نویسنده: سمیح عاطف الزین
مترجمان: علی چراغی، محمد حسین احمدیار، محمد باقر محبوب القلوب
جلوههای فصاحت و بلاغت در قرآن کریم به حدی است که عقل بشری از درک آن عاجز است. این ویژگیها در اسلوب معجزه آسای آن به قدری روشن، قدرتمند و زیباست که هر انسان سخنور بلیغی را به حیرت وا میدارد. این اسلوب بلیغ را مشرکان هم شناخته بودند تا آنجا که از ترس مسلمان شدن، یکدیگر را سفارش میکردند به آن گوش ندهند:
( کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و سخن بیهوده بدان بیامیزید، شاید پیروز شوید.) (1)
منظور از اسلوب، ریختن معانی پیوسته در الفاظ منسجم و هماهنگ با آن است. اما منظور از روشنی و وضوح اسلوب آن است که معانی مورد نظر در تعابیری که بدان ادا میشود، روشن و آشکار باشد. قدرت اسلوب به معنای برگزیدن الفاظی است که با معنای مورد نظر ملایمت و تناسب داشته باشد، زیرا معنای لطیف با لفظ لطیف ادا میشود. آیات زیر، این معنی را به وضوح روشن میکند:
(از چشمهای که سلسبیل نامیده میشود.) (2)
(همانا پرهیزگاران را رستگاری است، بستانها و تاکستانهایی و دخترانی همسال با سینههای برآمده و پیالههای لبالب. در آنجا نه سخن بیهودهای شنوند و نه دروغی. این است پاداشی از پروردگار تو، عطایی از روی حساب.) (3)
معانی درشت نیز با الفاظ قوی و محکم ادا میشود:
(همانا جهنم از دیرباز کمینگاهی بوده است که برای سرکشان بازگشتگاهی است. روزگاری دراز در آنجا درنگ کنند، نه خنکی چشند و نه نوشیدنی، جز آب جوشان و چرکابهای. این کیفری مناسب کردار آنهاست.) (4)
وقتی نیز معنا محبت آمیز باشد، با لفظ محبت آمیز بیان میشود:
(پدر و مادرش را به تخت برنشانید و همهی آنان پیش او به سجده افتادند.) (5)
و چون معنا ناخوشایند باشد، لفظ نیز با آن تناسب دارد:
(ناخوشایندترین آوازها بانگ خران است.) (6)
یا:
(مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر بر آن حمله ور شوی، زبان از دهان بیرون آورد و اگر آن را رها کنی، باز هم زبان از دهان بیرون آورد. مثل آن گروهی که آیات ما را تکذیب کردند، نیز چنین است. پس این داستان را برای آنان حکایت کن، شاید بیندیشید.) (7)
شما ملاحظه میکردید که ظاهر الفاظ به کار رفته در این آیات با معانی مورد نظر از تناسب آوایی گوشنوازی برخوردارند و همین باعث میشود تا شنوندهی آگاه به این ظرافتها، مسلمان هم که نباشد، در برابر آن خشوع و خضوع کند؛ کما اینکه این آیات بسیاری از سخن شناسان کافر و معاند عرب را به حیرت و تحسین واداشته بود.
کسی که در الفاظ و جملههای قرآن دقت میکند، درمییابد که حروف برگزیده برای الفاظ به گونهای است که اصوات ناهماهنگ یا تنافر حروف ایجاد نشود. مانند آیه الکرسی که خداوند متعال 24 بار حرف لام را در آن تکرار فرموده است. تکرار لام در این آیهی شریفه به گونهای است که هر لام آن، آهنگ لطیف خاص خود را دارد و گوش از شنیدن مکرر آن خسته نمی شود:
(اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لاَ یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ) (8)
«خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپا دارنده است؛ نه خواب سبک او را فرا میگیرد و نه خواب سنگین؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست. کیست آن کسی که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمییابند. کرسی او آسمانها و زمین را در بردارد و نگهداری آنها بر او دشوار نیست و او بلند پایه و بزرگ است.»
بدین ترتیب، میبینید که قرآن کریم هر معنی را با لفظ مناسب آن آورده است و هیچ ناهماهنگی میان الفاظ و معانی در هیچ آیهای مشاهده نمیشود. برای درک صحیح درستی واژهها و روانی آنها و تشخیص زشتیها و زیباییهایی سخن، ذوق سلیم لازم است. کسی که صدای بلبل او را به نشاط میآورد و صدای جغد و کلاغ آزارش میدهد، به راحتی کلام نارسا و تنافر حروف را میشناسد و چنین کلمهای را به راحتی نمیتواند تلفظ کند. برای شناختن لفظ سنگین و سبک، ضابطهای جز ذوق سلیم و تتبع کلام و سبک بزرگان سخن وجود ندارد. از جمله اعجاز ظاهری قرآن آن است که در تمام مطلاب بیان شده در داستان حضرت نوح، و دیگر پیامبرانی که اطلاعات نسبتاً مفصلی درباره آنها به ما داده شده است، حروفی به کار رفته است که هنگام شنیدن بر پردهی گوش نواخته میشود، مانند حرف قاف که آن را در هشت آیه محدود میکند:
(کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَ قَالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ. فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ. فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ. وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ. وَ حَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَ دُسُرٍ. تَجْرِی بِأَعْیُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ کَانَ کُفِرَ. وَ لَقَدْ تَرَکْنَاهَا آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ. فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ.) (9)
«پیش از آنان، قوم نوح [نیز] تکذیب کرده بودند و بندهی ما را دروغزن خواندند و گفتند: دیوانه است و به دشنامش راندند. تا پروردگارش را خواند که من مغلوب شدهام؛ انتقام بکش. پس درهای آسمان را به روی آبی که به شدت میریخت، گشودیم. و از زمین چشمهها جوشاندیم تا آب [زمین و آسمان] به آن مقدار که مقدر شده بود گرد آمد. و او را بر [کشتی] تخته دار و میخ آجین سوار کردیم. [کشتی] زیر نظر ما روان شد. [این] بود جزای کسانی که کفر ورزیدند. و به راستی آن [سفینه] را بر جای نهادیم [تا] عبرتی [باشد]؛ پس آیا پند گیرندهای هست؟ پس چگونه بود عذاب من و هشدارها [ی من]؟»
اگر حروف قاف و کاف را در این آیات شریفه بر شماریم، خواهیم دید که هر کدام هفت بار و حرف «ر» نیز دوازده بار تکرار شده است.
وجود این موازنه دقیق در حروفی که مخرج مشابه دارند، باعث میشود تا انعکاس خاصی در گوش پیدا کند و شنونده را آماده سازد تا معانی ارجمند و دهشتناکی را بشنود، حتی اگر به معانی کلمات هم توجه نکند! اما اگر این شنیدن همراه با گوش دادن هم باشد، شنونده را وادار به ترس و وحشت میکند، بدون آن که بتواند آن ترس را پنهان دارد.
درجایی دیگر، قرآن کریم همین معانی را دربارهی حضرت نوح (علیه السلام) در هشت آیهی دیگر بیان کرده است، اما این بار با تکرار حروف «نون» و «لام» که حرف نون 24 بار و حرف لام 16 بار تکرار شده است. اما با وجود این تکرار بیسابقه، روانی و جذابیت آیات دچار خلل نمیشود، زیرا این حروف از جمله حروف رقیق و آرام هستند. خداوند در سوره صافات، آیات 75 تا82 میفرماید:
(وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ. وَ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ. وَ جَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ. وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ. سَلاَمٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ. إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ .ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ.) (10)
«نوح ما را ندا داد و ما چه نیک اجابت کننده ای بودیم! او و کسانش را از اندوه بزرگ رهانیدیم و فرزندان او را باقی گذاشتیم و در میان آیندگان آوازهی نیک او را بر جای گذاشتیم. درود بر نوح باد در سراسر جهان! ما نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم. به راستی او از بندگان مومن ما بود. سپس دیگران را غرق کردیم.»
سپس در سورهی مومنون، آیات 23 تا 29 خداوند همین معانی را در الفاظی دیگر و در هفت آیه بیان میفرماید:
(هرآینه نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس [به آنان] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. آیا پروا ندارید؟
مهتران قومش که کافر بودند، گفتند: این [مرد] انسانی است همانند شما، میخواهد بر شما برتری جوید و اگر خدا میخواست فرشتگانی را میفرستاد. [ما] در روزگار نیاکان خود هرگز چنین [چیزی] نشنیدهایم.
او مرد دیوانهای بیش نیست، پس تا چندی دربارهاش دست نگاه دارید.
[نوح] گفت: پروردگارا! از آن روی که دروغزنم خواندند، مرا یاری کن.
پس او به وحی کردیم که زیر نظر ما و [به] الهام ما کشتی را بساز و چون فرمان ما در رسید و آب از تنور بیرون زد، پس از هر نوع [حیوانی]دو تا [یکی نر و دیگری ماده] و نیز کسان خود را به آن ببر، بجز کسی که پیش از این دربارهی او سخن رفته است و دربارهی کسانی که ظلم کردهاند، با من سخن مگوی، زیرا آنها غرق خواهند شد.
چون تو و همراهانت به کشتی نشستید، بگو: سپاس خدایی را که ما را از مردم ستمکار رهانید.
و بگو: پروردگارا! مرا در جایی پر برکت فرود آور [که] تو نیکترین میهمان نوازانی.)
پس خداوند این آیات را در سورهی اعراف به شش آیه کاهش داده است و میفرماید:
(همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست، من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.
سران قومش گفتند: واقعاً ما تو را در گمراهی آشکاری میبینیم.
[نوح] گفت: ای قوم من! هیچ گونه گمراهی در من نیست، بلکه من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم.
پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و اندرزتان میدهم و چیزهایی از خدا میدانم که [شما] نمیدانید.
آیا تعجب کردهاید که بر مردی از خودتان، پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است تا شما را بیم دهد و شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید؟
پس او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ پنداشتند، غرق کردیم، زیرا آنان گروهی کور [دل] بودند.) (11)
اما خداوند در سورهی یونس این آیات را به سه آیه کاهش میدهد و میفرماید:
(و خبر نوح را بر آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من [در میان شما] و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران میآید، [بدانید که من] بر خدا توکل میکنم. ساز و برگ خویش و بتهایتان را گرد آورید، چنان که هیچ چیز از کاری که میکنید بر شما پوشیده نباشد و به دشمنی من قدم به پیش نهید و مهلتم ندهید.
اگر روی گردانیدید، من مزدی از شما نمیطلبم. پاداش من تنها بر عهده خداست و مامورم که از تسلیم شدگان باشم.
پس او را تکذیب کردند. آنگاه وی را با کسانی که در کشتی همراه او بودند، نجات دادیم و آنان را جانشین [پیشینیان] ساختیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم. پس بنگر که فرجام بیم داده شدگان چه گونه بود.) (12)
سپس اعجاز قرآن چنان نمود پیدا میکند که همان مطالب را دربارهی حضرت نوح (علیه السلام) در دو آیه و در سه جا بیان میکند تا بدین وسیله تمام مستکبران را به مبارزه و تحدّی طلبیده باشد:
1. سوره انبیاء، آیات 76 و77
(و نوح را یاد کن که پیش از آن ما را ندا داد و ما او را اجابت کردیم و وی را با خانوادهاش از بلای بزرگ رهانیدیم و او را بر مردمی که آیات ما را تکذیب میکردند، پیرورزی بخشیدیم، آنان مردم بدی بودند، پس همهی ایشان را غرق کردیم.)
2. سوره عنکبوت، آیات 14 و15
(و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال زندگی کرد تا طوفان آنها را در حالی که ستمکار بودند فرا گرفت و او را با کشتی نشینان برهانیدیم و آن طوفان را نشان عبرتی برای جهانیان قرار دادیم.)
3. سوره حاقه، آیات 11و 12
(چون آب طغیان کرد، شما را بر کشتی سوار کردیم تا آن را مایهی اندرزتان گردانیم و گوش نگه دارندهی اندرز، آن را فرا گیرد.)
پس قرآن کریم همین معانی را در 16 آیه (105 تا 120) از سورهی شعراء به تفصیل بیان کرده است و میفرماید:
(قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند.
چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟
من برای شما پیامبری امین هستم.
از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید و بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمیکنم. اجر من تنها برعهدهی پروردگار جهانیان است.
پس، از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید، گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم و حال آن که فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟
[نوح] گفت: دانش من به کارهایی که میکنند نمی رسد. اگر در مییابید، حسابشان تنها با پروردگارم است.
و من مومنان را طرد نمی کنم.
من جز هشدار دهنده ای آشکار [بیش] نیستم، گفتند: ای نوح! اگر دست برنداری، سنگسار میشوی. گفت: پروردگارا! قوم من مرا تکذیب میکنند.
میان من و آنان راهی برگشای و من و هر کس از مومنان را که با من است، نجات بخش. پس او و همراهانش را در آن کشتی انباشته رهانیدیم؛
آنگاه باقی ماندگان را غرق کردیم.)
آنگاه قرآن کریم یک سورهی کامل را به آن حضرت (نوح) اختصاص میدهد و میفرماید:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که: قومت را پیش از آن که عذابی دردناک به آنان رسد، هشدار ده.
[نوح] گفت: ای قوم من! من شما را هشدار دهندهای آشکارم، خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید.
[تا] گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل] شما را تا وقتی معین به تاخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرر خدا برسد، دیگر به تاخیر نیفتند.
[نوح] گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم و دعوت من جز به گریزشان نیفزود و من هر بار که آنان را دعوت کردم تا ایشان را بیامرزی، انگشتهای خود را در گوشهایشان کردند و جامهی خویشتن بر سر کشیدند و اصرار ورزیدند و هر چه بیشتر سرکشی کردند. سپس من آشکارا آنان را دعوت کردم.
بازمن به آنان اعلام کردم و در خلوت [و] پوشیده نیز به ایشان گفتم.
و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است.
[تا] از آسمان برایتان پی در پی باران فرستد و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها و نهرها پدید آورد.
شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید؟
حال آن که شما را به گونهای مختلف خلق کرده است.
مگر ملاحظه نکردهاید که چگونه خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفریده است؟
و ماه را در میان آنها روشنایی بخش گردانید و خورشید را [چون] چراغی قرار داد.
و خدا [ست که] شما را [مانند] گیاهی از زمین رویانید؛ سپس شما را به آن باز میگرداند و بیرون میآورد، بیرون آوردنی [عجیب]!
و خدا زمین را برای شما فرشی [گسترده] ساخت تا در راههای فراخ آن بروید.
نوح گفت: پروردگارا! آنان فرمان من نبردند و از کسی پیروی کردند که مال و فرزندش جز بر زیانش نیفزود و به نیرنگی بس بزرگ دست زدند و گفتند: زنهار، خدایا خود را رها مکنید. «ودّ»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و «نسر» را ترک مکنید.
بسیاری از گمراه کردهاند. [بار خدایا،] جز بر گمراهی ستمکاران میفزای.
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشی درآورده شدند و برای خود در برابر خدا یارانی نیافتند.
نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین مگذار که اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه میکنند و جز فرزندانی فاجر و کافر نیاورند.
ای پروردگار من! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان به خانهی من وارد شود و نیز مردان و زنان با ایمان را بیامرز و جز بر هلاکت ستمگران میفزای.»
سپس قرآن کریم به تفصیل بیشتری درباره نوح میپردازد و 24 آیه (25 تا 48) از سورهی هود را به آن حضرت اختصاص میدهد:
(و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم. [گفت:] من برای شما هشدار دهندهای آشکارم که جز خدا را نپرستید، زیرا من از عذاب روز سخت قیامت بر شما بیمناکم.
پس، سران قومش که کافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم و جز [جماعتی] فرومایگان ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را پیروی کرده باشد و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه پنداریم که دروغ میگویید.
گفت: ای قوم من! به من بگوید، اگر از طرف پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد و شما از دیدن آن ناتوان باشید، آیا ما باید شما را در حالی که به بدان اکراه دارید، به آن وادار کنیم؟
ای قوم من! در برابر [تبلیغ رسالت خویش] مالی از شما درخواست نمیکنم، مزد من تنها با خداست و کسانی را که ایمان آوردهاند طرد نمیکنم. آنان با پروردگارشان دیدار خواهند کرد، ولی میبینم که شما مردمی نادان هستید. ای قوم من! اگر آنان را از خود برانم، چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد؟ آیا حقیقت را در نمییابید؟
به شما نمیگویم که گنجینههای خدا پیش من است و علم غیب هم نمیدانم و نمیگویم که من فرشتهام و دربارهی کسانی که شما به حقارت در آنان مینگرید، نمیگویم که خدا خیر خود را به آنان عطا نکند. خدا به آنچه در دلهای آنهاست، آگاهتر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود.
گفتند: ای نوح! با ما جدال کردی و بسیار [هم] جدال کردی. اگر از راستگویانی، آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده دادهای، برای ما بیاور.
گفت: تنها خداست که اگر بخواهد، آن را وعده را آشکار میکند و شما نمیتوانید از آن بگریزید و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتی که خدا بخواهد شما را گمراه کند، اندرز من شما را سودی نمی بخشد. او پروردگار شماست و به سوی او باز میگردید.
یا [دربارهی قرآن] میگویند: آن را به خدا دروغ بسته است. بگو: اگر آن را به خدا دروغ بسته باشم، گناهش بر من است، و من از گناهی که میکنید، مبرا هستم. و به نوح وحی شد که: از قوم تو، جز کسانی که [تاکنون] ایمان آوردهاند، هرگز [کسی] ایمان نخواهد آورد. پس، از کردار آنان غمگین مباش.
زیر نظر ما و [به] الهام ما کشتی را بساز و دربارهی کسانی که ستم کردهاند با من سخن مگوی، چرا که آنان غرق شدنیاند.
[نوح] کشتی را ساخت و هر بار که مهتران قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند و میگفت: اگر ما را مسخره میکنید، ما [نیز] شما را همانگونه که مسخره میکنید، مسخره خواهیم کرد.
به زودی خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر که میرسد و عذاب پایدار بر که فرود میآید؟
تا آنگاه که فرمان ما در رسید و تنور جوشید، فرمودیم: درآن [کشتی] از هر حیوانی یک جفت، با کسانت، مگر کسی که قبلاً دربارهی او سخن رفته است و کسانی که ایمان آوردهاند، بنشان و جز [عده] اندکی به او ایمان نیاورده بودند و [نوح] گفت: در آن سوار شوید که به نام خدا به راه افتد و به نام خدا بایستد. گمان پروردگار من آمرزنده و مهربان است.
و آن [کشتی] ایشان را در میان موجی کوه آسا میبرد و نوح پسرش را که در کناری ایستاده بود، بانگ در داد: ای پسر من! با ما سوار شو و با کافران مباش.
گفت: به زودی به کوهی پناه میجویم که مرا از آب در امان نگاه میدارد.
گفت: امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارندهای نیست، مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند و موج میان آن دو حایل شد و او از غرق شدگان بود.
و گفته شد: ای زمین آب خود را فرو بر، و ای آسمان! [از باران] خودداری کن. آب فرو شد و کار به پایان آمد و [کشتی] بر کوه جودی قرار گرفت و ندا آمد که ای لعنت باد بر مردم ستمکاره.
و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من بود و وعدهی تو حق است و تو بهترین داورانی.
فرمود: ای نوح! او در حقیقت از خاندان تو نیست،او [دارای] کرداری ناشایسته است. پس چیزی را که بدان علم نداری، از من مخواه. من به تو اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی.
گفت: پروردگارا! من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی، از زیانکاران باشم.
گفته شد: ای نوح! به سلامت و برکاتی که بر تو و آنهایی که همراه تواند ارزانی داشتهایم، فرود آی و امتهایی هستند که به زودی برخوردارشان میکنیم، آنگاه از جانب ما عذابی دردناک به آنان میرسد.)
تمام آنچه گفته شد، به لحاظ اعجاز واضح و روشن قرآن است، چه از نظر اسلوب که سبک ویژهای را تشکیل میدهد و هیچ شباهتی به کلام بشر ندارد، چه به منظور ارائه معنا در قالب الفاظ مناسب آن و چه از نظر تاثیری که الفاظ آن برگوش اشخاص بیایمان دارد، اما آنها تا جایی تحت تاثیر بلاغت و معانی قرآن قرار میگیرند که ناخود آگاه در برابر آن سر تعظیم فرود میآورند. در چنین وضعیتی، حال شنوندهای که تحت تاثیر نغمههای این الفاظ و معانی متعالی آن قرار میگیرد، معلوم است چه خواهد بود!
به همین دلیل است که قرآن معجزه است و تا قیام قیامت معجزه خواهد ماند.
پینوشتها:
1- قرآن، فصلت / 26.
2- قرآن، انسان / 18.
3- قرآن، نبأ / 31 -36.
4- قرآن، نبأ / 21-26.
5- قرآن، یوسف / 100.
6- قرآن، لقمان / 19.
7- قرآن، اعراف / 176.
8- قرآن، بقره /255.
9- قرآن، قمر / 9- 16.
10- قرآن، صافات /75- 81.
11- قرآن، اعراف / 59- 64.
12- قرآن، یونس / 71- 73.
منبع مقاله :
زین، سمیح عاطف؛(1393)، داستان پیامبران در قرآن، مترجمان: علی چراغی و [دیگران …]، تهران: موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم