و صفات علیاى او، و ریشه لغتهاى امتهاى مختلف درست مىشود.
7- این حروف اشاراتى است به نعمتهاى خدا و بلاهاى او و مدت زندگى اقوام و عمر و اجلشان.
8- این حروف اشاره می کند به اینکه امت اسلام تا آخر دنیا باقى مىماند و منقرض نمىشود، حساب جمل هم که نوعى محاسبه است بر این معنا دلالت دارد.
9- مراد از این حروف همان حروف الفباء است، ولی با ذکر بعضى از آنها از ذکر بقیه بى نیاز بوده، در حقیقت خواسته است بفرماید: این قرآن از الفباء ترکیب شده.
10- این حروف به منظور ساکت کردن کفار در ابتداى سورههاى قرار گرفته چون مشرکین به یکدیگر سفارش مىکردند مبادا به قرآن گوش دهید، و هر جا کسى قرآن مىخواند سر و صدا بلند کنید تا صوت قرآن در بین صوتهاى نامربوط گم شود. و گاهى مىشد که درهنگام شنیدن صوت قرآن سوت مىزدند، و بسا مىشد کف مىزدند، و بسا مىشد صداهاى دسته جمعى در مىآوردند تا رسول خدا را در خواندن آن دچار اشتباه سازند، لذا خداى تعالى در آغاز بعضى از سورههاى قرآن این حروف را نازل کرد تا آنان را ساکت کند، چون وقتى این حروف را مىشنیدند به نظرشان عجیب و غریب مىآمد و به آن گوش فرا داده در بارهاش فکر مىکردند، و همین اشتغالشان به آن حروف از جار و جنجال بازشان مىداشت، و در نتیجه صداى قرآن به گوششان مىرسید.
11- این حروف از قبیل شمردن حروف الفباء است مىخواهد بفهماند که این قرآنى که تمامى شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز کرده از جنس همین حروفى است که مدام با آن محاوره و گفتگو مىکنید و در خطبهها و کلمات خود به کار می برید، باید از اینکه نمىتوانید مثل آن را بیاورید، بفهمید که این کلام از ناحیه خداى تعالى است، و اگر در چند جا و چند سوره این حروف تکرار شده، براى این بوده که همه جا محکمى برهان را به رخ کفار بکشد.»
البته احتمال دیگری نیز در تفسیر نمونه ذکر شده است و آمده :«در تمام این موارد و موارد بسیار دیگر از آغاز سورههاى قرآن پس از ذکر حروف مقطعه سخن از قرآن به میان آمده، و از عظمت آن بحث شده است. این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که خداوند به پیامبر خویش وعده داده کتابى براى راهنمایى انسانها بر او نازل کند که براى همه حق طلبان مایه هدایت و براى حقیقتجویان جاى تردید در آن نباشد، و اکنون به وعده خود وفا کرده است. »
« ذَلِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین »
کتاب هدایت برای تقواپیشگان
«این کتابى است که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.»
برخی از مفسران معتقدند مراد از آن کتاب «قرآن»می باشد. و به جهت اینکه این کتاب مقام بلند و برجسته ای دارد و سرشار از معارف نغز و حکیمانه است به جای اینکه از اسم اشاره نزدیک یعنی «هذا»استفاده کند از اسم اشاره دور «ذالک»بهره گرفته است؛مانند این استعمال را در موارد دیگر نیز داریم زمانی که برای معرفی یک شخصیت مهم،با وجودی که او در کنار شما قرار دارد گوینده می گوید: آن جناب بزرگوار اکنون در جلسه حاضرند.در این جمله به جای اسم اشاره نزدیک از اسم اشاره دور و به جای فعل مفرد از فعل جمع استفاده شده است که همه این موارد به جهت احترام می باشد.
کتاب در اصل مصدر بمعنى کتابت و نوشتن است و بمعنى مکتوب هم استعمال می شود. اطلاق کتاب بر قرآن، شاید بواسطه این باشد که بقلم قدرت حق در لوح محفوظ منقوش گردیده و یا به دست ملائکه نوشته شده و یا به دست مسلمین جمع آوری گردیده است.برای خدا دو کتاب است. کتاب تکوین و کتاب تدوین. کتاب تدوین عبارت از قرآن و کتاب های آسمانى دیگر است که بر پیغمبران نازل شده است .و کتاب تکوین بر دو قسم است.قسم اول آن کتاب تکوین انفسى که عبارت از انسان است. و از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: «صورت انسانى بزرگترین حجّتى است که خدا براى خلق قرار داده و آن کتابى است که بدست قدرت خود نگاشته است.»و قسم دوم کتاب تکوین آفاقى است که عبارت از همه عالم می باشدو همه آیات حق تبارک و تعالى در آن نگاشته است. سنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ «به زودى نشانههاى خود را در افقها [ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟»
در اینکه قرآن برای تقواپیشگان کتاب هدایت است هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.مراد از واژه «ریب»گمان بد می باشد .این کلمه با شک تفاوت دارد.شک در جایی رخ می دهد که انسان نسبت به مساله ای تردید داشته باشد و هیچ کدام از دو طرف نفی و اثبات را نتواند ترجیح دهد؛مانند قاضی که برای نخستین بار با متهم روبرو می شود.قاضی چون او را نمی شناسد نسبت به جرمی که برای او ادعا شده بی طرف است.یعنی قبل از بررسی شواهد و قراین و مستندات پرونده نسبت به متهم هیچ نظری ندارد.اما اگر متهمی را به نزد او آورند که جرم سرقت به او نسبت داده شده است.و این متهم قبلاً به جرم سرقت سابقه کیفری داشته باشد.دراین صورت نیز قاضی حق ندارد قبل از بررسی مستندات پرونده حکم کند.اما طبیعی است که با دیدن او ذهنش نسبت به او بد گمان می شود.این حالت را ریب می نامند.آیه دوم سوره بقره می فرماید:آن کتاب بدون هیچ ریب و بدگمانی برای اهل تقوا هدایت است.
در مورد اهل تقوا نیز دو احتمال وجود دارد.ممکن است مراد متقین شأنی باشد.یعنی کسانی که در حال حاضر تقوا ندارند اما شائنیت داشتن تقوا را دارند؛مانند بسیاری از مسلمانان که می توانند برای خود تقوا کسب کنند و به ملکه تقوا دست یابند.احتمال دیگر این است که مراد متقین فعلی باشد.یعنی کسانی که صاحب تقوا هستند.و این صفت را در خود به وجود آورده اند.این آیه بر اساس هر دو احتمال صحیح است.چون قرآن هم برای آنان که تازه می خواهند در مسیر تقوا قرار گیرند برنامه دارد.و در مسیر هدایت قرارشان می دهد.و هم برای کسانی که تقوا دارندو به جایگاهی از تقوا دست یافته اند.از آنجا که تقوا دارای مراتب گوناگون است .آنان که در رتبه ای از تقوا قرار دارند را به مرحله بالاتر راهنمایی می کند.و به مرحله بالاتر می رساند.
پی نوشت ها :
1- سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ترجمه سید محمدباقر موسوی،چاپ پنجم،قم،دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1382،ج15،ص112.
2- ابی القاسم الحسین بن محمد معروف بالراغب الاصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،چاپ دوم،دفتر نشر لکتاب،1404ه،ص248.
3- ترجمه المیزان، ج1، ص70.
4- فضل بن حسن طبرسى،مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم،تهران، انتشارات ناصر خسرو،1372 ش،ج1، ص113و114.
5- ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، چاپ اول،تهران،: دار الکتب الإسلامیه،1374 ش،ج1،ص66.
6- یه تفسیر المیزان و اطیب البیان ومجمع البیان مراجعه فرماید.
7- ر.ک: سیدعبدالحسین طیب ،اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، تهران،انتشارات اسلام،1378 ش، ج1، ص 126تا128.
8- فصلت/53.
9- ابی القاسم الحسین بن محمد معروف بالراغب الاصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،چاپ دوم،دفتر نشر الکتاب،1404ه، ذیل واژه ریب.