نویسنده: محمد غفارنیا
در جنگ تبوک خداوند به پیامبر دستور داد که شخصاً در جبهه نبرد شرکت کند. چون حضرت از نیت ناپاک اعراب، بیشتر مردم اطراف مدینه و آنها که با آنان جنگ کرده و خونشان را ریخته بود، آگاهی داشت، نگران بود اگر از مدینه دور شود، آنان به مدینه آمده و فساد به بار آورند. همچنین از پیش آمدهای ناگوار نسبت به خاندان خود نیز آسوده خاطر نبود. از طرفی میدانست که جز امیرالمؤمنین (علیه السلام)، کسی دیگر نمیتواند جای او را بگیرد و آزار و تباهی مشرکان در هجرتگاه خود را باز داشته و از ساکنان مدینه و امنیت شهر پاسداری کند.
به همین دلیل وقتی آماده رفتن شد، امیر المؤمنین (علیه السلام) را به جانشینی خود در میان خاندان و فرزندان خود و مهاجران باقی گذارد و فرمود: یاعلی، شهر مدینه جز با من و تو اصلاح نمیپذیرد.
منافقان که جریان را شنیدند، چون یقین داشتند با بودن علی نمیتوانند طمعی در فتنه آفرینی آن بورزند، کوشیدند تا به هر صورت شده، او را به همراه پیامبر روانه جنگ کنند. علاوه بر این برخی دیگر از منافقان بر ماندن علی (علیه السلام) در کنار زن و فرزند خویش غبطه میخوردند و از آسودگی او از رنج سفر و نبرد در میدان جنگ، رشک میبردند. به همین جهت زبان به یاوه گویی گشودند و گفتند: «این که رسول خدا علی را همراه نبرده و او را به جای خود در مدینه گذاشته، نه به خاطر دوستی و بزرگواری او بوده است؛ بلکه به دلیل بیمهری، پیامبر نخواسته او را با خود ببرد.
وقتی یاوه سرایی منافقان به گوش امیر المؤمنین (علیه السلام) رسید، خواست تا دروغ آنها را آشکار نموده و رسوایشان سازد. لذا خود را به پیامبر رساندند و عرض کرد: ای رسول خدا، منافقان مد ینه چنین میپندارند که همراهی من بر شما گران آمده؛ لذا برای خشمی که بر من داشته اید، مرا به جای خود در مدینه گذارده اید.
پیامبر فرمودند:
برادرم، به جای خود بازگرد که مدینه جز با بودن من یا تو اصلاح نمیپذیرد. تو جانشین من در میان خاندان، بستگان و هجرتگاه منی.
(أمَا تَرْضَی أن تَکُونَ مِنِّی بِمَنزِلَه هَارُونَ مِن مُوسی إلا أنَّهُ لانَبی بَعْدی): آیا خرسند نیستی که تو نسبت به من همانند هارون هستی نسبت به موسی؛ جز این که هیچ پیغمبری پس از من نیست؟ (1)
این حدیث به حدیث منزلت مشهور است. در این حدیث پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام آنچه برای حضرت هارون بود و حضرت موسی آنها را در ضمن آیات 25 الی 35 سوره طه برای هارون خواسته بود را، برای حضرت علی (علیه السلام) اثبات میفرماید؛ جز مقام نبوت که حضرت آن را استثناء میکنند.
این حدیث در کتابهای شیعه و سنی با سندهای بسیار، تا صد طریق نقل شده است؛ و آن چنان معتبر است که جای هیچ گونه انکاری ندارد. علاقمندان در این باره میتوانند به کتاب هایی مانند غایه المرام، بحرانی؛ الغدیر؛ احقاق الحق؛ اثبات الهداه و…. مراجعه نمایند.
پینوشت:
1-ارشاد. شیخ مفید، مترجم: ج1. ص141. فصل 43.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول