خرافه باوری پیرامون زن(قسمت دوم و پایانی)

خرافه باوری پیرامون زن(قسمت دوم و پایانی)

نویسنده: فتحیه فتاحی زاده

ابزار بودن زن
عرب جاهلى ، زن را همچون ظرفى مى‌پنداشت که خودبه‌خود ارزشى ندارد ، بلکه ارزش همانا از آن مظروفش مى‌باشد و مى‌گفت : » و انما امهات الناس اوعیه . « ردپاى این تفکر ، در آیین یهود نیز مشاهده مى‌شود ؛ چنان که در عهد قدیم آمده است : ولیه پس از زاییدن ششمین پسر گفت : از این پس ، شوهرم مرا احترام خواهد کرد ؛ زیرا برایش شش پسر زاییده‌ام . پس او را » زبولون « ، یعنى احترام ، نامید . ) کتاب مقدس ، بى‌تا ، سفر پیدایش ، 20 : 30 )
اسلام این اندیشه خرافى را ابطال نمود و زن را نه به عنوان ظرفى که تنها به کار نگه‌دارى مظروف آید ، بلکه زمین حاصلخیزى معرفى کرد که » انسان « محصول اوست : ) نسآؤکم حرث لکم حرثکم أنى شئتم … ( ) بقره : 223 ) ؛ زنان شما کشتزار شمایند ، پس براى کشت ) فرزند صالح ( به آنها نزدیک شوید .
ممکن است در نگاه اول ، پذیرش این تعبیر قرآنى براى برخى افراد دشوار آید که چرا قرآن مرد را زارع و زن را مزرعه دانسته که مرد هرگاه و هرگونه که مایل باشد ، بتواند از او بهره گیرد ؟!
سید قطب این آیه را در جهت تبیین اهداف زناشویى برشمرده و معتقد است : تعبیر » حرث « اشاره به تولیدنسل و بقاى نوع بشر دارد . از اینجا مى‌توان به ژرف‌نگرى اسلام پى برد ؛ چرا که انسان را با همه امیال و نیازمندى‌هایش پذیرفته و این طور نیست که فقط به نیازهاى روحى و معنوى او بها داده باشد ، بلکه مجموعه نیازمندى‌هاى جسمى و روحى بشر مورد نظر اسلام است . ) سید قطب ، 1400 ، ج 1 ، ص 242 )
علامه طباطبائى پرده از ظرافت تشبیهى که در آیه به کار رفته ، برگرفته و مى‌نویسد : نسبت زنان به جامعه انسانى ، همانند کشت زرع است براى انسان ؛ همان‌گونه که براى بقاى نوع بشر ، نیاز به کشت و زرع و کشتزار است ، به گونه‌اى که بدون آن حیات بشرى ممکن نیست . بشر براى ادامه حیات خویش و به وجود آمدن نسل‌هاى بعدى ، نیاز به زن دارد ؛ چرا که خداوند ، تکون آدمى را در رحم زنان قرار داد و از سویى ، مرد را علاقه‌مند به زن قرار داد و میان آنها مودت و رحمتى توأم با عشق و علاقه آفرید . با آمیزش این دو صنف است که نوع بشر به حیات خویش ادامه مى‌دهد . ) طباطبائى ، 1983 ، ج 2 ، ص 283 )
با این بیانات ، مناسب است که زن را محل تجلى فعل الهى ، یعنى خلق انسان و روح از ناحیه پروردگار بدانیم ؛ زیرا نه تنها تکوین جسم جنین ، بلکه تعالى روح او نیز در رحم مادر صورت مى‌گیرد و اگر زن نباشد نسل آدمى منقطع مى‌شود . قرآن با تعبیر » حرث « مى‌فهماند که زن مانند ظرف نیست ، بلکه همچون زمین حاصلخیزى است که مواد فراوانى را به بذر مى‌دهد و در رشد و تکون جسمى و روحى فرزند سهیم است .

زنده به گور کردن دختران
زنده به گور کردن دختران یکى از دردناک‌ترین خرافه‌هاى عصر جاهلى به شمار مى‌رود که در آیات قرآن و سیره نبوى بدان پرداخته شده است . گرچه برخى معتقدند این پدیده شوم در همه قبایل رواج نداشته و در قبیله بنى‌تمیم ) یا بعضى از قبایل دیگر ( بوده است ) آلوسى ، بى‌تا ، ج 3 ، ص 42 ) ، اما بى‌تردید ، موضوعى قابل توجه بوده که اسلام با این همه تأکید از آن سخن به میان آورده است .
به اعتقاد برخى محققان ، زنده به گور کردن دختران اختصاص به عرب نداشته ، بلکه در سایر اقوام و ملل نیز این عادت رواج داشته است . در مصر ، یونان ، رومانى و قبایل استرالیایى به دلایل مختلف از جمله اعتقاد به حلول ارواح و نیز ترس از فقر به این عمل دست مى‌زدند . ) على ، 1978 ، ج 5 ، ص 98 )
به گواهى تاریخ ، مى‌توان گفت که این خرافه در اکثر اقوام بدوى و قرون وسطایى رواج داشته است . آنان به علل مختلف و به اشکال گوناگون دختران خود را مى‌کشتند . براى مثال ، چینى‌ها عقیده داشتند که دختردار شدن دلیل عدم رضایت ارواح اجداد از پدر خانواده است که بدین وسیله او را تنبیه و جریمه کرده‌اند . ) سحمرانى ، 1417 ، ص 44 )
ناگفته نماند در کتب تاریخى به نمونه‌هایى هر چند اندک برمى‌خوریم که با این پدیده شوم مبارزه کرده‌اند . ماجراى » صعصعه بن ناجیه « را اغلب مورخان گزارش کرده‌اند : وى در حالى که اسلام آورده بود ، خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رسید و گفت : در جاهلیت عملى انجام داده‌ام ، آیا به حال من سودى دارد ؟ حضرت فرمود : عمل تو چیست ؟ جواب داد : روزى دو شتر آبستن از من گم شد ، بر شترى سوار شده و به جست‌وجو پرداختم . از مردى که در کنار خیمه‌اى نشسته بود از شترانم جویا شدم . نشانى آن دو را پرسید ، جوابش دادم . گفت : شترانت را یافته‌ام و اینک نزد من هستند . در همین حال ، پیرزنى از عقب خیمه درآمد . آن مرد از او پرسید : چه زایید ؟ بدون اینکه منتظر جواب بماند ، ادامه داد : اگر پسر باشد که با ما شریک مال و زندگى و وارث ما خواهد شد و اگر دختر باشد که به خاکش مى‌سپاریم . پیرزن جواب داد : دختر است . صعصعه ادامه داد : اى رسول خدا ! نمى‌دانم چه انقلابى در من پدید آمد که بى‌اختیار به آن مرد گفتم : آیا این دختر نوزاد را مى‌فروشى ؟ گفت : هرگز شنیده‌اى عرب بچه فروش باشد ؟! گفتم : نفروش ، بلکه در مقابل احسان و بخشى ، او را به من ببخش . گفت : حاضرم به همان دو شتر و شترى که بر آن سوارى مبادله کنم . راضى شدم ؛ شترها را دادم و دختر را گرفته و به دایه‌اى سپردم . از آن پس ، این روش را ترک نکردم و تاکنون دویست و هشتاد دختر را به بهاى سه شتر براى هر یک ، از مرگ نجات دادم . حضرت پاسخ داد : این کار تو بابى از نیکى برایت بوده و از جانب خداوند نیز اجر خواهى داشت ؛ چون به شرف اسلامى نیز توفیق یافتى . ) آلوسى ، بى‌تا ، ج 3 ، ص 46 )
مبارزه اسلام با زنده به گور کردن دختران : در آیاتى از قرآن کریم از این خرافه و عادت زشت یاد شده است تا زشتى این کردار جاهلى را قطعى نماید . آیات 59 – 58 نحل با اشاره به عکس‌العمل مردان عصر جاهلى در مقابل دختردار شدن ، از ظلمى که در آن روزگار بر دختران مى‌رفت ، پرده برمى‌دارد و با بیانى رسا آن عصر تاریک را ترسیم مى‌کند که پدر به وقت دختردار شدن متوارى مى‌شد و به فکر فرومى‌رفت با او چه کند ؟ آیا او را رها سازد و با ذلت بزرگش کند و یا به دل خاک سپارد ؟! ) همان ، ج 3 ، ص 51 )
مسئله زنده به گور کردن دختران به حدى در قرآن زشت و منفور معرفى شده که رسیدگى به این موضوع را در آخرت ، به عنوان یکى از حوادث مهم رستاخیز مى‌داند . ) تکویر : 9 )
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله نیز در سیره فعلى و قولى خود با این خرافه مبارزه مى‌کرد و بر کرامت انسانى دختر تأکید مى‌فرمود . آن حضرت از تولد دختر به گشوده شدن ناودان رحمت الهى یاد مى‌کند . در روایتى آمده است : وقتى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خبر دادند خداوند به او دخترى عطا کرده ، نگاه حضرت به صورت اصحابش افتاد و چون آثار ناخشنودى را در چهره‌ى آنان ملاحظه نمود ، فرمود : مالکم ؟ ریحانه اشمها و رزقها على الله عزوجل ) حر عاملى ، 1391 ، ج 15 ، ص 102 ) ؛ این چه حالتى است که در شما مى‌بینیم ؟ خداوند گلى به من داده ، آن را مى‌بویم ] و اگر نگران روزى او هستید [ روزى‌اش با خداست .
در کلام دیگرى ، رسول گرامى صلى الله علیه و آله دختر را تحفه‌اى ارزشمند معرفى مى‌کند : نعم الولد البنات ، ملطفات ، مجهزات ، مؤسسات ، مفلیات ) همان ، ص 100 ) ؛ چه خوب فرزندى است دختر ! هم با محبت است ، هم کمک‌کار است ، هم مونس است و هم پاک و پاک کننده .
از این رو ، وقتى قیس نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده و اعتراف مى‌کند : جهل و نادانى بسیارى از پدران را بر آن داشت تا به دست خویش دختران خود را زنده به گور کنند ، من نیز چنین کردم ، و آنگاه به تفصیل ماجراى تکان دهنده زنده به گور کردن دخترانش را بازگو مى‌کند، در حالى که اشک حزن از دیدگان مبارک حضرت فرومى‌ریزد ، مى‌فرماید : من لا یرحم ، لا یرحم ؛ آنکه رحم نکند ، بر او رحم نشود . آنگاه به قیس ، که پرسید : اینک براى تخفیف بار گناهم چه کنم ؟ پاسخ داد : اعتق عن کل مولوده نسمه ؛ به عدد دخترانى که کشته‌اى کنیزانى آزاد کن . ) آلوسى ، بى‌تا ، ج 3 ، ص 44 )

خرافات در حوزه‌ى احکام و شرایع دینى
اینک نمودهایى از خرافه را برمى‌شماریم که در حوزه‌ى احکام و شرایع طبقه‌بندى شده است . تفکر جاهلى برخى از احکام و دستورات دینى را به رأى خود دچار تحریف کرده و به خرافاتى آمیخته است . در ذیل به برخى از این خرافات اشاره مى‌شود :

کناره‌گیرى از زن
یکى از عادات خرافى دوره جاهلیت ، کناره‌گیرى از زنان حائض بود ، به گونه‌اى که همنشینى و هم سفره شدن از آنان تا زمان پاکى منقطع مى‌شد . به نظر مى‌رسد این عادت از یهود به آنان سرایت کرده باشد ؛ چون یهود با تمسک به شریعت خویش ، زن را در حال حیض ، نجس مى‌داند . ) دروزه ، 242  1964 )
آیین یهود ، دستورالعمل شدیدى مبنى بر کناره‌گیرى مطلق از زنان در دوره عادت ماهانه دارد ، به گونه‌اى که نشست و برخاست و تماس با آنان را موجب نجس شدن بدن و لباس انسان مى‌داند . در تورات آمده است : زن تا هفت روز بعد از عادت ماهانه‌اش شرعا نجس خواهد بود . در آن مدت ، هر کس به او دست بزند تا غروب نجس خواهد شد و او روى هر چیزى بخوابد یا بنشیند ، آن چیز نجس خواهد شد . اگر کسى به رختخواب آن زن یا به چیزى که او روى آن نشسته باشد دست بزند ، باید لباس خود را بشوید و غسل کند و شرعا تا غروب نجس خواهد بود . مردى که در این مدت با او نزدیکى کند شرعا تا هفت روز نجس خواهد بود و هر رختخوابى که او روى آن بخوابد نجس خواهد بود . ) کتاب مقدس ، بى‌تا ، سفر لاویان ، 24 – 19 : 15 )
ویل دورانت نیز وضعیت زن را در دوره‌هاى نخستین ، تحقیرآمیز دانسته است . در میان ملل اولیه ، از لحاظ تحریم ، زن رتبه اول را داشته است . آنان با هزاران خرافه ، علتى مى‌تراشیدند که زن را نجس و خطرناک و غیرقابل لمس معرفى کنند . این کیفیت قطعا ساخته شوهران ناکامى است که زن را سرچشمه هر بدبختى دانسته و این اسطوره‌ها و افسانه‌ها را پرداخته‌اند . این داستان‌ها منحصر به آیین یهود و مسیحى نیست ، بلکه در میان اساطیر بت‌پرستان نیز وجود دارد .
مهم‌ترین محرمات در نزد ملت‌هاى اولیه ، مربوط به دوره حیض زن بوده است ؛ هر کس یا هر چیز که با او در این هنگام لمس پیدا مى‌کرد اگر انسان بود فضیلت خود را از دست مى‌داد و اگر جز انسان بود ، فایده‌اش از بین رفت . وضع حمل نیز نجس بوده و موجب نجاست زنان مى‌شد و پس از آن لازم بود آداب خاصى به کار رود تا زن از نجاست بیرون آمده ، طاهر شود . هم خوابگى با زن نه تنها در ایام حیض ، بلکه در تمام دوران باردارى و شیر دادن میان قبایل اولیه حرام به شمار مى‌رفت .
شاید این از ابداعات خود زنان بود تا بتوانند به این ترتیب ، راحتى خود را بیشتر حفظ کنند ؛ ولى علت‌هاى اصلى به زودى فراموش مى‌شود و زن وقتى چشم باز مى‌کند ، خود را در نظر دیگران نجس مى‌بیند و کم‌کم خود نیز این نجاست را باور مى‌کند و حیض و باردارى را همچون ننگى تلقى مى‌نماید . از همین تحریمات و امثال آنهاست که حس حیا و گناهکارى و نجاست و ناپاکى روابط جنسى پدیدار شده است ؛ نیز از همین‌هاست که زهد و عزب ماندن رهبانان و فرمان‌بردارى و زیردستى زنان پدیدار گشته است . ) دورانت ، 1376 ، ج 1 ، ص 85 – 84 )
صرف‌نظر از درستى یا نادرستى تحلیل که ویل دورانت نموده است ، به هر حال ، قرآن کریم دوره حیض را نوعى اذیت براى زنان مى‌داند : ) و یسألونک عن المحیض قل هو أذى فاعتزلوا النساء فى المحیض و لا تقربوهن حتى یطهرن فاذا تطهرن فأتوهن من حیث أمرکم الله ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین ( ) بقره : 222 ) ؛ از تو درباره عادت ماهانه ] زنان [ مى‌پرسند . بگو آن رنجى است ، پس هنگام عادت ماهانه از ] آمیزش با [ زنان کناره‌گیرى کنید …
تعبیر » اذى « واژه‌اى براى کنه حقیقت عادت ماهانه است ؛ زیرا نوعى اذیت و زحمت براى زنان شمرده شده و تلوحیا ضرورت رعایت حال آنان را در این ایام بیان مى‌کند و نباید موجبات طرد و تحقیرشان را فراهم نمود . در واقع ، این آیه پاسخ به سؤال برخى از مسلمانان درباره زن حائض مى‌باشد که در این آیه با به کارگیرى واژه » اذى « زن را در این امر مقصر نمى‌داند ، بلکه صرفا دستور ترک مقاربت را مى‌دهد . با توجه به این دستورالعمل ، اسلام به شخصیت زنان حرمت نهاده و روش تحقیرآمیز ارباب برخى از مذاهب از قبیل یهود و زرتشت را در این حالت نهى مى‌کند .

محرومیت زن از برخى نعمت‌ها
مواهب نظام هستى براى بهره‌گیرى انسان است و در این بهره‌گیرى میان زن و مرد تفاوتى نیست . هر چه عنوانى » حلال « و » مباح « دارد براى همه قابل استفاده است . اما در روزگاران جاهلى ، زن از برخى بهره‌گیرى‌ها محروم شد . یکى از احکام غلط و خرافى دوره جاهلیت محروم کردن زنان از گوشت برخى حیوانات است . قرآن کریم مى‌فرماید : » و گفتند آنچه در شکم این دام‌هاست اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است و اگر ) آن جنین ( مرده باشد ، همه آنان ] از زن و مرد [ در آن شریکند . « ) انعام : 139 )
این حکم بیانگر تبعیضى آشکار میان زن و مرد است ؛ زیرا آنچه خوب بود ، مخصوص مردان بود و آنچه بد بود ، سهمى از آن به زنان داده مى‌شد .
این آیه از جنین حیوانات بحث مى‌کند که اگر زنده متولد شد آن را مخصوص مردان مى‌دانستند و اگر مرده متولد مى‌شد ) که زیاد مورد رغبت و میل آنها نبود ( زن و مرد را در آن شریک مى‌دانستند .
قرآن پس از بیان این حکم سخیف و باطل ، کیفر آنان را گوشزد مى‌کند و با دو تعبیر این عمل را محکوم مى‌کند : نخست اینکه تحریم چیزهاى مباح افترایى بر خداوند است ؛ زیرا معتقد بودند خدا آنها را حرام کرده است . دیگر آنکه آنان گمراه شده و هیچ‌گاه در مسیر هدایت نبوده‌اند .
نظر به اینکه آیه و آیات قبل از آن به قسمتى از احکام خرافى و عادات زشت جاهلى پرداخته‌اند ، بى‌مناسبت نیست که سخت ابن‌عباس را درباره این سوره بیاوریم : اگر کسى بخواهد میزان عقب‌ماندگى اقوام جاهلى را بداند ، آیات سوره انعام را بخواند . ) جمعى از نویسندگان ، 1366 ، ج 5 ، ص 459 )

ازدواج تحمیلى
زنان در عصر جاهلى تحت تصرف و تملک اولیاى خویش بودند و هیچ حقى نسبت به انتخاب همسر نداشتند . چنانچه قبلا ازدواج کرده بودند ، ازدواج مجدد آنان با اراده و تصمیم اولیاى آنان انجام مى‌گرفت . اسلام آمد و این حق مسلم را به زنان بازگرداند و به آنان در انتخاب همسر ، آزادى و استقلال بخشید : ) و الذین یتوفون منکم و یذرون أزواجا یتربصن بأنفسهن أربعه أشهر و عشرا فاذا بلغن أجلهن فلا جناح علیکم فیما فعلن فى أنفسهن بالمعروف و الله بما تعملون خبیر ( ) بقره : 234 ) ؛ ) و الذین یتوفون منکم و یذرون أزواجا وصیه لأزواجهم متاعا الى الحول غیر اخراج فان خرجن فلا جناح علیکم فى ما فعلن فى أنفسهن من معروف و الله عزیز حکیم ( ) بقره : 240 )
نظرخواهى رسول اکرم صلى الله علیه و آله از حضرت فاطمه علیهاالسلام درسى بود براى پدرانى که خود را اختیاردار دختر خویش دانسته و به جاى او تصمیم مى‌گرفتند .
بر این اساس ، وقتى دخترى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمده و مى‌گوید : پدرم مرا به ازدواج پسرعمویم درآورده است ، رسول گرامى صلى الله علیه و آله حق انتخاب را به دختر مى‌دهد . دختر مى‌گوید : من به این ازدواج تن دادم ولى قصدم آن بود که زنان بدانند پدران در این کار اختیار ندارند . ) ابن‌ماجه ، 1359 ، ج 1 ، ص 602 )
ابن‌عباس نقل مى‌کند : دخترى باکره نزد پیامبر آمد و گفت : پدرم مرا به ازدواجى ناخواسته مجبور نموده است . پیامبر صلى الله علیه و آله اختیار را به دختر داد . ) همان ، ص 603 )
خذام دختر خنساء از ازدواجى که پدرش بر او تحمیل کرده بود ، نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله شکایت برد . رسول اکرم صلى الله علیه و آله ازدواج را برهم زد و فرمود : هرگونه مى‌خواهد ازدواج کند ؛ او نیز با ابولباله ازدواج کرد . ) قرطبى ، 1415 ، ج ، 316  4 )

ارث زوجیت
عرب جاهلى ، زن را با وجود نارضایتى او به ارث مى‌برد و این یکى از احکام خرافى در عصر جاهلیت است . در این دوران ، زن در ردیف سایر کالاها و اموال میت به شمار مى‌آمد و به این ترتیب ، اختیار و استقلال این موجود مستقل نادیده گرفته مى‌شد . ) رشید رضا ، بى‌تا ، ج 4 ، ص 454 – 453 / عماره ، 1417 ، ص 76 – 75 )
البته این رسم غلط تنها در بین عرب رواج نداشته است ، بلکه اقوام دیگرى از جمله یهود ، زنان را جزو دارایى مرد برشمرده و همانند سایر کالاها به ارث مى‌بردند و وارث مى‌توانست او را بفروشد یا نگه دارد . ) حوفى ، بى‌تا ، 257 ) بدین‌سان ، در دوره جاهلیت تعلق یک سویه زن به مرد ، آنچنان شدید بود که زن، پس از ازدواج به مالکیت مرد درمى‌آمد ، به گونه‌اى که هرگاه مردى از دنیا مى‌رفت و همسر و فرزندانى به جا مى‌گذاشت ، در صورتى که آن همسر ، نامادرى فرزندان بود ، آنان نامادرى را همانند اموال او به ارث مى‌بردند ؛ به این صورت که حق داشتند با نامادرى خود – بى‌هیچ مهریه و عقدى – ازدواج کنند یا او را به ازدواج دیگرى درآورند یا او را از ازدواج کردن منع کنند . ) على ، 1978 ، ج 5 ، ص 535 )

نتیجه
با پژوهش و بررسى اجمالى دیدگاه اسلام ، نکات ذیل در خصوص زن قابل دریافت است :
1- حقیقت وجودى زن و مرد ، دو حقیقت مستقل بوده و زن وجودى تبعى و طفیلى مرد نیست .
2- اصل و ریشه زن همچون مرد ، طهارت و پاکى است و قرآن کریم ، شیطان را
دشمن انسان مى‌داند نه دشمن مردان .
3- فرهنگ اسلام در روابط انسان بر بعد انسانى تکیه دارد و ذکورت و انوثت را ضامن بقاى نسل آدمى مى‌داند .
4- به نظر مى‌رسد ریشه حکم کناره‌گیرى از زن حائض به یهود بازگردد . قرآن کریم با تعبیر » اذى « مى‌فهماند که نوعى زحمت و اذیت براى زنان است و باید رعایت حال آنان در این ایام بشود .
5- محروم کردن زن از گوشت برخى حیوانات یکى از احکام خرافى و غلط بوده است. اسلام این حکم را سخیف و باطل اعلام کرد .
6- زنان در تفکر جاهلى تحت تسلط اولیاى خویش بودند و نسبت به انتخاب همسر حقى نداشتند . اسلام این حق را به آنان بازگرداند . همچنین در عصر جاهلیت ، زنان مانند اموال متوفا به ارث مى‌رسیدند که اسلام از آن جلوگیرى کرد و به او شخصیت انسانى‌اش را بازگرداند .
بدین‌سان ، اسلام در جهت رشد حیات فکرى و عقلانى جامعه تلاش کرد تا مردم درست بیندیشند و حقیقت را از خرافه بازشناسند .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید