نویسنده : محمد محمدى اشتهاردى
مى پرسند:
با اینکه طبق روایات کسانى را که مدعى دیدار امام زمان (علیه السلام) هستند باید تکذیب کرد پس چرا به ذکر نمونه هائى از دیدار کنندگان ، در این کتاب یا در کتابهائى مانند: بحارالاءنوار، اثباه الهداه و کشف الغمه و… پرداخته شده است ؟
پاسخ :
نظر به اینکه : مدعیان در بسیارى از مواقع ، مى خواهند با این ادعا سوء استفاده کنند، چنانکه در تاریخ مکرر دیده شده است .
و نظر به اینکه در بعضى از موارد در زمانهاى معاصر امامان علیهم السلام و نزدیک به آن ، براى حفظ جان ، تقیه واجب بوده است و اگر کسى چنین ادعائى مى کرد در مخاطره قرار مى گرفت .
و امور دیگر که بر ما پنهان است موجب آن شده که ائمه علیهم السلام دستور داده اند که هر کس گفت : من امام زمان علیه السلام را دیده ام ، او را تکذیب کنید و یا اینکه تکذیب مربوط به احکام است ، یعنى کسى که حکمى از اسلام را از امام زمان علیه السلام نقل کند او را قبول نکنید.
وانگهى داستان دیدار کنندگان نوعا بعد از مرگشان آشکار شده است ، به هر حال اگر سوء استفاده و تقیه و آثار سوء و یا عوامل مهمترى در کتمان نباشد ، اظهار آن ظاهرا بى مانع خواهد بود (واللّه اعلم ).
زندگى شخصى امام عصر(علیه السلام) چگونه است ؟
پاسخ :
زندگى او همچون زندگى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام است او در دوران حکومتش همچون طاغوتیان و مستکبران زندگى نمى کند و در کاخهاى آسمان خراش نمى نشیند ، لباس و غذا و برخوردش با مردم بسیار ساده است .
حضرت رضا علیه السلام فرمود :
“ و ما لباس القائم (علیه السلام) الا الغلیظ و لا طعامه الا الخشب ؛”
“لباس قائم (علیه السلام) جز پارچه زبر و خشن ، و غذاى او جز غذاى ساده نیست .” (222)
او در برخورد با مستضعفان آنچنان است که به فرموده پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم هنگام حکومت مهدى (علیه السلام) نیازمندانى به حضورش مى آیند و درخواست نیازمندیهاى خود مى کنند، آن حضرت مقدارى که درخواست کنندگان بتوانند حمل کنند بدون شماره به آنها مى دهد. (223)
آرى این همان روش پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و امام على علیه السلام و سایر امامان معصوم علیهم السلام است .
امام على علیه السلام مى فرماید:
“پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم هنگام غذا خوردن روى زمین مى نشست و با دست خود کفشهایش را مى دوخت و لباسش را وصله مى کرد.” (224)
و حضرت على علیه السلام در مورد خودش هنگام حکومت فرمود:
“امام شما با این قدرت و مکنت از دنیا به دو لباس کهنه و عادى ، و از غذا به دو قرض نان اکتفا کرده است .” (225)
این عمل انقلابى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام باید سرمشق همه باشد، چرا که انسان تا خود را از اسارتهاى مادى نرهاند، نمى تواند خیزش کند و در فضاى معنویت به پرواز در آید، از طرفى مفاسد تجمل پرستى و ولخرجى اسراف و اتراف بر کسى پوشیده نیست ، بنابراین بیائیم در زندگى به پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و آلش علیهم السلام اقتداء کنیم .
همین معنى در حدیثى از امام صادق علیه السلام براى یار و شاگرد با وفایش مفضل (رحمه اللّه ) بیان شده است ، به مفضل (رحمه اللّه ) فرمود:
کار امام قائم سیاست شب و سیاحت روز و غذاى ساده است همچون زندگى امیرالمؤمنین علیه السلام . (226)
علامه مجلسى (رحمه اللّه ) گوید: منظور از سیاست شب ، رتق و فتق امور و اتخاذ روشهاى سیاسى در پیشبرد هدفهاى سیاسى و طرح ریزى در این باره است .
و منظور از سیاحت روز، تلاش و حضور در صحنه اجتماع براى مبارزه و جهاد با دشمن و تاءمین نیازهاى مردم و رسیدگى به درد دل آنها است .
و منظور از خوراک ساده هم معلوم است ، خلاصه اینکه روش زندگى اش همچون روش حضرت على علیه السلام مى باشد. (227)
البته باید توجه داشت که آن حضرت هنگام قیام و حضور در جبهه جنگ با دشمن ، غرق در اسلحه است ، زره رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم در تن شمشیر ذوالفقار آن حضرت در دست و کلاهخود آن حضرت را بر سر دارد. (228)
و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
“تراث رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم به امام قائم (علیه السلام) مى رسد، یکى از یاران پرسید تراث چیست ؟
فرمود: شمشیر، زره ، عمامه ، لباس برد، شلاق و اسب و زین و آلات جنگى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم است .” (229)
آرامش با جنگ نمى سازد؟
مى پرسند:
اگر سراسر زمین تحت یک حکومت قرار مى گیرد و همه تحت پرچم توحید بسر مى برند و امنیت و آرامش و صفا، در همه جا حاکم است ، پس جنگ مهدى (علیه السلام) با مخالفان براى چیست ؟ اگر جنگ هست امنیت نیست وانگهى چرا این همه از شمشیر سخن به میان آمده ، مگر حکومت زور است ؟
پاسخ :
به نظر مى رسد این ناآرامیها و جنگها در مراحل اول ظهور باشد، چنانکه نوعا دوره اول انقلابها تواءم با درگیریها و جنگها است ، وانگهى آنانکه منافع مادیشان در خطر است و مانع عدالت اجتماعى مى شوند، به مخالفت برمى خیزند، که اولا در اقلیتند و ثانیا نارضایتى آنها دلیل بى عدالتى و ناآرامى نیست و حاکى از نقص حکومت نمى باشد.
اینکه در روایات آمده : امام عصر(علیه السلام) پنج یا هفت سال و یا 9 سال و یا 20 سال (230) و یا چهل سال و یا 309 سال (231) به مقدار خواب اول اصحاب کهف در آن غار، حکومت مى کند، شاید اشاره به مراحل کهف در آن غار، حکومت مى کند، شاید اشاره به مراحل حکومت باشد، به این بیان که تشکل و پایه ریزى حکومت در پنج و هفت و نه سال اول صورت مى گیرد و پس از گذشت چهل سال به حد کمال مى رسد و بیش از 300 سال ادامه مى یابد. بنابراین ممکن است این درگیریها و یا توطئه ها و کارشکنى عناصر کافر و سودجو، در آن سالهاى اول حکومت باشد، اما پس از چهل سال ، عدل و داد همه جا را فرا مى گیرد و دیگر هیچ مانع و مزاحم و توطئه گر و ضد انقلابى باقى نمى ماند.
چنین فرضى از نظر عقل و جامعه شناسى ، صحیح به نظر مى رسد زیرا طبیعى است که بعضى از برنامه ها (اگر از طریق اعجاز نباشد) نیاز به انقلاب فرهنگى دراز مدت دارد، و نمى توان یک شبه ره صد ساله را طى کرد.
و اگر در روایات ، مکرر از شمشیر امام قائم (علیه السلام) سخن به میان آمده حتى مانع زکات ، اعدام مى شود، این به آن معنى نیست که حکومت ، زورى است بلکه این شمشیر به عنوان قصاص و مقابله به مثل با مخالفان و خائنان و زورگویان و توطئه گران و توطئه گران است ، همان گونه که در قرآن کریم آمده است :
“و آهن (شمشیر و اسلحه عدالت ) را فرستادیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است .” (232)
و یا در جاى دیگر مى فرماید:
“براى شما در قصاص ، زندگى است اى اندیشمندان .” (233)
بنابراین ، این شمشیر براى امنیت و آسایش و صفاى مردم و قصاص و مقابله به مثل است که در تمام دنیا به عنوان یک اصل پذیرفته شده است . تا مبادا عده اى سود جو و خائن ، به امنیت و آسایش مردم ضربه بزنند، و هرج و مرج ایجاد کنند، به این ترتیب مى توانیم بدست بیاوریم که انقلاب مهدى (علیه السلام) در بعضى از امور تدریجى و در برخى از امور فورى و انقلابى است.
آیا امام مهدى (علیه السلام) برقرارکننده اسلام است ؟
مى پرسند:
طبق بعضى از روایات مانند: روایت امام صادق علیه السلام که فرمود:
“ اذا خرج القائم یاءتى بامر جدید و کتاب جدید و سنه جدیده و قضاء جدید؛”
“هنگامى که قائم (علیه السلام) نهضت مى کند، فرمان نو و کتاب نو و روش نو و دادگاه نو مى آورد.” (234)
آیا با توجه به این روایت ، آئین و دینى که امام قائم (علیه السلام) برقرار مى کند دین دیگر (جدید) غیر از اسلام نیست ؟!
پاسخ :
تعبیر به نو و جدید، اشاره به این است که انقلاب مهدى (علیه السلام) یک دگرگونى اساسى است نه روبنائى ، از این رو جامعه خیال مى کند چیز جدیدى غیر از اسلام است .
به عبارت دیگر: پیرایه هائى که در طول تاریخ اسلام توسط زمامداران نالایق و دیگران به اسلام بسته اند، اسلام را طورى کرده ، که اگر امام علیه السلام آنها را از اسلام دور کند و حقیقت اسلام را آشکار سازد مردم عوام خواهند گفت : این یک چیز جدیدى است نه اسلام ، در صورتى که اسلام واقعى همین است .
آرى در طول تاریخ اسلام نفوذ اندیشه هاى بیگانه در اسلام و تجددگرائى افراطى مسلمین و رخنه فرصت طلبان و داخل کردن طرحهاى مبهم به عنوان طرح اسلامى در میان اسلام و تحریفات گوناگون و… اسلام را مسخ خواهد کرد در این صورت اگر امام قائم (علیه السلام) حقیقت اسلام را آشکار مى سازد، مردم خیال مى کنند مکتب جدید و روش جدید و دادگاه جدیدى غیر از اسلام به میان آمده است .
در اینجا براى تکمیل این موضوع به روایت زیر توجه فرمائید:
یکى از یاران امام صادق علیه السلام گوید: از آن حضرت پرسیدم روش حضرت مهدى (علیه السلام) چگونه است ؟
“ یصنع ما صنع رسول اللّه ، یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه امر الجاهلیه و یستاءنف الاسلام جدیدا؛”
“همان روش پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم را انجام مى دهد، روشهاى باطل قبل را ویران مى کند چنانکه پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم چنین کرد و اسلام را نوسازى و تکمیل مى نماید.” (235)
بنابراین ، انقلاب حضرت مهدى (علیه السلام) همان انقلاب اسلامى است ، منتهى در سطح وسیعتر و عمیقتر.
ابوبصیر رحمه اللّه یکى از یاران امام صادق علیه السلام گوید: از آن حضرت پرسیدم مرا از سخن امیرمؤمنان علیه السلام خبر بده که فرمود:
“ ان الاسلام بدء غریبا و سیعود کما بدء فطوبى للغرباء؛”
“اسلام در آغاز غریب بود و بزودى همچون آغاز غریب خواهد شد، خوشا به سعادت غریبان .”
امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمود:
“وقتى که امام قائم (علیه السلام) قیام کند دعوت به اسلام را از نو شروع مى کند، چنانکه پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم دعوت را شروع کرد.” (236)
مطلب دیگر اینکه : حضرت قائم (علیه السلام) خودش نور و منطق گویا براى جهانیان است .
امام صادق علیه السلام فرمود:
“وقتى که قائم ما قیام کند، سراسر زمین به نور پروردگارش روشن مى گردد:”
“ واستتغنى العباد عن ضوء الشمس و القمر؛”
“و مردم از نور خورشید و ماه بى نیاز مى شوند و تاریکى بطور کلى از بین مى رود.” (237)
مرحوم ملا محسن فیض رحمه اللّه در حاشیه تفسیر خود گوید: گویا منظور از بى نیازى سراسر زمین به نور خورشید و ماه ، بى نیاز شدن از برهان و دلیل ساطع است چرا که خود وجود امام کافى است و دلها و مغزهاى همه را نورانى و قبضه مى کند با توجه به اینکه تمام علوم در زمان غیبت در محور برهان و دلیل است .
و مطابق روایات : امام قائم (علیه السلام) با معتقدان به ادیان مختلف مناظره و احتجاج مى کند و با توراتیان به تورات ، با انجیلیان به انجیل و با صحفیان به صحف و با قرآنیان به قرآن و … همه آنها به حقانیت امام علیه السلام پى مى برند و سوگند مى خورند که تورات و انجیل و صحف و قرآن حقیقى همانست که امام علیه السلام به آنان نشان مى دهد سرانجام آنها به اسلام حقیقى مى گروند. (238)
در عین حال ، با کمال قاطعیت به کتاب خدا قرآن ، عمل مى کند و هر گونه منکرات را نابود مى سازد. (239)
و براى برقرارى حکومت جهانى قیام به شمشیر (نهضت نظامى ) مى کند، در حدى که بفرموده امام صادق علیه السلام .
“ اذا قام بالسیف فقتل من کل الف تسعماءه و تسعه و تسعین ؛”
“وقتى که امام زمان علیه السلام قیام به شمشیر مى کند (از منحرفان و طاغوتیان و توطئه گران ) از هر هزار نفر، 999 نفر آنها را به هلاکت مى رساند.” (240)
پی نوشت ها :
222- منتخب الاثر، ص 307، اثباه الهداه ، ج 7، ص 97.
223- اثباه الهداه ک ج 7، ص 199.
224- نهج البلاغه ، خطبه 159.
225- نهج البلاغه ، نامه 45.
226- بحار، 52، ص 395.
227- بحار، ج 52، ص 359.
228- اثباه الهداه ، ج 7، صفحه 89.
229- بحار، ج 52، ص 242.
230- اثباه الهداه ، ج 7، ص 179 المجالس السنیه ، ج 5، ص 699 و 702.
231- بحار، ج 52، ص 390
232- و اءنزلنا الحدید فیه باءس شدید و منافع للناس (سوره حدید، آیه 25).
233- و لکم فى القصاص حیاه یا اولى الاءلباب (سوره بقره آیه 179).
234- اثباه الهداه ، ج 7، ص 83، و در کتاب کشف الغمه ، ج 3، ص 365 آمده : امام صادق علیه السلام فرمود: اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله فى بدو الاسلام .
235- بحار، ج 52، ص 352، و اثباه الهداه ، ج 7، ص 77.
236- بحار، ج 52، ص 367.
237- تفسیر صافى ، ص 469 ذیل آیه 67 سوره زمره اعلام الورى ص 436.
238- بحار، ج 53 ، ص 9 ک و ج 52، ص 351.
239- اثباه الهداد، ج 7، ص 177 به نقل از امام باقر علیه السلام .
240- اثباه الهداه ، ج 7، ص 177 به نقل از امام باقر علیه السلام .