مقام علمی شیخ مفید

مقام علمی شیخ مفید

نویسنده: دکتر علی اکبر ولایتی

1. مقام علمی شیخ مفید از نظر منابع تاریخی و اندیشمندان اسلامی
فعالیت علمی شیخ مفید در شاخه های متعدد علوم دینی به علاوه ابتکار و نوآوری و جهد و اجتهاد این شخصیت در بسیاری از زمینه ها و رشته ها سبب شده که علما و اندیشمندان همواره به نیکی از وی یاد کنند و مقام علمی او را گرامی بدارند. در بسیاری از کتب رجال و تذکره ها تمجید و ستایش از شیخ مفید دیده می شود و احترام فراوانی که مؤلفان و نویسندگان و علما به این شخصیت گذاشته اند امری آشکار است.
محمد بن سلیمان تنکابنی در کتاب قصص العلما، وی را چنین توصیف می کند: « شیخِ سدید و فاضل عمید و متکلمِ وحید و مناظر و مجادلِ فرید، آن که سه توقیع در سه سال از ناحیه ی مقدسه برایش اصدار یافت. » ( تنکابنی، ص 514 ).
نجاشی، رجالی و شاگرد برجسته ی شیخ، درباره ی استاد خود می نویسد: « جایگاه والای او در فقه و کلام و روایت و وثاقت و دانش مشهورتر از آن است که وصف شود » ( نجاشی، ص 327 ).
« حضرت صاحب الزمان – صلوات الله علیه – او را ملقب به مفید فرمود »؛ این نکته ای است که مؤلف مَعالِمُ العلماء، ابن شهرآشوب ( ص 112 )، در ذکر بزرگی شیخ عنوان می دارد.
مؤلف ریحانه الادب در کتاب ارزشمند خود شیخ مفید را « از ارکان فقها و متکلمین فرقه ی حقه، عابد و زاهد و متقی و فقیهی بارع، اصولی جامع، متکلم جدلی، محدث رجالی، دارای فضائل علمیه و عملیه، جامع کمالات نفسانیه، حاضر الجواب و کثیر الروایه » معرفی می کند که به عبادات و صدقات حرصی وافر داشت [ … ] « بالجمله وثاقت و جلالت علمی او مسلم عامه و خاصه و مستغنی از بیان و اعلم و اوثق اهل زمان خود بوده و ریاست علمیه امامیه در زمان خود بدو منتهی و در فقه و حدیث و کلام مرجع استفاده ی فحول و با اهل هر مذهبی مناظره ها داشته است » ( مدرس تبریزی، ص 361 ).
علامه ی حلی درباره ی شیخ می گوید: « از بزرگ ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آن هاست. کلیه ی دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نموده اند. فضل و دانش وی در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آن است که به وصف آید. او موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست دینی و علمی طائفه ی شیعه ی امامیه در زمان او به وی منتهی شد » ( دوانی، ج3، ص 232 ).
علامه ی بحرالعلوم او را « استاد استادان بزرگ و رئیس رؤسای ملت اسلام، گشاینده ی درهای تحقیق با اقامه ی دلیل و برهان با بیان روشن خویش، سرکوبگر فرقه های گمراه [ … ] معرفی می نماید. ‌» ( همان، ص 234 ).
مؤلف کتاب مجالس المؤمنین هم از شیخ این گونه یاد می کند:
« مجتهدی قدسی ضمیر، و متکلمی نحریر، شاهبازی تیزآهنگ، و بدیهه پردازی فیروزچنگ، اشاعره از سطوت مناظره ی او در کنج اعتدال، و حال ارباب اعتزال از دهشت مباحثه ی او مانند [ … ] » ( شوشتری، ص 147 ).

2. مناظره های شیخ مفید
مناظره های شیخ مفید با اشخاص و افراد شاخص آن هنگام، که بیش تر از علمای سنی بودند، جایگاه علمی شیخ را بیش تر نشان می دهد. در این جا نگاهی به روایت دو مناظره ی شیخ داریم.

الف. مناظره ی شیخ مفید با عمر بن خطاب
طبرسی در کتاب احتجاج از شیخ ابوعلی حسن بن محمد رِقّی، نقل می کند که شیخ مفید فرمود: « شبی در خواب دیدم گویا به راهی می روم، ناگاه چشمم به جمعیتی افتاد که به گرد مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آن ها قصه می گفت، پرسیدم آن مرد کیست؟ گفتند: عمر بن خطاب است. نزد عمر رفتم. دیدم مردی با او سخن می گوید، ولی من سخن آن ها را نمی فهمیدم، سخنانش را قطع کرد و به عمر گفتم: بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیه غار( توبه: 40) چیست؟
عمر گفت: شش نکته ای که در این آیه وجود دارد بیانگر فضیلت ابوبکر است. آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد:
1. خداوند در قرآن از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد کرده، و ابوبکر را دومین نفر قرار داده است ( ثانِی اثنان )؛
2. خداوند در این آیه آن دو ( پیامبر و ابوبکر ) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده، و این بیانگر پیوند آن دو است ( ا‍ِذْ هُما فی الغار)؛
3. خداوند در آیه ی مذکور، ابوبکر را صاحب ( رفیق ) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌یاد کرده که حاکی از درجه ی بالای ابوبکر است ( اِذْ یقول لِصاحِبِهِ)؛
4. خداوند از مهربانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوبکر خبر داده، آن جا که پیامبر به ابوبکر می فرماید: « لا تَحْزَن: غمگین نباش »؛
5. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دوی ما به طور مساوی و مدافع ماست ( إنَّ الله مَعَنا )؛
6. خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر داده است؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت ( فَاَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیه ).
این شش نکته بیانگر برتری ابوبکر است، که تو و دیگران قدرت ردّ آن را ندارید.
شیخ مفید(رحمه الله) می گوید: من به او گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی، ولی من به یاری خدا به همه ی آن شش نکته پاسخ می دهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را می پراکند، و آن این است:
1. دومین نفر قراردادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست؛ زیرا مؤمن با مؤمن، و هم چنین مؤمن با کافر، در یک جا قرار می گیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آن ها را ذکر کند می گوید دومین آن دو ( ثانی اثنان )؛
2. ذکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر در کنار هم نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیرا در یک جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یک جا جمع می شوند، چنان که در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که شرافتش از غار ثور بیشتر است، مؤمن و منافق با هم می آمدند و در آن جا کنار هم اجتماع می کردند، از این رو در قرآن می خوانیم: «فَمَالِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ‌؛ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ‌؛ این کافران را چه می شود که با سرعت نزد تو می آیند، از راست و چپ، گروه گروه » ( معارج: 36-37). و هم چنین در کشتی نوح (علیه السّلام) هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان، دلیل فضیلت نیست.
3. اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست؛ زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنان که خداوند در قرآن می فرماید: « قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یُحَاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ: دوست ( با ایمان ) او ( ثروتمند مغرور و بی ایمان ) که با او به گفت و گو پرداخته بود، گفت: ‌آیا به خدایی که تو را از خاک آفریده کافر شدی؟ » (کهف: 37 ).
4. این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « لا تَحْزَن: محزون مباش » این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او، زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه، اگر اطاعت بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن نهی نمی کرد پس گناه بود. این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « إِنَّ الله مَعَنا: خدا با ماست » دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه منظور شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تنهایی است، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع می کند، چنان که خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‌: ما ذکر ( قرآن ) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم » (حجر: 9 ).
5. این که گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، با ظاهر سیاق آیه مخالف است؛ زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشگر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌باشد، اگر بخواهی بگویی هر دو ( سکینه و یاری لشکر نامرئی ) برای ابوبکر بود، باید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌را در این جا از نبوت خارج سازی، پس سکینه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد؛ زیرا او در این مورد ( در غار ) تنها کسی بود که شایستگی آرامش داشت، ولی در قرآن در مورد دیگر که هر دو آمده است، چنان که در قرآن ( فتح: 26 ) می خوانیم: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ: خداوند آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان فرو فرستاد ». بنابراین، اگر به این جمله ( آیه ی غار ) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است. شیخ مفید گوید: او ( عمر ) دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم ( طبرسی، ج2، ص 657-663 ).
این مناظره اگرچه در خواب بوده اما قوت استدلال شیخ در آن عیان است و شخصیت جدلی و تسلط او بر مباحث کلامی و حدیثی را به خوبی نمایان می سازد.

ب. مناظره شیخ مفید با قاضی عبدالجبار معتزلی
مؤلف قصص العلماء در این باره می نویسد: ‌« شیخ چون از موطن خود هجرت کرد و به بغداد آمد و در مجلس درس قاضی عبدالجبار معتزلی وارد شد و در صف نعال بنشست، پس گفت که: ای قاضی، اگر اذن باشد مسئله ای سؤال کنم. قاضی اذن داد. شیخ فرمود که حدیث غدیر خم آیا مسلم است یا نه؟ قاضی گفت که مسلم است. شیخ گفت که مراد از مولا چه باشد؟ قاضی گفت: مراد اولاست. شیخ گفت: پس چرا خلاف میان سنی و شیعه واقع است در تعیین امام؟ قاضی گفت: ای برادر، خبر غدیر روایت است و خلافت ابوبکر، درایت و عاقل درایت را به جهت روایت ترک نکند؛ بلکه درایت مقدم است. شیخ فرمود که چه می گویید در این حدیث که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ” یا عَلی حَرْبُکَ حَرْبِی و سِلْمُک سِلمِی؟ ” قاضی گفت: صحیح است. شیخ فرمود: چه گویی در اصحاب جمل که با علی جنگ کردند؟ قاضی گفت که: ایشان توبه کردند. شیخ فرمود که: جنگ درایت است و توبه، روایت و مرد عاقل درایت را ترک نکند به جهت روایت؛ زیرا که درایت مقدم است بر روایت. قاضی ساکت شد و از اسم شیخ سؤال کرد. پس، از جای خود برخاست و شیخ را بر جای خود نشاند و گفت: ” اَنتَ المُفیدُ حقّاً “. وجوه علمی مجلس متغیر شدند. قاضی گفت: ای علما، از جواب او عاجز مانده ام. اگر شما را جوابی است، بگویید تا او برخیزد و به مقام خود نشیند. پس سلطان عضدالدوله چون این ماجرا بشنید، به جهت شیخ مرکبی خاص با زین و لجام زرین و صد دینار و زر خلیفتی که هر دینار آن ده دینار بود و یک غلام عطا کرد و هر روز، ده من نان و پنج من گوشت برای مجلس او مقرر داشت و جبه ای و دستار نیکویی بدو عطا کرد، پس آن جناب به لقب مفید ملقب شد » ( تنکابنی، ص 514-515؛ مدرس تبریزی، ص 361-362 ).
مؤلف مجالس المؤمنین نیز این گونه به مناظره ی مزبور پرداخته است:
« در عصر شیخ مفید (رحمه الله)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنن، در بغداد مجلس درسی داشت و به نام ” قاضی عبدالجبّار ” خوانده می شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود. پس از لحظه ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: آیا اجازه می دهی در حضور این دانشمندان سؤالی از شما کنم؟ قاضی گفت: بپرس. شیخ مفید گفت: این حدیثی که شیعیان روایت می کنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در صحرای غدیر، درباره ی علی (علیه السّلام) فرمود: « مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ » آیا این حدیث صحیح است و یا این که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟
قاضی: این روایت، صحیح است.
شیخ مفید: منظور از کلمه ” مولی ” در این روایت چیست؟
قاضی: منظور، آقایی و اولویت است.
شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌علی (علیه السّلام) آقایی و اولویت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟
قاضی: ای برادر! این حدیث روایت است، ولی خلافت ابوبکر درایت و امری مسلم است، و آدم عاقل به خاطر روایتی درایت را ترک نمی کند.
شیخ مفید: شما درباره ی این حدیث چه می گویید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌در شأن علی (علیه السّلام) فرمود: « یا عَلی حَرْبُکَ حَرْبِی و سِلمُکَ سِلمِی »؟
قاضی: این حدیث، صحیح است.
شیخ مفید: بنابراین آنان که جنگ جمل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و با علی (علیه السّلام) جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحت آن، باید ( ‌با شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگیده باشند ) و کافر باشند.
قاضی: ای برادر! آن ها توبه کردند.
شیخ مفید: جنگ جمل درایت و قطعی است، ولی در این که پدید آورندگان جنگ توبه کرده اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی کند.
قاضی، در پاسخ این سؤال فرو مانده، پس از ساعتی درنگ، سرش را بلند کرد و گفت: « تو کیستی؟ »
شیخ مفید: من خادم شما محمد بن محمد بن نعمان هستم.
قاضی همان دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: « اَنتَ المُفیدُ حقّاً »، علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آنها گفت: من در پاسخ این شیخ درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.
هیچ کس برنخاست، به این ترتیب، شیخ مفید پیروز شد و لقب ” مفید ” در این مجلس، برای او بر سر زبان های مردم افتاد » ( شوشتری، ج1، ص 200-201 ).
البته این روایت به گونه ای دیگر در منابع نقل شده که به جای قاضی عبدالجبّار، علی بن عیسی رمانی آن فردی معرفی شده که شیخ با وی مناظره کرده است: که تلخیصی از آن چنین است:
« سید مرتضی، که بزرگ ترین شاگرد شیخ مفید است، در کتاب مجموعه ورّام می نویسد: مفید اصلاً از عکبری است، در ایام کودکی همراه پدرش به بغداد آمد و نزد ابوعبدالله معروف به جعل به تحصیل پرداخت. سپس به مجلس ابویاسر،‌ که در دروازه ی خراسان تدریس می کرد، حضور یافت. چون ابویاسر از عهده ی بحث و پرسش های او درمانده شد او را به علی بن عیسی رمّانی، که از بزرگان علمای کلام بود، ارجاع داد و گفت: چرا به نزد او نمی روی تا از او استفاده کنی؟ مفید گفت: او را نمی شناسم و کسی ندارم مرا به او معرفی کند. ابویاسر یکی از شاگردان خود را همراه او کرد و نزد رمانی فرستاد. چون مجلس رمانی از فضلا و دانشمندان پر بود، مفید در صف نعال نشست و به تدریج که مجلس خلوت شد نزدیک تر رفت. در آن اثنا، مردی از اهل بصره آمد و از رمانی پرسید چه می فرمایید درباره ی حدیث غدیر و داستان غار؟ رمانی گفت داستان غار درایت ( یعنی امری مسلم و معقول ) است و حدیث غدیر روایت و منقول، و آنچه از درایت و امر مسلم استفاده می شود از روایت مستفاد نمی گردد. مرد بصری سکوت کرد و برخاست و از مجلس بیرون رفت.
در این موقع مفید خود را به رمانی نزدیک گردانید و گفت: سؤال دارم. رمانی گفت: ‌بگو! شیخ مفید گفت: چه می فرمایید درباره ی کسی که بر امام عادل خروج کند و با وی جنگ نماید؟ رمانی گفت: او کافر است، بعد گفت: نه فاسق است. شیخ مفید پرسید: راجع به امامت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) چه می گویید؟ ‌رمانی گفت: او امام است. مفید گفت: درباره ی طلحه و زبیر ( دو آتش افروز جنگ جمل بر ضد امیرالمؤمنین ) چه می فرمایید؟ رمانی گفت: آن ها از این عمل توبه کردند. شیخ مفید گفت: جناب استاد، داستان جنگ جمل درایت و امر مسلمی است و توبه کردن طلحه و زبیر روایت است! رمانی که متوجه موضوع شد گفت: مگر موقعی که آن مرد بصری از من سؤال کرد تو حاضر بودی؟ شیخ مفید گفت: آری. رمانی گفت: این سخن به جای آنچه من گفتم! اشکال تو وارد است! آنگاه پرسید: تو کیستی و نزد کدام یک از علمای این شهر درس می خوانی؟ مفید گفت: نزد شیخ ابوعبدالله جعل. رمانی گفت: بنشین تا من مراجعت کنم. سپس برخاست و به درون خانه رفت و پس از لحظه ای برگشت و نامه ای سربسته به وی داد و گفت: این را به استاد خود بده. مفید نامه را آورد و به استادش تسلیم کرد. استاد نامه را گشود و شروع به قرائت آن کرد و طی مطالعه ی آن به خنده افتاد. پس از قرائت نامه گفت: رمانی ماجرایی را که میان تو و او در مجلس وی روی داده نوشته و سفارش تو را نموده و تو را ملقب به مفید کرده است » ( دوانی، ص 29-35؛ مدرس تبریزی، ص 362-363 ).
این روایت ها از مناظره ی شیخ مفید با قاضی عبدالجبار یا رمانی نشان از مهارت، دانش، و استادی شیخ مفید در مباحث کلامی و دینی دارد و مقام علمی او را عیان می سازد.

3. فضائل شیخ مفید

الف. توقیعات ولی عصر(عج)‌به شیخ مفید
منابع موجود فضائل و کرامات متعددی به شیخ مفید نسبت داده اند. یکی از این فضائل ارسال توقیعاتی از جانب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای وی است. علی دوانی می نویسد: « دانشمند بزرگوار شیخ ابوطالب طبرسی در کتاب نامدارش سه توقیع از حضرت ولی عصر نقل کرده که به افتخار شیخ مفید صادر گشته و حضرت او را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است » ( دوانی، ج3، ص 237 ).
یکی دیگر از منابع آورده است که: « طبرسی در کتاب احتجاج دو نامه از حضرت مهدی به شیخ مفید نقل کرده است، این نامه ها را شخص مورد اعتمادی به شیخ مفید رسانده ولی نام آن شخص ذکر نشده است. چند تن از مؤلفین این دو نامه را در شمار توقیعات آن حضرت آورده اند » ( حائری، ج5، ص 150 ).
مؤلف ریحانه الادب می نویسد از امتیازات و فضائل خاصه ی شیخ مفید چند فقره توقیع رفیع همایونی است که از ناحیه ی مقدسه ی حضرت ولی عصر شرف صدور یافته و در کتب رجال و تراجم و سیر نگارش داده اند ( مدرس تبریزی، ص 364 ).
حال ببینیم احمد بن علی بن علی بن ابی طالب طبرسی در کتاب احتجاج چگونه از این موضوع یاد کرده است: « مکتوبی در اواخر ماه صفر سال 410 از ناحیه ی مقدسه ی امام زمان – علیه السلام – به شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان – قدس الله روحه – رسید. رساننده ی آن مکتوب گفته است که آن را از ناحیه ای متصل به حجاز آورده است، آن توقیع این است:

توقیع نخست
« نامه ای به برادر با ایمان و دوست با استقامت ما، ابوعبدالله محمد بن نعمان شیخ مفید که خداوند عزت وی را همیشگی بدارد.
سلام خداوند بر تو ای کسی که در دوستی ما به زیور اخلاص آراسته ای و در اعتقاد و ایمان به ما، دارای امتیاز مخصوص هستی. ما در مورد نعمت وجود تو، خداوند یکتا را سپاس گزاریم، و از پیشگاه مقدس خداوندی استدعا می کنیم که بر سید و مولای حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان او درود و صلوات پیاپی و بی نهایت خویش را نازل فرماید.
از آن جا که در راه یاری حق و بیان سخنان و نصایح ما صادقانه کوشیدی، خداوند این افتخار را به شما ارزانی داشته و به ما اجازه فرموده است که با شما مکاتبه کنیم.
شما مکلفید که اوامر و دستورات ما را به دوستان ما برسانید، خداوند عزت و توفیق اطاعتش را به آنان مرحمت فرماید و مهمات آنان را کفایت کرده، در پناه لطف خویش محفوظشان دارد.
با یاری خداوند متعال در مقابل دشمنان ما که از دین خداوند روی برگردانده اند براساس تذکرات، استقامت کن و با خواست الهی دستورات ما را به آنان که از تو می پذیرند و گفتار ما موجب آرامش آن هاست ابلاغ کن. با این که بر اساس فرمان خداوند بزرگ و صلاح واقعی آن ها ما و شیعیانمان تا زمانی که حکومت در اختیار ستمگران است در نقطه ای دور و پنهان از دیده ها به سر می بریم، ولی از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملاً مطلع هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آن ها دوری می کردند ولی اکثر شما مرتکب شدید باخبریم. از عهدشکنی ها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمان ها بااطلاعیم. گویی این ها از لغزش های خود خبر ندارند، با همه ی گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمی کنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را دربر می گرفت و دشمنان شما را از بین می بردند. پس، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید. در برابر فتنه هایی که پیش می آید و البته عده ای در این آزمایش و برخورد با فتنه ها هلاک می شوند، مقاومت کنید و البته همه ی این ها از نشانه های حرکت و قیام ماست. اوامر و نواحی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد. تقیه را از دست ندهید [ … ] من ولیِ خدا هستم، سعادت پویندگان راه حق را تضمین می کنم. پس سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
امر قیام ما با اجازه ی خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده ای ندارد و سودی نبخشد. عدم التزام به دستورات ما، موجب می شود که بدون توبه از دنیا بروند و دیگر ندامت و پشیمانی نفعی نخواهد داشت.
ای شیخ مفید! خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه ی رحمت بی پایانش نصیب ما فرماید ». ( طبرسی، ج2، ص 597؛ مجلسی، ج53، ص 175-176 ).

توقیع دوم
نامه ای دیگر نیز در 23 ذیحجه 1412 به دست شیخ مفید رسیده است و متن آن از این قرار است:
« درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آن که با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوی حق فرامی خوانی!
ما در نامه ی خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را، که خدایی جز او نیست ( و ) خدای ما و خدای نیاکانِ ( گران قدر ) ماست، سپاس می گذاریم و از بارگاه باعظمتش بر سرور و سالارمان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه می طلبیم.
اما بعد؛ دوست راه یافته به حقیقت، خداوند بدان وسیله ای که به سبب دوستان ویژه ی خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید. ما ناظر نیایشِ ( عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص ) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن ( خواسته ات ) را خواستیم. ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قله ای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیده ایم که به تازگی به خاطر عناصری بیدادپیشه و بی ایمان، به ناگزیر از منطقه ای پُر دار و درخت بدین جا آمده ایم و به زودی از این جا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده ی خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا بدان وسیله در جریان باشی که به خاطر کارهای سازنده و شایسته ات نزد ما مقربی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است. از این رو تو – که خدای جهان آفرین با چشم عنایتش، که هرگز آن را خواب نمی گیرد، وجودت را حفظ کند – در برابر فتنه ای که جان آنان را که آن را در دل هایشان کشته اند، به نابودی خواهند افکند، باید بایستی! و باید باطل گرایان بداندیش را بترسانی؛ زیرا از سرکوبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد. و نشانه ی حرکت و جنبش ما از این خانه نشینی و کناره گیری، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و رسالت، مکه ی معظمه، از سوی پلیدان نفاق پیشه و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصری سفاک که ریختن خون های محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ جان ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستم بار و تجاوزکارانه ی خویش دست نخواهد یافت، زیرا ما پشت سر موحدان شایسته کردار، به وسیله ی نیایش و راز و نیازی که از فرمان روای ‌آسمان و زمین پوشیده نمی ماند، آنان را حفاظت و نگه داری خواهیم کرد. بنابراین، قلب های دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیری های هراس انگیزی، آنان را به دلهره می افکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا – تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند – شایسته و نیکو خواهد بود.
هان ای دوست پراخلاص، که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری، خداوند همان سان که دوستان شایسته کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید نماید. ما به تو اطمینان می دهیم که هر کس از برادران دینی ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه ی نابودکننده و گرفتاری های تیره و تار و گمراه گرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیان کار خواهد بود.
دوست واقعی، اگر پیروان ما – که خدای آنان را در فرمان برداری خویش توفیق ارزانی بدارد – به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، هم دل و یک صدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزیِ آنان می گشت. از این جز برخی رفتار ناشایسته ی آنان که ناخوشایند ماست و آن عملکرد را زیبنده ی اینان نمی دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی دارد. خداوند ما را در یاری بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سالار و هشداردهنده ی ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش باد » ( ‌طبرسی، ج2، ص 597 ).
توقیع سومی نیز پیش از درگذشت شیخ مفید برای وی ارسال گشته است:

توقیع سوم
« درود بر تو ای دوست پراخلاص، اما بعد، درود بر تو ای دوست پراخلاص در دین خدا، ای آنکه در عشق و ایمان به خاندان وحی و رسالت به اوج آگاهی و یقین پر کشیده ای! ما در نامه ی خویش به سوی تو، آفریدگار بی همتایی را که جز او خدایی نیست، سپاس گفته و از بارگاه او بر سرور و سالار و پیام آورمان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان گران قدر و پاک او درود و رحمت جاودانه می طلبیم. و به تو که خداوند برای یاری حق توفیقت ارزانی داشته، پاداشت را به خاطر سخنان جاودانه ای که با صداقت از جانب ما می گویی، کامل و افزون سازد. اعلام می داریم که به ما ( از جانب آفریدگار هستی ) اجازه داده شده است که تو را به افتخار دریافت نامه و پیام کتبی مفتخر ساخته و تو را مسئول سازیم که آنچه را به تو می نگاریم، همه را به دوستان راستین ما که در قلمرو پیام رسانی ات هستند، برسانی. به آن دوستان و شیفتگانی که خداوند به برکت فرمان برداری از حق، گرامی شان بدارد و در پرتو حراست و عنایت خود به آنان، کارهایشان را کفایت و مشکلاتشان را مرتفع سازد. از این رو، به آنچه یادآوری کردیم، آگاه باش که خداوند با یاری اش تو را در برابر دشمنانش، که از مرزهای دین او بیرون رفته اند، تأیید فرماید و نیز در کار بزرگ رسانیدن آنچه که به خواست خداوند بر تو یادآوری و ترسیم خواهیم نمود به کسانی که بدان ها اطمینان و اعتماد داری، عمل نما. گرچه ما اینک آنچه خداوند ( ‌بر اساس حکمت خویش ) برای ما و پیروان باایمانمان صلاح اندیشیده است، تا هنگامی که حکومت دنیا در دست فاسقان و استبدادگران است، در مکانی دور از قلمرو بیدادگران سکونت گزیده ایم، اما بر اوضاع و اخبار شما و جامعه ی شما به خوبی آگاهیم. چیزی از رخدادهای زندگی شما بر ما پوشیده نمی ماند و شرایط غم بار و دردناکی که شما بدان گرفتار آمده اید، آن گونه که هست برای ما شناخته شده است؛ از آن زمانی که بسیاری از شما به راه و رسم ناپسندی که پیشینیان شایسته کردارتان از آن دوری می گزیدند، روی آورده و پیمان فطرت را، به گونه ای پشت سر انداختید که گویی هرگز بدان آگاه نیستید. و آنگاه ( به کیفر گناهان ) به این شرایط غم بار و خفت انگیز گرفتار گشتید.
ما از سرپرستی و رسیدگی به امور شما کوتاهی نورزیده و یاد شما را از صفحه ی خاطر خویش نزدوده ایم؛ که اگر جز این بود، موج سختی ها بر شما فرود می آمد و دشمنان بدخواه و کینه توز شما را ریشه کن می ساختند.
پس پروای خداوند را پیشه سازید و از ( اهداف بلند آسمانی ) ما پشتیبانی کنید تا شما را از فتنه ای که به سویتان روی آورده است و شما اینک در لبه ی پرتگاه آن قرار گرفته اید نجات بخشیم. از نگون بختی و فتنه ای که هر کس مرگش فرارسیده باشد در آن نابود می گردد و آن کس که به آرزوی خویش رسیده باشد، از آن دور می ماند، و آن فتنه نشانه ای از نشانه های نزدیک شدن جنبش ماست و پخش نمودن خبر آن به دستور ما، به وسیله ی شماست. خداوند نور خود را، گرچه شرک گرایان را، خوش نیاید، کامل خواهد گردانید. از برافروختن و شعله ور ساختن آتش پرشراره ی جاهلیت که گروه های اموی مسلک، آن را برافروخته و گروه هدایت یافتگان را به وسیله ی آن می ترسانند، به سپر دفاعی « تقیه » پناه برده و بدان چنگ زنید. من نجات آن کسی را تضمین می کنم که در آن فتنه برای خود، موقعیت و جایگاهی نجوید و در انتقاد و عیب جویی از آن به راهی خداپسندانه گام سپارد.
از رویدادی که به هنگامه ی فرارسیدن جمادی الاول امسال روی خواهد داد، عبرت آموزید و از خواب گرانی که شما را ربوده است، برای رخداد سهمگین از آن بیدار شوید. به زودی نشانه ای روشن از آسمان و نشانه ای روشن از زمین پدیدار خواهد گشت. در شرق عالم رویدادهای اندوه بار و دلهره آور رخ خواهد گشود و آنگاه گروه هایی که از اسلام بیرون رفته اند، بر عراق سلطه خواهند یافت. بر اثر سیاست ناهنجار آنان، مردم دچار تنگی معیشت و روزی می شوند و پس از مدتی بر اثر نابودی استبدادگری بدکار، رنج ها و دردها برطرف خواهد شد و آنگاه پرواپیشگان درست اندیش و شایسته کردار، از نابودی او شادمان خواهند شد. مردمی که از نقاط مختلف کره ی زمین به زیارت خانه ی خدا می روند، هرچه بخواهند در دسترس آنان قرار خواهد گرفت و ما در آسان ساختن سفر حج آنان مطابق دلخواهشان نقش و موقعیت ویژه ای خواهیم داشت که در پرتو نظم و تدبیر و انسجام، آشکار می گردد. از این رو، هر یک از شما باید با همه ی وجود و امکانات به کارهایی بپردازید که او را به دوستی ما نزدیک می سازد و از کارهایی که ناخوشایند و موجب خشم و ناراحتی ما می گردد، به شدت دوری جویید، زیرا فرمان مرگ به طور ناگهانی فرا می رسد، در شرایطی که بازگشت و توبه سودی نبخشیده و پشیمانی از گناه و زشت کاری او را از کیفر عادلانه ی ما، رهایی نخواهد داد. خداوند، راه رشد و رستگاری را به شما الهام بخشد و وسایل پیروزی، به مهر و لطف خویش، برایتان فراهم آورد.
هان ای برادر پرمهر و پراخلاق و باصفای در محبت، و ای یار و یاور باوفای ما، این نامه ی ما به سوی توست، خداوند به چشم بیداری اش، که هرگز آن را خواب نمی گیرد، تو را حفظ کند؛ این نامه را نگه دار و آنچه را برایت نگاشته ایم به کسی نشان مده و هیچ کسی را از محتوای آن آگاه مساز و آنچه را در این نامه است تنها به افراد مورد اعتماد خویش بازگو و به خواست خداوند پیروان ما را به عملکرد بر طبق محتوای آن، سفارش کن و درود خدا بر محمد و خاندان پاک و پاکیزه اش باد » ( طبرسی، ج2، ص 597؛ مجلسی، ج3، ص 175 ).
محتوای این توقیعات شامل انذار و تذکرات و ارشادات امام زمان خطاب به شیعیان است و مشخص است که شیخ مفید در آن زمان به دلیل زعامت جامعه ی شیعیان می توانست این پیام را به آنان انتقال دهد. جایگاه و مقام بزرگ شیخ مفید را می توان از خلال این توقیعات درک کرد.

ب. فتوای عجیب شیخ مفید
مؤلف قصص العلماء‌ نقل می کند: « گویند از دهات، کسی به خدمت شیخ رسید و سؤال کرد که زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است. آیا باید شکم ضعیفه را شکافت و طفل را بیرون آورد یا این که با آن حمل او را دفن کنیم؟ شیخ فرمود: با همان حمل او را دفن کنید. آن مرد برگشت؛ در اثنای راه دید که سواری از پشت سر می تازد و می آید. وقتی نزدیک او رسید، گفت: ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن ضعیفه را شق کنید و طفل را بیرون آورید و ضعیفه را دفن کنید. آن مرد چنین کرد.
بعد از چندی ماجرا را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمود که: من کسی را نفرستاده بودم. معلوم است که آن کس حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. الحال که در احکام شرعیه خبط و خطا می کنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم؛ پس درِ خانه ی خود را بست و بیرون نیامد. ناگاه از حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توقیعی بیرون آمد به سوی شیخ که: بر شماست این که فتوا بگویید و بر ماست که تسدید (1) کنیم شما را و نگذاریم که در خطا واقع شوید پس شیخ بار دیگر به مسند فتوا نشست » ( تنکابنی، ص 515-516 ).

پی‌نوشت‌ها:

1. به راه راستی و درستی هدایت کردنِ کسی، توفیق دادن.
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر، (1391)، شیخ مفید، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید