دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"

مطالب موجود در بخش "حکایت ها"

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): یتیمان مسلم

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): یتیمان مسلم

هنگامى که خبر شهادت مسلم بن عقیل به حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) رسید به خیمه مخصوص خود وارد شد و دختر مسلم را پیش ‍ خواند. او دخترى سیزده ساله بود که همیشه با دختران سیدالشهداء (علیه السلام) مصاحبت مى کرد و با آنها مى زیست. وقتى آن دختر خدمت حضرت رسید او را ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): لبیک دوست

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): لبیک دوست

حسن بصرى گفت: شبى وقت سحر به مسجد الحرام رفتم تا طواف کنم، جوانى را دیدم روى بر خاک نهاده مى‏ گفت: یا ذا المعالی علیک معتمدی ‏ طوبى‏ لعبد تکون مولاه‏ طوبى‏ لمن کان خائفاً وجلًا یشکوا إلى ذی‏الجلال بلواه‏ فما به علهٌ ولا سقم‏ أکثر من حبّه لمولاه‏ ناگهان هاتفى آواز داد که: ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): پودر و خمیر شدن ریگ ها و نقش ائمّه اطهار علیهم السّلام

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): پودر و خمیر شدن ریگ ها و نقش ائمّه اطهار علیهم السّلام

يكى از زنان دانشمند به نام امّ سليم - كه به كتاب هاى آسمانى ، مانند تورات و انجيل آشنايى كامل داشت - پس از آن كه به محضر پيامبر اسلام و اميرالمؤ منين و امام مجتبى صلوات اللّه عليهم شرفياب شد و معجزات و كراماتى از آن بزرگواران مشاهده كرد، حكايت نمايد:

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): رفتار امام حسین با خدا و با مردم

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): رفتار امام حسین با خدا و با مردم

آمده است که:حضرت امام حسین علیه السلام بعد از طواف بیت ‏الحرام، به سوى مقام حضرت ابراهیم علیه السلام مى ‏رفت و نماز مى‏ خواند و سپس صورت خود را بر مقام مى‏ گذاشت و گریه مى‏ کرد و مى‏ گفت: «الهى عبیدک ببابک، خویدمک ببابک، سائلک ببابک، مسکینک ببابک». یک روز این دعا را ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): درخشش پنجمین نور ایزدی

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): درخشش پنجمین نور ایزدی

صفیّه ، دختر عبدالمطلّب گوید: هنگامى که حسین علیه السّلام تولّد یافت ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى عمّه ! نوزادم را نزد من بیاور، که خداوند او را نظیف و تمیز گردانیده است . هنگامى که نوزاد را خدمت پیامبر خدا آوردم ، حضرت او را تحویل گرفت ؛ و ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): آب دهان و شفای چشم

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): آب دهان و شفای چشم

صالح بن میثم اسدى حکایت کند: روزى به حضور عمّه ام ، حُبابه والبیّه – که در اثر سجود و عبادت بسیار، نحیف و لاغر گشته بود – وارد شدم ؛ و پس از احوال پرسى ، عمّه ام به من گفت : اى برادرزاده ! مایل هستى تا حدیثى از امام حسین علیه السّلام ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): برخورد با دشمن در خواستگارى و ازدواج

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): برخورد با دشمن در خواستگارى و ازدواج

روزى معاویه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدینه به این مضمون نوشت : اى مروان ! از تو مى خواهم که امّ کلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را براى فرزندم ، یزید خواستگارى نمائى ؛ و عقد و ازدواج آن دو نفر را جارى گردانى. هنگامى که نامه معاویه به دست والى ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): خواهش از چه کسى؟

داستانهای ائمه: امام حسین (ع): خواهش از چه کسى؟

در یکى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارک امام حسین علیه السّلام رسید و خواسته و نیاز خود را بدین مضمون روى کاغذى نوشت : اى سرورم ! اى ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دینار بدهکار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بچّه آهو و بى طاقتى ملائکه

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بچّه آهو و بى طاقتى ملائکه

روزى امام حسن مجتبى علیه السّلام در کنار حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ایستاده بود، که یک شکارچى در حالى که بچّه آهوئى را به همراه داشت وارد شد؛ و اظهار داشت : یا رسول اللّه ! من این بچّه آهو را شکار کرده ام و آن را براى فرزندانت حسن و حسین ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بزرگواری واهمیت صلح

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بزرگواری واهمیت صلح

طبق آنچه تاریخ ‌نویسان آورده اند: در دوران کودکى ، روزى بین امام حسین علیه السّلام و برادرش ، محمّد حنفیّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفیّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به این مضمون – پس از حمد و ثناى الهى – براى امام حسین علیه السّلام ...

ادامه مطلب
داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بخشش، همراه با تعلیم و تربیت

داستانهای ائمه: امام حسین(ع): بخشش، همراه با تعلیم و تربیت

در کتاب مقتل آل الرّسول حکایت شده است : روزى یک نفر عرب بیابان نشین به محضر مبارک حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شد و اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من دیه کامله اى را تضمین کرده ام ؛ ولیکن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد ...

ادامه مطلب