کرامت زن در اسلام و غرب (2)

کرامت زن در اسلام و غرب (2)

نویسنده : حسینعلی رحمتی

مورد ‌پژوهی تطبیقی امام خمینی و فمینیسم

وجه سلبی

همان‌گونه که گفته شد رویکرد امام به موضوع زن، یک وجه ایجابی و یک وجه سلبی دارد. توجه به موارد زیر، تا حدودی می‌تواند وجهه دوم این رویکرد را آشکار کند:

1ـ مخالفت با شیء و کالا شدن زنان.

امام با صراحت اعلام می‌کند که “اسلام هیچ‌گاه مخالف آزادی آنان نبوده است، برعکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است ” (امام خمینی 1385 ج 3: 370). یکی از مهمترین انتقادهایی هم که به رژیم پهلوی داشت آن بود که برنامه‌های این رژیم درباره زنان، آنان را از ارزشهای انسانی تهی و به کالا یا عروسک تبدیل می‌کند (امام خمینی 1385 ج 3 :472). به همین مناسبت ایشان تأکید می‌کند:
در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان می‌تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد ولی نه به صورت یک شیء. نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند (امام خمینی 1385 ج 4: 414).

2ـ خرافه‌زدایی از باورهای نادرست نسبت به دیدگاه اسلام در مورد زنان.

به عنوان مثال، در ماههای نزدیک به پیروزی انقلاب، امام سعی کرد ضمن تبیین دیدگاههای خود درباره زنان، باورهای نادرستی را که به ویژه در نزد غربیان در این باره وجود دارد اصلاح کند و نگرش اسلامی با قرائت خود را بیان دارد. ایشان در آنجا با صراحت می‌گوید:
شما خیال نکنید که ما، حکومت اسلامی که درست کردیم… زنها را هم همه را کنار می‌زنیم، می‌پیچیمشان توی کفن یا می‌کنیمشان توی [خانه]! این … به اسلام مربوط نیست (امام خمینی 1385 ج 5: 328).

3ـ مخالفت با زمینه‌های تعرض به کرامت زنان.

امام با اموری که موجب نابسامانیهای اجتماعی می‌شود و زمینه تهدید کرامت زنان را فراهم می‌کند مخالف است. مخالفت ایشان با اختلاط زنان و مردان در مکانهایی چون دریا را می‌توان اقدامی در این راستا دانست (امام خمینی 1385 ج 9: 205).

فمینیسم رادیکال

تعریف. جان باتن، مؤلف فرهنگنامه رادیکالیسم در قرن بیستم، رادیکالیسیم را اینگونه تعریف کرده است: “رفتن به سراغ ریشه‌های یک موضوع، بررسی همه جانبه آن، مورد سؤال قرار دادن هر چیز، و به هر دری زدن برای دست یافتن به احترام و عدالت ” (Button 1995: xiii). این تعریف تا حدود زیادی می‌تواند برای شناخت فمینیست‌های رادیکال نیز به‌کار آید. آنان معتقدند قدرت مردانه‌ای که عامل اصلی ظلم به زنان است، ریشه در ساختار اجتماعی جنسیت دارد و از آنجا که این ساختار قابل اصلاح نیست باید ریشه‌کن‌شود (Gamble 2001: 302). برخی دیگر گفته‌اند فمینیسم رادیکال، نوعی رهیافت به فمینیسم است که مدعی است نظام جنس/جنسیتی عامل اساسی ظلم به زنان است. آلیسون جَگِر و پائولا روزنبرگ گفته‌اند این ادعای رادیکالها به دو معنا می‌تواند باشد: یکی اینکه ظلم به زنان دیرپاترین، گسترده‌ترین، عمیق‌ترین یا بدترین نوع ظلم انسانی است. دیگر آنکه ظلم به زنان، یک مدل مفهومی است برای فهم و شناخت دیگر شکلها و صورتهای ستم به آنان (Tong 2000: 419).
ساندرا وایت‌ورث در کتاب خود که به بررسی روابط بین‌الملل از دیدگاه فمینیسم پرداخته، کسانی را فمینیست‌رادیکال می‌داند که معتقدند بسیاری از نهادهای موجود در جامعه، پشتیبان پدرسالاری‌اند و این امر نه تنها بر شیوه‌های تفسیر جهان که بر شیوه‌های اندیشیدن درباره جهان نیز تأثیر می‌گذارد. رادیکالها، بر خلاف فمینیست‌های لیبرال، معتقدند همه نگرشهای موجود درباره جامعه دارای جهت گیری [مردانه] ‌اند و همه علوم اجتماعی تحت سلطه یک نگرش مسلط جانبدار، یعنی مردان، است. این وضعیت به آسانی قابل اصلاح نیست، چرا که بیشترِ همان اصطلاحها و قاعده‌هایی که قرار است در پژوهشهای علوم اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد خود به وسیله اندیشه مردانه به‌وجود آمده است (Whitworth 1997: 16-17).
تاریخچه. فمینیسم رادیکال نیز مانند بسیاری دیگر از انواع فمینیسم، تاریخ چندان درازی ندارد. برخی از منابع، تاریخچه این نگرش را با توجه به موقعیت جغرافیایی آن از هم جدا کرده‌اند. به عنوان مثال، در امریکا فمینیسم رادیکال ریشه در ” نهضت حقوق مدنی ” و موج دوم فمینیسم و مبارزه با تبعیض نژادی دارد که از اوایل دهه 1960 شکل گرفت و طی سالهای 1968 تا 1972 به شهرهای بزرگ امریکا سرایت کرد.
در انگلستان، فمینیسم به طور کلی از حدود سالهای 1970 و با تأثیر از فمینیسم امریکایی شروع شد. پیدایش و گسترش فمینیسم رادیکال در دیگر کشورهای اروپایی، مثل استرالیا، نیز کم‌و‌بیش از همین سالها شروع شد. ایدریئن ریچ ، کیت میلت ، شولامیث فایرستون ، آندریا دورکین ، و مری دالی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های فمینیسم رادیکالند.

مبانی نظری

رادیکالیسم در حوزه فمینیسم هم مبتنی بر برخی از اصول و مبانی است که در اینجا به چند مورد عمده آن اشاره می شود:

1ـ تأکید بر خودبسندگی انسان و به طور خاص، زنان.

می‌توان گفت نگرشهای فمینیستی رادیکال خواسته یا ناخواسته مبتنی بر نگرش اومانیستی به انسان است که به چیزی فراتر از عقل بشری اعتقاد ندارد. از منظر بحث حاضر می‌توان گفت فمینیست‌های رادیکال بر این باورند که زن مالک روح و جسم خویش است و خودش نیز باید در مورد استفاده از آن تصمیم‌گیرد. باید توجه داشت که این دیدگاه، در عرصه عمل دارای پیامدهای فراوان است و راه را برای ارتکاب اعمالی باز می‌کند که نه تنها از سوی آموزه‌های دینی که حتی از سوی برخی جوامع غربی نیز قابل قبول نیست.

2ـ مظلومیت تاریخی زن.

در نگاه فمینیست‌های رادیکال ظلم به زنان امری نهادینه شده است که در طول تاریخ همواره وجود داشته و در هر زمان به گونه‌ای ابراز شده است. تأکید بر این امر از سوی فمینیست‌های رادیکال همراه با گونه‌ای افراط از یک طرف و مقصر دانستن همه جانبه مردان از طرف دیگر است.

3ـ عدم اعتقاد به حرکتهای اصلاحی.

توجه فمینیست‌های رادیکال بیشتر معطوف به راه‌کارهای افراطی و ریشه‌ای است و به فعالیتهایی که معطوف به اصلاح تدریجی امور باشد چندان اعتقادی ندارند.

4ـ باور به عدم تفاوت بین زن و مرد.

فمینیست‌های رادیکال بسیار تلاش کرده‌اند تا تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد را نادیده بگیرند و این تفاوتها را بیشتر معلول فرهنگ مرد سالار حاکم بر جامعه می‌دانند. به همین سبب تلاشهای خود را بیشتر معطوف به کم رنگ کردن یا نادیده گرفتن تفاوتهای بین این دو جنس کرده اند.
فمینیست‌ها بر اساس مبانی‌ای از این دست، ادعاهای خود را تبیین، و راه کارهایی برای دفاع از حقوق زنان ارائه کرده‌اند. برای فهم هر چه بهتر آن مبانی، توجه به این موارد لازم است. به همین خاطر در اینجا ادعاها و راهکارهای مطرح شده از سوی آنان با گشودگی و گستردگی بیشتری بیان می‌شود.

ادعاهای اصلی

موارد زیر را می‌توان مهمترین ادعاهای فمینیست‌های رادیکال دانست:
1. ظلم به زنان، اساسی‌ترین و بارزترین جلوه‌های ظلم و ستم است.
2. جنسیت، به مفهوم بیولوژیک یا به معنای فرهنگی‌آن، عامل فشار و ظلم به زنان است.
3. زنان، همگی یک طبقه مظلوم و مردان جملگی ظالمند.
4. جامعه غربی جامعه‌ای پدرسالار است که بیش از هر کس به زنان ظلم می‌کند.
5. یک بخش از جامعه (= مردان) ساختارها و نظامهای اجتماعی و دیگر روشهای کنترل را به‌کار می‌گیرند تا مانع از به وجود آمدن مردان و زنان غیر مسلط (و مساوی) شوند ( “Radical Feminism ” 2007: 2).
6. منشأ نابرابریهای جنسیتی عبارت است از:
الف) پدرسالاری، به عنوان یک نظام و ساختار مردانه ظلم به زنان؛ ب)مشروعیت بخشیدن به خشونت علیه زنان در پزشکی، علم، دین، حقوق و دیگر نهادهای اجتماعی؛ ج) توجیه کردن استفاده از زنان در تبلیغات، رسانه‌ها، و تولیدات فرهنگی؛ د) استثمار جنسی زنان در وقیح‌نگاری و روسپی‌گری؛ هـ ) آزار جنسی زنان در محیط کار، محیطهای آموزشی، و در خیابان (Lorber, 2005: 117).

راه حلها و راه‌کارهای پیشنهادی

فمینیست‌های رادیکال برای رفع آنچه ظلم و ستم در حق زنان می‌دانند، راه‌حلهایی را نیز مطرح کرده‌اند که برخی از مهمترین آنها عبارت است از:
1ـ مخالفت با نقشهای از پیش تعریف شده و معمول برای زنان. فمینیست‌های رادیکال بر این باورند که راه‌کارهایی چون اعطای حق آزادی تولید مثل، پیشگیری از حاملگی، و امکان عقیم کردن و سقط جنین به زنان، باعث کم یا محدود کردن تفاوتهای بیولوژیک و تفاوت قدرت بین دو جنس می‌شود(Gamble 2001: 302 – 303) .
2ـ ریشه‌کن کردن نظام مردسالار موجود، نه تنها در سطح سیاسی و حقوقی، بلکه در سطح اجتماعی، و اجتماعی ـ فرهنگی آن.
3ـ مبارزه با همه عوامل مخربی که باعث ایجاد این مشکلات شده‌اند، همچنین افشا کردن آن بخشها و اجزای بنیادین جامعه که از این مشکلات پشتیبانی می‌کنند ( “Radical Feminism ” 2007: 2-3).
4ـ بها دادن و ارزش قائل شدن برای بدن و جسم زنان، تمایلات جنسی زنانه و خصائص مادرانه.
5ـ تدارک ستادهای بحران برای زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند و ایجاد پناهگاههایی برای زنان آسیب دیده.
6ـ محافظت از زنان در برابر قاچاق بین المللی جنسی.
7ـ تدارک آموزشها و راهنماییهایی درباره آزارهای جنسی در مدارس و محیط کار.
8ـ پی‌ریزی حرکتهایی برای حفظ محیط.
9ـ تدارک حرکتهای ضد جنگ (Lorber 2005: 117) .
10ـ حاکم شدن روحیه مادرانه و مسئولیت مادرانه بر جهان. سارا رادیک به‌عنوان یکی از مدافعان “تفکر مادرانه ” بر این باور است که اگر مردان تا اندازه‌ای این روحیه مادرانه را در خود داشتند کمتر به سراغ کارهایی چون جنگ و تجاوز می‌رفتند (Ruddick 2005: 128-131). استدلال فمینیست‌ها این است که میل و علاقه به زندگی و تربیت و روحیه صلح‌طلبی در زنان بیشتر
است، بنابراین زنان و نگرش آنان به جهان تنها امید رهایی در عصر بمبهای هسته‌ای است (Whitworth 1997: 17).
11ـ راه‌حلهای متنوع دیگری هم مطرح شده که گستره‌ای از پیشنهادها را دربرمی‌گیرد، از فراخوان به یک فرهنگ دو جنسی(زن/مردی) یا بی‌جنسی (خنثی) تا جایگزین کردن فرهنگ زنانه به جای مردانه(Gamble 2001: 303) .
آنان همچنین برای وصول به اهداف خود و اجرایی کردن هر چه بیشتر ادعاهایشان، راه‌کارهایی را نیز مطرح و پیگیری کرده‌اند که آنها را می‌توان به دو گروه عملی و نظری تقسیم کرد: راه‌کارهای نظری آنان بیشتر معطوف به نظریه‌پردازی در حوزه زنان و تلاش برای تبیین و تدوین هر چه بیشتر مبانی نظری و معرفتی فمینیسم و نقد و بررسی دیدگاههای مخالف است. مواردی همچون تبیین عوامل خشونت علیه زنان، نظریه‌پردازی بر اساس علایق زنانه، نقد فرهنگ جامعه و … را می‌توان از جمله تلاشهای آنان در حوزه نظری دانستLorber 2005: 118) ؛ (Bolaria 2000: 112-113.
در زمینه راه‌کارهای عملی نیز می‌توان به این موارد اشاره کرد: تشکیل گروههای دانش‌افزایی زنان ، استفاده از تجربه زنان جوامع گوناگون، اعتراض به برنامه‌هایی که از نظر آنان توهین و تحقیر زنان است، بهره‌گیری از نخبگان و نیروهای مؤثر در جامعه، و استفاده از فرصتهای موجود در جامعه.

بررسی تطبیقی

اینک که تا اندازه‌ای نگرش فمینیست‌های رادیکال و حضرت امام به زن مشخص شد، ‌شایسته است که نگاهی تطبیقی به این دو رویکرد داشته باشیم. به‌رغم اشتراک هر دو دیدگاه در تلاشهای نظری و عملی برای صیانت از کرامت زن، این دو با یکدیگر تفاوتها و تمایزهای جدّی و مهمی دارند که مبتنی بر تفاوت در مبانی و اصولی است که درگذشته به آنها اشاره شد. مهمترین تفاوت مبنایی این دو نگرش آن است که امام، در تبیین نظام حقوق زن و حفظ کرامت او، اولویت و اساس را بر اوامر خداوند و آموزه‌های دینی قرار می دهد، ولی فمینیسم رادیکال، مبنای کار خود را بر عقل خودمختار بشر مبتنی می کند. تفاوت دیگر آن است که امام مسأله زنان را در ذیل مسأله انسان در نظر می‌گیرد در حالی که فمینیست‌ها اساس کار خود را به گونه‌ای بر برتری زن و تحقیر یا مقصر ذاتی بودن مرد نهاده‌اند. روشن است که این تفاوتهای نگرشی تأثیر خود را در موارد دیگر نشان می‌دهد. برای فهم هر چه بهتر این تمایزها، این دو دیدگاه را بر اساس برخی شاخصه‌های تطبیقی به گونه‌ای جزئی‌تر و مصداقی‌تر مورد بررسی قرار می‌دهیم:
1ـ در زمینه عامل اصلی ظلم به زنان، فمینیسم رادیکال حاکم بودن مردان و نگرش پدرسالارانه، همچنین جنسیت زنان را عامل اصلی ظلم و ستم به آنان می داند ولی امام از بین عوامل بیرونی، عواملی چون حکومت و از بین عوامل درونی، هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی را در این زمینه مؤثر و مسئول می‌داند.
2ـ فمینیست‌های رادیکال، خانواده را نخستین منبع پدرسالاری و ظلم به زنان و نخستین سرچشمه پیدایش نگاههای جابرانه و نادرست به جنس مخالف دانسته و به همین علت به نقد خانواده سنتی می‌پردازند (Lorber 2005: 118)، ولی امام بر‌خلاف آنها به خانواده و تأثیر آن، به ویژه تأثیر مادر در تربیت فرزند، نگاهی مثبت و احترام‌آمیز دارد (امام خمینی 1385 ج 15: 245).
3ـ درباره راه رفع ظلم از زنان، فمینیسم رادیکال بر این باور است که باید ساختار مردانه از بیخ و بن منهدم شده و فرهنگ زنانه جای آن را بگیرد. دیدیم که آنها از یک “جنگ تمام عیار علیه مردان ” سخن می‌گفتند (Gamble 2001: 302) ولی در دیدگاه امام هیچ‌گاه بحث جابه‌جایی فرهنگی بر اساس شاخصه‌های جنسیتی مطرح نیست، بلکه بحث اصلاح انسان به طور کلی، اعم از زن و مرد، مطرح است.
4ـ فمینیسم رادیکال تغییر دادن نقشهای ویژه و تعریف شده برای زنان را یکی از راههای دفاع از حقوق آنان می‌داند (از جمله: در (Gamble 2001: 302 – 303 ولی بررسی دیدگاههای امام نشان می‌دهد که از نظر ایشان عمل زنان به وظایف و مسئولیتهای خاص خود، منافاتی با دیگر فعالیتهای اجتماعی و علمی آنها ندارد. در همین راستا ــ همان‌گونه که گفته شد ــ ایشان هم بر نقش زنانه و تربیت فرزند از سوی زنان تأکید دارد و هم آنان را به تحصیل دانش و شرکت در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، و حتی در مواقع ضروری، حضور در میدان جنگ یا دفاع، تشویق و ترغیب می‌کند.
5ـ برخی فمینیست‌های رادیکال، مثل شارلوت پرکینز گیلمن، دین را ذاتاً مردانه و جنسیت‌گرا می‌دانند و لذا به‌عنوان راه حل، از یک دین زنانه بدیل سخن به‌میان می‌آورند (Ruether 1981: 10) ولی بررسی آثار و اندیشه‌های امام نشان می‌دهد که از نگاه ایشان دین (در اینجا، اسلام) کارکردی فراجنسیتی دارد و برای نجات انسان به طور عام است، هر چند برای هر یک از زن و مرد وظایف و مسئولیتهای ویژه‌ای را تعیین کرده است.
6ـ فمینیست‌های رادیکال اساس کار خود را بر بدبینی به مردان قرار داده‌اند یا اینکه نوع نگاهشان در نهایت به بدبینی به مردان و ایجاد تعارض زن ـ مرد منتهی می‌شود. به عبارت دیگر، به نوعی دیگر همان تمایز جنسیتی را که از آن فرار و با آن مبارزه می‌کردند باز تولید می‌کنند، ولی در نگاه امام از این بدبینی جنسیتی، چه نسبت به مرد یا زن، خبری نیست.
7ـ امام تفاوتهای موجود بین زن و مرد را ناشی از طبیعت وجودی هر یک از آنها می‌داند (امام خمینی 1385 ج 5: 189)، در حالی‌که فمینیست‌ها بیشتر این تفاوتها را ناشی از فرهنگ و نظام پدرسالارانه حاکم بر جامعه می‌دانند.
ادامه دارد …
منبع:پژوهشنامه متین شماره 36

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید