نویسنده: محمد غفارنیا
یکی از نشانههای نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که خواندن و نوشتن را نزد هیچ کس نیاموخته بود. این مطلب مورد اتفاق کلیه مورخان است. قرآن کریم هم این موضوع را به صراحت ذکر فرموده است:
(وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ)
پیش از این نه کتابی میخواندی و نه چیزی مینوشتی، تا موجب تردید دشمنانی که میخواهند سخنان تو را ابطال کنند، گردد. (1)
دربعضی از روایات هست که آن حضرت (به اراده پروردگار) توانایی خواندن و نوشتن را داشت. (2) با این که پیامبر خود میتوانست بنویسد، در عین حال دستور میداد تا آیاتی که بر او نازل میشد، را بنویسند.
یکی از کاتبان وحی عبدالله بن سعد است که برادر رضایی عثمان بود. او پس از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، از مکه به مدینه آمد و مسلمان شد. وی چون خط خوبی داشت، وقتی بر پیامبر وحی نازل میشد، او را میخواست و قرآن را به او املاءمی فرمود تا آن رابنویسد.
بعدها این شخص مرتد شد و به مکه بازگشت. وی به مشرکان مکه میگفت: آنچه بر پیامبر نازل شده بر من هم نازل میشد. خداوند در تهدید او این آیه را نازل فرمود:
(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ)
چه کسی ستمکارتر از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: وحی به من فرستاده شده، در حالی که به او وحی نشده باشد. (3)
پس از فتح مکه با این که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عده زیادی از مشرکان و دشمنان اسلام، مانند: وحشی (قاتل حمزه سید الشهدا (رضی) وهند (آکله الاکباد) را بخشید؛ ولی دستور قتل عبدالله بن سعد را صادر فرمود. زیرا این شخص به خدا دروغ بسته و به شخصیت رسول خدا جسارت کرده و او را مورد اتهام قرار داده بود.
یک بار عثمان دست او را گرفت ونزد پیامبر آورد و از آن حضرت خواست تا او را ببخشد. پیامبر سکوت فرمود؛ اما عثمان هم چنان اصرار کرد تا سرانجام پیامبر از او صرف نظر کرد.
وقتی عثمان و عبدالله از حضور رسول خدا بیرون شدند، پیامبر فرمود: مگر نگفته بودم هر کس او را ببیند باید بکشد؟
مردی از آن میان گفت: یا رسول الله، چشم من متوجه شما بود. اگر اشاره میکردید، او را میکشتم. حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرگز پیامبران با اشاره (مخفیانه و ناگهانی) کسی را نمیکشند. (4)
در زمان خلافت عثمان، همین شخص (کسی که پیامبر خون او را هدرکرده بود) از طرف عثمان حکم فرمانروایی مصر رایافت و باب ظلم و جور را بر مردم آن سامان گشود. مردم مصر که از او به تنگ آمده بودند به عثمان شکایت کردند؛ ولی عثمان به شکایت مردم توجه نکرد.
سرانجام مردم مصر با مردم سایر بخشهای خلافت عثمان که از دست والیان و حاکمان دست نشانده او به جان آمده بودند، بر عثمان شوریدند و او را با وضعیتی ذلت بار که در تاریخ مشهور است، به قتل رساندند.
پینوشتها:
1-عنکبوت/48.
2-برهان: ج4. ص332.
3-انعام/93.
4-نورالثقلین: ج1. ص617. ح181.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول