مجازات ها در حقوق کیفرى یهود (1)

مجازات ها در حقوق کیفرى یهود (1)

نویسنده: حسین سلیمانى

اشاره

دین یهود، که قدیم ترین دین از مجموعه ادیان ابراهیمى است، بر مبناى شریعت بنا شده است. در میان ادیان زنده جهان فقط اسلام را مى توان از این جهت با یهودیت مقایسه کرد. در حدود سده سیزدهم پیش از میلاد، بنى اسرائیل از سرزمین مصر خارج شدند و عزم سرزمین کنعان کردند. سه ماه پس از خروج از مصر، موسى به فرمان خدا بر کوه سینا دو لوح دریافت کرد که ده فرمان بر آنها نقش بسته بود. این ده فرمان آغاز و مبناى شریعت موسوى است و تمام احکام شریعت یهود در همین فرمان ها ریشه دارند.
احکام کیفرى شریعت یهود نیز در این فرمان ها برجسته است: کفرگویى، حرمت شکنى روز شنبه، قتل، زنا و سرقت جرایمى اند که در ده فرمان از آنها نهى شده و در سایر بخش هاى شریعت براى آنها مجازات معین شده است.
در این نوشته به بررسى مجازات ها در حقوق کیفرى یهود پرداخته شده است.

مقدمه

در آغاز بایسته است که نکته اى را درباره منابع حقوق کیفرى یهود یادآورى کنم. در این نوشته، مجازات هاى یهودى معمولا در قالب سه دوره زمانى بررسى شده اند که هریک بر محور منابعى است:
الف) دوره کتاب مقدس: در این دوره، که تقریباً بین قرن سیزدهم تا چهارم پیش از میلاد را دربرمى گیرد، کتاب مقدس عبرانى شکل گرفته است. محور اصلى بحث شریعت در کتاب مقدس، اسفار خمسه یا تورات است که به اعتقاد یهودیان از طرف خدا بر موسى نازل شده است.
در این نوشته هرگاه از کتاب مقدس سخن به میان مى آید، منظور کتاب مقدس عبرانى است که آن را یهودیان «عهد» و مسیحیان «عهد قدیم» مى نامند.
ب) دوره تلمودى: در سال هفتاد میلادى، پس از ویرانى معبد اورشلیم به دست رومیان، دانشمندان یهودى که در اطراف و اکناف پراکنده شده بودند، دست به تدوین «شریعت شفاهى» زدند و کتابى به نام میشنا تألیف کردند. شارحان بعدى یهودى به تفسیر میشنا پرداختند و مجموعه عظیمى را به وجود آوردند که تلمود نامیده شد. تدوین تلمود در اواخر قرن پنجم میلادى به پایان رسید. در این نوشته، این دوره را دوره تلمود نامیده ایم.
ج) دوره پساتلمود: پس از تدوین تلمود، بسیارى از دانشمندان یهودى به شرح و تفسیر شریعت پرداختند که آثار آنان به عنوان مراجعى معتبر در نزد یهودیان باقى ماند. مهم ترین این مجموعه ها عبارت اند از:
1. راشى و توسافوت: در قرن یازدهم میلادى، ربى شلومه بن اسحاق (راشى) تفسیرهایى درباره شریعت تورات و تلمود نگاشت که به نام راشى معروف است. پس از وى، عالمان یهودى کار وى را جرح و تعدیل کردند و اثرى را به وجود آوردند که توسافوت یا ضمائم نامیده شده است.
2. میشنا توراه: موسى بن میمون در قرن دوازدهم اثرى در تفسیر تلمود نگاشت و آن را میشنا توراه به معناى تکرار شریعت نام نهاد. وى در این کتاب، که داراى اهمیت بسیارى زیادى است، تمام احکام تورات و نیز احکام تلمود را به ترتیبى منطقى مدون ساخت.
3. اربع توریم: در قرن چهاردهم، یعقوب بن اَشر مجموعه اى در قانون و آیین هاى دینى و علم اخلاق یهودى تدوین کرد که اربع توریم (چهار ردیف) نام گرفت.
4. شولحان عاروخ: ربى یوسف کارو در قرن شانزدهم کتاب شولحان عاروخ (سفره گسترده) را منتشر کرد که تدوین نوینى از اصول و قوانین و آداب یهودى بود. این اثر بعدها اصلاح شد و تاکنون کتاب رسمى قانون و مرجع یهودیان است.
دوره اى که این آثار در آن منتشر شد، در این نوشته با عنوان دوره پساتلمود مطرح شده است.[1] امروزه در نظام هاى نوین کیفرى، مجازات ها معمولا در قالب مجازات هاى بدنى، مجازات هاى سالب آزادى، مجازات هاى محدودکننده آزادى و مجازات مالى تقسیم بندى مى شوند. در این نوشته، مجازات هاى کلاسیک یهودى در قالب این تقسیم بندى بررسى شده اند.

بخش یکم: مجازات هاى بدنى

مجازات هاى بدنى مجازات هایى اند که تمامیت جسمىِ مجرم را مورد تعرض قرار مى دهند. این مجازات ها در حقوق کیفرى یهود عبارت اند از: مجازات سالب حیات (اعدام)، قصاص عضو، تازیانه و نیز مجازات قطع دست.

الف) مجازات سالب حیات (اعدام)

تورات براى بسیارى از جرایم مجازات اعدام را در نظر گرفته است. ابن میمون تعداد آنها را سى و شش جرم مى داند.[2] برخى از این جرایم عبارت اند از: قتل (اعداد، 35:31)، آدم ربایى (خروج، 21:16)، جادوگرى (خروج، 22:18)، کفر (لاویان، 24:14)، زناى محصنه (لاویان، 20:10)، زدن پدر و مادر (خروج، 21:15)، لعن به پدر و مادر (خروج، 21:17)، مقاربت با حیوان (لاویان، 20:15 ـ 16)، زناى به عنف (تثنیه، 22:25)، زناى با محارم (لاویان، 20:11 ـ 14)، لواط (لاویان، 20:13)، بت پرستى (لاویان، 20:2) حرمت شکنى روز سبت (شنبه) (اعداد، 15:32 ـ 36) و…
از آن جا که شیوه هاى مجازات اعدام در کتاب مقدس عبرانى و تلمود تا حدودى متفاوت است، این مجازات را در این دو منبع به طور جداگانه بررسى مى کنیم.

1. اعدام در کتاب مقدس

در کتاب مقدس، سه شیوه اعدام بیان شده است: سنگسار، سوزاندن، به دار آویختن.

1ـ1. سنگسار:
در برخى از جرایم مستوجب اعدام به صراحت شیوه سنگسار ذکر شده است: «هرکس… از ذریت خود به بت مولک بدهد…، قوم زمین او را با سنگ سنگسار کنند» (لاویان، 20:2)، جادوگرى (همان، 27)، کفرگویى (همان، 24: 16)، حرمت شکنى روز سبت (اعداد، 15:35)، بت پرستى (تثنیه، 13:9ـ10; 17:5)، پسر لجوج و سرکش (همان، 21:21)، جرم عفافى (همان، 22:21) و….
مطابق قوانین تورات، تمام قوم باید در اجراى چنین مجازاتى شریک باشند: «تمامى جماعت او را البته سنگسار کنند» (لاویان، 24:16; و نیز اعداد، 15:35; تثنیه، 17:17).
به نظر مى رسد که سنگسار شکل رایج اعدام در زمان شکل گیرى کتاب مقدس بوده است (رک: خروج، 17:4، 8; اول سموئیل، 30:6; اول پادشاهان، 12:18). از اجراى این مجازات نیز در کتاب مقدس خبر داده شده است (لاویان، 24: 23; اعداد، 15: 36; اول پادشاهان، 21:12; اول تواریخ، 24: 21).

2ـ1. سوزاندن:
در تورات گزارشى از حکم به سوزاندن در زمان هاى پیش از نزول شریعت در سینا، وجود دارد. به نقل تورات، یهودا، فرزند یعقوب، حکم به سوزاندن عروسش، تامار، به سبب ارتکاب زنا مى کند (پیدایش، 38:24).
تورات چنین شیوه اعدامى را درباره دو جرم تجویز کرده است: اگر مردى با زنى و با مادر آن زن نزدیکى کند، هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند (لاویان، 20:14); و نیز اگر دختر کاهنى فاحشه شود باید زنده زنده سوزانده شود (لاویان، 21:9). گاهى نیز براى تشدید مجازات، جسد پس از سنگسار سوزانده شده است (یوشع، 7:25). به علاوه، مطابق گزارش کتاب مقدس، این شیوه اعدام در سرزمین بابل، در میان غیریهودیان، مرسوم بوده است (دانیال، 3:6). با این همه، در کتاب مقدس هیچ گزارشى درباره چگونگى اجراى چنین اعدامى وجود ندارد.[3]

3ـ1. به دار آویختن:
گاهى در کتاب مقدس، اجراى این مجازات درباره غیریهودیان، که محتملا مطابق با شرایع خود عمل مى کرده اند، گزارش شده است، براى مثال در میان مصریان (پیدایش، 40:22)، در میان فلسطینیان (دوم سموئیل، 21:6ـ12)، و درمیان پارسیان (استر، 7:9); گاهى نیز این قانون به عنوان قانونى غیریهودى در میان بنى اسرائیل اجرا شده است، مثل حکم داریوش، پادشاه پارس، به بازسازى معبد و تعیین این که مجازات مخالفت با آن به دار آویختن است (عزرا، 6:11). گاهى نیز به عنوان یک اقدام بیرون از قانون یا بیرون از صلاحیت دادگاه،[4] به دست پادشاه اجرا شده است، مانند به دار آویخته شدن پادشاه عاى به دست یوشع (یوشع، 8:29).
با این همه، به دار آویختن در تورات فقط در یک مورد تجویز شده است: در برخى از جرایم، پس از اجراى حکم اعدام، جسد شخص اعدام شده به دار آویخته مى شود (تا هدف بازدارندگى و ارعاب بیشتر حاصل شود). البته بدن وى نباید در شب روى دار بماند و همان روز باید آن را پایین آورده، دفن کنند (تثنیه، 21:22ـ23).

2. اعدام در تلمود

تلمود چهار شیوه اعدام را ذکر کرده است: این شیوه ها به ترتیب شدت عبارت اند از: سنگسار، سوزاندن، گردن زدن، خفه کردن. ربى شیمعون مى گوید: سوزاندن، سنگسار، خفه کردن و گردن زدن (میشنا سنهدرین، 7:1).[5] با این همه، ترتیب اول به عنوان ملاک پذیرفته شده است، یعنى سنگسار از همه شدیدتر و خفه کردن از همه خفیف تر است.
در تلمود درباره مجازات اعدام دو اندیشه کلى حاکم است:
1. آیه «همسایه ات را چون جان خودت دوست بدار» (لاویان، 19:18) به گونه اى تفسیر شده که حتى براى جرایم مستوجب اعدام نیز مناسبت دارد. دانشمندان مى گویند او را به این صورت دوست بدار که انسانى ترین («زیباترین») مرگ ممکن را براى او بخواهى (سنهدرین، 45 الف، 52 الف; پساحیم، 75 الف; کتوبوت، 37 الف).
2. اعدام باید به میراندن خدا شبیه باشد; همان گونه که وقتى خدا زندگى را از آدمى مى گیرد، از لحاظ ظاهرى و خارجى بدن بدون تغییر و سالم باقى مى ماند، پس وقتى دادگاه نیز اعدام مى کند بدن نباید خراب یا مثله شود (سنهدرین 52 الف; سیفرا، 7: 9).[6] با توجه به این دو دیدگاه، دانشمندان تلمودى به شیوه هاى مجازات اعدام پرداختند.

1ـ2. سنگسار:

سنگسار کردن شدیدترین نوع مجازات اعدام است که براى هجده جرم در نظر گرفته شده است. این مجازات درباره جرایمى اعمال مى شود که در تورات صراحتاً به این نحوه مجازات درباره آنها تصریح شده است.[7] تلمود نحوه اجراى قانون سنگسار را که در کتاب مقدس بیان شده است، تغییر داد و آن را اصلاح کرد. در تلمود چنین بیان شد که براى اعدام چنین مجرمى، به جاى این که تمام مردم وى را با پرتاب سنگ بکشند، یک «جایگاه سنگسار» مشخص مى شود تا مجرم را از بالاى آن به زیر بیندازند تا بمیرد (سنهدرین، 6:4). این جایگاه نباید آن قدر بلند باشد که بدن مجرم با سقوط کردن متلاشى و ضایع شود، و نباید آن قدر کوتاه باشد که مرگ آنى و فورى حاصل نشود (راشى سنهدرین، 45 الف).
یکى از دلایلى که براى تغییر اجراى این مجازات بیان شده، این قانون کتاب مقدس است که «نخست باید دست شاهدان به جهت کشتنش بر او بلند شود» (تثنیه، 17:7). گرچه در ادامه آمده است «و بعد از آن دست تمامى قوم ]به کشتن او بلند شود[» (همان)، اما باید مرگ به دست شهود نصیب او مى شد. لذا یک شیوه سنگسار اندیشیده شد که مطابق آن اطمینان حاصل مى شد که شهود ابتدا دست به اجراى حکم زده اند و افزون بر این باید به حتمیت مرگ او بدین گونه نیز یقین پیدا مى شد (سنهدرین، 6:4). با این همه، اگر مجرم به این طریق نمى مرد، مردم وى را سنگسار مى کردند (سنهدرین، 54 الف).
درباره منشأ چنین شیوه اى گفته اند که شاید نویسندگان تلمود تحت تأثیر قوانین روم و یا قوانین سُریانى یا یونانى و یا متأثر از شیوه اى بوده اند که در کتاب مقدس در مورد زندانیان جنگى به کار رفته است (دوم تواریخ، 25:12).[8] اما در هر صورت، با این شیوه اجراى مجازات سنگسار، هم خطر ضایع و متلاشى شدن بدن تا مقدار زیادى کم مى شد و هم مرگ سرعت مى گرفت و لذا شخص محکوم به اعدام، آزار کم ترى را حس مى کرد.
با کم رنگ شدن نقش عامه مردم در اجراى حکم سنگسار، بر خلاف کتاب مقدس که حکم به مشارکت همه قوم مى کرد، اصلاح کیفرى مهمى ایجاد شد و لذا آثار مداخله عمومى در اجراى حکم تا حدودى حذف شد; ولى مداخله شهود باقى ماند، چرا که وجود آنها قباحت کم ترى داشت از این که حکم اعدام به دست مأموران رسمى اجرا شود.[9] مطابق تلمود، هرگاه مجرم را براى اجراى حکم مى بردند، اگر یکى از قضات یاحتى خود متهم ادعا مى کرد که براى بى گناهى وى دلیلى دارد، اجراى حکم را متوقف مى کردند و حتى گاه تا چهار یا پنج بار نیز، اگر ادعاى بى گناهى مى کرد و مى گفت براى اثبات آن دلیلى دارد، او را باز مى گرداندند. افزون بر این، اگر دیگرى هم ادعا مى کرد که دلیلى بر بى گناهى وى دارد حکم متوقف مى شد (سنهدرین، 6:1ـ3).[10]

2ـ2. سوزاندن:
دومین نوع مجازات اعدام، از نظر شدت، سوزاندن بود. مجازات سوزاندن منحصراً در دو مورد اعمال مى شد: ـ اگر دختر کاهنى زنا کند سوزانده مى شود (لاویان، 21:9);
ـ اگر مردى با زنى و مادر او همخوابه شود، هر سه سوزانده مى شوند (لاویان، 20:16).
بر اساس تلمود، «زنا با یک زن و مادر او» شامل دختر خود وى، دختر دختر و دختر پسر او، دختر زن انسان و دختر دختر و دختر پسر وى، مادر زن، مادر مادر زن و مادر پدر زن نیز مى شود (میشنا سنهدرین، 9:1).[11] چنان که گفتیم، اندیشه حاکم بر حقوقدانان تلمودى این بود که بدن نباید با اجراى مجازاتِ اعدام نابود و ضایع شود; حال سؤال این است که چگونه مى توان کسى را سوزاند، بدون این که بدنش نابود و ضایع شود؟ سنت شفاهى گویاى این بود که وقتى پسران هارون، به سبب تخطى از فرمان خدا به آتش الهى سوزانده شدند (لاویان، 10:2)، فقط جان آنان سوخت، اما جسمشان سالم و دست نخورده باقى ماند (سنهدرین، 52 الف); لذا مطابق با این روایت، باید شیوه اى ابداع مى شد که با سوختن، جسم سالم و دست نخورده باقى بماند. شیوه دانشمندان تلمودى چنین بود: محکوم به سوختن باید تا بالاى زانو در گل فرومى رفت، به نحوى که به زمین نیفتد; آن گاه دو دستمال دور گردنش مى بستند. سر هر کدام از این دستمال ها در دست یکى از دو شاهد بود و آنان از دو طرف مخالف مى کشیدند تا این که محکوم دهانش را بگشاید. سپس فتیله اى سوزان را در دهانش مى گذاشتند «که باید تا روده هایش پایین مى رفت» (سنهدرین، 7:2). این شیوه اعدام تقریباً همانند شیوه خفه کردن است، و طبیعى است که وقتى فتیله داخل شکم شود دیگر نخواهد سوخت، بلکه مجرم فوراً به علت خفگى مى میرد.[12] ابن میمون سرب یا روى داغ راجایگزین فتیله، که نسبتاً آسیب رساننده است، کرد; وى تأکید مى کند که کم ترین درد و رنجِ ممکن باید به محکوم تحمیل شود (تفسیر سنهدرین، 7:2).
گزارشى از اجراى چنین شیوه اى از مجازات در دست نیست. در یک مورد نقل شده است که یک دختر کاهن به سبب ارتکاب زنا با دسته هاى چوب مو به آتش کشیده شد (سنهدرین، 15:3); اما این شیوه مربوط به دادگاه هاى صدوقیان بود; این فرقه از یهودیان شریعت شفاهى را رد مى کردند و فقط به نصوص تورات پاى بند بودند. این فرقه در همان سده اول میلادى و قبل از نگارش تلمود از بین رفتند و تلمود به دست فریسیان، فرقه دیگر یهودى که قائل به اعتبار سنت شفاهى بودند، نوشته شد. به علاوه، تلمود گزارش مى دهد که دانشمندى به نام حاما بن طوبیا بدین سبب که معتقد به شیوه قدیمى سوزاندن بود، از سوى دانشمندان دیگر توبیخ شد (سنهدرین، 25 ب).[13]

3ـ2. گردن زدن:
از حیث شدت، سومین شیوه مجازات اعدامْ گردن زدن با شمشیر است که در مورد دو جرم اعمال مى شود (سنهدرین، 9:1): ـ ساکنان شهرى که به بت پرستى گرویده اند; در این مورد تورات تصریح دارد که: «ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش» (تثنیه، 13:15).
ـ قاتل عمد (خروج، 21:12).[15] لذا در مورد قتل نیز قاتلان بنده و آزاد، هردو، باید با شمشیر اعدام شوند (سنهدرین، 52 ب).
به گفته تلمود، این محکومان با شمشیر «آن گونه که حکومت روم عمل مى کرد» گردن زده مى شوند (سنهدرین، 7:3). در این جا بحثى بین دانشمندان در گرفت که سال ها ادامه یافت (توسیفتا سنهدرین، 52 ب). ایشان مى گفتند آیا رفتار به شیوه رومیان، ناقض این حکم تورات که «مانند ایشان بت پرستان رفتار نکنید» (لاویان، 18: 3) نیست؟ برخى از دانشمندان گفتند این روشى خفت آور است; روشى که کم تر بى رحمانه و نابودکننده است و شباهت کم ترى به شیوه رومیان دارد، این است که سر محکوم بر روى کنده درختى گذاشته شده، گردنش با تبر قطع شود; اما دانشمندان دیگر در مخالفت با او گفتند که مرگى خوارکننده تر از این وجود ندارد (سنهدرین، 7:3).[16] کتاب مقدس هیچ شیوه مخصوصى را براى اعدام قاتلان ذکر نکرده، و این محتمل است که اعدام آنان به صورت قصاص بوده است; یعنى به همان شیوه که بزه دیده کشته مى شد، قاتل نیز کشته مى شد. در صورت واقعیت داشتن این امر، تلمود قانون را تعدیل کرده و باعث شده است که مرگ محکوم هماره فورى و آنى باشد.[17] گزارشى در مورد اجراى چنین حکمى وجود ندارد; اما گزارش شده که پادشاه یهودیان به این شیوه اعدام مى کرده است. با این همه، این اعدام ضرورتاً براى قتل عمد نبوده است، بلکه پادشاه اختیار داشت که شورشیان و متعدیان بر ضد سلطنت خود را، حتى بدون محکومیت از سوى دادگاه، با شمشیر بکشد.[18]

4ـ2. خفه کردن:

چهارمین و خفیف ترین شیوه اعدام، خفه کردن بود. این مجازات انسانى ترین شیوه اعدام دانسته شده است که نابودکنندگى کم ترى دارد (سنهدرین، 52ب).
از آن جا که خفه کردن خفیف ترین نوع اعدام تلقى مى شد، لذا هرجا که مجازات جرمى اعدام بود، اما شیوه اعدام مشخص نشده بود، با تفسیر به نفع متهم، این مجازات درباره او اعمال مى شد; به عبارت دیگر، اجراى سه شیوه قبلى اعدام، حتماً نص خاص لازم داشت، و سایر مجازات هاى اعدام، که نوع آنها مشخص نشده بود، با خفه کردن انجام مى شد (سنهدرین 52 ب، 84 ب، 89 الف).
شیوه اجراى حکم بدین صورت بود که محکوم را تا زیر بغل در توده گل فرو مى بردند ودودستمال دورگردنش پیچیده، شاهدان از دوطرف مى کشیدند تا خفه شود.[19] گزارشى از اجراى چنین مجازاتى در دست نیست. با این همه، تلمود (سنهدرین، 11:1) در مواردى حکم به خفه کردن داده است:
1. هر کس پدر و مادر خود را بزند (خروج، 21:15);
2. هر که آدمى را بدزدد (خروج، 21:16);
3. زانى محصن: «اگر مردى با زن شوهردارى هم بستر شده باشد، پس هر دو… کشته شوند» (تثنیه، 22:22ـ23; لاویان، 20:13);
4. مردى که با دختر کاهن زناکند;
5. شاهد دروغین که به زناى دختر کاهن شهادت داده است;
6. پیامبر دروغین و کسى که به نام بت ها نبوت کند;
7. عالمى که حکم دادگاه عالى دینى را نپذیرد.[20] ادامه دارد …

پی نوشت ها :

[1]. معرفى منابع حقوق کیفرى یهود بحثى بیش از این را مى طلبد. براى آشنایى بیشتر با این منابع به مراجع زیر مراجعه کنید:
– David M. Feldman, “The Structure of Jewish Law”, Jewish Law and Legal Theory, pp. 3-19.
– Adin Steinsaltz, the Essential Talmud, pp. 3-23.
ـ عبدالوهاب المسیرى، موسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه، ج5، ص125ـ150.
ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4، ص445ـ448، 512ـ531; و ج6، ص872ـ877.
ـ جان بى. ناس، تاریخ جامع ادیان، ص557ـ560.
[2]. Maim. Judges, Sanh., 15: 10-13; cf. Aaron Kirschenbaum, “the Role of Punishment in Jewish Criminal Law”, Jewish Law and Legal Theory, ed: Martin P. Golding, p.452.
[3]. H.H.C., “Capital Punishment,” Encyclopaedia Judaica. v. 5, p. 142.
از این پس به این منبع با علامت اختصارى EJ.اشاره خواهد شد.
[4]. ناکارآمدى حقوق کیفرى یهود در مقابله با جرم و مجازات به ایجاد دو نهاد دیگر انجامید که اختیارات بیشترى از دادگاه هاى کلاسیک در اجراى مجازات داشتند: یکى اجراى قانون به دست پادشاه و دیگر صلاحیت از روى ضرورتِ دادگاه هاى حاخامى. از اقدامات این دو نهاد گاهى با عنوان اقدام بیرون از قانون یا اقدام خارج از صلاحیت دادگاه نام مى برند، اما این تعبیرات بیانگر «بى قانونى» نیستند. براى اطلاع بیشتر رک: Aaron Kirshenbaum, op. cit., p. 460-465.
[5]. cf. Jacob Neusner and Tamara Sonn, Comparing Religions Through Law: Judaism and Islam, p. 108.
[6]. cf. H.H.C., op. cit., p. 142.
[7]. Maim, Yad, Sanh. 15:10; cf. ibid.; Adin Steinsaltz, op. cit. p.173;
راب ا. کهن، گنجینه اى از تلمود، ترجمه امیرفریدون گرگانى، ص319.
[8]. H.H.C., op. cit., p. 143.
[9]. ibid.
[10]. cf. Adin Steinsaltz, op. cit., p. 173;راب ا. کهن، پیشین، ص 319ـ321.
[11]. H.H.C., op. cit, p. 143.
[12]. ibid.
[13]. ibid.
[14]. رک: راب ا. کهن، پیشین، ص 321; محمد حافظ صبرى، المقارنات والمقابلات، ص 129.
[15]. «بر شما شمشیرى خواهم آورد که انتقام عهد مرا بگیرد.»
[16]. Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit., p. 108.
[17]. H.H.C., op. cit., p. 144.
[18]. Maim., Yad, Sanh., 14: 2; cf. ibid.
[19]. ibid.; Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit, p. 108.
[20]. H.H.C., op. cit. p. 144;راب ا. کهن، پیشین، ص321.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید