چند روزی است ترجمه ی تحریف شده ایی در فضای مجازی با این ممضمون که “هر عربی از هر ایرانی بالاتر است ” در حال نشر می باشد، این جعل حدیث که همزمان شده استفاده با بی کفایتی ال سعود در فاجعه منا و حملات وحشیانه این رژیم به یمن ؛هدفی جز سو استفاده از احساسات پاک مسلمانان به ویژه ایرانیان را دنبال نمی کند و از سوی دیگر به دنبال تفرقه بین شیعه و سنی و عرب و عجم است.
ترجمه تحریف شدهای که به عنوان ترجمه حدیث منسوب به امام حسین(ع) در دهه محرم سال 1432 هـ . ق در بازار تهران پخش شده با این عبارت تایپ شده بود: ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانیها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. (حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الآثار نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه 164، چاپ دو جلدی سنگی)
این در حالی است که اصل حدیث از امام صادق(ع) است، نه امام حسین(ع)!
این حدیث که محدث قمی آن را در سفینه البحار در مادّه «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسی جلد 64، ص 176 ـ کتاب الایمان والکفر، باب «اصناف الناس فی الایمان» حدیث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب «معانی الاخبار» شیخ صدوق ص 403 نقل کرده است.
ولی حدیث با سندی که در ذیل میآید از امام صادق(ع) نقل شده نه از امام حسین(ع). این اولین تحریف و دروغ در نقل حدیث مذکور است. سند حدیث از این قرار است: شیخ صدوق حدیث را با این سند از پدرش نقل میکند: عن سعد، عن سلمه بن الخطّاب، عن الحسن بن یوسف، عن عثمان بن جبلّه، عن ضریس بن عبدالملک قال: سمعتُ ابا عبدالله(ع) یقول: نحن قریش، و شیعتنا العرب و عدوّنا العجم.[1]
تمام حدیث با سند مذکور همین است که نقل شد و یک کلمه اضافه بر آنچه نقل شد در سه کتاب مذکور دیده نمیشود.
قبل از هر بحثی درباره مضمون و دلالت حدیث فوق، استناد به این سخن به عنوان سخن امام(ع)، مترتب بر این است که حدیث یاد شده از اعتبار سندی برخوردار باشد.
در حالی که بنا بر تحقیقی که در کتب رجال درباره سند حدیث به عمل آمد هر چند راوی اصلی حدیث، (ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق (ع)) موثق شمرده شده، ولی بعضی از رجال سند حدیث تضعیف شدهاند و بعض دیگر توثیق ندارند. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسله روات آن، لااقل توثیق داشته باشند. در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار میآید.
بر فرض که حدیث را معتبر بدانیم! معنای حدیث غیر از آنی است که صاحب برگه منتشر شده، برداشت کرده و دروغهای دیگری را نیز به آن اضافه کرده است!
محدث قمی بعد از نقل این حدیث، بیان و شرح مرحوم علامه مجلسی را میآورد که بدین شرح است: «و شیعتنا العرب» ای العرب الممدوح من کان من شیعتنا و ان کان عجماً، والعجم المذموم من کان عدوّنا وان کان عرباً.
ترجمه آن چنین است: اینکه امام صادق(ع) فرمودهاند: «وشیعتنا العرب» (شیعیان ما عرباند) یعنی عرب ممدوح و تعریف شده آن دسته از اعراباند که شیعه ما باشند اگر چه عجم یعنی غیر عرب باشند. واینکه فرموده اند : «وعدونا العجم» (دشمنان ما عجم اند) یعنی عجم مذمّت شده، کسی است که دشمن ما باشد اگر چه عرب باشد.
بعد از این عبارت، محدث قمی، نظر عمر بن الخطاب را نسبت به ایرانیها (فارسها) تحت عنوان «سوءُ رأیِ الثانی فِی الأعاجم» نقل میکند با این عبارت: لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینه أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(ع): اِنّ النّبی (ص) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ وإنْ خالفوکم وهؤلاء الفُرس حُکماءٌکرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام ورَغَبوا فی الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم … الخ.
ترجمه: وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زنهای آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (ص) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسانهایی با شخصیت و با کرامتاند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کردهاند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنیهاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم!!
ملاحظه میکنید: آنچه در نوشته تایپ شده در مورد ایرانیها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن الخطاب است که خواسته زنهای آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و امام امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانیها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت میشمارد و آنها را شایسته احترام میانگارد.
و صاحب برگه چاپ شده، با غرض ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را ـ که مقصود از آن را توضیح خواهیم داد ـ به دروغ به امام حسین(ع) نسبت میدهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمه سخن آن حضرت ترجمه میکند و روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است.
و اما مقصود امام صادق(ع) از آن سخن که: « ما قریش هستیم، و شیعیان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند» ؛ زمانی روشن میشود که تحقیقی در معنای کلمه «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان امیرالمؤمنین و امام صادق(ع) در مورد عجم و مخصوصاً ایرانیها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم: در لغت عرب از جمله معانی کلمه «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد[2] لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند.
و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب ، فرد کاملاً بیاطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بیعقل باشد.[3]
با توجه به آنچه در کتب لغت درباره معنای این دو واژه (عرب و عجم) ذکر گردید، مقصود امام صادق(ع) از حدیث فوق چنین میشود:
ما قریش هستیم، یعنی باشخصیّتترین، فهمیدهترین، خالصترین و خوش لهجهترین مردم هستیم، چرا که قریش برترین نژاد در میان نژادهای مختلف عرب، و بنیهاشم برترینِ قریش و ائمه اطهار علیهمالسلام برترین بنیهاشم بودند. سپس میفرماید:
شیعیان ما عرب، یعنی افراد صاف، خالص و بیغل و غش هستند، فصیح سخن گفته، مقصود ما اهل بیت علیهمالسلام را خوب فهمیده و هنگام تفهیم به دیگران با بیانی فصیح و سخنی شیوا مقصود ما را به دیگران منتقل میکنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم.
و دشمنان ما عجم، یعنی: افراد بیاطلاع از مبانی فکری ما اهل بیت و انسانهای بیعقلی هستند که حقایق را منکر شده، با ما که برای هدایت و سعادت بشر آمدهایم دشمنی کرده، مقصود ما را نمیفهمند و هنگام انتقال به دیگران، سخن ما را به راستی و درستی با لهجهای فصیح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نمیکنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم.
و این معنا برای سخن امام صادق(ع)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نیز مطابقت دارد. زیرا در عصر خود امامان علیهمالسلام، تمام کسانی که با آنها دشمنی کرده و عاقبت مسمومشان کردند و به شهادت رساندند، همگی انسانهای نفهم و بیشعور از نژاد عرب بودند که منکر مقام و شخصیت امامان علیهمالسلام بودند. این در حالی است که هیچ یک از عجم، از جمله ایرانیها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتی نداشتند. هم چنان که همه اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلکه در میان نژادهای مختلف عرب شیعیان فراوانی بودند که دارای فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشکال مختلف به آن بزرگواران اظهار میکردند. از سوی دیگر، در میان عجمها چه ایرانی و چه غیر ایرانی، شیعیان مخلص، فهمیده و بیغلّ و غشی بوده و هستند که ارادت خویش را در تمام عرصهها به امامان دوازده گانه شیعه اظهار میکردند و در رأس همه آنها سلمان فارسی است که قلّه ده درجه ایمان را فتح کرده و به بهترین و برترین محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خویش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان معصومش(ع) دست یافت و افتخار بزرگی برای ایرانیان آفرید.
از این گذشته، در سخنان دیگر امام صادق(ع) و پدران گرامیاش مطالبی به چشم میخورد که شاهد معنای خاصی است که ما با استفاده از موارد کاربرد کلمه (عرب و عجم) در لغت، برای حدیث امام صادق(ع) بیان کردیم. از جمله آن سخنان، فرمایش امیرالمؤمنین(ع) بود که در سطوری قبل از این اشاره شد. و محدث قمی نیز در سفینه البحار خود بعد از نقل حدیث فوق، آن را ذکر میکند.
مورد دیگر فرمایش امام صادق(ع) در تفسیر این آیه است: خداوند میفرماید: «ولو نزّلنا علی بعض الأعجمین. فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین»[4] یعنی: اگر ما قرآن را بر بعضی از عجمها (غیر عربها) نازل میکردیم و او آن را بر اعراب قرائت میکرد، به آن ایمان نمیآوردند.
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرمایند: لو نزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب وقد نزل علی العرب فآمنت به العجم فهذه فضیله العجم.[5]
اگر قرآن بر عجم (غیر عرب) نازل میشد، عرب به آن ایمان نمیآورد در حالی که، بر عرب (پیامبر اسلام(ص)) نازل شد، عجم به آن ایمان آوردند، پس این فضیلتی است برای عجم.
و این حدیثی است که محدّث قمی آن را در کتاب سفینه البحار خود، قبل از آن حدیث، نقل کرده، حال چگونه ممکن است امام صادقی که اینگونه برای عجم از جمله ایرانیان، فضیلت قائل است، در حدیث بعد ایرانیان را دشمنان خود بشمارد؟!
همچنان که محدث قمی در همان کتاب در یک صفحه بعد حدیثی را از فرزند عمر روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: در عالم رؤیا گوسفندان سیاهی را دیدم که گوسفندان سفید زیادی داخل آنان شدهاند. اصحاب گفتند: چه تعبیری برای آن دارید ای رسول خدا؟
فرمود: العجم یشرکونکم فی دینکم و انسابکم.
گروهی از عجم (ایرانیان) هستند که در آئین و نژاد با شما شریک میشوند.
اصحاب گفتند: عجم با ما در آئین ونژاد شریک میشود، ای رسول خدا؟!
فرمود: لوکان الایمان معلّقاً بالثریّا لناله رجال من العجم.
اگر ایمان در ثریّا بود، مردانی از عجم (ایرانی) به آن دست مییافتند.[6]
آیا ایرانیانی که اینگونه و تا این حد مورد تعریف و ستایش پیامبر گرامی اسلام(ص) قرار میگیرند، چگونه فرزند و وصیّ ششم او امام صادق(ع) (یا به تعبیر صاحب برگه منتشر شده امام حسین(ع)) آنها را دشمنان خود میشمارد؟!
علاوه بر این امام صادق(ع) خلیفه آن خدایی است که همه بندگانش را با یک چشم نگریسته و گرامیترین آنها را با تقواترین آنان میشمارد، آن جا که میفرماید: یا أیُّها الناس إنّا جَعَلْناکُم مِنْ ذَکَرٍ واُنثی و جَعَلْناکم شُعوباً وقبائلَ لِتعارَفوُا إنّ اکرَمَکُم عِندَاللهِ أتْقاکُم إنّ الله علیمٌ خبیر.[7]
ای مردم، ما شما را از جنس مرد و زن آفریدیم، و شما را تیرهها و قبیلههای مختلف قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، به راستی که گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانا خداوند دانا و آگاه است.
چگونه ممکن است، امام صادقی که خلیفه چنین خدایی است تمام عرب را بی هیچ قید و شرطی شیعه خود بداند و تمام عجم را دشمن خود بداند؟!
بنابراین با توجه به موارد کاربرد کلمه (عرب و عجم) در لغت عرب و همچنین آیات و روایاتی که بخشی از آن از نظر خواننده گرامی گذشت، ظاهر حدیث یاد شده مقصود نیست بلکه مقصود امام علیهالسلام از حدیثی که دستاویز صاحب برگه قرار گرفته است، همان است که در سطوری قبل از این، بدان اشاره شد.
از خداوند خواستاریم که همه ما را از شیعیان و عزاداران مخلص ابا عبدالله الحسین(ع) قرار دهد و روز به روز بر معرفت و محبت و اطاعت ما نسبت به آن امام پاک و معصوم بیافزاید.
و آنان که سعیشان بر قطع ارتباط شیعیان مخصوصاً ایرانیان، با آن مولای مهربان است، چنانچه قابل هدایت نیستند، نسلشان را قطع و ریشه آنان را بسوزاند. انشاء الله
اسناد:
[1] . سفینه البحار، ج 6، ص 165، چاپ جدید هفت جلدی.
[2] . برای دست یافتن به معانی یاد شده مراجعه شود به: المنجد، ص 495؛ فرهنگ جامع نوین، ج 2، ص 969.
[3] . مراجعه شود به: فرهنگ جامع نوین، ج 2، ص 956، 957؛ فرهنگ معین، ج 2، ص 2287.
[4] . سوره شعراء، آیه 198 ـ 199.
[5] . سفینه البحار، ج 6، ص 165، چاپ جدید هفت جلدی.
[6] . سفینه البحار، ج 6، ص 166، چاپ جدید هفت جلدی ماده (عجم).
» باشگاه خبرنگاران
مهرداد آقائی
با سلام و احترام فراوان
بالاخره هنوز ۷۲ نفر از اولاد حضرت محمد ص هنوز مومن نیستند تا امام زمان عج ظاهر شوند؟! عجب اولاد ناخلفی!
با تشکر فراوان
مهرداد آقائی