عبدالله بن سهل از طرف پیامبر اکرم (ص) مأموریت یافت که محصول سرزمین خیبر را به مدینه انتقال دهد او در موقعی که انجام وظیفه می کرد مورد حمله دسته ناشناسی از یهود قرار گرفت. در این حمله او از ناحیه گردن، سخت آسیب دید و با گردن شکسته بر روی زمین افتاد و جان سپرد. دسته مهاجم جسد او را به میان چشمه ای افکندند، سران قوم یهود عده ای را خدمت پیامبر (ص) فرستادند و او را از مرگ مرموز نماینده وی آگاه ساختند. برادر مقتول، به نام عبدالرحمن بن سهل با پسر عموهای خود خدمت پیامبر رسیدند و جریان را به عرض وی رسانیدند. برادر مقتول خواست سخن گفتن را آغاز کند، از آنجا که از سایر حضار سن او کمتر بود پیامبر (ص) به یکی از دستورات اجتماعی اسلام اشاره کرد و فرمود: کبر کبر یعنی اجازه بدهید افراد بزرگتر از شما سخن بگویند سرانجام پیامبر فرمود: اگر قاتل برادرت عبدالله را می شناسید و می توانید سوگند یاد کنید که او قاتل است، من او را گرفته در اختیار شما می گذارم. آنان از در تقوی و پرهیزکاری وارد شده و در حال خشم حقیقت را زیر پا ننهادند، و گفتند: ما هرگز قاتل را نمی شناسیم. پیامبر (ص) فرمود: حاضرید ملت یهود سوگند یاد کنند که ما هرگز او را نکشته ایم و قاتل او را نمی شناسیم و در سایه این قسم ذمه آنان از خون عبدالله بری شود.
آنان گفتند: عهد و پیمان، قسم و سوگند ملت یهود پیش ما اعتبار ندارد. پیامبر (ص) در این صورت دستور داد نامه ای به سران یهود نوشته شود که جسد کشته مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده است، باید دیه آن را بپردازید. آنان در پاسخ نامه پیامبر سوگند یاد کردند که هرگز دست ما به خودن وی آلوده نیست و از قاتل وی اطلاعی نداریم. پیامبر دید که کار به بن بست رسیده برای این که خونریزی مجدد راه نیافتد، خود شخصاً دیه عبدالله را پرداخت کرد.
و بار دیگر بدینوسیله به ملت یهود اعلام نمود، که او یک مرد ماجراجو و جنگجو نیست.