ما می دانیم قبل از ساختن دستگاه های مجهز میکروب شناسی و به وجود آمدن میکروسکوپ های قوی ممکن نبود که بشر بتواند بدون ارتباط با علوم ماوراالطبیعه از علم جنین شناسی اطلاعی داشته باشد.
در عصر پیامبر اسلام (ص) آنچه در بین مردم معروف بود این بود که فرزند از نطفه پدر به وجود می آید و رحم مادر، جز ظرفی برای پرورش نطفه پدر چیزی نیست و مادر حقی نسبت به فرزند ندارد.
ولی قرآن و اسلام بر خلاف فرضیه دیروز و طبق علم امروز در این موضوع نظر داده و در چند آیه اشاره می کند آن چنان که پدر در انعقاد نطفه فرزند سهیم است، مادر نیز در آن سهم دارد و شاید سهم زیاد تری هم داشته باشد.
قرآن در این باره می گوید:
************
وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَینَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّنْ نَّشَاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (انعام/83)
«این است حجتی که ابراهیم را بر قومش دادیم ما مقام هر که را بخواهیم رفیع می گردانیم که خدای تو (به نظام و صلاح عالمیان) بصیر و دانا است».
************
تا آن که می فرماید:
************
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ کُلًّا هَدَینَا وَنُوحًا هَدَینَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ* وَزَکَرِیا وَیحْیى وَعِیسَى وَإِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (انعام/84-85)
«ابراهیم و فرزندانش داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون هدایت نمودیم و همچنین نیکوکاران را پاداش نیک خواهیم داد. و هم زکریا و یحیی و عیسی و الیاس همه از نیکوکارانند».
************
از این آیه مستفاد است که یکی از فرزندان حضرت ابراهیم حضرت عیسی است با آن که عیسی پدر نداشت پس مسلم از ناحیه مادر به حضرت ابراهیم منتسب است و طبیعی است که در صورتی حضرت عیسی از ذریه حضرت ابراهیم محسوب می شود که حضرت مریم نطفه ای از خود داشته باشد و نطفه او موجب ایجاد فرزند بشود ولی اگر قرآن هم مثل مردم آن روز معتقد بود که مادر از خود نطفه ای ندارد و تنها ظرف پرورش کودک است نمی خواست بگوید که حضرت عیسی از ذریه حضرت ابراهیم است و این خود دلیل است که قرآن می داند نطفه مادر هم در انعقاد نطفه فرزند مؤثر است.
و نیز می فرماید:
************
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لََّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (آل عمران/61)
«پس هر کس با تو در مقام مجادله بر آید (درباره ی عیسِ) بعد از آن که به وحی خدا به احوال او آگاهی یافتی با او بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخیزیم و در دعا و التجاء به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم (این آیه در مباهله به انصار ای نجران آمد چون پیغمبر به امر خدا با علی (ع) و فاطمه و حسین (ع) برای نفرین بیرون آمدند هنوز لب نگشوده آثار غضب خدا ظاهر شد نصاری ترسیدند و جز به قبول کردند)»
************
مفسرین و کلیه مورخین و تمام پیشوایان دین فرموده اند که: پیامبر اسلام (ص) در این آیه از کلمه ابنانا (فرزندان ما) منظوری جز حسن و حسین (ع) نداشته است و تنها آن ها بودند که در مباهله حاضر شدند و حال آن که آن ها از طرف مادر به پیامبر اکرم (ص) منتسب می شوند.
و نیز در سوره نسا آیه 27 می فرماید:
************
وَاللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیکُمْ وَیرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیلًا عَظِیمًا (نساء/27)
«و خدا می خواهد بر شما بازگشت به رحمت و مغفرت فرماید و مردم هوسناک پیرو شهوات می خواهند که شما مسلمین از راه حق و از رحمت الهی بسیار دور و منحرف گردید.»
تا آن که می فرماید:
************
و حلائل ابناکم الذین من اصلابکم.
«و نیز حرام شد زن فرزندان صلبی (نه زن پسر خوانده شما)
************
از این آیه استفاده می شود که ازدواج دختران بر پدر و زوجه پسرانی که از صلب پدرانند بر پدر حرام است و از نظر کلیه مسلمین به راهنمایی مفسرین واقعی قرآن دخترانی که در آیه است شامل دختران پسر و نیز زوجه پسران شامل زوجه پسر دختر نیز می گردد بنابراین اسلام معتقد است که مادر در انعقاد نطفه فرزند کاملاً سهیم است و در سوره دهر آیه 2 می فرماید:
************
إِنَّا خَلَقنا الإنسانَ مِن نُّطفَهٍ (دهر/2)
«ما خلق کردیم انسان را از نطقه به هم مخلوط شده»
************
امام باقر (ع) در تفسیر این آیه فرمود: ماالرجل و ماالمرئه اختلطا جمیعا یعنی: «آب مرد و آب زن مخلوط می شود و نطفه فرزند منعقد می گردد.»
ما در کتاب پاسخ ما درباره این که چرا فرزندان حضرت علی و فاطمه (ع) را ابن رسول اللّه می گویند نوشته ایم که حتی ائمه اطهار (ع) در ضمن مناظراتی که با خلفا زمان خود درباره این موضوع اظهار داشته اند همان مطلبی را اثبات کرده اند که دانشمندان علم جنین شناسی امروز با وسائل مجهز و کافی توانسته اند به گوشه ای از آن مطالب و علوم توجه پیداکنند.
ما در کتاب پاسخ ما شرح مفصلی از کیفیت پیدایش انسان از اسپرماتوزوئید که نطفه مرد است و اوول که نطفه زن است نگاشته ایم و در آن جا یادآور شده ایم که هر دوی آن ها به طور مساوی در ایجاد فرزند دخالت دارند. و باید هر یک از آن ها قسمتی از بدن انسان را تشکیل دهند.
قابل توجه آن که دانشمندان جنین شناس معتقدند که نطفه زن نقش مؤثرتری در ایجاد و پرورش فرزند به کار می برد، یعنی از زمان انعقاد نطفه تا وضع حمل سراپای مادر برای نسل جدید حکم و وضع مشابه یک تخم مرغ را خواهد داشت نسبت به جوجه ای که در آن است و رشد می کند. خروس تخم مرغی را نطفه دار می کند دیگر تا زمانی که جوجه هایش بالغ می شوند تمام زحمات به عهده مرغ است بسا که خروس نباشد مرغ تخم می گذارد و بسا که تخم مرغ بدون خروس جوجه می آورد. مادر و پدر نیز همین وضعیت را دارند. (اسپرماتوزوئید) پدر به تخمک (اوول) مادر می رسد یکی می شود شروع به فعالیت می کند، فعالیت بدون تغذیه نمی شود و تغذیه نطفه از طرف مادر است.
نطفه که روز هایی چند در لوله های رحم سرگردان است از کجا باید تغذیه شود گویا (اوول) این پیش بینی را کرده، و به طور تقریب غذایی جهت خود و اسپرماتوزئید، آن قدر برداشته که برای زمان قبل از لانه گزینی کافی است.
وقتی نطفه ای از پدر یعنی اسپرماتوزوئید و نطفه ای از مادر جدا از هم در جستجوی همند تا نسل جدیدی بسازند فقط مادر به فکر تغذیه است اوول غذا با خود حمل می کند بعد سلول های مخاط رحم توسط نطفه منهدم می شود تا لانه گزینی انجام گیرد. باز سلول های خراب شده، که به مصرف تغذیه نطفه می رسد از مادر است کم کم وضعیت جنین، مانند اعضا دیگر بدن که در مایعات غوطه ورند در آمده، او نیز در مایعی از بدن به نام (مایع آمینوتیک) غوطه ور شده و از آن جایی که مادر می خورد و یا می آشامد تغذیه می نماید.
بعد هم که از مادر جدا شد و متولد گردید باز هم مادر متکفل تغذیه او بوده آن چه را به وسیله رگ های مخصوص در جفت به طفل می رساند اینک به وسیله رگ های مخصوص در پستان به او می رساند و در هیچ زمان از پدر خبری وکاری نیست. تا این جا نظر علم روز ثابت شد که مادر در به وجود آوردن فرزند و رشد و تربیت او سهم بیش تری از پدر دارد.
ناگفته پیداست که این حقیقت در قرون اخیر که چشم مسلح به وجود آمده واضح گردیده ولی پیشوایان شیعه در چهارده قرن قبل تمام مطالب فوق را با بیانی ساده برای پیروانشان فرموده اند و در ضمن آیات و روایات بسیاری اشاره و بلکه تصریح کرده اند به این که مبدأ خلقت انسان هم نطفه زن و هم نطفه مرد است که ما در این فصل به چند نمونه از کلمات خاندان عصمت که همان حقایق قرآن است اشاره می کنیم.
1ــ قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: اخبرنی جبرئیل انه اذا سبق ما الرجل ما المرئه نزع الیه الولد و اذا سبق ما المرئه ما الرجل نزع الیها. پیامبر اکرم (ص) فرمود: جبرئیل به من خبر داد که وقتی آب مرد بر آب زن پیشی گیرد فرزند به شکل پدر متولد می شود و اگر آب زن بر آب مرد پیشی گیرد فرزند به شکل مادر متولد می گردد.
2ــ روزی از پیغمبر اسلام (ص) سوال شد که: انسان چگونه به وجود می آید. آن حضرت فرمود: ما الرجل ابیض غلیظ و ما المرئه اصفر رقیق فاذا علا ما الرجل ما المرئه کان الولد ذکرا باذن اللّه عزوجل و اذاعلا ما مرئه ما الرجل خرج الولد انثی باذن اللّه تعالی. (آب مرد سفید غلیظ است و آب زن زرد رنگ رقیق است وقتی این دو در رحم جمع شوند اگر آب مرد بر آب زن غلبه کند فرزند به خواست خداوند عزوجل پسر خواهد بود. و اگر آب زن بر آب مرد غلبه پیدا کند فرزند به اجازه خداوند دختر خواهد شد).
3ــ پیشوای ششم شیعیان امام صادق (ع) فرمود: اذا سبق ما الرجل ما المرئه فالولد یشبه اباه و عمه و اذا سبق ما المرئه ما الرجل یشبه الولد امه و خاله. (اگر آب مرد بر آب زن سبقت گرفت فرزند فرزند شباهت به پدر و عمویش پیدا می کند و اگر به عکس شد یعنی آب زن بر آب مرد غلبه کرد نوزاد شباهت به مادر و دایی خود دارد). از روایات فوق چند نکته علمی استفاده می شود.
اول: چنان که علم جنین شناسی ثابت کرده نطفه زن و مرد در انعقاد فرزند هر دو مؤثرند.
دوم: پیشوایان اسلام در این روایات اشاره به علم ژنتیک و یا قانون وراثت نموده اند با این که در کتاب دانش که به گمان اروپائیان مجموعه گرانبهایی از معارف بشری است می نویسد: در طی قرون متمادی بشر درباره اسرار توارث دچار حیرت بوده و فقط از اواخر قرن گذشته شروع به درک چگونگی این مسأله نمود ولی مطالعات درباره این موضوع فقط از اوائل قرن حاضر به صورت دانش مستقلی که علم پیدایش موجودات نام گرفته در آمده است.
پایه گذار حقیقی این علم جدید راهبی که در صومعه برون واقع در نزدیکی وین می زیست، می باشد این شخص یوهان مندل نام داشت و در سال 1822 متولد شده بود. چنان که ملاحظه فرمودید از نظر دانشمندان اروپا علم ژنتیک کاملاً جوان است و حتی عمرش به یک قرن هم نرسیده و ما در این جا برای آن که اعجاز گفتار پیشوایان اسلام واضح گردد آخرین نظریه دانشمندان روز را در موضوع علم ژنتیک از نظر شما می گذرانیم.
دکتر اوکوسیت واسیمان، دانشمندان بزرگ آلمانی در کتاب دانش پس از مطالعات زیادی معتقد شده بود که عامل حقیقی توارث، ماده ای است به نام (پلاسمای نطفه ای) که در هسته مرکزی سلول های نطفه ای در قسمت کروماتین سلول ها وجود دارد.
ناگفته پیدا است که این دانشمند تا حدود زیادی به حقیقت نزدیک شده است زیرا آخرین تحقیقات علمی در این باره به ما می گوید موقعی که سلول ها می خواهند تقسیم شوند کروماتین به عده ای از اجسام نخ مانند که کروموزم یعنی اجسام رنگ پذیر نامیده می شوند تقسیم می گردند.
امروز برای ما مسلم شده است که این کروموزم ها ناقل خصوصیات ارثی هستند و در کلیه سلول های نباتات، حیوانات و انسان یافت می شوند و تعداد آن ها در هر سلول بر حسب نوع موجودات متفاوت است. سلول های بعضی از موجودات زنده دارای تعداد کمی کروموزم می باشد، سلول انسان 46 کروموزم دارد.
امروز ثابت شده است که کروموزم ها به صورت جفت در سلول ها وجود دارند و هر جفت از آن ها دارای شکل خاصی است، در موقع تقسیم سلول کروموزم ها نیز تقسیم می گردند، تقریباً کلیه سلول ها دارای تعداد کامل کروموزم معینی می باشند.
یکی از موارد مهم استثنایی تعداد کروموزم های نطفه ای می باشد موقعی که سلول های نطفه ای رسیده می شوند برای آخرین بار تقسیم می گردند در این عمل تقسیم، از هر جفت کروموزم فقط یک عدد در هر سلول نطفه قرار می گیرد و هر یک از سلول های نطفه ای دارای نصف تعداد معمولی کروموزم خواهد بود.
مثلاً در مورد انسان سلول نطفه ای به جای 46 کروموزم فقط 23 کروموزم دارد درک علت این امر مشکل نیست زیرا برای پیدایش یک موجود جدید باید دو سلول با یک دیگر ترکیب شوند.
اگر هر یک از آن ها دارای تعداد کامل کروموزم می بود سلول جدیدی که از آمیزش آن دو به دست می آید دارای دو برابر تعداد کروموزم های سلول معمولی می گردید. داستان شگفت انگیز وراثت به همین جا خاتمه نمی یابد بدین معنی که کروموزم ها کوچک ترین واحد توارث نیستند.
دانشمندان معتقدند که این کروموزم ها از ذرات کوچکی که ژن یا ماده حیاتی نامیده می شوند، تشکیل می یابند این واحد های کوچک به شکل دانه های تسبیح در طول کروموزم قرار گرفته اند.
در هر صورت ژن را می توان به منزله کوچک ترین واحد و یا به عبارت دیگر اتم توارث تلقی کرد و ملکول هر ژن با ملکول ژن دیگر متفاوت است.
طرز قرار گرفتن این ذرات در دور کروموزم ها تعیین شده و مورد مطالعه قرار گرفته و نقش آن ها در انتقال خصوصیات ارثی کشف گردیده است. هر کروموزم ممکن است دارای چند صد عدد ژن باشد هر یک از این ژن ها به سهم خود نقش کوچکی را در انتقال خصوصیات ارثی به عهده دارند.
مثلاً برای انتقال خصوصیات کوچکی از قبیل رنگ چشم چندین ژن باید با یک دیگر همکاری کنند. آنچه در بالا گفته شد فقط مقدمه و جز کوچکی از کشفیاتی که در این زمینه به دست آمده است می باشد تشریح جزئیات این مسأله دشوار است و دانشمندانی که عمر خود را صرف مطالعه این مبحث نموده اند هنوز از چگونگی ارتباط ژن ها با یک دیگر اطلاع درستی ندارند و نمی دانند که چرا گاهی از اوقات خصوصیات غیر مترقبه به طور ناگهانی به حیوانات یا نباتات انتقال می یابد.
آن ها فقط می دانند که در کروموزم های سلول نطفه ای تغییراتی رخ داده است و در نتیجه موجودی تولد یافته است که به هیچ وجه با والدین یا برادران و خواهران خود شباهتی ندارد این نوع موجودات را نژاد تغییر یافته (موتانت) می نامند.
عقیده دیگری که بعضی از دانشمندان آن را جدیداً مورد بحث قرار داده اند این است که می گویند: عامل تعیین جنس، همراه کروموزم های غیر جنسی نیست بلکه عامل معین کننده جنس را همراه یکی از کروموزم های دیگری که شناخته شده (به نام کروموزم های جنسی) می دانند و وجود آن را در هر دو جنس (کرمک و تخمک) عقیده دارند.
بنابراین اگر آن کروموزم در کرمک (اسپرم) بیش تر باشد فرزند پسر خواهد بود و اگر تخمک (اوول) بیش تر بود نوزاد دختر است. حالا بعد از آن که مختصری از این مسأله بحث شد برگردیم به تشریح روایاتی که از پیشوایان اسلام نقل کردیم.
پیغمبر اسلام (ص) فرمود: (وقتی آب زن و مرد جمع شد) یعنی (اسپرماتوزئید) وارد (اوول) گردید اگر نطفه مرد غلبه کرد یعنی کروموزم جنسی کرمک (اسپرم) بیش تر بود فرزند پسر است (و اگر نطفه زن غلبه کرد) یعنی کروموزم جنسی تخمک (اوول) بیش تر بود فرزند دختر است.
قابل توجه آن که بعضی از دانشمندان علم ژنتیک در آخرین تحقیقات علمی خود گفته اند: در کروموزم ها ژن هایی که حامل صفات و خصوصیات نیاکانند گاهی زیاد و گاهی کم ترند.
امام (ع) در روایت بالا می فرماید: اگر آب مرد بر آب زن غلبه کند (یعنی ژن های کروموزم نطفه مرد غلبه داشته باشد) فرزند به پدر و عمو ها شباهت دارد و اگر آب زن بر نطفه مرد غلبه کرد (یعنی ژن های کروموزم نطفه زن غلبه داشت) فرزند شباهت به مادر و خاله هایش خواهد داشت.
در این جا ممکن است یک مطلب فکر خوانندگان را متوجه خود سازد و بگویند اگر این اصل مسلم باشد چرا بسیاری از فرزندان شباهتی به پدر و مادر خود ندارند.
در پاسخ می گوئیم: اولا پیشوایان اسلام تنها موضوع توارث را مؤثر نمی دانند بلکه نیرو و قدرت پروردگار را کاملاً مؤثر دانسته که اگر بر خلاف طبیعت اراده کند اثر ژن ها را خنثی می نماید و لذا در وقتی که می گویند اگر نطفه مرد بر نطفه زن غلبه کرد فرزند پسر است بلافاصله فرموده اند: باذن الله یعنی اگر خداوند اذن دهد.
لذا می گوئیم: این که حضرت عیسی (ع) تنها از حضرت مریم بدون پدر متولد شده با در نظر گرفتن مطالب فوق زیاد شگفت انگیز نیست بلکه معجزه این است که باید طبق قانون توارث و علم ژنتیک اولادی که تنها از زن به وجود می آید دختر باشد ولی حضرت عیسی (ع) یک مرد از حضرت مریم یک زن که به هیچ وجه از لحاظ تقسیمات کروموزمی نباید تحقق پیدا کند چگونه آن حضرت به وجود آمده است.
اسلام این مطلب را سهل دانسته زیرا این مورد را تنها مربوط به قدرت پروردگار می داند و در قرآن تصریح کرده که تولد عیسی بدون پدر پنجاه درصدش مربوط به قانون توارث نبوده بلکه پسر بودنش خلقت ابتدایی بوده که می فرماید: عیسی هم مانند آدم خلقت شده است یعنی همان گونه که به وجود آمدن آدم و خصوصیات او مربوط به قانون توارث نبوده و تنها قدرت خدا در به وجود آمدن آن حضرت مؤثر بوده است.
و بالاخره از گفتار فوق به این نتیجه می رسیم که اولاد را نباید فرآورده پدر دانست بلکه مادر در ایجاد فرزند نقش مؤثرتری را بازی می کند. این جا شاید مهم ترین مطلبی که افکار جمعی را متوجه خود ساخته این باشد که چرا دانشمندان علم جنین شناسی به عظمت پیشوایان اسلام توجه نداشته و اعجاز قرآن را اذعان نکرده اند.
در پاسخ این عده باید گفت که مردم غیر مسلمان بیش تر اسلام را از دریچه تاریخ خلفا و افکار علما اهل سنت می نگرند و گمان می کنند که خلفا اموی و عباسی نمایندگان حقیقی پیغمبر اسلام (ص) بوده اند به خصوص این موضوع که اثباتش ضرر های فوق العاده ای برای اغراض شخصی آنان داشته که در نتیجه اگر هم پیشوایان شیعه می خواستند این مطالب را به آنان تعلیم دهند در مقام بحث و مجادله بر می خواستند و منکر این مطلب علمی می شدند.
و لذا پیشوایان اهل سنت و خلفا اموی و عباسی یا از این موضوع اطلاعی نداشته و طبق افکار سطحی مردم قضاوت کرده و یا روی حقد و حسد اصرار داشته اند که بگویند فرزندان تنها متعلق به پدرانند و مادران در ایجاد آن ها دخالتی ندارند و غالباً به این شعر متمثل می شوند که: بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابنا الرجال الاباعد. فرزندان ما از پسران ما خواهند بود ولی فرزندان دختر ما فرزندان مردان دیگر و دور از نسب ما می باشند و هم چنین مکرر خلفا اموی و عباسی با پیشوایان شیعه در مورد این موضوع بحث می کرده اند و به خصوص عباسیان منکر این معنی بوده اند. زیرا حقد و حسد آنان نمی گذاشت کسی را در مقابل خود در نسب برتر و پر اهمیت تر ببینند و لذا مکرر پیشوایان معصوم شیعه با آنان مباحثاتی در این موضوع داشته و از نظر علم و استدلالات عقلی و نقلی اثبات می کرده اند که فرزندان فاطمه (س) به همان مناسبت که فرزند ابی طالب اند فرزندان پیغمبر اسلام (ص) هم خواهند بود چنان چه مباحثه حضرت موسی بن جعفر (ع) با هارون الرشید در کتب تاریخ و روایات ذکر شده است.
بنابراین مسلم است، علاوه بر این که فرزندان علی و فاطمه (ع) از نظر علم، فرزندان پیغمبرند بیان این مطلب هم به تنهایی از قرآن و پیشوایان اسلام به خصوص با نداشتن وسائل علمی معجزه است.
حیات
تئوری های محل پیدایش حیات اولیه
در رابطه با پیدایش حیات اولیه امروزه سه تا نظریه وجود دارد: یکی می گوید حیات در جو آغاز شده، دیگری می گوید در اعماق اقیانوس ها، و سومی می گوید حیات اولیه از فضا آمده است.
1.نظریه اول که می گوید حیات در ابتدا در اتمسفر آغاز شده می گوید: بافت های اصلی حیات در انتهای بالای اتمسفر شکل گرفته که متشکل از گاز های غیر ارگانیک بوده است. وضعیت بد هوایی (طوفان، برق،…) و فعالیت های آتش فشانی و تشعشعات خورشیدی، گاز هایی مانند متان و هیدروژن را و آمونیاک را به مولکول های ارگانیکی (آلی) تبدیل نموده و بافت های آن را پایه گذاری کرده است.
2.نظریه دوم که محلّ تولد حیات اولیه را در جایی در چشمه های در اعماق آب می داند می گوید: ماده ارگانیکی اولیه در محیطی غنی از لحاظ غذایی در چند کیلومتر در زیر سطح آب آغاز شده است. در زیر چشمه های آبی ستون های آبی قوی ای وجود داشته که با فشار بیرون می زده و مواد معدنی را با خود بیرون می زده و مواد معدنی را با خود بیرون می داده، و گرمای لازم برای ایجاد حیات نیز را ایجاد می کرده بوده است.
3.نظریه سوم که می گوید: حیات اولیه در فضا شکل گرفته می گوید: بافت های اصلی حیات در زمین پیدا و آغاز نشده، بلکه از فضای دور دست آمده. ماده ارگانیک که روی خاکستر (یا غبار) بین سیارات نشسته بوده به اتمسفر وارد شده و به زمین افتاده و یا شاید ستاره ای از ستاره های دنباله دار ماده ارگانیسمی اولیه را از فضا با خود به زمین رسانده باشد.
محل پیدایش حیات در قرآن
************
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (عنکبوت/20)
«به آن ها بگو: بروید در زمین و ببینید خدا چگونه حیات را آغاز کرد. به همان سادگی نیز در مرتبه عالی تری حیات آخرت را ایجاد خواهد نمود و خدا بر هر چیز تواناست»!
************
ــ نکات آیه:
1.حیات در زمین آغاز شده:
عناصر لازم برای ایجاد بافت های اصلی حیات اولیه روی زمین در مرداب های آتشفشانی و موادر مشابه آن وجود داشته است. هر چند تحولات جوی نیز در آن نقش داشته بوده باشد.
2.آغاز حیات قابل شناخت است:
انسان فعلاً بافت ها و عناصر اصلی ساده ترین شکل حیات را شناخته است.
آیه در پاسخ به کسانی که می گویند روز قیامت زنده نخواهند شد. قرآن در پاسخ به آن ها از آن ها می خواهد که بروند و ببینند که حیات چگونه آغاز شده، (1400 سال پیش گفته “بروید ببینید حیات چگونه آغاز شده”)! و همان گونه که فعلاً آن را ایجاد نموده، به همان سادگی نیز آن را در آخرت ایجاد خواهد نمود.
(حرف ثُمَّ در آیه برای بیان “رتبه، رده، و مدار بالاتر و عالی تر” است که از معانی آن است).
حیات اولیه
************
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا (فرقان/54)
«و این خدا بود که موجود بی ریش و پشمی را در آب نطفه آفرید، مدت کوتاهی بعد خلقت آن را نَسَبی (یعنی: از خود آن) و از طریق جفت گیری قرار داد (بین آن ها خویشی و بستگی ازدواج قرار داد.»
************
«بَشَر» در آیه به معنی: موجود بی مو و ریش و پشم و پولک است که از جمله معانی آن است. (و به انسان به اعتبار «بی ریش و پشم» بودن وی نسبت به سایر موجودات بَشَر اطلاق شده است). بَشَر در آیه به معنی: «لخت» نیز می تواند باشد که از معانی آن است.
«صَهر» در اصل به معنی: گداختن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در وزن های دیگر به معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی در این زمینه به کار رفته است. و صِهر به معنی: گداختگی ــ داماد ــ شوهر خواهرــ پیوند محرمیت، پیوند زناشویی و مفاهیمی از این قبیل است. و در آیه به معنی: جفت گیری و آمیزش دو جنس مخالف به کار گرفته شده که از معانی آن است.
مِن به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نودی للصّلاه مِن یوم الجمعه (جمعه 9) که «مِن» در آیه به معنی «فی یوم الجمعه» است.
ــ نکات آیه:
1.اولین موجود زنده موجود بی ریش و پشم (لخت) بوده است. پس از مدت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن به طور نَسَبی (یعنی: از طریق تکثیر یابی خود آن) و از طریق جفت گیری صورت گرفته:
بر اساس شناختی که امروز انسان از حیات دارد، ابتدایی ترین شکل حیات یک مولکول لخت بوده است. ابتدا خود را تکثیر می کرده و بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفت گیری صورت گرفته است. چیزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیش تر از آنچه آیه توصیف کرده و گفته در بر ندارد.
2.هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود زنده وجود دارد: فعل جَعل به معنی «قرار دادن» بر استمرار دلالت دارد. وقتی آیه می گوید: آفرینش آن موجود اولیه را به طور نَسَبی و صهری «قرار داد»، به این معنی است که “هر دو حالت (نَسَبی و صهری) هم چنان ادامه دارد”. یعنی امروزه “تکثیر شدن” نیز مانند “جفت گیری کردن” وجود دارد.
امروزه نیز تک یاختگان نخستین هم چنان به تولید مثل از طریق تقسیم شدن ادامه می دهند. یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود را به دو قسمت تقسیم می کند.
در آمدن جانوران از آب
************
وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِنْ مَّاءٍ فَمِنْهُمْ مَّنْ یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَّنْ یَمْشِی عَلَى رِجْلَینِ وَمِنْهُمْ مَّنْ یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ مَا یشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (نور/45)
«خدا هر جانوری را (یعنی: همه جانوران را) در آب آفرید. بنابراین آن که رویِ شکم خود راه می روند از آن هاست (از آن ها آمده)، و آن که روی دو پا راه می رود از آن هاست (از آن ها آمده)، و آن که روی چهار پا راه می رود از آن هاست (از آن ها آمده). خدا هر چه را بخواهد می آفریند که حق به قدرت کامله بر همه کار تواناست.»
************
(وقتی واژه «کُلّ» بر سر واژه نکره بیاید بر تمامیت نوع آن دلالت می کند. مانند: نَظّفتُ کُلّ بیتٍ = هر خانه ای را تمیز کردم، (که به معنی: “همه خانه ها را تمیز کردم” می باشد). بنابراین قاعده عبارتِ «کُلّ دابّهٍ = هر جانوری» به معنی «همه جانوران» است. و مِن در «مِن ماء» به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: «إذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِن یومِ الجُمُعَهِ فَاسعَوا إِلَی ذِکرِ اللهِ…= هر گاه در روز جمعه برای نماز فراخوان داده شد، بی درنگ برای پرستش خداوند بشتابید»، که «مِن یَوم الجمعه» به معنی: فی یَوم الجمعه است. و مِن در «فَمِنهُم» و در «مِنهُم» ها برای تبعیض است، (یعنی: برای جدا سازی است. به این معنی که واژه «مِن» نیز به سهم خود معنیِ جدا شدنِ “آن که روی شکم راه می رود وآن که روی دو پا راه می رود و آن که روی چهار پا راه می رود” از حیوانات دریایی، را به جمله می دهد).
ــ نکات آیه:
1.همه جانوران در آب آفریده شده اند. آن هایی که روی شکم یا روی دو پا یا روی چهار پا راه می روند (یعنی ر خشکی زندگی می کنند) از جانوران دریایی آمده اند:
ابتدا موجودات دو زیست از آب در آمده اند و طی میلیون ها سال زندگی روی خشکی رفته رفته تکامل پیدا کرده اند و جانوران تنوع یافته اند.
قرآن در زمان حضرت محمد از طرف کسانی که خود را روشنفکر می پنداشته اند خرافات و افسانه های پیشینیان خوانده می شده است. ولی امروزه همین چیز های خرافاتی آن روز، از خوراک های اول محافل علمی و روشنفکری است.
2.فعل یَخلُقُ به معنی می آفریند در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل یَخلُق به این معنی است که خدا هم چنان موجودات جدیدی را می آفریند. برخی می گویند تکامل بیولوژیکی تمام شده و نژاد ها و تیره های جدید دیگری به وجود نمی آیند. ولی این صرفاً یک نظریه است و هیچ دلیل علمی در این رابطه وجود ندارد. از طرفی انسان پیوسته موجودات جدیدی را در دریا ها، جنگل ها و بیابان ها پیدا می کند. چند صد سال پیش انسان تعداد انواع موجودات را چند هزار اعلام کرده بود. امروزه بیش از یک میلیون و هفت صد هزار نوع را می شناسد.
بخش عمده هر موجود زنده آب است
************
…وَ جَعَلنَا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ (انبیاء/30)
«و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم».
ــ نکته آیه: بخش عمده هر چیز زنده ای آب است:
در زبان عربی مبحثی وجود دارد به نام مجاز. یکی از مباحث این مبحث این است که: “می توان چیزی را با بیش ترین صفتی که در آن است” توصیف نمود. مثلاً به “خانه ای که مصالح آن عمدتاً از تخته است”، می توان گفت: خانه تخته ای. هر چند عناصر دیگری از قبیل آهن، شیشه و غیره نیز کم و بیش در آن به کار رفته باشد.
در چهارچوب این مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصیف می کند. یعنی: «قرار دادن هر چیز زنده ای از آب»، به این معنی است که: «بخش عمده هر چیز زنده ای آب است».
همان طور که قرآن موجودات زنده را توصیف می کند «بخش عمده آن ها (یعنی بیش ترین عنصر آن ها) آب است». مثلاً 60 تا 65 درصد بدن خود ما انسان ها آب است. هیچ موجود زنده ای را نمی توان پیدا کرد که بخش عمده بدن آن آب نباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بیولوژی در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389