حق از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه(1)

حق از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه(1)

حق از اساسی ترین و مهم ترین مفاهیم نهج البلاغه است. جایگاه رفیع حق در اندیشه و عمل علی، صدق حدیث پیامبراکرم(ص) را به اثبات می رساند که :« علیٌ مع الحق و الحق مع علی». حق از واژگان بسیطی است که گسترده ترین مصادیق را دارد، و از این حیث می توان آن را با واژه « وجود» یا « هستی» مقایسه کرد. برخی موضوعات مربوط به حق که در نهج البلاغه با تأکید مطرح گردیده، عبارت اند از: وصف حق؛ حقوق دو جانبه والی و مردم؛ اطاعت به شرط تطابق با حق؛ وصف امتی که حق ضعیف در آن پایمال است؛ میزان شناسایی حق مداران؛ آسیب شناسی انحراف از حق؛ حق سنگین؛ در عین حال گوارا است؛ گران نبودن حق بر علی؛ آمیختگی حق و باطل؛ تفاوت در صفوف باطل؛ حق در دل باطل؛ عترت پیامبر زمامداران حق اند؛ ارزش دیده ها و شنیده ها؛ حقوق الهی؛ حقوق برابر و حقوق مردم.

استناد: پهلوان، منصور( تابستان 1389)، حق از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، ص 13-32.

مقدمه

شاید بتوان گفت یکی از مفاهیم اساسی در کتاب شریف نهج البلاغه، مفهوم حق است. دراین کتاب گرانقدر متجاوز از سیصد بار از حق و مشتقات آن سخن به میان آمده و بر شناسایی و عمل به مقتضای آن تأکید شده است( المعجم المفهرس، محمد دشتی، صص 115-119)؛ هم چنانکه در قرآن کریم نیز بالغ بر سیصد بار واژه حق و مشتقات آن ذکر گردیده است( المعجم المهفرس، محمد فؤاد عبدالباقی، صص 208-212). جایگاه رفیع حق در اندیشه امام علی(ع) (ع)از مطاوی نهج البلاغه شریف به روشنی هویداست و تأمل در آن صدق کلام پیامبراکرم(ص)را اثبات می کند، که فرموده اند:
علی با حق و حق با علی است.
هم چنین احادیثی که علی را میزان اعمال نامیده است.

معنای لغوی و اصطلاحی حق

ابن فارس در معنای حق می نویسد:
الحاء و القاف اصل واحد و هو یدل علی احکام الشیء و صحته فالحق نقیض الباطل(معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 15).
حق معنای واحدی دارد و آن بر استواری یک شی و درستی آن دلالت دارد، و آن نقیض باطل است.
راغب اصفهانی می نویسد:
اصل الحق المطابقه و الموافقه کمطابقه رجل الباب فی حقه(2) لدورانه علی استقامه( المفردات، ص 125).
اصل حق به معنی مطابقت و موافقت است، مانند مطابقت پاشنه در، در جایگاه خود تا در آن، در به درستی بچرخد.
اما در معنای اصطلاحی، جرجانی می گوید:
در اصطلاح اهل معانی، حق حکم مطابق با واقع است، و آن بر اقوال و عقاید و ادیان و مذاهب اطلاق گردد، چون مشتمل بر چنین حکمی باشد؛ و مقابل آن باطل قراردارد. اما صدق فقط در اقوال است و مقابل آن کذب است و گاه فرق میان آن دو، بدین گونه گذارند که مطابقه در حق از جانب واقع؛ و در صدق از جانب حکم است؛( ترجمه از التعریفات).
با ملاحظه معانی لغوی و اصطلاحی حق می توان گفت این واژه دارای گسترده ترین مصادیق است، زیرا تمامی احکام مطابق و موافق با « هستی» حقیقت نام دارند، و از حیث بساطت و شمول می توان آن را با مفهوم «وجود» برابر دانست.
علی با حق و حق با علی است، اتحاد علی (ع)با حق او را در میان بندگان برگزیده و اولیای خدا ممتاز گردانیده است. در منابع بسیاری از کتب حدیث عامه و خاصه از پیامبراکرم(ص) منقول است که فرموده اند:(3)
علیٌ مع الاحق و الحق مع علی
از جمله:
– ابن قتیبه ی دینوری، متوفای 276، می نویسد:
اتی محمد بن ابی بکر فدخل علی أخته عایشه رضی الله عنها قال لها: أما سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: علی مع الحق و الحق مع علی ثم خرجت تقاتلینه بدم عثمان؟( الامامه و السیاسه ج1، ص 78).
محمد بن ابی بکر برخواهرش عایشه وارد شد و گفت: آیا از رسول خدا نشنیدی که می فرمود: علی با حق و حق با علی است؟ بعد از آن خروج کرده ای که به خونخواهی عثمان با او کار زار کنی؟
– محمد بن عیسی الترمذی، متوفای 279، می نویسد:
قال رسول الله- صلی الله علیه و آله- فی حدیث: رحم الله علیاً، اللهم أدر الحق معه حیثما دار( سنن الترمذی، ج 3، ص 166).
رسول خدا (ص)در حدیثی فرمود: خدا علی را رحمت کند، بارالها حق را به گرد او در آور هرجا که بچرخد.
حاکم نیشابوری، متوفای 405، حدیث فوق از سنن ترمذی را نقل کرده و سپس می نویسد:
حدیث صحیح؛ این حدیث صحیحی است.
-خطیب بغدادی، متوفای 463، از ام سلمه نقل می کند که گفت:
سمعت رسول الله- صلی الله علیه و آله- یقول: علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامه ( تاریخ بغداد، ج 14، ص 321).
از رسول خدا شنیدم که می فرمود: علی با حق و حق با علی است و آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا آن که در روز قیامت و کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
– ابن عساکر دمشقی، متوفای 571، روایت می کند که پیامبر به علی فرمود:
انت مع الحق و الحق معک حیثما دار( تاریخ دمشق، ج 6، ص 107)
تو به همراه حق و حق به همراه توست هرجا که باشد.
از احادیث فوق که در کتب عامه و خاصه به وفور نقل شده است. اتحاد علی با حق، به روشنی آشکاراست. همچنین احادیثی که علی را میزان اعمال خوانده است.

حق در نهج البلاغه

حق و حقوق از واژه های کلیدی نهج البلاغه است. در این کتاب از اوصاف حق، حقوق الهی، حقوق مردم، زمامداران حق، آمیختگی حق و باطل، حق در دل باطل، حقوق دوجانبه، آسیب شناسی انحراف از حق، تفاوت در صفوف باطل، اطاعت از والی به شرط تطابق با حق، اوصاف امتی که حق در آن پایمال است، و ده ها عنوان دیگر سخن به میان آمده است. در زیر به برخی عناوین فوق به نحو اختصار اشاره رفته است.

1. وصف حق

در نهج البلاغه اوصاف واقعی حق بیان شده و به تلقی مردم از آن در مقام قول و عمل اشاره شده است، از جمله فرموده است:
فالحق أوسع الاشیاء فی التواصف و أضیقها فی التناصف( خطبه 216، سطر1)
حق وسیع ترین اشیاء در وصف کردن و تنگ ترین اشیا در انصاف دادن است.
کلمه تواصف به معنی وصف کردن امری برای دیگری است، چنان که می گویند:
تواصف القوم الشیء ای وصفه بعضهم لبعض( القاموس المحیط، ج3، ص 204)
و کلمه تناصف به معنی به کار بستن انصاف با دیگران، استعمال می شود؛ می گویند:
تناصف القوم ای انصف بعضهم بعضاً( القاموس المحیط، ج 3، ص 200).
این بیان دلالت دارد که همگان حق را می شناسند و در وصف آن توانا هستند؛ اما در مقام رعایت انصاف و پذیرش حقوق دیگران، دایره آن بسیار تنگ، و عمل کردن براساس آن دشوار می شود.
دیگر از اوصاف حق در نهج البلاغه، سنگینی در عین گوارایی، آن است. چنان که فرموده است:
إن الحق ثقیلٌ مریءٌ و إن الباطل خفیفٌ و بیءٌ( حکمت 376)
حق سنگین و گوارا است و باطل سبک و کشنده.
واژه « مریء» به معنی گوارا است. چنان که می گویند:
طعامٌ مریءٌ؛ خورشی است گوارا و نیکو عاقبت( ترجمان اللغه، ذیل واژه)
و « وبیء» به معنی وخیم العاقبه و کشنده است. می گویند:
ارض وبیئه ای کثیر الوباء و هو المرض العام( شرح عبده، ج4، ص 90)؛
همچنین وباء به معنی هر مرضی است که شایع و عام باشد( ترجمان اللغه، ذیل واژه).

2. حقوق دو جانبه

در نهج البلاغه از حقوق دوجانبه افراد و گروه ها سخن رفته است. اگر والی بر مردم حقی دارد، مردم نیز بر حاکم حقوقی دارند. چنان که علی(ع) خود می فرماید:
ایها الناس إن لی علیکم حقاً و لکم علی حق( خطبه 34، سطر 9)
ای مردم! من بر شما حقی و شما نیز بر من حقی دارید.
این کلام دلالت دارد که حقوق والی بر رعیت یک جانبه نیست و همان گونه
که او بر رعیت حقی دارد، مردم نیز بر او حق دارند.
علی درخطبه دیگر فرموده است:
فإذا ادت الرعیه إلی الوالی حقه و أدی الوالی إلیها حقها عز الحق بینهم و قامت مناهج الدین…( خطبه 216، سطر 8)
پس چون مردم، حقوق والی را اداء کنند و والی نیز حق مردم را تأدیه کند، حق در میان آنان عزیز و راه های دین برپا می گردد…
نمونه دیگر، حقوق متقابل پدر و فرزند است. اگر پدر حقوقی بر فرزند دارد، فرزند نیز حقوقی بر پدر داراست. چنان که فرموده است:
إن للولد علی الوالد حقاً و إن للوالد علی الولد حقاً فحق الوالد علی الولد أن یطیعه فی کل شیء إلا فی معصیه الله سبحانه و حق الولد علی الوالد أن یحسن أسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن( همان، حکمت 399)
فرزند بر پدر حقی دارد و پدر نیز بر فرزند حقی داراست. اما حق پدر بر فرزند آن است که در هرامری جز نافرمانی خدا از او اطاعت کند و حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر او نهد و او را به نیکویی تأدیب کند و به او قرآن بیاموزد.

3. اطاعت مشروط

علی (ع)در نامه ای که به مردم مصر می نویسد و در آن مالک اشتر را به عنوان کارگزار خود معرفی می کند، فرموده است:
و أطیعوا امره فیما طابق الحق( نامه 38، سطر 4)
و از او مادامی که فرمانش مطابق حق است، اطاعت کنید.
این کلام امام علی(ع) دلالت دارد که اطاعت مطلق از والیان و حاکمان،
امری ناصحیح و نکوهیده است. زیرا ممکن است حاکمان غیرمعصوم به ناحق فرمان دهند. هرکس باید حق را بشناسد و در فرمان حاکمان هم بنگرد و اگر فرمان آنان مطابق حق بود به آن عمل کند.
همچنین لازم است ملاک های حق و باطل به طور دقیق شناخته شوند تا هرکس بتواند حق و باطل را از یکدیگر تمیز دهد. در غیر این صورت ممکن است افراد آنچه به سودشان باشد را حق انگاشته، و آنچه به زیانشان باشد را باطل بپندارند.

4. امت نامقدس

در احادیث پیامبراکرم(ص)و امیرالمؤمنین (ع)امتی که در آن حق ضعیفان به قاطعیت گرفته نشود، نامقدس معرفی شده است. علی در جمله ای فرموده است:
فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن (لن تقدس أُمه لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع ) ( نامه 53، سطر 110)
من در مواطن کثیره از پیامبر خدا (ص)شنیده ام که می فرمود: آن امتی که در آن حق ضعیف از زورمند به صراحت و قاطعیت گرفته نشود، مقدس نخواهد بود.
در معنی واژه « متتعتع» در منابع لغوی آمده است:
تعتع فی الکلام ای تردد فیه من عی( فرهنگ واژگان، ص 36)
به دلیل لکنت در زبان، سخن خود را تکرار کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1-استاد دانشگاه تهران pahlevan@ut.ac.ir
2-در المفردات چاپ قاهره« فی حقه» ثبت است، اما صحیح «و حُقه» است. در معجم مقاییس اللغه آمده است: و الحق: متلقی کل عظیمین و لا یکون الا صلبا قویا و من الحق من الخشب، کانه ملتقی الشیء و طبقه؛ ج 2، ص 81.
3- برای آشنایی بیشتر با احادیث عامه در این باب رجوع شود: احقاق الحق ج 5 صفحات 623 تا 638 و جلد 16، صفحات 384 تا 397.

منبع:نشریه النهج، شماره 29.

نویسنده:منصور پهلوان(1)
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید