چون خدا ما را آفریده پس قاعدتا باید هر چه نیاز داریم به ما …

چون خدا ما را آفریده پس قاعدتا باید هر چه نیاز داریم به ما …

چون خدا ما را آفریده پس قاعدتا باید هر چه نیاز داریم به ما بدهد، فلذا نیازی به دعا کردن ما نیست؟

پاسخ

ما نیز معقتدیم که خدا باید هر چه نیاز داریم به ما بدهد و البته داده است. این دعا را با تحلیلی از نیازهای انسان و نظری به جایگاه دعا در آموزه‌های اسلام به سامان می‌نشانیم.
نیازهای هر موجود را می‌توان در یک تقسیم‌بندی ابتدایی، به دو بخش تقسیم کرد. یکی نیازهایی که خود آن موجود توان برآورده کردن آن را دارد، و دیگری نیازهایی که چنین نیستند و خود موجود نمی‌تواند آنها را تأمین کند.
و از آنجایی که خداوند خالقی است حکیم، عادل و قادر و صفت بخل در او راه ندارد، پس باید نظام خلقت را به گونه‌ای سامان بخشد که احتیاجات همه موجودات قابل دستیابی باشد.
انسان نیز به عنوان جزیی از مجموعه بزرگ عالم هستی، شمول قانون فوق می‌باشد. برخی از نیازهای انسان، اموری مادی و از همین گروه، برخی کاملاً به صورت قانونمند به او می‌رسند، به عنوان مثال کودکی که به دنیا می‌آید، چون از خود اختیار و توانایی ندارد، ‌خداوند به وسیله عوامل مختلفی، ادامه حیات او را ممکن می‌سازد، بسیاری از اعمال کودک به صورت غریزی انجام می‌پذیرد و مادر نیز به دلیل آفرینش خاص خود، تأمین بخشی از حوایج کودک را برعهده می‌گیرد. ولی همین کودک وقتی رشد کرد، دیگر کسی انتظار ندارد که خداوند بدون هیچ زحمتی تمام نیازهای او را تأمین کند، و مثلاً برای او غذای آماده تهیه کند، بلکه خود او با استفاده از نیروی جسمانی، ‌عقل و استعداد و حواس مختلف که همه ودیعه‌های الهی هستند به تأمین نیازهای خود می پردازد. یعنی خداوند متعال ، ساز و کارهایی را در اختیار او قرار داده است که آن‌ها با هم ، آدمی را در مسیر حیات به پیش می‌برد، این امکانات که در درون انسان قرار دارند، ‌امور غریزی و فطری و طبیعی نامیده می‌شوند که توضیح بیشتر آنها مجال خود را می‌طلبد.
امّا انسان، نیازهای دیگری نیز دارد که از سنخ امور مادی نیستند. همانند علم، ‌محبت، عشق، ارتقاء فکری، عقل و بالاخره کمال خاص انسانی.
کمال مطلق، خداست و از آن جا که آدمی برای کمال آفریده شده است، ‌نسبت به آن احساس نیاز می‌کند، رسیدن به کمال نیازمند راهنمایی به سوی کمال است که این راهنمایی از سه طریق فطرت، عقل و وحی صورت می‌گیرد. در فطرت انسان نوعی گرایش به پرستش وجود دارد و جزو عواملی است که او را به سوی کمال مطلق راهنمایی می‌کند.[1] و اگر این حس پرستش نبود، هدایت انسان، بسیار مشکل می‌شد. عقل روحی نیز هر یک به صورت ویژه‌ای در هدایت انسانی دخالت می‌کنند. آنچه از این مقدمه چندان کوتاه حاصل می‌شود، این که هیچ نیازی وجود ندارد که خداوند راه رسیدن به آن را در اختیار انسان ننهاده باشد، ولی هر نیازی به طریقی خاص قابل دستیابی است و همه به یک شکل تأمین نمی‌شوند.
البته در بسیاری از موارد، اختیار و فعل خود انسان نقش اساسی را ایفا می‌کند و تأمین نیاز به صورت غیراختیاری در مورد انسان، مخصوص موارد معدودی است، مثل مکانیسم‌های اجرایی گردش خون و هضم غذا و… .
حال این پرسش پیش می‌آید که اگر انسان این توانایی را دارد و خداوند نیز امکانات را در اختیار او قرار داده، پس جایگاه دعا کجاست؟
قرآن کریم، به عنوان کتاب انسان‌سازی، آدمی را در حالات مختلفی توصیف کرده است، یکی از این حالات ، موقعیتی است که دست آدمی از همه جا کوتاه است و هیچ امیدی به تأمین خواسته‌ها و حتی نجات جانش ندارد. در این حال روی توجه او به خدا خواهد بود. آیات 8 سوره زمر و 62 سوره نمل و 65 سوره عنکبوت نشان می‌دهند که گاهی انسان با تمام توانایی‌هایش، ناتوان از هرگونه واکنشی در مقابل حوادث می‌باشد. ولی در همان زمان، در اعماق وجود و فطرت پاک خود، راهی برای تأمین احتیاجات خود می‌یابد. این راه حل قطع از اسباب مادی و وصل به مسبب الاسباب است که به صورت دعا تجلی می‌کند. به بیان قرآن هر انسانی در این حالت دعا می‌کند. این نکته در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این روایت به فردی اشاره می‌کند که درون دریا فقط به تخته پاره‌ای آویزان است و دریا طوفانی است ولی او در همان حال امید به نجات دارد.[2] پس دعا در یک نظر ابتدایی یکی از وسایلی است که خداوند برای تأمین خواسته‌های آدمی در اختیار او نهاده است و به همین جهت در روایات آمده است که دعا می‌تواند قضای حتمی الهی را نیز تغییر دهد.[3] و درواقع دعا را برتر از سایر اموری که به کار تأمین خواسته‌ها می‌آیند ، قرار داده است. ولی این مرتبه برای دعا، مرتبه‌ای است نازل، چرا که دعا را در کنار سایر وسایل مادی و غیرمادی قرار می‌دهد. که البته پاسخ پرسش شما را روشن می‌کند. زیرا انسان در برخی موارد ناتوان می‌شود و یا این که موانعی پیدا می‌شوند و از رسیدن آدمی به اهدافش جلوگیری می‌کنند. که در این موارد، دعا نیروهای ناشناخته‌ الهی را به کمک انسان می‌آورد.
امّا، دعا در افقی بالاتر، معنای وسیع‌تری می‌یابد و تبدیل به جان‌مایه عبادت و به تعبیر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ الدعا مخ العباده می‌شود.[4] و نیز به فرمایش قرآن کریم، علت اصلی اعتنای پروردگار به بندگانش می‌شود که اگر دعا نباشد خدا به بندگانش اعتنا نخواهد کرد.[5] چرا چنین است؟
در روایات آمده است که حتی نمک غذای خود را از خدا بخواهید ویا اگر بند کفشتان هم پاره شد از خدا طلب کنید.[6] توجه به این روایات و روایاتی به این مضمون ما را به این نکته می‌رساند که نکته اصلی در دعا این است که بنده در برابر خداوند، برای خود هیچ توانایی قایل نباشد. حتی به اندازه‌ای که خود را قادر به تأمین نمک غذا بداند. هر چند خداوند آسمان و زمین را در تسخیر آدمی قرار داده است.[7] ولی دعای بنده نشان می‌دهد که بنده همه توانایی‌های خود را از خدا می‌داند. و لذا هر چه دعای بنده کمتر باشد، بیانگر این است که او به این مقام نرسیده است و به همین دلیل است در آیه 65 سوره عنکبوت خداوند دعای کشتی نشینان را خالص توصیف می‌کند، چرا که آنان هیچ دسترسی به جایی ندارند و برای خود و اسباب مادی هیچ تأثیری نمی‌بینند.
حال اگر انسان، در حال عادی زندگی و نه فقط در مشکلات و شداید،‌ به این نکته برسد که هیچ یک از اسباب عادی در مقابل خداوند، کارآیی ندارند. و تمام این امکانات مادی نیز به عنایت حق تعالی، ‌دارای اثر هستند، دعایش خالص و همیشگی می‌شود و در هر مسأله‌ای باز هم از خدا کمک می‌خواهد. هر چند هیچ گاه از تلاش فروگذار نمی‌کند. لذا امام باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: سزاوار است که مؤمن در زمان آسایش نیز همانند زمان گرفتاری دعا کند.[8] امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز می‌فرمایند: کسی که دعا می‌کند، هیچ امیدی به جز خدا نداشته باشد و از همه انسان‌ها نا امید شود.[9] پس دعا بروز فقر ذاتی انسان و تجلّی فطرت پرستش‌گر و خداجوی اوست و صرفاً امری قراردادی نیست که برای برآوردن حاجات او باشد. البته با رسیدن به این جایگاه معنوی، دعا باز هم وسیله‌ای است که آدمی را به مقامات بالاتر می‌رساند و نیازهای اصیل او را در مسیر تکامل برآورده می‌کند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج 2، ص 30، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1372.
2. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج2.

پی نوشت ها:
[1] . مطهری، مرتضی، فطرت، تهران، انتشارات صدرا، 1380، چاپ سیزدهم، ص 84؛ و جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، 1379، ص 58 ـ 60.
[2] . صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1418 ق، ص 4 ـ 5.
[3] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دار الحدیث، 1419، ج 2، ص 870.
[4] . همان، ص 868.
[5] . فرقان/ 77؛ قل ما یعبوبکم ربی لولا دعاؤکم.
[6] . ری‌شهری، محمد، همان، ص 872.
[7] . لقمان/ 20، الم تروا ان الله سخّرلکم ما فی السموات و ما فی الارض…» و جاثیه/ 13.
[8] . ری شهری، محمد، همان، ص 871.
[9] . همان، ص 882.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید