خدا چه کسانی را دوست دارد؟

خدا چه کسانی را دوست دارد؟

 

“حبّ”
“انّ اللّه یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کأنهم بنیان مرصوص”
یکی از حقایقی که ما در وجود خود می یابیم و کسی نمی تواند منکر آن شود حقیقتی است به نام “حب” که در فارسی آنرا “دوستی” می نامیم. مانند حب الغذا و جب النساء و حب المال و حب الجاه و حب العلم که اینها 5 مصداق از مصادیق حب هستند که هیچ شکی به وجود آنها در دل خود نداریم. حب عبارتست از تعلقی خاص و انجذابی شعوری و مخصوص، میان انسان و کمال او. باید گفت که محبت دارای مراتب مختلفی است و شدت و ضعف دارد و این بدان دلیل است که محبت یک رابطه وجودی است و وجود خود را دارای مراتبی است. یعنی مثلاً محبوب از جهت مادی بودن و یا غیر مادی بودن، از جهت ضروری بودن و یا غیر ضروری بودن و امثالهم دارای مراتب مختلفی می باشد. اما بالاترین این مراتب را خداوند سبحان دارا می باشد و از هر جهت اهمیت آنرا دارد که او را دوست بداریم. چون هستی او به ذات خویش است نه عاریتی و کمال او نامتناهی است در حالی که هر کمال دیگری متناهی و محدود است. از آنجا که هر محبی همه متعلقات محبوب خود را نیز دوست می دارد لذا سعی بر آن دارد، تا آنگونه باشد که او می خواهد! سؤالی که مطرح است اینکه خداوند سبحان چه کسانی را دوست دارد؟ یا استناد به آیات قرآن کریم می توان گفت که خداوند سبحان، 7 طایفه را دوست می دارد که عبارتند از:
1-محسنین
2-توابین
3-مطهرین (متطهرین)
4-متقین
5-صابرین
6-متوکلین
7-مقسطین

1-محسنین

منظور از احسان، نیکی کردن است. و یا به عبارت دیگر یعنی هر کاری که می کنند را به بهترین وجه به اتمام برسانند. مثلا در مقام جنگ، احسان به معنای نیکی کردن به دشمن نیست بلکه یعنی به بهترین وجهی به او حمله کنند. آنچه باید بر آن سعی داشت و کوشش داشت “احسان ابتدایی” است که در تعریف آن همین بس که: و أحسن کما أحسن اللّه الیک یعنی همانطور که خداوند بدون آنکه تو استحقاقی داشته باشی نسبت به تو نیکی کرد و تو نیز نسبت به دیگران نیکی کن.

2-توابین

یعنی کسانی که از گناهان گذشته خود پشیمان هستند و توبه می کنند. البته شرایط توبه واقعی را باید از زبان امیرالمومنین(ع) شنید که به علت واضح بودن آن از ذکر آن خودداری می شود.

3-متقین

پرهیزکاران از شرک و مخالفت با احکام.
علامه مجلسی(ره) می فرماید که تقوی سه مرحله دارد: 1-نگهداشتن نفس از عذاب مخلد به تصحیح عقاید ایمانیه. 2-دوری نمودن از آنچه معصیت است از فعل یا ترک. 3-نگهداری نفس از آنچه قلب را به غیر حق مشغول دارد و این درجه خواص، بلکه خاص الخاص است.

4-متوکلین

علامه مجلسی(ره) می فرماید که: پیامبر(ص) از جبرئیل سؤال فرمودند که: ما التوکل علی اللّه عزوجل؟ قال(ع): العلم بأن المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق…

5-مقسطین

کسانی هستند که عدل را گر چه به ضررشان باشد به پای می دارند. و به عنوان نمونه می توان از یگانه امام عادل تاریخ امیرالمؤمنان علی(ع) نام برد که حتی برای دادن ذره ای از بیت المال به عقیل برادرش صرف نظر می نماید.

6-مطهرین

این گروه در نزد بعضی یعنی کسانی که از نجاسات ظاهری پاک و مطهر می باشند و بعضی دیگر می گویند یعنی طهر از معاصی و خصال مذمومه.

7-صابرین

صبر بر دو قسم است: صبر بر ترک معاصی و صبر در مصائب! که البته صبر در ترک معاصی مشکل تر است و به هر حال خداوند همواره همراه صابران است که: إن اللّه مع الصابرین.
آنچه واضح و آشکار است اینکه خداوند سبحان هرگز کفار را دوست نمی دارد و این نص صریح قرآن است که “إن اللّه لا یحب الکافرین”. پس کفار از حیطه بحث خارج اند و مسلمانان بلکه مؤمنان باقی می مانند . آنهم مسلمانانی که دارای 7 خصلت فوق باشند.
گفتیم که احسان یعنی به کمال انجام دادن هر وظیفه ای! مگر پیامبر (ص) به گفته قرآن نفرموده بود که: لا اسئلکم علیه اجر الا الموده فی القربی ؟ پس چگونه محسنینی هستند که در حق ذوی القربی کوتاهی می کنند؟ گفتیم که تقوی یعنی دوری از معصیت. خواه فعل باشد یا ترک فعل. با توجه به آیه: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. می توان دریافت که اطاعت از اولی الأمر که همان ائمه همام می باشند امری واجب است و ترک آن سبب دوری از تقوی است. یعنی ماجرای سقیفه بنی ساعده به نوعی مجمعی برای زیر پا نهادن تقوی بوده است! آنان که به علت دنیا دوستی، مقام دوستی و هزاران دلیل پوچ دیگر نتوانستند در مقابل دنیا و لذائذ آن صبر کنند و دار قرار را بر دار فنا برتری دهند مانند یهود و نصاری می مانند که به دروغ گفتند:”نحن ابنا و اللّه و احباوه” گفتیم توکل یعنی علم بدان که هیچ مخلوقی توان ضرر رساندن ندارد. حال این سؤال مطرح است که چرا منصور از سر شهدای اهل بیت موزه درست می کند؟ اگر او توکل داشت از ترس اینکه شیعیان علی(ع) به او آسیب برسانند چنین جنایاتی از او سر می زد؟ خلیفه ی دوم اگر ذره ای از عدل در وجودش بود به هنگام تعیین شورا عبدالرحمن عوف را بر علی(ع) برتری نمی داد. از آنچه ذکر شد بدست می آید که در میان مذاهبی غیر از شیعه اثنی عشری، هیچ یک از 7 طایفه فوق وجود ندارد پس به جرأت می توان گفت:
خدا محبّ محبّین علی است!
منبع:نشریه روشنان، شماره 10.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید