تفاوت دو غیبت صغری و کبری امام زمان علیه السلام
شروع غیبت امام عصر علیه السلام هشتم ربیع الاول سال 260 هجری قمری همزمان با شهادت حضرت عسکری علیه السلام بوده است. مرحله اول این غیبت تا روز وفات نایب چهارم حضرت جناب شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری ادامه داشته است. ایشان در روز نیمه شعبان سال 329 (و به قولی 328) هجری قمری در گذشت. به این ترتیب طول مدت مرحله اول غیبت 68 یا 69 سال قمری بوده است. با پایان گرفتن این مرحله نه تنها هیچ زمانی توسط امامان علیهم السلام بیان نشده است بلکه طبق احادیث متعدد منقول از پیشوایان معصوم تا قبل از ظهور هیچ زمانی برای آن معین نخواهد شد چون اصولا زمان ظهور (که پایان غیبت مرحله دوم است) امری بدایی به شمار میآید. بدایی بودن به معنای قابل تغییر بودن آن است. در گفتگویی اصبغ بن نباته از امیر المومنین علیه السلام میپرسد: پس از آن (غیبت) چه می شود حضرت می فرمایند:
سپس خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد چون برای او بداها و اراده ها و اهداف پایان هایی است. هیچ توضیحی در باره آنچه پس از غیبت میشود نداده اندو صرفا به بیان اینکه خداوند هر کاری بخواهد انجام میدهد اکتفا فرموده اند. آنگاه در بیان علت این بیان خود اشاره فرموده اند به اینکه خداوند دارای اراده مختلف و بداهای گوناگون است. همچنین اهداف و اغراض مختلفی در کارهای خود (از جمله مدت زمان غیبت) دارد و پایان امور هم متناسب با اراده های مختلف تفاوت میکند چنانکه مطابق بعضی احادیث زمانهایی برای فرج ائمه علیهم السلام و شیعیانشان معین شده بوده و در مورد آنها بدا صورت گرفته است. پس هیچ وقتی برای ظهور حضرت که پایان غیبت مرحله دوم ایشان است معین نشده و نباید بشود. خود ائمه علیهم السلام نیز وقتی تعیین نکرده و نمی کنند. امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوال ابوبصیر در باره امام قائم علیه السلام فرمودند:
تعیین کنندگان وقت (برای ظهور قائم علیه السلام دروغ میگویند. ما خانواده ای هستیم که (برای آن وقتی تعیین نمیکنیم)
دو مرحله غیبت امام عصر علیه السلام از جهت مدت زمان مختلف هستند. مرحله اول کوتاهتر و مرحله دوم بلندتر میباشد. امام صادق علیه السلام در کلام خویش به همین تفاوت اشاره فرموده اند:
قائم علیه السلام دو غیبت دارد یکی از آن دو کوتاه و دیگری دراز(مدت) است.
شاید از همین جهت غیبت اول را «صغری» و دومی را «کبری» مینامند(یعنی کوچکی و بزرگی غیبت به اعتبار مدت زمان آن میباشد). البته تعابیر کبری و صغری در روایتی از معصوم علیه السلام نقل نشده است ولی مراد از آنها همین معناست.
بسته بودن باب نیابت خاصه (تکالیف جدید) در غیبت کبری
باید توجه داشت که در زمان غیبت کبری ادعای نیابت خاصه و بابیت برای امام علیه السلام از هیچ کس و در هیچ شرایطی پذیرفته نیست چنان که خود ائمه علیهم السلام فرموده اند باید صرفا به آنچه از سابق و به طریق صحیح به دست آمده عمل کرد و به دنبال یافتن حکم و وظیفه جدیدی نباید بود که در این روزگار از طرف امام زمان علیه السلام صادر گردد.
در حدیثی که از طرف امام صادق علیه السلام در خصوص نفی رویت امام علیه السلام و حضور و علم شده است وقتی از ایشان سوال میشود که در آن زمان (که حیرت و سرگردانی است) چه باید کرد میفرمایند:
اگر آن زمان فرا رسید ـ که تو آن را درک نمیکنی ـ پس به آنچه در اختیارتان هست تمسک کنید تا امر برایتان روشن شود.
منظور از آنچه در اختیارتان هست اصول و فروع دین است مطابق آنچه قبل از غیبت امام عصرعلیه السلام به دست ما رسیده و منظور از کلمه «امر» ظاهرا امر امامت میباشد. دستور این است که به آنچه قبل از زمان غیبت به شما رسیده تمسک کنید و همانرا ملاک دین خود قرار دهید تا با ظهور حضرت ولی عصرعلیه السلام امر آخرین امام برایتان واضح و روشن گردد. به تعبیر دیگر تا قبل از ظهور در قلمرو استفاده از وجود امام آن وضوح و روشنی پیش از زمان غیبت وجود ندارد پس به همان دستورات قبلی تمسک کنید تا همه چیز با ظهور حضرت برایتان روشن شود.
پس تا قبل از ظهور وظیفه دینی انسان عمل به همان اعتقادات و احکام پیشین است و نباید به دنبال یافتن حکمی جدید از ناحیه امام عصرعلیه السلام بود.
در حدیث مشابهی از امام صادق علیه السلام نقل شده که خطاب به شخص دیگری به نام «منصور صیقل» فرمودند: اگر روزی فرا رسید که امامی از اهل بیت پیامبرعلیهم السلام را در صبح و شام ندیدی (در آنوقت) هر کس را از قبل دوست داشتی دوست بدار و هر میرفتی و صبح و شام منتظر فرج باش. ]در پی شان [ کس را که دشمن داشتی دشمن بدار و دنباله رو همان کسانی باش که تا پیش از این مقصود امام علیه السلام کاملا روشن است و آن اینکه: در زمان غیبت امام علیه السلام اعتقاد و حکم جدیدی در دین پیدانمیشود و نباید بشود بلکه مواریث و دستورات اهل بیت عصمت ـ که تا پیش از غیبت مطرح شده ـ را باید حفظ کرد و منتظر ظهور امام علیه السلام بود تا با ظهور ایشان تکالیف جدید روشن شود. هیچ کس نباید به خودش اجازه دهد که در زمان غیبت امام علیه السلام سخنان جدید بگوید و امور بی سابقه در دین وارد کند و به فرض اگر کسی چنین اشتباهی کند دیگران نباید از او تبعیت نمایند. به این صورت باب ادعای هر گونه سفارت وبابیت برای امام غایب علیه السلام در زمان غیبت کبری کاملا مسدود است و قبل از ظهور امام عصرعلیه السلام هیچ امر جدیدی ـ که ریشه و سابقه ای در سنتهای امامان گذشته نداشته ـ در دین رخ نمینماید.
عنایت حضرت به مومنان بدون وجود راه ارتباطی ظاهری با ایشان
آخرین و مهمترین نکته این است که با وجود غیبت کامل و عمومی امام عصرعلیه السلام در این زمان ایشان به احوال همه مردم بخصوص دوستان و شیعیان خود ـ آگاهی و توجه دقیق دارند و در مواردی که مصلحت ببینندـ حتی بدون درخواست شخص ـ از او دستگیری میکنند و مشکلاتش را حل مینمایند.
بنابراین غیبت امام علیه السلام مانع رسیدگی آنحضرت به اهل ایمان ـ نظیر آنچه ائمه پیشین میکرده اندـ نیست البته این امر کاملا به صورت یک طرفه انجام میشود یعنی مردم میتوانندـ و بایدـ به امام خود متوسل شوند وایشان را نسبت به احوال خود آگاه و در انجام خواسته هایشان توانا بدانند اما در عین حال هیچ راه ارتباطی به لحاظ ظاهری با امام خود ندارند وهیچ گاه نمیتوانند مطمئن باشند که در زمان یا مکان خاصی میتوانند خدمت ایشان مشرف گردند یا این که نمیتوانند توقع داشته باشند که برای رفع مشکل خاصی حتما کسی ازامام علیه السلام به سویشان بیاید. همچنین کسی را نمی شناسند که بتواند به راستی و صداقت مدعی شود که به روال عادی واسباب ظاهری میتواند برای آنها راهی به سوی امام غایبعلیه السلام بگشاید. بلکه وظیفه دارند که اگر کسی مدعی چنین منزلتی شد او را کذاب و افترا زننده بدانند.
پنهانی و غیبت
در عصر امامت امام عصر علیه السلام شاید هیچ امری به دشواری و حساسیت غیبت آنحضرت ابزار آزمایش شیعیان و مومنان نبوده باشد. به علاوه هر چند غیبت خلفای الهی در امت های پیشین سابقهای دیرین دارد اما طولانی شدن آن در امت اسلام (تا حدود 12 قرن) زمینه پیدایش ابهامات و اشکالات فراوانی شده است. غیبت امامعلیه السلام از جهات مختلف در معرض آرا و نظریات متفاوت و بعضا متعارض قرار گرفته است.
پنهانی و غیبت امام عصر علیه السلام موضوعی است که در طول تاریخ بستر اظهار نظرها و تئوری پرداریهای فراوانی شده و متقدمان و متاخران علمای شیعه به تفصیل به علل و عوامل آن پرداخته اند. در پی طرح دیدگاههای متفاوت در این زمینه نقطه نظرهای بعضا ضد و نقیضی نیز درباره موضوع پیدایی و ظهور آن بزرگوار در محافل علمی ارائه گردیده وگاه سعی شده به دنبال اکتشاف علت پنهانی آن حضرت راهکارهای بشری برای تحقق ظهور پیشنهاد شود. این در حالی است که نه عقل را راهی به این رمزگشایی است و نه نقل وعده ی کشف این راز را پیش از ظهور داده است. مطابق روایات مسلم شیعه تنها خدای متعال از رمز پیدایی امام عصر علیه السلام آگاه است و کشف این پرده نشینی نیز تنها به مشیت الهی امکانپذیر خواهد بود.حکمت غیبت امام علیه السلام پیش از ظهور ایشان مشخص نمیشود. بنا براین هر وجهی که برای آن بیان شده یا میشود نمیتواند به عنوان حکمت کار خداوند در این موضوع تلقی گردد. علت «سر» نامیدن این امر همین است که وجه آن تا قبل از ظهور حضرت ناشناخته و مخفی میماند.
دیدگاه صحیح در باره ی ارتباط غیبت امام علیه السلام با کفران نعمت ظهور ایشان
چون اصل وجود و ظهور امام علیه السلام به فضل خداوند بوده پس استمرار این ظهور هم در اصل واجب نبوده است. اما وعده الهی مبنی براین که «مردم نسبت به این نعمت ناشکری نکنند آنرا سلب نمیکند». باعث میشود که بتوانیم بگوئیم در صورت عدم کفران نعمت حضور امام در جامعه این نعمت سلب نمیشد و مردم مبتلا به غیبت امام علیه السلام نمی گشتند. پس پنهان شدن امام عصر علیه السلام از دیدگان مردم عقوبتی است که استحقاق آنرا داشته اند. اما چنین نیست که در صورت ناسپاسی در مورد این نعمت غیبت امام علیه السلام واجب باشد. چنین حکمی در هیچ زمانی روا نمی باشد. همیشه ممکن است که خدای متعال با فضل و رحمت خویش از کوتاهی های مردم بگذرد و امام علیه السلام را با وجود ناسپاسی های فراوان خلائق ظاهر و آشکار فرماید. بنابراین شرط ضروری ظهور امام علیه السلام لیاقت و شایستگی مردم در بهره وری از حضور علنی ایشان در جامعه نیست. اگر چنین بود نباید خدای متعال بسیاری از حجتهای خود را در بین مردم آشکار میکرد چون از صدر خلقت نعمت حضور خلیفه خداوند در زمین با نا شکری ونا سپاسی مردم همراه بوده است.
حضرت آدم علیه السلام با ناسپاسی فرزند خود (قابیل) مواجه شد که در کمال بیرحمی برادر خود (هابیل) را به قتل رساند. و پس از آدم وصی ایشان حضرت شیث قادر نبود دین خداوند را ظاهر و آشکار نماید و به خاطر تهدید قابیل مجبور به رعایت تقیه و کتمان دین شد. اما این تازه اول ماجرا بود وروز به روز بر ناشکری مردم نسبت به خلیفه و حجت خداوند در روی زمین افزوده شد تا آنجا که در عصر بنی اسرائیل و در یک بین الطلوعین هفتاد پیامبر خدا را می کشتند و سپس در بازارهایشان به خرید و فروش می پرداختند گویی که هیچ جنایتی انجام نداده بودند. با همه اینها خداوند از ارسال رسولان و حجج خود به سوی مردم دریغ نفرمود و صد و بیست و چهار هزار پیامبر خود را ـ که گروهی از آنها اوصیای گروه دیگر بودند ـ در زمین مبعوث فرمود. بنابر این سنت الهی چنین نبوده است که بخاطر ناشکری ونا سپاسی خلائق فیض حضور خلیفه ی خود را در میان مردم از آنها دریغ نماید.
به طور کلی نعمتهای الهی بر اساس شایستگی و لیاقت مردم به آنها داده نمی شود. اساس اعطای نعمت به بندگان فضل و رحمت خداست و اعطای فضل مبتنی بر وجود استحقاق نیست. اصولا فضل با عدل همین تفاوت را دارد که عدل همان عطای بر حسب استحقاق است ولی فضل بخشش یا بخشایشی بدون در نظر گرفتن استحقاق. لطف خداوند منوط و مشروط به احراز لیاقت و سزاوار رحمت شدن نیست. اصلا چنین ادعایی هم عقلا و هم نقلا باطل است. نه عقل بر این معنا دلالت میکند و نه هیچ آیه و روایتی.
در زمان حاضر نیز نمیتوان گفت که اگر کسی لیاقت داشته باشد ظهور امام علیه السلام بر او واجب است. چه بسا افراد لایقی در زمان غیبت امام دوازدهم علیه السلام باشند که به حکمتهایی امام علیه السلام خود را بر ایشان ظاهر نسازد. یکی از این حکمتها میتواند امتحان آنها باشد تا خداوند «ایمان به غیب» را در ایشان بیازماید و بخاطر صبر و رضایت به قضای الهی و تحمل فراق مولایشان ایشان را به درجات بالای ایمان نائل گرداند. بنا بر این دلیلی برای این ادعا وجود ندارد که هر کس امام زمان علیه السلام برایش آشکار و ظاهر نیستند حتما فرد نالایق و نا سپاسی است بلکه سلب نعمت لزوما به علت بی لیاقتی نیست همانطور که گفته شد حکمت غیبت امام زمان علیه السلام پیش از ظهور ایشان مشخص نمی شود. در یکی از توقیاتی که از ناحیه وجود مقدس امام عصـــر علیه السلام صادر شده در باره علت غیبت چنین آمده است:
اما علت وقوع غیبت پس خدای عز وجل میفرماید: «ای مومنان در باره چیزهایی نپرسید کـه اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان میکند»… پس باب پرسش از اموری که به شما مربوط نیست را ببندید و خود را برای دانستن چیزهایی که از عهده شما برداشته شده به زحمت نیندازید.
بعید بودن ظهور مشروط به یاس بشر از قوانین بشری
اگر قرار باشد که ظهور امام زمان علیه السلام مشروط باشد به اینکه عموم بشر از اصلاحات بشری مایوس شوند و اعتراف کنند که یگانه طریق اصلاح بشر پیروی از پیامبران و اجرای قوانین الهی است معلوم نیست تا کی باید به انتظار نشست که چنین حالتی برای مردم دنیا حاصل شود. اعتقاد به این شرط قطعا امید مومنان را نسبت به اینکه ممکن است ظهور امام زمان علیه السلام نزدیک باشد به ناامیدی تبدیل میکند.
ماـ طبق آنچه در احادیث فرموده اند ـ موظف هستیم که در هر شب و روز بلکه هر ساعت و هر لحظه در انتظار فرج آنحضرت باشیم و در هیچ زمانی از وقوع آن مایوس نگردیم. اما اگر قرار باشد که ابتدا جهانیان همگی تشنه ظهور یک منجی الهی بشوند تا بعد ایشان ظاهر گردند چه بسا باید قرنها و بلکه هزاران سال دیگر بگذرد تا چنین حالتی پدید آید حتی سیر تاریخی بشر هم تا کنون به سمتی نبوده که بتوانیم بگوئیم در حال نزدیک شدن به این نقطه است و بر اساس روال موجود نیز اینگونه پیش نخواهد رفت. ممکن است در سالهای اخیر عموم افراد بشر از جنایتهای سردمداران و حاکمان ظالم به ستوه آمده باشند اما اولا اکثریت مردم دنیا ـ که غیر مسلمان هم هستند ـ بیچارگی ها و نابسامانی های موجود در عالم را به حساب نقص قوانین بشری نمیگذارند. (بلکه منشا همه ظلمها و ثجاوزها را اجرا نشدن کامل همان قوانین میدانند و حاکمان ستمگر را در این امر مقصر میدانند.) پس نمیتوان ادعا کرد که جهانیان روز به روز به نقصان و سستی قوانین بشر و افکار کوتاه قانونگذاران بیشتر پی میبرند.
و ثانیا اگر هم سرخوردگی هایی از برخی از قوانین بشری و بین المللی پیدا کرده باشند باز هم اغراض سو و نیت های پلید افراد خاصی را در نقصان کاستی آنها موثر میدانند و معتقدند که اگر نخبگان و متفکران عدالت خواه بشر فراهم آیند وبا هم دست به تدوین قانونی نو بزنند تمام نقائص قوانین پیشین را جبران خواهند کرد. بشر امروز به آنچه خود آن را «عقلانیت» می نامد سخت مومن و معتقد است و همه نگون بختیهای موجود در دنیا را در این میبیند که حاکمان و قدرتمندان از اصول این عقلانیت پیروی نمیکنند.
شاهدی که برای اثبات و تایید این عقیده وجود دارد این است که همه عقلای عالم به خوبی از بی عدالتیها و تبعیضهای ستمگرانه در برخی از قوانین بین المللی (مانند وجود حق وتو برای برخی از قدرتهای بزرگ جهانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد) آگاهند اما بخاطر سلطه زور مدارانه مستکبران جهانی در اداره سازمانهای بین المللی توانایی اصلاح قوانین آنها را ندارند. پس به عقیده بسیاری از فرهیختگان و متفکران بشری (غیر از مسلمانان) مشکل در درجه اول اجرا نشدن قوانین صحیح بین المللی است و در مواردی هم که نقصی در خود قوانین هست مشکل تشخیص آن نقص نمیباشد بلکه قدرت و غلبه ظالمانه جنایتکاران را مانع از تصحیح و تکمیل قانونها میدانند.
با این ترتیب چنین نیست که عقلای بشر به عدم توانایی خود در تدوین قوانین مترقی و صحیح پی برده باشند یا اینکه حداقل بتوانبم بگوئیم که در حال نزدیک شدن به این درک هستند. لذا خیال این که روزی افراد بشر به این باور برسند تا بعد امام عصرعلیه السلام ظهور کنندـ با توجه به وضع موجود ـ قدری رویایی به نظر می آید و وضعیتی که در حال حاضر بر بشریت حاکم است نوید بخش امید و انتظار واقع بینانه نیست. اشکال اساسی آن نا امیدی فرا گیر از قیام حضرت مهدی علیه السلام است که با آیات و احادیثی نظیر «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» و «نجی المقربون» سازگار نمیباشد.
پس میتوانیم این عقیده را به دلیل تعارض آن با ادله ای که مضمون آنها» لزوم نزدیک شمردن ظهور» است مردود و باطل بشماریم. البته مقصود از این تعبیر «استعجال» مذموم در روایات نیست بلکه مراد اینست که هر روز و هر شب یا هر ساعت و لحظه ظهور امام عصر علیه السلام را ممکن بشماریم.
ادامه دارد …