از دوستى با احمق بر حذر باش

از دوستى با احمق بر حذر باش

افکار عمومى
على (علیه السلام ) فرمود:

من اءسرع الى الناس بما یکرهون ، قالوا فیه بما لا یعلمون .
ترجمه روایت شریفه :

هر کس بر خلاف میل مردم گام بردارد، مردم درباره او ندانسته هر چه بر زبانشان آمد مى گویند.
شرح :

در هر اجتماعى مقام یکى بالا، یکى پائین ، یکى رئیس ، دیگرى مرئوس ، یکى کار فرما و دیگرى کارگر مى باشد. هر کسى در رشته خود بر سر کار آمد و منصبى را احراز کرد و توانست کارهائى انجام دهد دیگران از او انتظار دارند تا حدودى به آرزوهاى آنان جامه عمل پوشانده و رفاه و آسایش آنها را تاءمین نماید. البته نقطه مقابل این خواسته ها امورى است که بهیچ وجه در نظر افراد، خوش آیند نبوده و آنها را نمى پسندند. و چنانچه به بینند که باین کارهاى ناپسند عمل مى شود خشمگین مى گردند و از کسى که به آن اعمال اقدام کرده متنفر و منزجر مى شوند و چه بسا باو تهمت زده و پیرایه مى بندند.

اقدام کنید
على (علیه السلام ) فرمود:

اذا هبت اءمرا فقع فیه ، فان شده توقیه اءعظم مما تخاف منه .
ترجمه روایت شریفه :

هر گاه از کارى ترسیدى ، خود را در آن بیفکن زیرا سختى ترس ‍ آن ، از سختى وارد شدن در آن کار بیشتر است .
شرح :

دور نماى بعضى از کارها هولناک است . هر چه آدمى درباره آنها بیندیشد، جز اشکال چیزى از آنها نمى یابد و غیر از عجز خود اثرى مشاهده نمى کند. گاهى این قبیل کارها اینقدر فکر انسان را مغشوش مى نماید که هیچ راه اصلاح و انجامى براى آنها بنظر نمیرسد، و تنها یاس در برابر انسان جلوه گر مى شود. در این صورت تکلیف آدمى با آن کارها چیست ؟ آیا عقب بکشد و آنها را ترک گوید؟ یا هر طور هست در انجام آنها کوشش نماید؟

عقلا و اهل نظر، نظر داده اند: راه موفقیت در این کارها اینست که انسان اطراف و جوانب کار را خوب بررسى ، و مقدمات آن را فراهم کند، و از هر حیث خود را مجهز سازد، و با یک جهش دلیرانه و قلبى مملو از امید به پیروزى ، در آن کار، اقدام کند. با این وضع مسلما موفق مى شود و آنوقت مى فهمد، که کار با پیش بینى قبلى و ساز و برگ لازم ، آسان است . و ترس و وحشت از آن موردى ندارد.

انتخاب دوست

على (علیه السلام ) بفرزند ارجمندش حضرت امام حسن (علیه السلام ) فرمود:

یا بنى ! ایاک و مصادقه الاحمق ، فانه یرید اءن ینفعک فیضرک ، و ایاک و مصادقه البخیل ، فانه یقعد عنک اءحوج ما تکون الیه ، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه ، و ایاک و مصادقه الکذاب ، فانه کالسراب یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب .
ترجمه روایت شریفه :

اى فرزند! از دوستى با احمق بر حذر باش ، چه او مى خواهد که نفعى بتو برساند اما زیان مى رساند. از دوستى با بخیل بر کنار باش ، زیرا در هنگامى که احتیاج تو باو زیادتر است از کمک بتو دریغ مى نماید. از دوستى با بد کار بدور باش که ترا ببهاى اندکى مى فروشد. از دوستى با دروغگو حذر کن که او مانند سراب ، دور را براى تو نزدیک ، و نزدیک را در نظر تو دور وانمود مى کند.
شرح :

انسان همانطورى که در امر ازدواج براى انتخاب همسر خویش جستجوى فراوان مى کند و همانطورى که براى انتخاب شریک ، مطالعه و تحقیق بسیار مى نماید، باید براى انتخاب دوست و رفیق ، نیز دقت زیاد نماید تا دوستانى شایسته پیدا کند و از مصاحبت آنان بهره مند شده و کسب کمال نماید و اگر بدون احتیاط و بررسى کامل ، دوستانى انتخاب کند و بدون در نظر گرفتن مصلحت ، با هر کس که پیش آمد. طرح دوستى و رفاقت افکند، گذشته از آنکه از آن رفاقت ، فضیلتى عائد او نمیشود زیانهاى مادى و معنوى باو رسیده و ممکن است خوى و عادات پسندیده اى که در او هست بواسطه مصاحبت با رفقاى ناصالح از بین بروند.

انتقام یا عفو
على (علیه السلام ) فرمود:

اذا قدرت على عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدره علیه .
ترجمه روایت شریفه :

هنگامى که بر دشمن خود دست یافتى بشکرانه پیروزى ، او را عفو کن .
شرح :

هنگامى که انسان بر دشمن مسلط شد تکلیفش چیست ؟ آیا باید دشمن را کوبید؟ یا باید از او صرف نظر کرد؟ تا به بینید دشمن چه کسى است . اگر کارشکنى و خرابکارى او به پایمال کردن حقوق مردم و مقدسات مذهبى جامعه تمام شود سرکوبى او لازم و شایسته است ولى اگر فقط پاى منافع و حقوق شخصى در کار باشد، جوانمردى و بزرگوارى ایجاب مى کند که در چنین موردى در راه دشمن کمین نکنید، خطاى او را نادیده انگارید، درصدد انتقام برنیائید و با او معامله بمثل ننمائید.

ابزار ریاست

على (علیه السلام ) فرمود:

آله الریاسه سعه الصدر.

ترجمه روایت شریفه :

ابزار ریاست ، سعه صدر (یعنى حلم و حوصله بسیار) است .

شرح :

کسیکه بمقام ریاست رسید، و بر مسند حکومت تکیه زد و عده اى از مردم را تحت فرمان خویش داشت کار پرزحمت و دشوارى را بعهده گرفته است . زیرکى کاردانى و از همه مهمتر، حوصله زیادى ، لازم دارد، تا آن بار سنگین را بمنزل برساند. زیرا رئیس ، باید، 1- منصب خود را حفظ کند، باین معنى که مراقب مخالفین باشد، و کارشکنى هاى آنان را بى اثر نماید. 2- وظائف خود را بنحو احسن انجام دهد 3- بتوقعات و انتظارات مراجعین با در نظر گرفتن امکانات توجه کند، و تا حدودى که ممکن است آنها را انجام دهد و چنانچه راهى براى خواسته هاى آنان وجود نداشته باشد، با خوشروئى و منطق آنان را قانع کند. 4- بکارهاى شخصى خود هم برسد. کسیکه کم طاقت باشد نمى تواند در برابر این کارها استقامت کند، زود عصبانى مى شود، خستگى باو دست مى دهد و بالاخره اجبارا باید مقام خویش را ترک گوید. اما آدم بردبار، یک تنه این امور را اداره مى کند و ناراحت نمى شود و خشمناک هم نمیگردد.

ادب آموختن
على (علیه السلام ) فرمود:

کفاک اءدبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک .
ترجمه روایت شریفه :

براى اینکه خود را مؤ دب کنى کافى است که آنچه را از دیگران نمى پسندى ترک نمائى .
شرح :

انسان از لحاظ فطرت اصلى خود، مایل بخوبى و از بدى متنفر و بیزار است . در ضمن قوه تشخیصى هم در او هست که غالبا مى تواند بفهمد و قضاوت کند که این کار خوب و آن کار بد است . از بعضى اشخاص کارهائى مى بیند و یا سخنهائى مى شنود که وجدان او آن ها را مى پذیرد و واقعا خوشش ‍ مى آید، برعکس از بعضى مردم حرکاتى مشاهده مى کند که بنظرش زننده و ناروا هستند و روحا آزرده مى شود. پس با این مقدمات ، که آدمى طبعا خواهان خوبى است و میزانى براى پى بردن بخوبى در دست او هست ، چه بهتر که انسان براى پیشرفت اخلاقى خود از کارهاى پسندیده دیگران پیروى و از اعمال زشت آنان دورى کند. از لقمان حکیم پرسیدند: ادب از که آموختى ؟ گفت از بى ادبان که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از انجام آن پرهیز کردم .

ارزش انسان
على (علیه السلام ) فرمود:

قیمه کل امرى ما یحسنه .
ترجمه روایت شریفه :

ارزش هر مردى ، بسته به کارى است که آنرا بخوبى مى داند و انجام مى دهد.
شرح :

در انسان قوا و استعدادهاى عجیبى بودیعت نهاده شده است . اگر کسى آن استعدادها را بحال خود نهفته و راکد بگذارد بخود بلکه مى توان گفت بدیگران نیز ظلم کرده و چنانچه قوا و استعدادهاى نهانى را بمرحله بروز و ظهور در آورد، یعنى با پشتکار و حوصله ، از تعلیم و تربیت صحیح بهره یاب شد و در یک یا چند رشته سودمند دانشى تحصیل کرد و خلاصه از آن منابع درونى خویش بنحو شایسته اى بنفع خود و دیگران استفاده نمود، در این جهان پهناور از پرتو وجود خویش نام و رتبه این بدست آورده است .

و اما بعد از این حرکت و مقام یابى ، ارج و بهاى این آدم چه اندازه است ، مربوط بفضیلت و کمالى است که از او بمرحله ظهور رسیده و مردم از آن استفاده مى کنند تا به بینید مهارت و تخصصى که در رشته و کار خود دارد بچه میزان است ؟ و آن کار مفیدى که از او ساخته است چیست ؟ و میزان بهره مندى اجتماع از او تا چه پایه است ؟ از محاسبه و برآورد این مراتب ، بخوبى پى بارزش او خواهید برد.

افتخار و تکبر
على (علیه السلام ) فرمود:

ضع فخرک ، واحطط کبرک ، و اذکر قبرک .
ترجمه روایت شریفه :

افتخار خود را واگذار و از تکبر خویش دست بردار و گورت را بیادآر.
شرح :

انسان موجودى شریف و در صورت انجام وظیفه اشرف موجودات است . اما اگر منصب ها و علاقه ها و اعتبارات خویش را کنار بگذارد و اول و آخر خود را ملاحظه کند خواهد دید که در شمار موجودات ذره اى بیش نیست و در عین داشتن آن مقام و شرافت ، ضعیف است .

پس براى اینکه خود را گم نکند و مسیر خود را عوض ننماید و از راهى که شایسته و بایسته است منحرف نگردد، مى سزد که آغاز و فرجام خویش را هیچگاه فراموش نکند و پا از حد خود بیرون ننهد. چه اگر غیر از این کند و خواسته باشد بمباهات و افتخار چنگ زند دامنه خیال وسیع است و توهمات نابجا حد و حدودى ندارد، در نتیجه ادعاى بیخود نموده و راه تکبر و خودستائى در پیش مى گیرد، راه خطائى ، که صد در صد بضرر او تمام شده و بدون شک او را به سقوط و تباهى نزدیک مى کند.

آبرو
على (علیه السلام ) فرمود:

ماء وجهک جامد یقطره السؤ ال ، فانظر عند من تقطره .
ترجمه روایت شریفه :

آبروى تو (مانند یخ ) منجمد است . خواهش و سؤ ال کردن ، آن را آب مى کند و مى ریزد. پس بنگر نزد چه کسى آبروى خویش را مى ریزى .
شرح :

آدمى داراى حیثیت و آبروست و مسلما میل دارد در نگهدارى حیثیت و شخصیت خود نهایت کوشش را بعمل بیاورد. مادامى که تقاضا و خواهشى از کسى نکرده و دست ذلت بجانب کسى دراز ننموده آبروى او محفوظ است و خود او با عظمت و هیبت جلوه مى کند ولى وقتیکه خواهشى کرد خود را کوچک نموده و آن ابهت را از دست داده است منتها طرفى که از او خواهشى کرده اگر شخص بزرگ و شرافتمندى است بدون اینکه باین و آن بگوید در صورت امکان ، تقاضاى او را مى پذیرد، و در نتیجه ، خواهش ‍ کننده بمقصود خود رسیده و فقط نزد یکنفر باشاءن و شرافت خود را کوچک کرده است ، و البته کوچکى در برابر بزرگ منشان آنهم در مورد لزوم ، قابل تحمل است و چندان بر طبع دشوار نیست ، اما چنانچه طرف ، آدم فرومایه و بیمقدارى باشد، یا خواهش او را اصلا عملى نمى کند و یا اگر بکند ممکن است جریان حاجتمندى او را نقل مجالس ساخته و براى خود نمائى سر و صدا راه بیندازد و بالنتیجه تقاضا کننده یا بمقصود نرسیده و یا نزد عده اى خفیف و سبک گردد.

آزمایش مردم
على (علیه السلام ) فرمود:

فى تقلب الاءحوال ، علم جواهر الرجال .
ترجمه روایت شریفه :

در تحول اوضاع ، چهره هاى واقعى انسانها معلوم مى شود.
شرح :

سؤ ال : باطن مردم را از کجا باید شناخت ؟

جواب : از متانت و اقدام بجاى آنها یا حرکات و مسامحه بى مورد آنها. در چه وقت متانت و اقدام بجا یا حرکات و مسامحه بى مورد، معلوم مى شود؟ در مواقع عادى یا در مواقعى که استعداد و زمینه براى فعالیتهاى ضد و نقیض موجود باشد و بعبارت دیگر هنگامى که میدان براى تاخت و تاز وجود داشته باشد؟: مسلما در وضع عادى ، چیزى دستگیر انسان نمى شود. زیرا شرائطى وجود ندارد که افکار و مرامهاى موافق و مخالف ، بمعرض ظهور برسد و یا عملیاتى که حاکى از عقیده و مسلکى خاص باشد از کسى سربزند، و یا اخلاق و روشى که نمودار سجایا، فضائل و رذائل شخص باشد از آدمى آشکار گردد. ولى وقتى که اوضاع دگرگون شد و فراز و نشیبى در محیط اجتماع و یا زندگى افراد بعمل آمد، بهترین فرصت براى شناسائى مردم ست . زیرا در آن انقلابات سرشت آنها آشکار مى شود و هر آنچه هستند ظاهر مى گردند و پرده از روى حقیقت آنها برداشته مى شود.

آفرینش انسان
على (علیه السلام ) فرمود:

اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ، و یتکلم بلحم ، و یسمع بعظم ، و یتنفس من خرم .
ترجمه روایت شریفه :

از این انسان تعجب کنید که با قطعه اى پیه (چشم ) مى بیند و با قطعه اى گوشت (زبان ) سخن مى گوید و با تکه استخوانى (دستگاه شنوائى ) مى شنود و از سوراخى (مجراى بینى ) نفس ‍ مى کشد.
شرح :

انسان ، آرى انسان ! اعجوبه خلقت ، و شاهکار صنع پروردگار!. اگر کسى خلقت انسان را مورد مطالعه قرار دهد و در باره دستگاه بدن آدمى بدقت تفکر کند و قواى ظاهرى و باطنى او را تا آنجا که اطلاعات بشرى اجازه مى دهد زیر نظر بگیرد و در نظم و ترتیب خاصى که در کارخانه بدن آدمى حکم فرما است اندیشه نماید و در موادى که در آن بدن بکار رفته تا باین شکل و هیئت در آمده و از آن همه مزایاى انسانى بهره مند گردیده تاءمل کند قطعا مات و مبهوت مانده و در دریائى از شگفتى و حیرت غوطه ور مى گردد و بناچار اقرار و اعتراف خواهد کرد که انسان موجودى عجیب است .

آهسته و پیوسته
على (علیه السلام ) فرمود:

قلیل مدوم علیه ، خیر من کثیر مملول منه .

ترجمه روایت شریفه :

کار کمى که ادامه داشته باشد، بهتر است از کار بسیارى که آدم از آن خسته و ملول شود.
شرح :

گاهى در نظر انسان کارى خوب و پسندیده میآید و تصمیم مى گیرد بآن کار ادامه داده و آن را روش همیشگى خود قرار دهد، ولى چون آن کار سنگین و پر مشقت است بزودى از انجام آن خسته شده و از ادامه آن باز مى ماند و ممکن است سرانجام از کار نیک بطور کلى متنفر و باصطلاح ((زده )) شود. در صورتى که اگر آن کار را سبک تر بگیرد بطورى که بتواند همیشه آن را انجام دهد و احساس خستگى نکند بهتر است ، زیرا با این ترتیب دست او از عمل خیر کوتاه نشده و چه بسا بکارهاى نیک دیگرى هم موفق شود.

البته باید توجه داشت که این قائده عقلى در همه جا قابل پیروى است حتى در عبادات که هر چه بسیار باشند مطلوب هستند، نیز جارى مى باشد.
کتاب الهام از گفتار على علیه السلام / سید محمد تقى حکیم

منبع : غدیر

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید