گیاهان در قرآن(4)

گیاهان در قرآن(4)

 

گیاهان در قرآن (سیر)

************

وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَنْ نَّصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا

یکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یعْتَدُونَ (بقره/61)
و آن زمان را که گفتید: ای موسی، ما بر یک نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگادت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را که برتر است به آنچه فروتر است بدل کنید؛ به شهری باز گردید که در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آن ها خواری و بیچارگی و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
*************

نام قرآنی: فوم

نام های متداول: فارسی: سیر، عربی: ثوم، تریاق الفقراء، عبری: شومیم؛ اردو، هندی، گجراتی، مراتی، سانسکریت: لهسن؛ سانسکریت: لاسونا؛ بنگالی: رُسوم؛ پنجابی: ثوم؛ تامیلی: ولیپّاندو؛ کشمیری: رُهَن؛ تلگو: ویّلولی؛ ملیالمی: ویّلوتولّی؛ انگلیسی: garlic؛ فرانسوی: ail؛ آلمانی: knoblauch؛ لاتینی: allium؛ ایتالیایی: aglio؛ یونانی: skordo؛ اسپانیایی: ajo؛ روسی: chesnok.
نام علمی: Allium sativum (از تیره ی سوسن Liliaceae).

اشاره ی قرآنی:

(طبق آیه 61 سوره بقره) در زبان عربی سیر را ثوم می نامند اما نام قرآنی آن فوم است. به هر حال، بعضی از مفسران قرآن این کلمه را به معنای کلمه عربی حنطه گرفته و آن را گندم ترجمه کرده اند. با وجود این علامه یوسف علی و مولانا عبداللطیف و چندین مترجم دیگر فوم را فقط سیر ترجمه کرده اند. بنابر نقل ابن مسعود تلفظ صحیح قرآنی «فوم ها» باید «ثوم ها» باشد. شواهد تاریخی نیز دلالت بر این دارد که آیه 61 سوره بقره اشاره به سیر است نه گندم.
نام علمی این گیاه آلیوم ساتیوُم است. مهم ترین ماده اصلی سازنده قسمت پیازی شکل سیر، روغن فرّاری است به میزان 1 تا 3 درصد. این روغن که بویی بد و طعمی ناخوش دارد شامل موادی به نام دی سولفید پروپیل آلیل و دی سولفید دیالیل می باشد. غیر از این مواد که بخش اصلی گیاه از آن ساخته شده، غده زیر زمینی سیر شامل مقدار کمی نشاسته، ماده لعابی، پروتئین و قند است.

خواص دارویی سیر

سیر را به علت خواص دارویی آن همه می شناسند و به علت فراوانی آن که در دسترس همه قرار دارد آن را به عربی تریاق الفقرا (پادزهری برای فقیران) می نامند. سیر برای مداوای امراض مختلف و برای معالجه فشار خون مفید است. گیاهی است گرم، محرک، ضد نفخ، قاعده آور (برای زنان) ضد درد استخوان، ضد کرم، مقوّی، و برای درمان تنگی نفس بسیار مؤثر است. سیر برای درمان ناراحتی های روده ای به عنوان ماده ای ضد عفونی کننده به کار می رود. در مورد سل ریوی عصاره سیر سرفه های شدید را کاهش می دهد. و به عنوان ماده ای خلط آور به کار می رود و برای سرباز کردن دمل نیز مؤثر است. مصرف آن با نمک طعام برای تسکین سر درد و آرامش اعصاب، نفخ معده و روده، هیستری و غیره مفید است. سیر برای درمان گلو درد، فلج، نقرس، سیاتیک و امراض پوستی مؤثر است. مصرف داخلی عصاره سیر برای درمان ناراحتی گوش و کری مفید است. در صورت دسترسی نداشتن به آنتی بیوتیک های معمولی، عصاره سیر را برای پیشگیری از عفونت باکتری ها و چرکی شدن زخم ها به کار می برند.
صادرات سیر هند هر سال بالغ بر دو کرور روپیه است که به عربستان، یمن، سومالی، امارات متحده عربی، مالزی، ژاپن و چک و اسلواکی صادر می شود.

چند حدیث

1.ابوایوب (ره) نقل کرده: «او (پیامبر صلی الله علیه و آله) روزی خورشی را که محتوی سیر بود تناول نفرمود: از او پرسیدم «آیا حرام است.» فرمود: «خیر ولی من بوی آن را دوست ندارم.»
2.ابوسعید(ره) نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود: «کسانی از شما که آن (سیر خام) را می خورید تا بوی آن بر طرف نشده به مسجد نیایید.»
3.علی بن ابی طالب (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود خود را با سیر معالجه کنید که هفتاد مرض را شفا می بخشد.

گیاهان در قرآن (انجیر)

نام قرآنی: تین

نام های متداول: فارس، اردو، هندی، پنجابی، بنگالی، مراتی: انجیر؛ عربی: تین؛ عربی: تینه؛ تلگو:انجورو؛ کشمیری: انجور؛ تامیلی، ملیالمی: سیمای آتی؛ بنگالی: دومور؛ سانسکریت:کاکودومبریکا؛ انگلیسی: fig؛ فرانسوی: figue؛ آلمانی: Feige؛ لاتینی: ficus؛ایتالیایی: fico؛ یونانی: sukio,suko؛ روسی: inzhir,figa؛ اسپانیایی: higo.
نام علمی: Ficus carica (از تیره توت Moraceae)

اشاره قرآنی:

*************

وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ* وَطُورِ سِینِینَ* وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ* لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (تین/1 ــ 4)

«سوگند به انجیر و زیتون. سوگند به طور مبارک. به این شهر ایمن، که ما آدمی را در نیکوتر اعتدالی بیافریدیم.»
*************
در قرآن مجید فقط یک مرتبه کلمه تین (انجیر) آمده است. اما این یگانه یادآوری، اهمیتی بسیار دارد. خداوند به تین و زیتون، طور سینا و بلد امین (مکه) سوگند یاد می کند و می فرماید آدمی در این دنیا به نیکوترین اعتدالی آفریده شده است.
مولانا عثمانی دلیل نام بردن تین و زیتون در سوگند سوره تین را دلیلی بر سودمندی بسیار این دو میوه می داند. ذکر نام طور سینا در این آیه به علت آن است که از این جا به موسی وحی شد. و شهر مکرم (مکه) که به نام بلد امین به آن اشاره شده حاکی از اهمیت مکان و علو مقام شهری است که حضرت محمد (ص) برای ابلاغ پیام الهی اسلام از آن جا مبعوث شد.
مولانا مودودی معتقد است که سوگند خداوند به انجیر و زیتون در این آیه قرآن در واقع اشاره ای است به شام و فلسطین که پر از باغ های وسیع انجیر و زیتون است و پیامبرانی بسیار در این دو شهر زاده شدند.
به نظر مولانا حقانی تین نام شهری بود که اکنون دمشق نام دارد و زیتون نام قدیم اورشلیم بود. برخی دیگر از دانشمندان گفته اند که تین و زیتون نام دو کوه در شمال جزیره العرب است. بعضی نیز گفته اند تین اشاره به درخت انجیری است در بهشت که آدم و حوا بدن خود را با برگ آن پوشاندند. به عقیده دیگری تین نام جایی بود که کشتی نوح از آن جا عازم سفر شد و اهمیت زیتون از آن جهت بود که پرنده ای را که نوح آزادش ساخته بود با شاخه ای زیتون به نشانه ظاهر شدن دوباره خشکی و گیاه بازگشت. (سفر پیدایش 8/11)
بنابر نقل مولانا عبدالماجد تعدادی از علما معتقدند گیاهان و جاهایی که در سوره تین به آن ها اشاره شده بیانگر اهمیت چهار دین آن عصر است. از این رو ذکر تین (انجیر) اشاره به دین گواتمابودا است زیرا او در زیر درخت انجیر به نیروانا واصل شد. اشاره به زیتون یعنی مذهب حضرت مسیح (ع). زیرا در زیر درخت زیتونی به او وحی شد. کوه سینا (طور) دلالتی روشن بر دین موسی است و شهر مکرم مکه (بلدامین) به معنی دین اسلام و حضرت (ص) رسول خدا می باشد. علامه یوسف علی بیان می کند که انجیر هندی درختی است که مهاتما بودا در زیر آن به نیروانا واصل شد.
تین یا زیتون چه اشاره به درخت باشد، چه اشاره به جایی که این درختان در آب می رویند، در واقع به علت اهمیتی که برای انسان دارند این دو نام در قرآن مجید آمده است.
انجیر شاید گیاه بومی سوریه و فلسطین و مصر باشد، زیرا نوع خودرو و هم نوع پرورشی آن در این سرزمین ها دیده می شود. طول متوسط این درخت حدود 10 متر است و سالی دو بار میوه می دهد. این درخت تنها با وجود حشره ای به نام مگس انجیر میوه می دهد؛ در صورت نبودن این حشره باروری غیر ممکن است و میوه ای به دست نمی آید. لازم است این حشره به مناطق جدیدی که کاشت درخت انجیر در آن متداول می شود منتقل گردد و گرنه درخت انجیر ثمر نمی دهد.

فواید انجیر

انجیر ماده ای سرشار از مواد غذایی است و چون الیافی ندارد خوردن آن مخصوصاً پس از بهبود از بیماری های طولانی تجویز می شود. گذشته از حدود شصت درصد مواد قندی موجود در آن، دارای مقدار محسوس جوهر لیمو و اسید مالیک و نمک های کانی نیز می باشد. آنزیم مهمی به نام فیسین Ficin نیز در انجیر دیده می شود. انجیر غذایی کامل و به سادگی هضم می شود. از نظر طبی ماده ای است که سنگ کلیه و صفرا را بر طرف می کند و در رفع انسداد خفیف کبد و طحال مؤثر است. این میوه برای بهبود بواسیر و نقرس تجویز می شود و برای نارسایی کبد نیز مفید است. در حدیثی حضرت محمد (ص) به بیماران مبتلا به بواسیر توصیه می کند که مرتباً انجیر بخورند.
انجیر هر چند گیاه بومی سوریه، فلسطین و مصر است. اما بیش از دو هزار سال پیش در ایتالیا متداول و به زودی بومی آن جا شد و سریع در اروپای جنوبی از جمله یونان گسترش یافت. در زمان افلاطون انجیر احتمالاً معروف ترین میوه یونان بود. او انجیر را چنان دوست داشت که مردم او را فیلوسوکوس، فیلو (دوستدار) سوکو (انجیر)، می خواندند و کلمه فیلوسوف از آن گرفته شد.
انجیر خوراکی از میوه های بومی هند نیست هر چند دیگر گونه های آن به طور خودرو در هندوستان می روید. در زبان سانسکریت کلمه ای به معنای انجیر وجود ندارد و این نشان می دهد که کاشت انجیر اخیراً در هند متداول شده است.
گونه های دیگر انجیر که در هندوستان می رویند عبارتند از: انجیر بنگالی،(لور، لول) (هندی: بارگد) انجیر خوشه ای (هندی: گولار) انجیر معابد (هندی: پیپل) انجیر رومفی (هندی: پاکر) و فیکوس. فیکوس در قرن 17 و 18 در آسام از منابع خوب تهیه پلاستیک بود. اما پس از کشف درخت هوه Hevea در برزیل ماده ای که این درخت به دست آمده ارزش تجاری بیش ترین برای تهیه پلاستیک داشت و فیکوس از رونق افتاد. انواع دیگر این انجیر به عنوان گیاهی زینتی پرورش می یابند که کلاً گیاه کشدار نامیده می شوند.
لازم است گفته شود انجیر واقعی انجیر خوراکی می باشد اما گونه های دیگر این گیاه نیز انجیر نامیده می شود که بعضی را انجیر خودرو و بعضی را انجیر هندی و غیره می نامند. علامه یوسف علی درخت انجیر معابد را که گوتما بودا در زیر آن به نیروانا واصل شد به غلط انجیر هندی نامیده است. انجیر معابد هر چند درختی بومی هند است درباره وجود آن در عربستان زمان حضرت عیسی (ع) یا حتی قبل از آن نمی توان نظری قطعی داد، از این رو کلمه تین را که ریشه ای سامی دارد می توان برای هر یک از گونه های انجیر به کار برد. در هر صورت این یک واقعیت است که تین درختی مهم در فلسطین و سایر نقاط بود و به دلیل همین اهمیتش بود که قرآن از آن نام برده است.

حدیث

امام محمد بن احمد ذهبی (ره) روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: “انجیر میوه بهشت است. آن را بخورید که بواسیر را درمان می کند، ورم مفاصل را بهبود می بخشد.”

گیاهان در قرآن (ترنجبین)

ارزش والای کلام خدا در بین مسلمانان و مقام بلند این معجزه بزرگ الهی در تمام زمان ها و مکان ها، قرآن پژوهان و دانایان سراسر جهان را شیفته خود ساخته و هر کس به اندازه توان و دانش خود با تأویل و تفسیر آیات کوشیده است پرده ابهام از معانی قرآن بر دارد.
از جمله کسانی که به امید یافتن لولو و مرجان به اعماق این دریای بی کران پای نهاده یک دانشمند مسلمان هندی است که به بررسی گیاهان در قرآن کریم پرداخته است.
گیاهانی که قرآن مجید از آن ها نام برده است هم از نظر خواص و کاربرد و هم از جهت اشاره به رویدادها و وقایعی که همراه با نام این گیاهان آمده نیز از اهمیت ویژه ای برخوردارند و شناخت این گیاهان برای فهم بسیاری از آیات لازم است.
مقالاتی در این زمینه تقدیم حضورتان می شود که سعی در معرفی گیاهان در قرآن داریم تا قدمی برای درک بیش تر قرآن برداشته باشیم.

نام قرآنی: مَنّ

نام متداول: فارسی: ترنجبین، گزانگبین؛ عربی، اردو: ترنجبین، کزنجبین، منّ؛ عبری: مان؛ هندی: شیری؛ تامیلی، تلگو، ملیالمی: مِنّا؛ انگلیسی، آلمانی، روسی، لاتینی، یونانی، ایتالیایی: manna؛ فرانسوی: manne؛ اسپانیایی: mana.
نام های علمی: Alhagi maurorum Medic (از تیره ی نیام داران Leguminosae)؛ Tamarix mannifera Ehrenb (از تیره ی گز Tamaricaceae)

اشارات قرآنی:

*************

وَظَلَّلْنَا عَلَیکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (بقره/57)

«و ابر را سایبانتان گردانیدیم و برایتان مَنّ و سلوی فرستادیم. بخورید از این چیزهای پاکیزه که شما را روزی داده ایم. آنان بر ما ستم نکردند، بلکه بر خود ستم می کردند.»
*************
*************

وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَی عَشْرَهَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَینَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَینًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَیهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ (اعراف/160)

«بنی اسرائیل را به دوازده سبط تقسیم کردیم. و چون قوم موسی از او آب خواستند به او وحی کردیم که عصایت را بر سنگ بزن. از آن سنگ دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خویش را بشناخت. و ابر را سایبانشان ساختیم و بر ایشان مَنّ و سَلوی نازل کردیم. بخورید از این چیزهای پاکیزه که بر شما روزی داده ایم. و آنان به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم می کردند.»
*************
*************

یا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنْجَینَاکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى* کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیحِلَّ عَلَیکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى (طه/81 ــ 80)

«ای بنی اسرائیل، شما را از دشمنتان رهانیدیم و با شما در جانب راست کوه طور وعده نهادیم و برایتان مَنّ و سلوی نازل کردیم. از چیزهای پاکیزه که شما را روزی داده ایم بخورید و از حد مگذرانیدش تا مبادا خشم من به شما رسد، که هر کس که خشم من به او برسد، در آتش افتد.»
*************
“مَنّ” در عری اگر چه به معنای «احسان» و «بخشش» است، امّا به طور کلی به معنای غذایی شیرین به کار رفته است که پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و سرگردانی آنان در بیابان سینا خداوند این ماده ی غذایی را بر ایشان نازل کرد. علامه یوسف علی در قرآنی که ترجمه کرده بیان می کند که «منّ» صمغی شیرین بود که از درختان گز در صحرای سینا به دست می آمد. در کتاب لغه القرآن عبد الرشید نعمانی آمده، «مَنّ» ماده ای شبیه شهد گیاهی توصیف شده است که بر برگ بعضی درختان می نشیند و صبحدم جمع آوری می شود. تعدادی دیگر از مفسران قرآن، مانند مولانا ابوالکلام آزاد، مولانا اشرف علی ثنوی، مولانا عبد الحق حقّانی، مولانا ابوالاعلی مودودی، و مولانا عبد الماجد دریابادی، «مَنّ» را فرآورده ای گیاهی توصیف کرده ولی هیچ یک از آنان نتوانسته اند منشأ اصلی و گیاهی آن را شناسایی کنند. البته بعضی نوشته اند که ترنجبین فعلی همان «منّ» واقعی است.
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (362 ــ 440 ھ) اولین فردی بود که ثابت کرد ترنجبینی که از گیاهی به نام «الحاج» به دست می آید همان مَنّ قرآن است. او نیز بیان کرد حشرات بسیار کوچکی که روی بعضی از این درختان زندگی می کنند مولّد ترنجبین می باشند. کلمه ی «ترنجبین» معرّب کلمه فارسی «ترانگبین» است. (تر یعنی تازه و انگبین به معنای عسل است).
سال ها پس از بیرونی در مورد شناخت گیاهان و فرآورده های گیاهی مشرق زمین پیشرفتی حاصل نشد. در سال 1237 /1822 ی.ل. بورکهات (J.L.Burckhard) نویسنده ی کتاب معروف سفرنامه ی سوریه و سرزمین مقدس نقل کرد روی بعضی درختان در سرزمین فلسطین و شام حشراتی به سر می برند که صمغی شیرین تولید می کنند. بورکهات، که در مصر مشهور به شیخ برکات بود نقل می کند که این حشرات تنه ی درخت میزبان را نیش می زنند و در گرمای شدید روزهای آفتابی این درخت مایعی تراوش می کند که در شب های سرد به صورت صمغ منعقد می شود. پس از چاپ کتاب بورکهات، دیری نپایید که دو گیاه شناس معروف به نام ایرنبرگ (Ehrenberg) و همپریش (Hemprich) گزارش تحیقات خود را در سال 1829 چاپ کردند و حشره ای را که مَنّ تولید می کند کوکوس مَنیپاروس (Coccus manniparus) نام گذاشتند. آنان مَنّی را که این حشره از درختان سینا تولید می کرد مشاهده کردند و نام این درختان را گز گذاشتند. از این رو در نیمه قرن نوزدهم به خوبی روشن شد که درختان صحرای سینا ماده ای قندی ترشح می کنند. بعدها، روایت کردند که مردمان اطراف صحرای سینا منّ را از درختان جمع آوری و از آن در خوراک های شیرین استفاده می کردند. در حقیقت برای بعضی از قبایل این ناحیه این شیره ی گیاهی تنها منبع شیرین بود.
بر اساس تحقیقات علمی که تا کنون انجام شده، می توان گفت که مّنی که در قرآن آمده از دو گونه مختلف گیاه به دست می آمده است. یکی گیاهی به نام «الحاج» یا
«عاقول» (خارشتر) به نام علمی «الحاجی موروروم» که بوته ای خاردار و خوراک مناسبی برای شتر است و از این رو «شوک الجمل» و یا در فارسی «خارشتر» نام دارد. طول این بوته معمولاً کم تر از یک متر است اما ریشه های بسیار بلند دارد که گاهی تا عمق بین 5 تا 7 متر در زمین فرو می رود. علاوه بر صحرای سینا و سوریه و دیگر کشورهای عربی این گیاه در ایران و هند و پاکستان نیز دیده می شود و بیش تر در شوره زار می روید. ایران امروزه منبع اصلی منّ است که محصول آن ترنجبین نامیده می شود.
علاوه بر بوته “الحاج” که در زمان حضرت موسی گیاهی بسیار معمولی در صحرای سینا بود، گیاه دیگری در آن ناحیه می رویید به نام گزانگبین که از آن منّ به دست می آمد. این گیاه معمولاً در سوریه، فلسطین، عراق و ایران می روید.
منّی که از خارشتر و گزانگبین به دست می آید به ترتیب ترنجبین و کزنجبین نام دارد و هنوز در بسیاری از نقاط جهان کالایی تجاری شمرده می شود.

طعام بنی اسرائیل

در قرآن در سه مورد نام منّ آمده است و در هر سه آیه با کلمه ی سلوی (بلدرچین) همراه است. این آیات به روشنی دلالت دارد بر این که خوراکی شامل هیدارت های کربن شیرین (منّ) و ماده ای پروتئینی و چرب (سلوی) برای بنی اسرائیل نازل می شد که برنامه غذایی متوازنی بود. در غیر این صورت صدها هزار بنی اسرائیلی نمی توانستند تنها با خوردن منّ شیرین مدت چهل سال (1491 ــ 1451 ق.م.) به زندگی ادامه دهند. اشاره ی قرآن به «سایه ی ابرها» در سوره اعراف و طه بسیار مهم و پر معنی است. این دلالت دارد که میلیون ها درختی که در چنین مقیاس وسیعی برای این همه مردم، منّ فراهم می کرد سایه دار نبود. و خداوندِ متعال
ابرها را سایبان آنان قرار داد تا از آفتاب سوزان در امان باشند. لازم است متذکر شویم که «الحاج» یا خارشتر بوته ای کوچک است و نمی تواند بر آدمی سایه افکند. گزانگبین نیز درختی است کوچک با برگ هایی ریز و فشرده که مناسب این منظور نیست. از این رو اگر چه این درختان در نواحی سینا بسیار زیاد بود اما سایبانی مناسب برای بنی اسرائیل در دوران سرگردانی شان نبود. اگر چه این درختان به طور اعمّ و خارشتر به طور اخصّ، پناهگاه مناسبی بود برای تولید و پروش پرندگان یعنی سلوی (بلدرچین) که بنی اسرائیل به سادگی به آن دسترسی داشتند.

قرآن و اسرار آفرینش

قرآن مجید برای تدریس علوم و فنون زندگی، که بشر به نیروی تفکر می تواند به آن ها دست بیابد، نیامده است و هرگز پیامبر برای این مبعوث نگردیده، که علوم فیزیک و یا شیمی و یا دیگر مسائل ریاضی و نجومی و فلکی را به ما بیاموزد؛ زیرا قرآن همان طور که خود را معرفی کرده است ــ کتاب هدایت و تربیت است و هدف از نزول آن، رهبری بشر به سوی خدا و رستاخیز و فضایل اخلاقی و سجایای انسانی است. از یک چنین کتابی نباید انتظار داشت که روش خیاطی و معماری به ما بیاموزد و درباره انواع بیماری ها و داروهای آن و یا فرمول های ریاضی و معادلات جبری سخن بگوید؛ زیرا همه این ها از هدف یک کتاب تربیتی بیرون است.
ولی ــ با اعتراف به این مطلب ــ گاهی قرآن در ضمن رهبری بشر به مبدأ و معاد، یا در میان سخن از قدرت بی پایان خدا، پرده از روی اسراری برداشته است که قبل از تحول اخیر علمی، هیچ کس از آن آگاه نبود و اسراری از جهان آفرینش را در خود منعکس کرده است که نمی توان آن را معلول تصادف و یا نتیجه اطلاعات زمان دانست؛ زیرا نمی توان اطلاعات وسیع و گسترده پیامبر درس نخوانده را از عالم خلقت ــ که فقط دانشمندان عصر حاضر در پرتو آلات و ابزار علمی بر آن ها دست یافته اند ــ معلول تصادف دانست و گفت این حقایق علمی بی اختیار بر زبان گوینده قرآن جاری شده است، هم چنان که نمی توان آن را اثر اطلاعات زمان دانست؛ چون در زمان نزول قرآن از این علوم و اطلاعات اثری نبود؛ بلکه چاره ای جز این نیست که بگوییم آفریننده جهان همه این اطلاعات را در اختیار او نهاده و از این طریق، برگی زرین بر برگ های پر افتخار قرآن و تاریخ پیامبر اکرم افزوده است.

خلقت انسان در قرآن

*************

خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (علق/2)

«[همان که] انسان را از علق (خون بسته) به وجود آورد».
*************
*************

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَهٍ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ… (مومنون/12 تا 14)

«و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیده ای از گِل آفریدیم* سپس آن را در نطفه ای در قرارگاهی استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم.* آن گاه نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی در آوردیم».
*************
*************

یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ (حج/5)

«ای مردم! اگر درباره بر انگیخته شدن [پس از مرگ] در تردید هستید، پس [به این واقعیت توجه کنید که] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه».
*************

توضیح و تفسیر

خلقت انسان از گِل می باشد، اما منظور از گل، معنای عرفی آن نیست؛ بلکه چکیده و عصاره ای از گل است که در آیه به جمله «سُلالَهٌ مِن طِین» یاد شده است. پس از آن که تحول لازم در ترکیب خاک صورت گرفت و به بیان آیه سلاله ای از آن فراهم شد، سلاله مزبور آمادگی می یابد تا به قدرت حق دریافت حیات کند و به نطفه مبدل شود.
لغت «نطفه» خلاصه ای از کلیه صفات طبیعی موجودات، و ذکر آن جامع ترین کلمه ای است که برای معرفی موجود زنده می توان به کار برد.
جمله «قَرار مَکیِن» بلیغ ترین تعریفی است که برای محل مناسب پرورش تخم و نطفه، در جمیع موجودات نطفه دار، اعم ار تخم گذار و بچه زا، می توان ذکر نمود. چنان که کلمه نطفه به صورت «نکره» در آیه ذکر شده و شامل نطفه تمام جانداران می باشد، برای حیوانات بچه زا «قرار مکین» رَحِم و برای تخم زا مناسب ترین محلی است که تخم را در آن قرار می دهند.
اغلب مفسران «علق» را خون بسته دانسته اند و چنین می گویند که : پروردگار، انسان را از خون بسته خلق نمود، این تعبیر از نظر علمی موید و استوار نیست؛ زیرا هیچ حیوان و انسانی را سراغ نداریم که از خون آن هم از خون بسته به وجود آمده باشد.
معنی «علق » با توجه به ریشه لغوی و مشتقات آن، بستگی و پیوستگی به چیزی یا چیزهایی است که آیه ناظر به آن است. انسان ابتدا از گل آن هم از چکیده، سپس از نطفه، پس از آن از علق یعنی چیزی که از پیوستگی سه دوران گل و نطفه و علق است به وجود آمد، نه این که پیوسته به معنای خون بسته باشد.
پس از این ملاحظات، تعبیری که برای کلمه علق می توان کرد مجموعه ای از بستگی ها و ارتباطات است که با قرار گرفتن در رحم، به وجود می آید و این معنی منافات با اصل موضوع که علق یعنی کرم کوچک ذره بینی است ندارد. تشکیل این کرم کوچک بسته، به چند دوران گل، نطفه و علقه است.
1.نا گفته نماند که: اگر مفسرانی چون علامه طباطبائی در تفسیر خلقت انسان، از «علق» به خون بسته شده تعبیر کرده اند؛ منظورشان خلقت اولیّه نیست؛ بلکه منظور این است که خلقت انسان ابتدا از منی و نطفه که بر گرفته از اسپرم زوج و تخمک زوجه می باشد آغاز شده و سپس تبدیل به علقه می شود. پس منظور آیات این نیست که انسان از همان آغاز با «علقه» خلق شد؛ بلکه منظور این است که پس از آن که نطفه تبدیل به علقه شد، علقه تبدیل به مضغه و سپس به موجود زنده ای به نام بشر تبدیل می شود. به عبارت دیگر «علقه» یکی از حالات و مراحل خلقت است نه ریشه آن به عنوان مثال اگر کسی در پاسخ این سؤال که: خشت از چه چیزی درست شده؟ بگوید: از گِل نمی توان ایراد گرفت که خشت از خاک و آب درست شده است. چرا که گِل مرحله ای است از مراحل وجودی آن.

نظریه دانشمندان

همه آن نطفه که در رحم ریخته می شود انسان نمی گردد؛ بلکه از زنان تخمی در نهایت خُردی جدا می شود و در رحم قرار می گیرد که به چشم دیده نمی شود و در نطفه مرد موجودات بسیار کوچکی است که آن ها نیز به چشم دیده نمی شوند؛ اما اگر با میکروسکوپ مشاهده شود، دارای سری مدور و شبیه زالو و دنباله دارند، یکی از آن ها با تخمی که از زن جدا شده متصل می شوند و جنین از این دو تکوین پیدا می کند.
مثال سوم:
در آیه:
*************

فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ (انعام/125)

«پس هر که را خدا هدایت او خواهد قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هر که را خواهد گمراه نماید (یعنی به حال گمراهی واگذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت تنگ گردان که گویی می خواهد از زمین بر فراز آسمان رود.»
*************
و هر کس را که بخواهد در بیراهه فرو گذارد، سینه اش را تنگ و فشرده می سازد چونان کسی که به آسمانه بالا می رود.
در گذشته، رابطه تنگی و فشار سینه با فراز رفتن به سوی آسمان معلوم نبود و چه بسا ترس را از وجوه شباهت می دانستند تا این که در پرتو دانش تجربی، معلوم شد هر چه انسان یا هر جسم از سطح زمین بالا روند فشار وارد بر آن ها رو به افزایش می گذارد.
در این هنگام وجه شباهت روشن می شود و می توان از آیه نتیجه گرفت: صعود از سطح زمین باعث فشار بر جسم (سینه انسان) می شود.
مثال چهارم:
در آیه:
*************

کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ… (نساء/56)

«هر گاه پوست آنان بسوزد، پوست دیگری بر آنان می رویانیم تا همواره طعم عذاب را بچشند.»
*************
ذیل این آیه پرسش هایی مطرح است که دانش جدید پاسخ گوی آن هاست؛ مثلاً چرا پس از سوختگی پوست، گوش های بدن را نمی سوزانند؟ و چرا اگر بناست پوست جدیدی بر بدن رویانده شود همان پوست های پیشین را نمی آورند؟ پزشکی نوین می گوید:
«عصب های انتقال دهنده حرارت، تمرکزشان در پوست است و قوه لامسه انسان در پوست او است نه در گوشت و سایر اعضا، وقتی پوست سوخته شد این عصب ها از بین می روند و دیگر حرارت و برودت را منتقل نمی کنند.» در این جا شاید گفته شود برداشت جدیدی غیر از همان برداشت های روشن آیه به دست نیاوردیم، ولی با این حال روشن است که وقتی می گوییم، تغییر پوست و تبدیل آن، جهت چشیدن عذاب است، این برداشت با توجه به علم جدید برای ما مطلبی وجدانی و یقینی است نه تعبدی صرف. علاوه بر این می توان استفاده کرد:
«عصب های انتقال دهنده حرارت و عذاب در پوست بدن متمرکز است» و مقدمه خارجی را بر اساس آن تنظیم کرد.
لازم به یاد آوری است که:
توجه به علوم جدید همواره برای ما برداشت جدیدی را به ارمغان نمی آورد، ولی سبب می شود برداشتی را که پیش تر از قرآن داشتیم و آن را تعبّداً قبول می کردیم، در پرتو دستاوردهای علمی با بینش و ادراک بهتری به آن برسیم.
برداشت های علمی و اشاره به علوم روز و یاد آوردن الفاظی که به نحو کلیدی دانشمندان را به قرآن و علوم مطرح شده در آن رهنمون سازد، می تواند کمک شایانی به تبیین معجزه بودن قرآن در عصر حاضر داشته باشد. و دانشمندان به تدبر و تفکر درآیات قرآن وادارد و نشان دهد که قرآن نه تنها در عصر جاهلی، بلکه در تمام عصرها، معجزه ای جاوید است.
—————————-
منابع :
1.تفسیر نمونه (کلیه جلدها)
2.پژوهش در اعجاز علمی قرآن ــ دکترمحمد علی رضایی اصفهانی ــ انتشارات کتاب مبین
3.قرآن و پدیده های طبیعت از دید دانش امروزــ یحیی نظیری ــ انتشارات سحاب کتاب
4.قرآن و اسرار آفرینش ــ استاد جعفر سبحانی ــ انتشارات توحید
5.قرآن
6.تفسیر المیزان(کلیه جلدها)
7.تفسیر الجواهرــ طنطاوی
8.سایت های اینترنتی مختلف
9.زنده جاوید و اعجاز قرآن ــ مهندس محمد علی سادات
10.قرآن و آخرین پدیده های علمی ــ مهندس جعفر رضایی فر
11.القرآن الکریم و العلم الحدیث ــ دکتر منصور محمد حسب النبی
12.القرآن والعلم ــ احمد محمد سلیمان
13.نرم افزار نورالطریق- شرکت همراه نرم افزار نوین88522732
14.التمهید
15.روضه الکافی ــ علامه مجلسی
16.دانستنی های جهان علم
17.مجله دانشمند ــ مقاله ای از دکتر محمد رضایی
18.اسلام شناسی ــ دکتر علی شریعتی
19.قرآن و طبیعت- دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی
20.اولین دانشگاه و آخرین پیامبرــ شهید دکتر پاک نژاد
21.جهان آفرین ــ حسین نوری همدانی
22.شگفتی های آفرینش ــ حسین نوری همدانی
23.شگفتی های آفرینش ــ نجفعلی میرزایی
24.مجله دانشمند ــ شماره های مختلف
25.مغز متفکر شیعه مرکز اطلاعات اسلامی استراسبورگ-ذبیح الله منصوری
26.مجموعه آثار شهید مر تضی مطهری
27.عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان ــ عبدالله متقی
28.قانون بزرگ ــ موریس مترلینک ــ فرامز برزگر
29.مرز های دانش ــ ایزاک آسیموف ــ دکتر غلامرضا افشار نادری
30.تاریخچه زمان ــ استیوهاوکینینگ ــ علی افشار نادری
31.جهان در سراشیبی سقوط ــ جری دیفیلیکن تری هوارد- محمود بهزاد
32.تشعشع و حیات ــ تارک.ج. هال ــ هوشنگ محمدی و سیمین مهدی زاده
33.حیات در آسمان ها ــ ریجارد.اس.یانگ ــ محمود بهزاد و حمید غروی
34.سرانجام جهان ــ محمود خاکی
35.ستارگان، زمین و زندگی ــ دکتر علی محمدی ــ دفتر نشر فرهنگ اسلامی
36.نیروی جاذبه (عامل مؤثر پایداری کائنات)ــ محمد علی بهرامی
37.التمهید ــ بخش اعجاز علمی قرآن
38.اعجاز عددی قرآن ــ عبدالرزاق نوفل
39.تفسیر البیان
40.شناخت اسلام ــ دکتر علی شریعتی
41.تفسیر برهان
42.مجمع البیان
43.تتبع ــ عبدالرزاق نوفل
44.نطفه شناسی لنگمن ــ تی دابلیو سدلر
45.علوم قرآنی ــ محمد هادی معرفت
46.علوم قرآنی ــ محمد میرویس غیائی
47.القرآن والعلم الحدیث ــ عبدالرزاق نوفل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بیولوژی در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید