عهد جدید، تاریخ نگارش و نویسندگان (1)

عهد جدید، تاریخ نگارش و نویسندگان (1)

نویسنده: عبدالرحیم سلیمانى

چکیده:

عهد جدید، بخشى از مجموعه کتاب مقدس است، که تنها مسیحیان آن را قبول دارند و یهودیان آن را جزء کتاب مقدس خود نمى دانند. این بخش دربردارنده کتابها و رساله هایى است که از نظر محتوا، تاریخ نگارش و نویسنده متنوع اند. نکته جالب توجه درباره این مجموعه آن است که علاوه بر این که منبع اصلىِ اعتقادات و باورهاى مسیحى است، منبع منحصر به فرد زندگینامه و سیره مؤسس آیین و نیز تاریخ این دین تا پایان قرن اول است; به گونه اى که براى حوادثى که در سده اول مسیحى براى این دین پیش آمده، هیچ منبع دیگرى غیر از عهد جدید در دسترس نیست.
این مجموعه در ابعاد عقیدتى و عملى دوگانه است; و در بخشى از آن همان ابعاد عقیدتى و عملى عهد قدیم دنبال شده، و بر انسان بودن و فرستاده خدا بودن حضرت عیسى و نیز وجوب پایبندى به شریعت موسوى تأکید شده است. در بخش دیگر این مجموعه، بر جنبه الوهى حضرت عیسى و نفى شریعت موسوى تأکید شده است.
با توجه به این که این مجموعه در مدتى نزدیک به یک قرن و به دست نویسندگان مختلف نوشته شده است، تعیین تاریخ نگارش هر قسمت و نیز نویسندگان آنها بسیار اهمیت مى یابد. قطعاً وثاقت و اعتبار، با توجه به نزدیکى زمان نگارش به ابتداى ظهور دین، قوت مى گیرد; و از سوى دیگر، احتمال تأثیر نوشته مقدم بر متأخر مى رود. همچنین نویسنده کتاب مى تواند حجیت و اعتبار آن را بالا ببرد; مثلا اگر کتاب یا نوشته اى با دلیل قطعى به حواریون حضرت عیسى نسبت داده شود، قطعاً اعتبار آن افزایش مى یابد.

مقدمه

کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش اصلى تشکیل شده است: 1. عهد قدیم، که بیش از سه چهارم این کتاب را در برمى گیرد، و مسیحیان و یهودیان آن را معتبر مى دانند; 2. عهد جدید، که تنها مورد قبول مسیحیان است.
عهد جدید شامل 27 کتاب و رساله است. این مجموعه با چهار انجیل آغاز مى شود، که به متى، مرقس، لوقا و یوحنا منسوب اند. پس از آن، کتابى است به نام اعمال رسولان. سپس سیزده یا چهارده رساله منسوب به پولس، یک رساله منسوب به یعقوب، دو رساله منسوب به پطرس، سه رساله منسوب به یوحنا و یک رساله منسوب به یهودا، آمده است. این مجموعه با مکاشفه یوحنا پایان مى یابد.
گفتنى است که در میان مسیحیان هیچ کس معتقد نیست که بخشى از این مجموعه یا هیچ کتاب دیگرى را حضرت عیسى(علیه السلام) آورده است. آنها مى گویند معنا ندارد که آن حضرت کتابى بیاورد، چون کتابْ وحى است، و وحى بر واسطه بین خدا و انسان نازل مى شود; در حالى که حضرت عیسى خود خدا و کلمه اوست. پس خودش وحى است، و زندگى و سیره و گفتار او براى هدایت انسانها کفایت مى کند. آنها معتقدند این مجموعه را کسانى نوشته اند که مورد تأیید روح القدس بوده اند.
با توجه به تنوع این مجموعه از نظر نویسنده و محتوا و تاریخ نگارش، مى توان آن را به چند لحاظ تقسیم کرد:
1. محتوا. از این جهت که عمده محتواى هر بخش چیست، این مجموعه را مى توان به سه بخش تقسیم کرد:
الف) بخش تاریخى، که عمدتاً به تاریخ زندگى و فعالیتهاى حضرت عیسى و حواریون مى پردازد. این بخش که از چهار انجیل و کتاب اعمال رسولان تشکیل شده است، از اندکى قبل از تولد حضرت عیسى تا اندکى قبل از کشته شدن پطرس و پولس، یعنى تا حدود سال 63 میلادى را در برمى گیرد. مطالب متنوعى در این بخش وجود دارد، اما عمده مطالب آن تاریخ و زندگینامه است.
ب) بخش عقیدتى، که عمدتاً به ترویج عقاید و دفاع از آنها و رد عقاید دیگر مى پردازد. 21 رساله موجود در عهد جدید، این بخش را تشکیل مى دهند. در این بخش اگر به مسئله اى تاریخى هم اشاره شده باشد، بیشتر براى اثبات یا تقویت مسئله اى عقیدتى است.
ج) بخش پیشگویى، که در آن وقایع آخرالزمان و آمدن مجدد حضرت عیسى به صورت یک رؤیا و مکاشفه، پیشگویى شده است. در این بخش تنها کتاب مکاشفه یوحنا قرار دارد.
2. تاریخ نگارش. سده اول مسیحیت را مى توان به سه بخش تقسیم کرد:
الف) عصر حیات زمینى مؤسس دین، یعنى حضرت عیسى. در این دوره تعداد مسیحیان اندک و محدود به منطقه یهودا (فلسطین) بوده است. این دوره در حدود سال 30 میلادى پایان مى یابد.
ب) عصر گسترش مسیحیت. در این دوره دو شخصیت عمده تاریخ مسیحیت پس از حضرت عیسى، نقش آفرینى مى کنند. نزاعهاى بین پطرس ـ که بزرگترین حوارى حضرت عیسى بوده، و آن حضرت او را سنگ زیربناى کلیسا نامیده ـ در این دوره، واقع شده است. در این دوره که نزاع سختى بین حواریون به سرکردگى پطرس و پولس، بر سر مسائل عقیدتى و شریعت در جریان بوده است، مسیحیت به دست پولس گسترش مى یابد و در سراسر امپراتورى روم پیرو پیدا مى کند. این دوره با کشته شدن پطرس و پولس در سال 64 میلادى پایان مى یابد.
ج) عصر نزاعهاى عقیدتى. پس از کشته شدن پطرس و پولس، نزاع بین اندیشه ها و برداشتهاى این دو فرد از مسیحیت ادامه مى یابد. در این دوره است که غلبه اندیشه هاى پولسى بر پطرسى تا حدى نمایانتر مى شود.
گفته مى شود برخى از حواریون حضرت عیسى تا پایان این دوره، یعنى حدود سال 100 میلادى، مى زیسته اند.
با توجه به این سه دوره، که تا پایان قرن اول ادامه مى یابد، و نیز قرن دوم، مى توان از مجموعه عهد جدید تقسیم دیگرى به دست داد. هیچ یک از مسیحیان، و نیز محققان، مدعى نشده اند که بخشى از این مجموعه در دوره اول، یعنى در زمان حیات زمینى حضرت عیسى، نگاشته شده است. از سوى دیگر، بیشتر محققان بر آن اند که عمده این مجموعه در دوره هاى دوم و سوم نگاشته شده است، و تعداد اندکى از آنها در قرن دوم. حال اختلاف در این است که کدام بخشها در دوره دوم و کدام در دوره سوم نگاشته شده است.
3. مؤلف. در مجموعه عهد جدید، غیر از هفت یا هشت رساله پولس، در نویسندگان بقیه بخشها تردید است، و از خودِ هریک از قسمتها دلیل قابل توجهى براى تعیین نویسنده آنها به دست نمى آید. با توجه به این که هر بخش از این مجموعه به کسى نسبت داده شده است، آن را مى توان به این لحاظ تقسیم کرد:
بخشهایى از این مجموعه به حواریون منسوب است; انجیل اول و چهارم به ترتیب به متى و یوحنا; سه رساله و کتاب مکاشفه به یوحنا، و دو رساله به پطرس منسوب است. این سه نفر از حواریون بوده اند. بخشهایى از عهد جدید نیز به افرادى دیگر منسوب است. صحت این انتسابها باید مورد بحث قرار گیرد.
4. مسیح شناسى. در عهد جدید با دو نوع مسیح شناسى روبه رو مى شویم: در یک بخش مسیحْ انسان، پیامبر خدا و پسر خداست; به این معنا که همذات با خداست.
اگر مسیح شناسى اول را عیسى بشرى، و دوم را عیسى خدایى بنامیم، مجموعه عهد جدید را نیز مى توان به این دو بخش تقسیم کرد. اگر کتاب مکاشفه را، که درباره پیشگوییهاى آخرالزمان است و به این بحث مربوط نمى شود، کنار بگذاریم، مى توان گفت نوشته هاى پولس و انجیل و رساله هاى منسوب به یوحنا به بخش عیسى خدایى، و بقیه قسمتها به بخش عیسى بشرى تعلق دارند. در بخش اخیر، سه انجیل متى، مرقس و لوقا قرار دارد، که به لحاظ مشابهت مطالبى که درباره حضرت عیسى نقل کرده اند، به آنها اناجیل همنوا گفته مى شود.
با توجه به آنچه گذشت، درباره زمان نگارش قسمتهاى مختلف عهد جدید و نویسندگان آنها سؤالاتى مطرح مى شود: به لحاظ تاریخى کدام قسمت عهد جدید زودتر نگاشته شد و در دسترس مردم قرار گرفت؟ مسیحیت در دوره دوم قرن اول، یعنى از حدود سال 30 میلادى تا سال 64 میلادى، به قسمتهاى دیگر امپراتورى روم نفوذ کرد، و غیریهودیان، که با اندیشه هاى یهودیت آشنایى نداشتند، به مسیحیت گرویدند; این غیریهودیان، که به زودى اکثریت مسیحیان را تشکیل دادند، ابتدا با کدام روایت از مسیحیت مواجه شدند؟ آیا بخش عقیدتى عهد جدید زودتر نگاشته شده و در اختیار مردم قرار گرفته یا بخش تاریخى، و کدام یک تحت تأثیرى دیگرى بوده است؟ افراد مختلفى که این مجموعه را به وجود آورده اند، کدام یک تحت تأثیر دیگرى بوده اند؟ نوشته هاى منسوب به یوحنا، که از نظر مسیح شناسى دنباله رو نوشته هاى پولس هستند، در چه زمانى و تا چه اندازه تحت تأثیر او نوشته شده اند؟ سه انجیل همنوا، که از نظر مسیح شناسى در مقابل نوشته هاى پولس قرار دارند، چه زمانى نوشته شده اند و میزان تأثیرپذیرى آنها از همدیگر و از نوشته هاى پولس چه مقدار است؟ با توجه به این سؤالات، بحث را پى مى گیریم.

پولس، نخستین نویسنده عهد جدید

ترتیب فعلىِ عهد جدید به گونه اى است که اناجیل چهارگانه و کتاب اعمال رسولان قبل از رساله هاى پولس و دیگر قسمتهاى عهد جدید واقع شده اند. همچنین این پنج کتاب، بخش تاریخى عهد جدید را تشکیل مى دهند و به زمانى مى پردازند که هنوز پولس تغییر کیش نداده بود. پس به لحاظ منطقى بر رساله هاى پولس تقدم دارند. اما همه اینها دلالت نمى کنند که تاریخ نگارش این چهار انجیل بر قسمتهاى دیگر مقدّم است.
در یکى دو قرن اخیر عده زیادى در غرب به نقد کتاب مقدس و تحلیل متنىِ آن پرداخته اند و از درونِ خود این متون شواهد قانع کننده اى براى تاریخ تقریبى نگارش قسمتهاى مختلف عهد جدید یافته اند; هر چند خودشان معترف اند که تاریخ دقیق هیچ یک از این قسمتها را نمى توان معین کرد.
از جمله مهمترین دستاوردها این است که نخستین نوشته هاى عهد جدید، رساله هاى پولس بوده است. امروزه کمتر کسى از محققان با این مطلب مخالف است. از سوى دیگر، تنها قسمتى از عهد جدید، که از نظر نویسنده مورد اختلاف نیست، نوشته هاى پولس است; و چون او در زمانى بین 35 تا 40 میلادى تغییر کیش داده و در سال 64 میلادى به قتل رسیده است، پس زمان تقریبى نگارش این رساله ها مشخص مى شود.
برخى از دانشمندان تاریخ تقریبىِ نگارش هر قسمت را بیان کرده اند، و ما با مقایسه این تاریخها مى توانیم به تقدم تاریخ نگارش رساله هاى پولس، و این که آنها اولین نوشته ها بوده اند، پى ببریم. ما هنگامى که به هر یک از این کتابها و رساله ها مى پردازیم، برخى از این اقوال را نقل مى کنیم. برخى دیگر از این دانشمندان به این نکته تصریح کرده اند; مریل سى. تنى مى گوید:
کتابهاى عهد جدید از نظر تاریخى به ترتیبى که در کتاب مقدس قرار داده شده اند، نوشته نشده اند. نباید خیال کرد که چون مثلا اناجیل قبل از نوشتجات پولس قرار داده شده اند، پس حتماً زودتر از آنها نوشته شده اند. به علاوه، امکان دارد بین تاریخ تألیف و زمانِ مطالبى که به آنها اشاره شده، فاصله قابل ملاحظه اى وجود داشته باشد; مثلا مرقس در مورد زندگى مسیح مطالبى ذکر مى کند که در دهه سوم قرن اول میلادى واقع شده اند، ولى خود انجیل قبل از سالهاى 65 تا 70 میلادى در دسترس عموم قرار نگرفت.
و. م. میلر، پس از این که در یک بخش به زمان نوشته شدن رساله هاى پولس اشاره مى کند، در فصل بعد مى گوید که چون تعالیم رساله ها و حکایات شفاهى کافى نبود، پس نیاز پیدا شد که امورى درباره زندگى، تعالیم و معجزات عیسى نوشته شود. بنابراین، عده اى احساس وظیفه کردند که انجیل بنویسند.
توماس میشل مى گوید:
از جمله کتابهاى عهد جدید سیزده نامه است، که به پولس نسبت داده مى شود. زمان نگارش این نامه ها از همه کتابهاى عهد جدید جلوتر است.
جُوان اُ. گریدى مى گوید:
در سالهاى نخست تولد مسیحیت هیچ گزارش یا تعلیم مکتوبى وجود نداشت …; نخستین گزارشهاى مکتوبى که درباره مسیحیت موجود است، رساله هاى پولس قدیس است. این رساله ها احتمالا بین سالهاى 50 میلادى و سال مرگ پولس، یعنى حدود 64 میلادى، نوشته شده اند … . بنابراین، رساله هاى پولس قدیس، همراه با عهد قدیم، نخستین نوشته هایى بود که کلیساها به کار مى بردند.
نویسنده اى دیگر با اذعان به این که رساله هاى پولس قبل از اناجیل و دیگر قسمتهاى عهد جدید نوشته شده اند، احتمال مى دهد که تنها رساله کوچک یعقوب قبل از رساله هاى پولس نوشته شده باشد:
چهار انجیل به حوادث سى سال اول عصر مسیحى مى پردازند و رساله هاى عهد جدید به باقیمانده قرن اول تعلق دارند، اما چند عدد از این نامه ها حتى قبل از قدیمترین اناجیل موجود بوده اند. نخستین اسناد عهد جدید، آن دسته از رساله هاى پولس هستند که قبل از دو سال حبس وى در روم (60 ـ 62 میلادى) نگاشته شده اند. البته احتمالا یک استثنا وجود دارد، و آن رساله یعقوب است.
دیگرى مى گوید:
قدیمترین متن موجود مسیحى نامه هاى پولس است …; آنها قدیمترین بخش عهد جدید هستند. در دایره دانشمندان گهگاه اظهار مى شود که رساله یعقوب … نخستین رساله از عهد جدید است، اما تقریباً همه متفق اند که رساله اول پولس به تسالونیکیان، قدیمترین سندى است که بعداً براى تشکیل عهد جدید جمع آورى شد.
براى این که اهمیت تقدم تاریخ نگارش رساله هاى پولس بر قسمتهاى دیگر عهد جدید، به ویژه اناجیل همنوا، روشن شود، به چند نکته باید اشاره کنیم:
1. از کتاب اعمال رسولان و رساله هاى پولس این نکته به دست مى آید که در دوره دوم سده اول مسیحى، یعنى از پایان حیات زمینى حضرت عیسى (حدود 30 میلادى) تا زمان کشته شدن پطرس و پولس (64 میلادى)، دو روایت از مسیحیت در کار بوده است; و این دو نفر رهبرى جناحهاى مدافع این دو روایت را بر عهده داشته اند. اختلاف اصلى این دو روایت در دو چیز است: 1. مسیح شناسى; 2. عمل به شریعت. مسیح شناسى گروه اول به رهبرى پطرس، عیسى بشرى است. آنها عیسى را انسان و بنده خدا مى دانند. این اندیشه در سه انجیل همنوا به چشم مى خورد. مسیح شناسى گروه دیگر، عیسى خدایى است، و مسیح نزد آنان خداى متجسّد به شمار مى رود. همچنین گروه اول عمل به شریعت یهود را لازم مى دانستند، ولى پولس چنین اعتقادى نداشت.
همچنین از رساله هاى پولس و نیز کتاب اعمال رسولان برمى آید که نزاع سختى بین این دو گروه در جریان بوده است. پولس مى گوید:
اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را رو به رو مخالفت نمودم، زیرا که مستوجب ملامت بود. چون که قبل از آمدن بعضى از جانب یعقوب با امتها غیریهودیان غذا مى خورد، ولى چون آمدند از آنانى که اهل ختنه یهودیان بودند ترسیده، باز ایستاد و خویشتن را جدا ساخت. و سایر یهودیان هم با وى نفاق کردند; به حدى که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد. ولى چون دیدم که به راستى انجیل به استقامت رفتار نمى کنند، پیش روى همه پطرس را گفتم: اگر تو که یهود هستى، به طریق امتها، و نه به طریق یهود، زیست مى کنى، چون است که امتها را مجبور مى سازى که به طریق یهود رفتار کنند؟
پولس از این که عده اى از اهالى غلاطیه به طرف گرایش دیگر جذب شده اند، ناراحت شده و مى گوید:
اى غلاطیان بى فهم! کیست که شما را افسون کرد تا راستى را اطاعت نکنید که پیش چشمان شما عیسى مسیح مصلوب شده مبیّن گردید. فقط این را مى خواهم از شما بفهمم که روح را از اعمال شریعت یافته اید یا از خبر ایمان؟ آیا این قدر بى فهم هستید که به روح شروع کرده، الان به جسم کامل مى شوید؟
2. فعالیت حواریون و پطرس بیشتر در میان یهودیان و منطقه یهودا متمرکز بود. این منطقه بخش بسیار کوچکى از امپراتورى روم بوده است.
پس پولس به سوى امتها و غیریهودیان مى رود و حواریون به فعالیت در میان یهودیان مى پردازند. اما این تقسیم نابرابر است; چرا که یهودیان اقلیت بسیار کوچکى در امپراتورى روم بودند. بنابراین، دامنه فعالیت پولس بسیار بیشتر بوده است. اهمیت این مسئله در این است که پس از گسترش مسیحیت و نفوذ آن در سراسر امپراتورى روم، اکثریت قاطع مسیحیان را غیریهودیان تشکیل مى دادند; و این اکثریت از طریق روایت پولسى با مسیحیت آشناشده بودند.
3. روایت پطرسى از مسیحیت، ریشه در یهودیت داشت، و اصول آن با دین یهود هماهنگ بود. بنابراین، این روایت براى یهودیان قابل فهم بود، اما براى غیر یهودیان ـ که با مبانى دینى یهود و متون مقدس آنان آشنایى نداشتند، و سنت و اندیشه هاى دینى بسیار متفاوتى داشتند ـ آسان نبود. اما روایت پولسى قرابت بسیار نزدیکى با اندیشه هاى آنان داشت. جان. بى. ناس مى گوید:
اما چون وى نزد امم غیریهودى به دعوت مبعوث بود، فکر مسیحیت، و بعثت و رجعت او به کلى نزد ایشان فکرى بیگانه بود. از این رو، پولس از راه دیگرى که متناسب با فکر و اندیشه آن اقوام بود، درآمد.
ویل دورانت مى گوید:
پولس … الهیاتى به وجود آورد که در سخنان مسیح چیزى جز نکات مبهم از آن نمى توان یافت. هر انسانى که از زن به دنیا بیاید، وارث گناه آدم است، و از نفرین ابدى جز به وسیله مرگ پسر خدا، که کفاره گناه است، نمى تواند نجات یابد.
نویسنده مسیحى دیگرى مى گوید:
پولس به جنبشهاى دینى زمانش به شدت اهتمام مى ورزید و به یهودیت و آیین میترا و دیانت آن زمان، که اسکندریه آن را پذیرفته بود، بسیار دانا بود. بنابراین، بسیارى از افکار و مصطلحات آنها را به مسیحیت منتقل کرد و به توسعه و رشد اندیشه اصلى عیسى، که اندیشه ملکوت آسمان بود، اهمیتى نمى داد. و لیکن به مردم تعلیم مى داد که عیسى فقط مسیح موعود و زعیم یهود، که وعده داده شده است، نیست، بلکه او پسر خداست که به زمین نزول کرده است تا خودش را قربانى کند و به صلیب رود تا کفاره گناه انسان شود. پس مرگ او قربانى اى مثل قربانى شدن خدایان براى نجات بشر در ادیان ابتدایى بود; و مسیحیت چیزهاى زیادى از این دینها به عاریه گرفت.
با توجه به آنچه گفته آمد، روشن مى شود که زمینه تأثیر و نفوذ رساله هاى پولس چه اندازه بوده است. رساله هاى پولس اولین نوشته هایى است که در کلیساهاى مسیحى خوانده مى شده، و زمینه هاى پذیرش آنها هم زیاد بوده است. بنابراین، اگر دیگر قسمتهاى عهد جدید در دوره سوم قرن اول، یا پس از آن، که اکثریت قاطع مسیحیان را غیریهودیان تشکیل مى دادند، نوشته شده باشند، میزان تأثیر اندیشه هاى پولس را در آنها باید بررسى کرد. مسلّماً با مرور زمان روایت پطرسى مسیحیت ضعیف تر مى شده است، و روایت پولسى قویتر:
پولس حوارى را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند و مسلماً او در این راه جهاد کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوى را مغلوب ساخت; به طورى که آنها اهمیت، موقع و مقام خود را بر اثر مساعى پولس از کف دادند، ولى اهمیت او بیشتر از آن جهت است که وى اصول لاهوت و مبادى الوهى (تئولوژیک) خاصى به وجود آورد که آثار روحانى مبادى عیسى را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت; و همین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد; و از این جهت، بزرگترین خدمت را در تحول تمدن غربى، پولس انجام داده است.
ادامه دارد …

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید