شمیم کلام امام علی(ع) دراشعار حافظ (2)

شمیم کلام امام علی(ع) دراشعار حافظ (2)

نویسنده: دکتر محسن راثی(1)

5. حافظ در غزلی می گوید:
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل دست(غزل 45)

مصرع دوم ناظر است به مضمون این کلام حضرت امیر (ع):
نفس المرء خطاه الی اجله (آدمی با دمی که بر آرد گامی به سوی مرگ بردارد؛ شهیدی، همان، حکمت 74، ص 3719.)

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست.
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

(غزل 37).

6. «مقام مجازی» دراین بیت حافظ:

درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
دراین سراچه بازیچه غیر عشق مباز

(غزل 259).

برگرفته از کلام حضرت علی (ع) است:
…انما الدنیا دار مجاز والاخره دار قرار (دنیا سرای گذر است وآخرت سرای قرار؛ شهیدی، همان، خطبه 203، ص 238)
و«سراچه بازیچه» مستفاد از آیه انما الحیاه الدنیا لعب و لهو (به معنای همانا که زندگی دنیا بازیچه و بیهوده ) است.
7. این بیت حافظ:

دلبر از ما به صدا امید ستد اول دل
ظاهراً عهد فرامش نکند خلق کریم.

(غزل 367).

که مستفاد ا زاین سخنان مولا (ع) است:
سنه الکریم الوفاء بالعهود (شیوه کریمان وفای به عهد است؛ شهیدی، همان، نامه 53).
8. دراین بیت حافظ:

هر که شد محرم دل درحرم یار بماند
وان که این کار ندانست درانکار بماند

(غزل 178).

مصرع دوم ملهم است از کلام مولا (ع):
الناس اعداء ما جهلوا (مردم دشمن آن اند که نمی دانند؛ شهیدی، همان، خطبه 221).
9. سخن حافظ دراین بیت:

حافظا خلد برین خانه موروث من ست
اندرین منزل ویرانه نشیمن چه کنم؟

(غزل 345).

مأخوذ از این کلام مولا (ع) است:
…انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه ….(جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت جاودان پس مفروشیدش جز بدان ؛ شهیدی، همان، حکمت 456 ، ص 4420).
دراین بیت حافظ:

هر چند کازمودم از وی،نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه

(غزل 426).

مصرع دوم ناظر است به این کلام امام (ع):
…. اما بعد فان معصیه الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسره وتعقب الندامه… (اما بعد؛ نافرمانی خیرخواه مهربان ودانای کاردان دریغ خوردن آرد وپشیمانی به دنبال دارد؛ شهیدی، همان، خطبه 35، ص 36).
11. این سه بیت حافظ:

از زبان سوسن آزاده ام آمده به گوش
کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوش ست

(غزل 43)

درشاهراه جاه و بزرگی خطر بسی ست
آن به کزین گریوه سبکبار بگذری

(غزل 451).

شب تاریک و بیم موج و گردایی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟

(غزل 1)

از این سخنان امام علی (ع) مستفاد است:
قدر بلاغک من الزاد مع خفه الظهر (توشه خود را به اندازه گیر، چنانکه تو را رساند وپشتت سبک ماند؛ شهیدی، همان، نامه 31 ، ص 301).
فان امامکم عقبه کوودا ومنازل مخوفه مهوله لا بد من الورود علیها والوقوف عنده ([بدان] که پیشاپیش شما گردنه ای است دشوارگذر و منزلهای ترسناک و هراس آور، ناچار بدان گردنه ها باید برشدن وبدان منزلها در آمدن وایستادن؛ شهیدی، همان، خطبه 204، ص 238).
12. مضامین ابیات زیر:

درین بازار اگر سودی ست با درویش خرسندست
خدایا منعمم گردان به درویشی وخرسندی

(غزل 440)

هم از کلام مولا علی(ع) بهره مند است:
القناعه مال لا ینفد (قناعت مالی است که پایان نیابد؛ شهیدی، همان، حکمت 57 ، ص 370).
13. حافظ در بیتی می گوید:

به صوت بلبل وقمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت ؟ آخر الدواء الکی

(غزل 430)

جمله آخر (الدواء الکی) یعنی آخرین علاج داغ کردن است . اغلب شارحان دیوان حافظ و حافظ پژوهان از جمله غنی و قزوینی وزرین کوب ودیگران نوشته اند مثلی است از امثال عرب که در لسان العرب آمده است. اما این مثل نخستین بار در نهج البلاغه آمده است: آنگاه که امام علی (ع) به خلافت می رسد، عده ای می گفتند که باید مهاجمان خانه عثمان محاکمه ومجازات شوند. آن حضرت در پاسخ فرمود: .. لا تفعلوا فعله…فاخر الدواء الکی (وکاری مکنید که قوتی را متزلزل سازد….

هرکجا داغ بایدت فرمود
چون تو مرهم نهی ندارد سود.

شهیدی، همان، خطبه 168، ص175).

14. این بیت حافظ:

برآستان میکده خون می خورم مدام
روزی ما زخوان قدر این نواله بود.

(غزل 214).

هم مقتبس از خطبه 25 کلام مولاست:

لعمر ابیک الخیر یا عمرو اننی
علی وضر من ذا الاناء قلیل

(ای عمرو! به جان پدرت سوگند که از این آوند چرکی اندک برای من است؛ شهیدی، همان ، خطبه 25، ص 25).
15. حافظ دراین دو بیت

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بخواست جام می وگفت عیب پوشیدن.

(غزل 393)

کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند

(غزل 188)

هم کلام مولا (ع) را سروده است:
یا ایها الناس طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس (ای مردم! خوشا کسی که پرداختن به عیب خویش وی را از عیب دیگران باز دارد؛ شهیدی ، همان، خطبه 172؛ ص 185).
16. این بیت حافظ نیز مزین به کلام حضرت علی (ع) است:

تکیه بر تقوی ودانش در طریقت کافری ست.
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

(غزل 276)

من توکل علیه کفاه (آن را که بر وی [خدا] توکل کند بسنده است؛ شهیدی؛ همان، خطبه 90، ص73).
17. دراین دو بیت حافظ نیز:

دلش به ناله میازار وختم کن حافظ
که رستگاری جاوید درکم آزاری ست.

(غزل 67).

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست.

(غزل 76).

رد کلام حضرت امیر (ع) آشکار است:
قد اوصیتهم بما یجب لله علیهم من کف الاذی وصرف الشذا (سفارش کردم از نرساندن آزار، وبازداشتن گزند، شهیدی، همان ،نامه 60، ص 345).
18. از قراین بی شمار وسیر در تاریخ چنین بر می اید که جامعه ایران در قرن هشتم هجری – به ویژه در شیراز- در وضع اجتماعی تباهی قرار داشت ومبادی اخلاقی فرو ریخته بود وبه جای مکارم وفضایل ومردمی، رذایل وپستی ونامردمی مستولی وستم وتجاوز رایج و شایع شده بود.
درجوامع وحکومتهای ضعیف ونابسامان ومتزلزل عرصه برای فریبکاری واغوا و انحراف مردم آماده تر است وبازار تظاهر وتملق وسالوس پر رونق تر می شود، زیرا امرا وجاه طلبان برای تحکیم حکومت واستیلای خود پشتیبانی مردم نیازمندند. زمامداران افکار عامه کسانی اند که بر مسند شرع ومنصب دیانت تکیه دارند. مسند نشینان روحانی نما یا متشرعان بی شرع وعالمان ناپرهیزگار وبی عمل برای جلب افکار وعواطف عموم مردم به جای تبیین حقایق به توجیه و تزویر دست می یازند. تمام کارهای خلاف حق وانصاف ونامردمیها از این طریق دردناک به بار می آید وامور روحانی ومعنوی واعتقادی وسیله رسیدن برخی به مال وجاه می شود، نه هدایت مردم و نه خیر وصلاح. از این رو، حافظ «بوی خیری از آن اوضاع» نمی شوند ومزاج دهر را تباه ونیازمند فکر حکیم می داند. مبارزه با سالوس وریا وطعن به زهد فروشان وصوفیان وطامات بافان مرائی وظاهر ساز و همه کسانی که دین را وسیله چپاول مردم و دستاویز کسب مال وتولیت اوقاف قرار می دهند در سراسر دیوان حافظ به نحو چشمگیری دیده می شود. آنان پیوسته آماج طنز وملامت وطعن حافظ قرار گرفته اند. این مضامین درشعر حافظ جالب نظر وزیبا انعکاس یافته وابیات برگزیده زیر از چند غزل، نمونه ای از آن است:

بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی ومی رنگینم

(غزل 355)

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات وزهد هم مفروش

(غزل 283)

حافظ این خرفه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرفه سالوس وکرامت برخاست

(غزل 21)

آتش زهد وریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو

(غزل 407)

خدا زان خرقه بیزار ست صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

(غزل 483)

می صوفی افکن کجا می فروشند؟
که درتایم از دست زهد ریایی

(غزل 492)

زخانقاه به میخانه می رود حافظ
مگر زمستی زهد ریا به هوش آمد

(غزل 175)

گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب ست
مکنم عیب کزو رنگ ریا می شویم.

(غزل 380)

صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم.

(غزل 375)

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد

(غزل 133)
حال، نمونه های چندی از این مضامین از نهج البلاغه مولای متقیان (ع) آورده می شود:
واعملو فی غیر ریاء ولا سمعه فانه من یعمل لغیرالله یکله الله الی من عمل له (برای خدا کار کنید نه برای نشان دادن به دیگران، وشنودن این و آن، که هرکس برای جز خدا کاری کند، خدا او را به وی وا می گذارد؛ خطبه 23، شهیدی، همان، ص 23).
وااعلموا ان یسیر الریاء شرک (وبدانید اندک ریا شرک است؛ همان، خطبه 86، ص 68).
یا در فرازی دیگر:
اللهم انی اعوذبک ان تحسن فی الامعه العیون علانیتی وتقبح فیما ابطن لک سریرتی محافظا علی رئاء الناس من نفسی بجمیع ما انت مطلع علیه منی فابدی للناس حسن ظاهری وافضی الیک بسوء عملی تقربا الی عبادک وتباعدا من مرضاتک
(خدایا ! به تو پناه می برم که برونم در دیده ها نیکو نماید ودرونم در انچه از تو نهان می دارم به زشتی گراید، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا وخودنمایی که تو بهتر از من بدان دانایی، پس ظاهر نکویم را برای مردمان آشکار دارم وبدی کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم واز خشنودی تو به کنار مانم؛ همان، حکمت 274، ص413- 412).

پی‌نوشت‌ها:

1- استادیار دانشگاه شهید بهشتی

منبع:نشریه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید