نقش زن در زندگی اجتماعی

نقش زن در زندگی اجتماعی

دائره المعارف بزرگ زن
در طول تاریخ پر ماجرای بشر، زن تاریخی غمبار دارد و سرگذشتی بسیار که برای تبیین و تحلیل زندگی اش، در فصل ها و سده های مختلف باید سرمایه گذاری بیشتری کرد و دائره المعارف قطور و گسترده ی این موجود را به دقت و با ژرفایی و ظرافت تا آینه ی آیین زن، شکل و شمایل زندگی او را انعکاسی روشن بخشد و باشد دوران حیاتش را بهتر به نمایش گذارد.
آنان که برای شناخت این مهم، تنها بخشی از زندگی زن را مطالعه کرده اند و می خواهند از یک زاویه و یا از یک گوشه، مجموعه ی متفاوت زندگی او را بشناسند، عاقبت به قسمتی و زاویه ای هم از این ماهیت، دست نمی یابند، زیرا دیدهای گوشه ای و نگاه های زاویه ای نتیجه ای جز شناخت های محدود زاویه ای ندارد.
برای شناسایی و شناخت زن باید دیدی به مجموعه ی زندگی انداخت و در ابعاد مختلف و زمان ها و قرن های گوناگون جای پای او را دید و میزان تأثیر حضور این مخلوق را، در رشد استعدادها، ایجاد حرکت ها و حرارت ها، جنگ و صلح و تکمیل حیات و بقای نسل… به دست آورد.
باید دید زن از کجا آمده؟ دست توان مند آفرینش، گل وجودش را از چه خاکی برداشته؟ لباس وجودش را از چه پشم و پنبه ای رشته؟ و این نهال را در چه سرزمینی کشته است؟
آیا در کارگاه خلقت، زن آفرینشی جدای از مرد داشته؟ یا او را از همان جنس آفریده؟ و از کدام «نی» و کدام «نفخه»، «نفخه ی» حیات ملکوتی در او دمیده است؟
در تداوم حیات و بقای نسل و تکثیر مثل، نقش زن چه بوده است؟
در میدان اختراع و ابتکار و نوآوری، سهم زن را باید مشخص نمود.
شکوفایی هنرها، خلق زیبایی ها و ظرافت و لطافت های زندگی تا چه حد مدیون تلاشهای زن می باشد؟ سهم او در اداره ی اجتماع بشری، در تربیت انسان های شایسته و تبهکار چیست؟
در جنگ ها و لشگر کشی ها، قتل ها و غارت ها، شکست ها و پیروزی ها، حماسه ها و شور آفرینی های تاریخ، زن را چه جایگاهی است؟
حب و بغض ها، مهرها و کینه ها، حسادت ها و سخاوت ها، خودبینی ها و خود فدایی های بشر چه مقدارش مربوط زن می باشد؟
بالاخره اینها و ده ها موضوع دیگر، زمینه ی تحقیقات متخصصین رشته های علوم متنوع خواهد بود که دائره المعارف بزرگ زن را به وجود می آورد و تا اندازه ای شخصیت ناشناخته ی او را از جنبه های گوناگون می شناساند.

دیدها و نگرگاه ها:
دیده را به دیدگاه کسانی می اندازیم که هر کدام زن را با دیدی مخصوص و منظری محدود دیده اند و فاصله ی بین این دیدها از ظلمت تا نور، از کفر تا ایمان، از آسمان تا زمین، از افراط تا تفریط و از نمک تا قند می باشد. گاه بر توسن بادپای خیال سوارش نموده و تا قله ی غرورمند معبود عروجش داده اند و زمانی هم از بلندای مقام انسانیت تا بردگی و لجن و کثافت به زیرش آورده اند. همه ی این توصیف ها و تنقیدها خود نمایانگر پیچیدگی و جنجالی بودن زندگی این موجود گاه مغرور و گاه محروم می باشد.
در تاریخ بشر جمعی زن را آن چنان پست و خفیف به حساب آورده اند که در ردیف حشرات الارض کشتن و نابودی اش را لازم دانسته و گاهی هم او را به عنوان موجودی مقدس و قبله گاه آمال و آرزوها، در پیش پایش به سجده افتاده اند.
زمانی به شکل کالای تجارتی در بازارهای معروف در معرض فروشش گذاشته و هنگامی دیگر او مشتری اجناس لوکس و قبضه کننده ی بازارهای پر زرق و برق جهان گردید.
گاه از تمام حقوق اجتماعی و حیاتی محروم بود و هیچ گونه حق مالکیت در زندگی نداشت نه ارث می برد و نه مالک چیزی می شد و موقعی دیگر او را نه تنها به بالاترین مقام اجتماعی و حقوقی رساندند بلکه در بسیاری از موارد حق تعیین سرنوشت جامعه و بخشندگی حقوق دیگران را برای او قائل شدند.
روزی برای بیرون نیامدن از خانه پایش را می شکستند و لقب خفت بار پا شکسته به او می دادند و روزی دیگر برای اثبات این که او هم پای دویدن دارد به صحنه آمد ولی پاهای خود را برای رفتن کافی ندید و با شتابی عجولانه بر بال هواپیماها و صفحه ی فیلم ها و روی سن ها سوار شد تا به اصطلاح همه ی عقب ماندگی های گذشته را جبران کند.
روزگاری او را در پارچه ای محکم پیچیدند و در پستوی خانه ها به زندان مادام العمر زندانی اش کردند و وقتی هم با تیغ تیز تجدد و تمدن همه ی آن پوشش ها را درید و به دور ریخت، پیراهن حیا را از تنش به درآورد و با بدنی برهنه دیوار عفت را با لگد آزادی خراب کرد و از پستوی خانه ها به خیابان ها آمد تا خویش را که سال ها ناشناخته مانده است بشناساند. او برای این کار حتی مجامع عمومی نیمه بسته را محدود و تنگ دانست و لذا صفحه ی تلویزیون ها و کاباره ها و دانسینگ ها را میدان خودنمایی خویش قرار داد.
هنگامی او را به جرم زن بودن در گودال ها زنده زنده به خاک می سپردند و در موقعیتی که برایش پیش آمد او نیز با کلنگ طنازی و بیل عشوه گری قبر همه ی مردان جوان را کند.
گاه وسیله ی ننگ و نفرت و باعث سرافکندگی خانواده و قبیله ای بود و روزی هم سوژه ای برای هنر هنرمندان و موضوعی برای شعر شاعران. که از موهایش طناب عشق می بافند و در چاه زنخدانش پایین می رفتند و چشمانش را پیاله شراب می کردند و ابروانش را کمان و مژگانش را پیکان اشارت کش.
یکی او را بلا دانسته و می گفت:
زن بلا باشد به هر کاشانه ای
بی بلا هرگز مبادا خانه ای
و آن دیگری چنین نظر می داد که:
در آن سرای که زن نیست حسن و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرد مرده است روان
«نظامی» که هم در نظمی زن را عهد شکن و نشانه گاه نیرنگ و هلاکت جان دانست و گفت:
زن گر نه یکی هزار باشد
در عهد کم استوار باشد
چون نقش وفای عهد بستند
بر نام زنان قلم شکستند
زن چیست نشانه گاه نیرنگ
در ظاهر صلح و در نهان جنگ
در دشمنی آفت جهان است
چون دوست شود بلای جان است
دیگری از او به عنوان بهترین نعمت یاد می کند و جهان بی زن را بیت الحزن می داند و می گوید:
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست
ز زن مطبوع تر گل در چمن نیست
ز نعمت های گوناگون به از زن
سرخوان طبیعت بی سخن نیست
در این قسمت سرا ماهر تر از زن
طبیب رفع اندوه محن نیست
نبی فرمود چیزی جز زن و عطر
ز دنیای شما مطبوع من نیست
سخن واضح بگویم مرد بی زن
چراغش قابل افروختن نیست
نباشد عیش، مردی را که زن نیست
جهان بی زن کم از بیت الحزن نیست
ولی دیگری را نظری خلاف این است و او زن را گرگی در لباس چوپان می داند و می گوید:
امان از طینت و کردار زن ها
فغان از شیوه و رفتار زن ها
چه موجودی است این زن بارالها
که کس آگه نشد از کار زن ها
هر آن کس گفت زن جنس لطیف است
نباشد واقف از اسرار زن ها
مخور هرگز فریب اشک زن را
که باشد حربه ی پیکار زن ها
اگر رستم دوباره زنده گردد
شود مغلوب گیر و دار زن ها
زنان گرگند در رخت شبانی
امان از طینت و کردار زن ها
شاعری دیگر زن و وطن را در کنار هم قرار داده و توصیه به گرامیداشت آنان می کند:
گرامی بدارید یاران وطن را
وطن را گرامی بدارید و زن را
وطن بهر سکنی و زن بهر عشرت
تو بگزین و خوشبخت کن خویشتن را
سخنوری دیگر را نظر چنین است:
راحت بود آن که زن دارد
در خانه بلای تن دارد
فردوسی طوسی را درباره ی زن عقده این است:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان، پاک از این هر دو ناپاک به
ولی شاعره ای دیگر زن را رکن خانه هستی به شمار می آورد و او را سزنده این خانه بی پای و بی بنیان می داند:
زن از نخست بود رکن خانه ی هستی
که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان
در مقابل فردی هم را مظهر مکر و خود پرستی و آفت جان و مال و هستی دانسته و درباره اش چنین سروده:
زن مظهر مکر و خودپرستی است
زن آفت جان و مال و هستی است
هر حادثه ای که در جهان است
محصول خیانت زنان است
بین دو برادر وفادار
از حیله زن شود بسی تار
شیطان که بود به حیله مشهور
گیرد ز زنان همیشه دستور
اما دیگری را نظر این است:
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
اینها که برشمردیم نمونه ی اندکی است از دیدگاه های متفاوت بسیار درباره ی زن که بعضی او را فرشته ای آسمانی دانسته که مصاحبت و همراهی با او را عبادت می دانند و برخی عفریتی شیطانی به حسابش می آورند که از روز ازل بذر وفا و صفا را در زمین وجودش نپاشیده اند و جنگ و سرکوبی چنین موجود اهریمنی را نشانه مردانگی و غیرت و عظمت می دانند و خلاصه ی کلام معلوم نشد که حقیقت چیست و کدام یک از طرفین واقع بینانه تر سخن می گویند؟
برای بهتر شدن واقعیت ها، درگیری های زنان و نظرهای عجولانه را رها نموده و نگاهی هم به مکتب انسان ساز اسلامی می اندازیم تا زن را از دیدگاه این آیین آسمانی بشناسیم

زن در نگاه اسلام
قبل از هر چیز به چند نکته اشاره می کنم:
1- همان گونه که از عنوان بحث به دست می آید تنها نگاهی (آن هم در حد «نیمه» به این موضوع گسترده و عمیق در فرهنگ ژرف اسلامی) بیش نیست، زیرا با بیان چند روایت از پیشوایان بزرگ دین، حق مطلب به طور کامل ادا نخواهد شد؛
2- در این نوشته تنها به کلیاتی فهرست گونه اکتفا شده است؛
3- تعابیر یاد شده در روایاتی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته همه ی تعابیر نیست بلکه اندکی از بسیار است که بیان آنها مجالی مستقل و وسیع تر می طلبد.

زن مایه ی آرامش
در ساختن روح و شکل بخشی ابعاد شخصیت انسان عوامل گوناگونی نقش دارند؛ تحقیق درباره ی هر یک از آنها می تواند قسمتی از ناهمواریهای جاده تکامل را هموار سازد.
یکی از عوامل بسیار مؤثر که زیربنای شخصیت انسانی انسان را می سازد و با روح و جان او ارتباطی مستقیم دارد محیط خانه است. چون در خانواده ای که صفات پسندیده اخلاقی حاکم باشد و مدیران و مربیان آن در رشد نهال های انسانی بکوشند و با بینش تیز و اندیشه ی سالم، دامن این محیط به ظاهر کوچک را از آلودگی ها، رذالت ها، بی تقوایی ها پاک نگاه دارند حتما نو نهالان رشد یافته در این باغ طراوت، مصون از آفت خزان خواهند بود.
البته باید توجه داشت که برای داشتن خانواده ای سالم و سازنده نیاز به پدر و مادری آگاه و با تدبیر هست تا با گام های آگاهانه خود، محیطی آرام بخش و آماده به وجود آورند و در پناه آن آرامش، نهال زندگی ثمری مفید دهد.
قرآن مجید نقش زن را در به وجود آوردن چنین فضای روحانی و ملکوتی سخت مؤثر می داند لذا واحدهای خانواده در اسلام بر پایه ی مودت و عطوفت و سکون استوار است که بیشترین سهم در تأمین آرامش روح و روان مربوط به زن خانه است:
(و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون) (1)؛
از نشانه های خداوندی است که برای شما همسرانی از جنس خودتان آفریده تا به وسیله آنها آرامش و سکون داشته باشید و دوستی مهربانی را در میان شما قرار داد و در این دوستی نشانه هایی است برای آنان که فکر می کنند.
در این آیه روی چند واژه تکیه شده است که دقت در مفهوم آن می تواند نقش سازنده ی زن را بهتر و بیشتر بشاساند:
1- من أنفسکم: از جنس خودتان؛
2- لتسکنوا: بر این که آرامش گیرید؛
3- موده: دوستی؛
4- ورحمه: مهربانی.

زن نگهبان زندگی
یکی از تعابیر قابل دقتی که اسلام در مورد زن به کار برده «نگهبانی و چوپانی» زندگی «راعیه» است. خانه در واقع کشور کوچکی را ماند که برای اداره اش به مدیری مدبر نیاز است. کمترین بی توجهی بزرگ ترین ضربه را به روحیه و ایمان اعضای آن وارد می سازد.
مدیریت و اداره ی خانواده با سایر مدیریت ها تفاوت بسیار دارد، چون کلیه ی حرکت های هدایت کننده در این کانون باید همراه با هنروری و لطافت زیبایی باشد و زن که دارای طبعی لطیف و عواطفی سرشار و سلیقه ای ویژه است می تواند بخش عظیم مدیریت محیط خانواده را بر عهده گیرد و اسلام هم با آگاهی از همه ی این مسائل برخوردی واقع بینانه کرده است.
پیامبر خدا فرمود:
کلکم راع و کلکم مسؤول فالأمام راع و هو مسؤول، و الرجل راع علی اهله و هو مسؤول و المرأه راعیه علی بیت زوجها و علی ولده فکلکم مسؤول عن رعیته؛ (2)
همه ی شما به یک دیگر نگهبان و مسئولید. امام، سرپرست و نگهبان امت است و در برابر آن مسئول، مرد، نگهبان اهل و عیالش می باشد و در پیشگاه آنان مسئول، و زن نگهبان بر محیط خانه و فرزندان است و در مقابل آنها مسئول. پس هر زن و مردی در هر موقعیت و مقامی که باشند در محدوده ی آن مقام مسئولیت دارند.
اسلام در عین این که با مرد از موضعی گسترده تر برخورد می کند و او را مسئول مسائل برونی و درونی خانه می داند زن را نیز از یاد نبرده و قسمتی از امور زندگی را که نیاز به هنروری ها و حرارت ها و شورآفرینی ها دارد به او واگذار نموده است.
پیامبر عالی قدر اسلام در این مورد می فرماید:
کل نفس من بنی آدم سید فالرجل سید اهله و المرئه سیده بیتها؛ (3)
هر فردی از فرزندان آدم ابوالبشر مستقل و مسئول است مرد ریاست و نظارت بر کلیه ی امور خانواده دارد و زن، بزرگ و رئیس بر محیط درونی خانه می باشد.

زن لباس مرد
سخنوران آگاه و معلمان توانا، به هنگام سخن گفتن، برای تفهیم مطالب سنگین از تشبیه و استعاره و مثال استفاده می کنند تا حل و هضم مطلب را در ذهن و فکر شنونده آسان تر سازند، چه بسیارند مطالب غیر قابل فهم و پیچیده ای که حتی با توضیحات مکرر برای مخاطبین جا نمی افتد می توان همان مطالب ثقیل را با مثالی روشن و تشبیهی زیبا و استعاره ای لطیف در سطح های مختلف جا انداخت.
قرآن شریف که در این گونه هنر نمایی ها دست همه ی هنرمندان فصیح و بلیغ را بست و در برابر آیات محکم و استعارت و کنایات و تشبیهات و امثال آسمانی خود فصیحان معروف عرب را به خضوع واداشت در موارد لازم از این هنر کمال استفاده را می کند.
از جمله تشبیهات زیبایی که قرآن در مورد زن و مرد و رابطه متقابل آن دو دارد این است که زن را به منزله لباسی برای مرد و مرد را لباسی برای زن می داند: (هن لباس لکم و انتم لباس لهن) (4)
در این تشبیه باید دید چه منظوری نهفته است؟ اندیشوران اسلامی و قرآن شناسان آگاه هر کدام در تحلیل و تفسیر آیه مطلبی بیان داشته اند که می توان در یک جمع بندی دیدگاه های آنان را چنین بیان داشت:
همان گونه که لباس، زشتی های بدن انسان را می پوشاند و در برابر سرما و گرما او را حفظ می کند زن و مرد نیز برای یک دیگر مایه پوشش از فساد و گناه می باشند و آنان را از سرمای کدورت و گرمای شهوت محافظت می نماید.

زن مایه سعادت مرد
یکی از چیزهای گران بهایی که بشر همیشه به دنبالش بوده سعادت است، او در طول تاریخ حیاتش، همه ی تلاش ها و فداکاری های خویش را برای رسیدن به سعادت انجام داده است. با نگاهی کوتاه به پرونده فعالیت انسان در می یابیم که سعادت خواهی و کمال طلبی جزء سرشت اوست و بر همین اساس است که همه ی انسان ها طالب سعادت و خوشبختی اند منتهی در این که سعادت چیست؟ و سعادتمند کیست؟ اختلافات فراوان وجود داشته و دارد چنان که یکی سعادت را در اخلاق نیک و دیگری در اقتصاد شکوفا و سفره پر از نان و سومی در تعالی نفس و جان می داند و هر کس بر اساس اعتقاد و اندیشه ی خویش با کوشش های مداوم راه رسیدن به آن را هموار می سازد.
اسلام به عنوان مکتبی غنی و آیینی سازنده دارای اندیشه های بلند و نظریات ویژه ای است که بشریت را برای صعود به قله ی سعادت از راه های مخصوص به خود، هدایت می نماید که جای طرح آن بحث در این جا نیست، ولی آن چه گفتنی است این که چه مقدار از سعادت مرد مربوط به زن می باشد؛ به عبارت دیگر سهم زن در به سعادت رساندن مرد چه مقدار است؟
اسلام یکی از پایه های سعادت مرد را در زندگی، همسر صالحه و نیک می داند و دلیل بر این مطلب هم روایات فراوانی می باشد که از پیشوایان بزرگ دین به ما رسیده است.
پیامبر خدا فرمود:
من سعاده المرء الزوجه الصالحه؛ (5)
از سعادت مرد این است که همسری صالحه داشته باشد.
روایت دیگری از آن حضرت صلی الله علیه و آله است که سعادت دنیا و آخرت مرد را در چند مسئله می داند که یکی از آنها داشتن زن با ایمان خوش اخلاق امانت دار است.
قال الله عز وجل: «اذ اردت ان اجمع للمسلم خیر الدنیا و الاخره جعلت له قلبا خاشعا و لسانا ذاکرا، و جسدا علی البلاء صابرا و زوجه مؤمنه تسره اذا نظر الیها، و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله» (6)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از قول خداوند سبحان فرمود که هر گاه اراده نمایم تا برای مرد مسلمانی وسایل سعادت دنیا و آخرت را فراهم سازم دلی خاشع، زبانی ذاکر، اندامی در برابر سختی ها استوار و همسری با ایمان و خوش اخلاق و امانت دار به او می دهم.

دوست داشتن زن
دست توانای آفرینش، سرمایه ی گران بها و ارزشمند «عواطف» را در وجود انسان نهاده است که کشش ها و تنش ها و گرمی ها و شورهای زندگی بستگی به آن دارد و سهم بزرگ فداکاری ها و از خود گذشتگی های مردان تاریخ مربوط به همین نیروست.
عاطفه، موجی است که از عمق روح انسان با بال عشق اوج می گیرد و در خارج به شکل احساس، ایثار، انفاق، یتیم نوازی، عیادت… نمود پیدا می کند.
اسلام که خود آیین محبت و دوستی است. بیشترین تلاش خود را به ساختن انسان هایی پر شور و پر عاطفه مصروف می دارد و معتقد است که می تواند بهترین زمینه ی رشد عواطف، در دامان خانواده صورت پذیرد و وقتی فضای خانواده را مودت و رحمت پر خواهد کرد که دو عنصر اصلی آن -زن و مرد- به یک دیگر علاقه نشان دهند.
انبیای الهی و پیشوایان بزرگ آسمانی که باغبان دشت دل ها بوده اند در باروری نهال عواطف نقش به سزایی داشته اند و با تعلیمات عالی خود ابر محبت و نوع دوستی را بر کانون های گرم زندگی می بارند تا غنچه های آرامش و سکون بخندند و میوه های سعادت و سیادت برسند. در این زمینه مسئولیت مردان را سنگین تر دانسته و آنان را به باروری و طراوت این نهال در محیط خانواده توصیه ای اکید کرده اند که به نمونه هایی از توصیه های آموزگاران بزرگ بشر بسنده می کنیم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: خیارکم خیارکم لنساءه؛ (7) «بهترین شما کسانی هستند که نسبت به زن ها بهتر باشند».
پیامبر عالی مقام اسلام که نمونه ی والای اخلاق و صفات متعالی انسانی بوده است زن دوستی را از اخلاق پیامبران خدا می داند و می فرماید: «من اخلاق الأنبیاء حب النساء؛ (8)
دوست داشتن زنان از اخلاق پیامبران است.»
و آن بزرگوار در نشان دادن محب خود به زنان می فرمود: «ما اصیب من دنیاکم الا الطیب و النساء؛ (9) از دنیای شما غیر از بوی خوش و زن چیز دیگری انتخاب نکرده ام.»

زن گل زندگی
همان گونه که در طبیعت فصل های گوناگونی وجود دارد زندگی را نیز فصل هایی است در میان فصول چهار گانه ی سال، بهار را خصوصیاتی است که سایر فصل ها آن ویژگی ها را ندارند: بهار آغاز بیداری طبیعت است، آن گاه که درختان و گیاهان غنچه می دهند و بلبلان بر شاخسارها نغمه می زنند، صدای زیبای آبشارها، نسیم ملایم باد، پیراهن سبز دشت ها و ماهورها، هی هی چوپانان و بع بع گوسفندان همه و همه زیبایی های بهارند. این خصوصیات، هر کدام به تنهایی زمینه ی صدها کار هنری برای هنرمندان و هزاران موضوع برای شاعران و نویسندگان بوده و هست.
زندگی را هم بهاری است که همه ی ویژگی های بهار طبیعت می تواند در بهار زندگی تجلی پیدا کند: غنچه ها و نغمه ها، نسیم ها و دشت های زندگی را باید به وجود آورد و چونان هنرمندان شایسته ای از همه ی آنها بهره گرفت و زمینه های گوناگون رشد و تعالی انسان را فراهم کرد.
آن دامنه ای که بهار را با همه ی زیبایی هایش در خود جای می دهد کانون کوچک خانواده است و آن هنروران چیره دستی که باید هنروری کنند مادر و پدر خانه اند.
چه بسیارند انسان هایی که در طول حیات خود بهار را ندیده و از زیبایی ها و طراوت های آن بهره ای نبرده اند، زمستانی سرد و سنگین بر سرتاسر زندگی آن حاکمیت خود را با خشونت ادامه داده و با ناآگاهی ها و ندانم کارهای خویش گل زندگی را پژمرده اند و آن چه که می بینند فصل برگ ریزان است و افسردگی و زردی.
اسلام در بهار زندگی، زن را دسته گلی می داند که در دامن دشت هستی آفریده شده است و در این مورد به مرد توصیه می کنند که با برخورد ناآگاهانه، گل شاداب و با طراوت زندگی را به افسردگی مبدل نسازد.
حضرت علی علیه السلام در سفارشی که به فرزندش امام حسن علیه السلام دارد به این حقیقت اشاره می کند:
و لا تملک المرأه من امرها ما جاوز نفسها فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه؛ (10)
زن را بر کارهایی که بیش از توان و قدرتش می باشد و مربوط به او نیست مگمار چرا که زن دسته ی گلی خوشبو را ماند نه پیل تنی خشن.

نیش زن
زن، کانون مهر و عاطفه است سر تا پای وجودش را موج عواطف فرا گرفته و حتی در اوج خشم نیز زیبایی احساس و لطافت عواطف را در حرکت های او می توان دریافت.
هر گاه زن را با دیدی عارفانه و عاشقانه بنگریم دست قدرت الهی را در خلق زیبایی ها حس خواهیم کرد که موجودی را با این ویژگی ها آفریده که خشونت او همراه با عطوفت او، درشتی اش عین نرمی و نیش های سختش با نوش همراه است.
این واقعیت را پیشوای پرهیزگاران حضرت علی علیه السلام در یک جلمه ی کوتاه ولی در عین حال پر معنا بیان فرموده است: «المرأه عقرب حلوه اللسبه؛ زن کژدمی را ماند که گزیدنش شیرین است».

حسرت زن
زن از دیدگاه اسلام، دارای منزلتی بلند و مقامی ارجمند است و لذا با قاطعیت هر چه تمام تر جلو هر گونه عملی که موجب شکستن حرمت او گردد می ایستد و به خاطر همین موضوع است که اسلام نه تنها در ظاهر احترام زن را حفظ می کند بلکه در شیوه ها و برخوردهای مختلف زندگی، سر انجامش به بزرگواری و حفظ حیثیت و رشد شخصیت او ختم گردد، نیز سفارش اکید می نماید.
برای این که بی دلیل سخن نگفته باشیم به چند نمونه از فرمان های حیات بخش و سعادت آفرین اسلامی اشاه می کنیم:
1- اسلام هرگز به زن مسلمان اجازه نمی دهد تا به همسری کافران و مشرکان در آید، زیرا ازدواج با آنان توهین به حرمت ایمانی زن مسلمان است چنان که قرآن می فرماید:
(و لا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا)؛ (11)
و زنان خودتان را به ازدواج مشرکان در نیاورید مگر اینکه ایمان به خدا آورند.
از نظر اسلام، کفویت و همشأنی در ازدواج، بر اساس ایمان و عقیده است، بنابراین زن که مسلمان است نمی تواند با کسی که کافر به اعتقادات اوست ازدواج کند. قرآن کریم با قاطعیت تمام می فرماید:
(الخبیثات للخبثین… و الطیبات للطیبین)؛ (12)
زنان پلید برای مردان پلید و زنان پاکیزه و با ایمان برای مردان با ایمان.
2- اسلام دختر دادن به مرد شراب خواری که با خوردن شراب، قانون خدا را می شکند یک نوع جفا و ظلم می داند. صرف نظر از همه ی حکمت هایی که در این حکم هست حکمت رعایت منزلت زن نیز ملاحظه شده است، چون طبیعی است که آن را که حسابی برای خداوند سبحان باز نکند حرمتی و مکرمتی هم برای زنان قائل نخواهد بود، از همین رو امام صادق علیه السلام فرموده:
من زوج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها؛ (13)
هر آن کس که دخترش را به مردی شراب خوار دهد همانند این است که با او قطع رحم کرده باشد.

جهاد زن
آن گاه که برای آزادی مستضعفان باید سلاح برگرفت و انسان های در بند را آزاد ساخت، آن روز که ترویج دین خدا و اجرای احکام کتاب الله باید سپاه و لشگر بسیج کرد و با شمشیر به مبارزه پرداخت، زمانی که فرمان امام و یا نایبش برای درگیری مسلحانه با کفر و شرک صادر گردد بر همه ی افراد جامعه ی اسلامی واجب است که به اندازه ی کفایت جبهه های جهاد را تقویت نمایند.
جایگاه جهاد را در میان احکام اسلامی می توان از کلمات گران بهای مجاهدان بزرگ تاریخ انسانیت؛ یعنی پیشوایان معصوم علیه السلام به دست آورد که برای این عمل خدایی تا چه پایه ای حساب باز کرده اند: «فان الجهاد باب من ابواب الجنه» (14)، «والجهاد عز اللاسلام»، (15) «جاهدوا تورثوا ابنائکم مجدا» (16)
همه ی این توصیف ها که هر مسلمان عاشقی را شیفته ی حضور در میدان های جهاد می کند، بعضی از افراد را از رفتن به جبهه های جهاد مستثنا می نماید و به اصطلاح حکم جهاد را از آن برداشته است. که یکی از آنها زنانند.
آن روز که زنان مسلمان و شجاع صدر اسلام این حکم را فهمیدند برایشان سخت گران آمد، زیرا آنان نیز همانند مردان مایل بودند که در جبهه های جنگ حضور فعال داشته باشند و نام خود را در ردیف مجاهدان فی سبیل الله ثبت نمایند، لذا گاه و بی گاه از پیامبر می پرسیدند که خداوند جهاد را از ما برداشته آیا در زندگی کاری وجود دارد که با انجام آن، ثواب جهاد در راه خدا را ببریم؟
پیامبر در پاسخ آنها فرمود: آری، خوش رفتاری با شوهر داشتن، ثواب جهاد را دارد.
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید: «جهاد المرأه حسن التبعل» (17)

بهترین زن
اسلام برای نشان دادن برترین ها بر واژه هایی همانند «خیر» و «فضل» تکیه می کند و مرزهای نیکی و فصیلت را با صفاتی که به دنبال این دو کلمه می آید مشخص می سازد.
پیامبر خدا فرمود:
خیر نسائکم العفیفه الغلمه (18)؛
بهترین زنان شما آنانی اند که هم عفت دارند و هم مطیع شوهران خود هستند.
در بیانی دیگر صفات بهترین زنان را نیز مشخص می کند:
ان خیر نساءکم الولود العفیفه العزیزه فی اهلها الذلیله مع بعلها، المتبرجه مع زوجها…؛ (19)
بهترین زنان شما کسانی هستند که فرزند زیاد می آورند، مهربان و با عفت هستند در میان فامیل و خانواده خود عزت دارند و در برابر شوهر خاضع اند، زینت و زیبایی خویش را تنها برای شوهرانشان می نمایانند.
امام صادق علیه السلام از قول جد بزرگوارش رسول خدا در مورد برترین زنان امتش چنین می گوید:
افضل نساء امتی اصبهن وجها و اقلهن مهرا (20)
برترین زنان امت من کسانی هستند که صورتی زیباتر و مهریه ای کمتر داشته باشند.

بدترین زنان
بانوانی که در برابر ارزش های والای اسلامی تسلیم نیستند و فرمان های خدای بزرگ را زیر پا می گذارند و حقوق شوهرانشان را رعایت نمی کنند از زشت ترین و نابکارترین زنان هستند. این گونه زنان مورد خشم و تنفر خدا و رسول اویند که در روایات، با کلمه ی «شر» و «شرار» از اینها یاد شده است.
سخنان بسیاری از پیشوایان مذهب در مورد چنین زنانی داریم که صفات زشت آنان و بدسری هایشان را بر شمرده اند ولی ما از همه ی آنها تنها به یک روایت اکتفا می کنیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
الا اخبرکم بشرار نسائکم؟ الذلیله فی اهلها العزیزه مع بعلها، العقیم الحقود التی لا تتورع من قبیح المتبرحه اذا غاب عنها بعلها الحصان معه اذا حضر لا تسمع قوله و لا تطیع امره… (21)؛
آیا شما را به بدترین زنها آگاه کنم؟ بدترین زن ها کسانی اند که در میان فامیل و خانواده خود تسلیم، ولی در برابر شوهرانشان گردن کش و بدسرند، نازای حسودی می باشند که در غیبت شوهران خود از زشتی خودنمایی در نزد دیگران پرهیز نمی کنند، از شوهرانشان دوری نموده سخن او را نمی شوند و مطیع اوامرش نیستند.

پی نوشت :

1- روم، آیه 21.
2- صحیح بخاری، ج 3، باب نکاح.
3- حقوق زن، ص 134.
4- بقره (2) آیه 187.
5- وسائل الشیعه، ج 14، ص 23.
6- همان.
7- بحار الانوار، ج 103، ص 226.
8- وسائل الشیعه، ج 14، ص 9 و بحارالانوار، ج 103، ص 236.
9- وسائل الشیعه، ج 14، ص 10.
10- نهج البلاغه، نامه ی 31.
11- بقره (2) 221.
12- نور، آیه 26.
13- وسائل الشیعه، ج 14، ص 53.
14- نهج البلاغه، خطبه 27: همانا جهاد دری از درهای بهشت است.
15- همان، حکمت 244: جهاد موجب عزت و سربلندی برای اسلام است.
16- وسائل الشیعه، ج 11، ص 94: جهاد کنید تا فرزندان شما بزرگی و عظمت را وارث شوند.
17- نهج البلاغه، حکمت 131؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 155 و بحارالانوار، ج 103، ص 247.
18- وسائل الشیعه، ج 14، ص 15.
19- همان، ص 14.
20- همان، ج 15، ص 16.
21- همان، ج 14، ص 16.
منبع: کتاب تاملات فرهنگی نوشته سید رضا تقوی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید