چرا در امر ازدواج آقایان انتخاب می کنند و خانم ها انتخاب می شوند و زیبایی زن تقریباً ملاک تمام آقایان می باشد؟ حدیثی از پیامبر است که زن باید زیبا باشد و آسان زا باشد، حال گناه زن چیست که همانند مرد، مخلوق خداوند است و زیبایی آن حتمی نمی باشد؟

چرا در امر ازدواج آقایان انتخاب می کنند و خانم ها انتخاب می شوند و زیبایی زن تقریباً ملاک تمام آقایان می باشد؟ حدیثی از پیامبر است که زن باید زیبا باشد و آسان زا باشد، حال گناه زن چیست که همانند مرد، مخلوق خداوند است و زیبایی آن حتمی نمی باشد؟

خواستگاری مرد:
خواستگاری مرد از زن بر طبق طبیعت خلقت است. زیرا مرد به عنوان جنس مذکر همیشه خواهان است و زن خواسته.[1] از قدیم الایام مردان، به عنوان خواستگاری نزد زنان می رفته اند، و از آنها تقاضای همسری می کرده اند، این از بزرگترین، عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب و معشوق بودن. آفرینش، زن را گل، مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.
غریزه مرد با نیاز و طلب، و غریزه زن با ناز، جلوه و حیا و کرشمه همراه است.[2] خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد برود. به جهت اینکه برای مرد قابل تحمّل است که از زنی خواستگاری کند و جواب ردّ بشنود، ولی برای زن که می خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل تحمّل نیست که مردی را به همسری دعوت کند و جواب رد بشنود.[3] جواب ردّ، آسیب شدید روحی و روانی به دختر خواهد زد و این به جهت ویژگی های روحی زن می باشد.
ویلیام جیمز فیلسوف معروف می گوید: حیا و خودداری ظریفانه زن از اینکه به دنبال مرد برود غریزی نیست، بلکه زنان این را دلیل عزّت و احترام خود می دانند، این عمل اختصاص به جنس بشر ندارد و در حیوانات هم اینگونه است که این مأموریت به جنس نر داده شده که خود را نیازمند و طالب جنس ماده نشان دهد.[4] در خواستگاری این طور نیست که زن مجبور باشد، باید واقع بین بود. آیا او مثل مدیری نیست که با توجه  به ملاک های خود دست به گزینش می زند یعنی در واقع این دختر است که از بین افراد زیاد یکی را می پسندد و بقیه چشم به انتخاب او دوخته اند.
تدبیر ظریفانه:
این رسم دیرینه یک تدبیر ظریف و عاقلانه و حکیمانه است، که مرد مظهر طلب و نیاز و زن مظهر مطلوبیّت قرار داده شده است. این یک امتیاز طبیعی است که به زن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که به دوش مرد گذاشته شده است. احساساتِ مرد نیاز آمیز و احساسات زن نازخیز است. این شیوه، نشان از شأن و منزلت برای زن می باشد.
داستان آدم و حوا ـ علیهما السّلام ـ ؛ آدم ـ علیه السّلام ـ از حوا خواستگاری کرد.[5] و این رسم از همان زمان به عنوان یک سنّت حسنه به یادگار گذاشته شد؛ البته در صدر اسلام، حضرت خدیجه ـ سلام الله علیها ـ وقتی به خصوصیات ایمانی و اخلاقی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پی برد، به آن بزرگوار پیشنهاد ازدواج داد. لذا اگر خانواده‌ دختری، خصوصیات و ویژگی های اخلاقی و رفتاری یک پسر را پسندیدند و او را شایسته همسری برای دخترشان تشخیص دادند، می توان غیر مستقیم با واسطه یک شخص متدیّن و مطمئن و رازدار از خانواده پسر درخواست نمود که برای این امر مقدّس و خیر اقدام نمایند. از نظر عرف جامعه و فرهنگ ایرانی اقدام به خواستگاری از طرف دختر به صورت مستقیم چندان پسندیده نیست.
قابل تذکر است که از نظر شرعی خواستگاری از طرف دختر منع شرعی ندارد. البته ازدواج دختر باکره باید با اذن ولی باشد. در چند فتوای فقهاء در این مسئله اندکی با هم تفاوت دارد که لازم است به رساله عملیه مراجع، نگاه شود.[6] بخش دوم: چرا تمام آقایان، زیبایی زن را ملاک قرار می دهند؟
بدیهی است که تمام مردان اینگونه نیستند که به زیبایی، بیش از اندازه آن، اهمیت بدهند و تنها ملاک انتخاب آنها، وجود زیبایی در دختر باشد. زیبایی در کنار وجود سایر شرایط و کمالات مطلوب و پسندیده است. زیبایی ارزش و کمال ذاتی در انتخاب همسر محسوب نمی شود و تنها یک امتیازی است که در ایجاد نشاط خانواده مؤثر است. البته خانم نیز هنگام خواستگاری به مرد نگاه می کند و زیبایی او را در کنار شرایط دیگر در نظر می گیرد (معدل تناسب ها ملاک است).
با توجه به سخنان معصومین ـ علیهم السّلام ـ روشن می شود که جمال و زیبایی به تنهایی نمی تواند ملاک خوبی برای انتخاب همسری شایسته باشد.
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «کسی که با زنی فقط به خاطر زیبایی و جمال او ازدواج کند چیزی از آن زیبایی نمی بیند، بر شما باد با کسانی که دیندارند ازدواج کنید. از ازدواج با زنان زیبایی که اصالت خانوادگی ندارند، بپرهیزید.»[7] زیبایی چیست؟ برای اینکه مطلب روشن تر شود اقسام زیبایی را بیان می کنیم:
1. زیبایی حسّی و ظاهری: پایین ترین مراتب هستی، موجودات حسّی هستند. زیبایی آنها هم، پایین ترین خواهد بود. از طرف دیگر زیبایی ظاهری امر نسبی است. و هر کسی نسبت به عدّه ای زیبا و نسبت به عده دیگر زشت است. اگر کسی خود را با سیاهان آفریقایی مقایسه کند، نسبت به آنها حور بهشتی نخواهد بود؟ لابد قصه عشق مجنون به لیلی را شنیده اید. می گویند لیلی بسیار زشت بود، ولی مجنون را عاشق خود کرده بود. کسی به مجنون گفت: مجنون! دست از این کنیزک زشت روی بردار تا من یک کنیز زیبا رو به تو بدهم که ارزش عاشقی را داشته باشد؛ مجنون گفت: اگر به
گوشه چشم نشینی
زیبایی لیلی نبینی
بنابراین باید دید که چه کسی، چگونه به فرد مقابل نگاه می کند و او را با چه کسی مقایسه می کند. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. پس زیبایی ظاهری امری نسبی و زوال پذیر است. (یعنی کسی که تنها ملاکش زیبایی ظاهری باشد زندگی زناشویی اش دوام ندارد؛ چون زیباتر از همسر نیز وجود دارد که پس از ازدواج او بخاطر هوس دنبال برتر است و دیگر این که زیبایی ظاهری نیز روزی به پیری و شکستگی می گراید و آن فرد نسبت به او آن علاقه را از دست می دهد.)
2. زیبایی عقلی و معنوی: برترین حالت انسان، گرایش به زیبایی عقلی و معنوی است. وجود کمالات و شایستگی های فرد، از او شخصیتی ممتاز و قابل ستایش می سازد. جاذبه های معنوی و انسانی لایق عشق و محبت است و نه جاذبه های ظاهری. (عشق هایی کز پی رنگی بود = عشق نبود عاقبت ننگی بود) برای علاقه ها و دوستی ها باید معیار عقلی و معنوی جستجو کرد. بسیار در اشتباهند جوانانی که برای جاذبه های ظاهری با هم پیوند ازدواج می بندند. بیچارگی مرد، هنگامی است که بدون توجّه به اصالتهای خانوادگی و معیارهای انسانی و اخلاقی، فقط برای آب و رنگ و خط و خال ظاهری به خواستگاری دختری می شتابد.[8] سؤال مهم: آیا اصل ازدواج است یا زیبایی؟ آیا ازدواج، برای زیبایی است یا زیبایی برای ازدواج؟ آیا پسر و دختر که از زیبایی بهره کمی دارد نباید ازدواج کند؟
اینکه دست خلقت یکی را زیبا و دیگری را زشت و فردی را متوسط آفریده است، این تفاوت هم مثل تمامی اختلافات و تفاوت های دیگر در افراد بشر نشان از حکمت و مصلحتی است که خداوند به آن آگاه است، و برای امتحان بشر می باشد. هر کسی در خود، ویژگی های منحصر به فردی دارد که دیگری آن را ندارد. ازدواج برای تکامل زوجین است. باید به مسائل و واقعیات با نگاه حقیقت بین، نظر کنیم. اگر اینگونه باشد که زیبایی ملاک ازدواج موفّق باشد. باید تمام زیبارویان ازدواج های موفقی داشته باشند و دیگران در ازدواج شکست خورده باشند.و حال آنکه واقعیت های خارجی و عینی جامعه غیر از این است. اگر پسری فقیر است، دختر فقیر هم کم نیست و بالعکس. اگر دختری از زیبایی بهره دارد، در پسران هم اینگونه هست. لذا نباید نگران اینگونه مسائل بود و باید دنبال هم شأن و هم کفو بود. آنچه که مهم است، صبر و توکل به خدا و ناامید نشدن از الکاف الهی می باشد؛ که او ارحم الراحیم و گشایشگر مشکلات است.
به روایت زیر توجه کنید:
مردی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ سؤالی کرد. مرد مسلمانی، زن زیبایی را دیده است و مجذوب او شده است، ولی آن زن دیوانه و عقلش ناقص است، آیا او را به عنوان همسر انتخاب کند؟ امام فرمودند: خیر.[9] با توجه به بیان امام ـ علیه السّلام ـ سلامت عقلی و وجود کمالات و فضایل اخلاقی، خیلی مهم تر از زیبایی ظاهری است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. زن در آئینه جلال و جمال، جوادی آملی، نشر رجاء، چاپ: دوم، 1371.
2. نظام حقوقی زن در اسلام، مطهری، صدرا، چاپ: چهاردهم، 1369.
3. انتخاب همسر، امینی، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ: سوم، 1372.

پی نوشت ها:
[1] . امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1372.
[2] . مطهری، مترضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ص47.
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . صدوق، علل الشرایع، دارالکتب الاسلامیه، ج1، ص18.
[6] . مثلاً آیت الله بهجت می فرماید: اظهر استقلال دختر است. رساله چهار مرجع (خمینی، بهجت، فاضل، تبریزی) ناشر: پیام محراب، ص577.
[7] . حر عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، آل البیت، چاپ اول، ج20، باب نکاح.
[8] . بهشتی، احمد، مسائل و مشکلات زناشوئی، نشر بین الملل، 1383.
[9] . بهشتی، احمد، مسائل و مشکلات زناشوئی، امیر کبیر، چاپ اول، 1383.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید