روبنای نظریه مصلح در قرآن کریم

روبنای نظریه مصلح در قرآن کریم

 

نویسنده: سید نذیر یحیی الحسنی
مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی

 

 

در قرآن کریم آیاتی آمده است که مفسران آن ها را به مهدی منتظر (عج) و موعود جهانی تأویل کرده اند. او کسی است که تحقق وعده الهی، که پیامبر اسلام به انسانیت ابلاغ کرده، بر عهده او نهاده شده است؛ این وعده تخلف ناپذیر الهی است و درست فرموده است: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمنوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهم فی الأَرضِ کَما اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِن قَبلِهِمْ وَلَیُمَکِنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الذّی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبِدَّلَنَّهُم مِنْ بَعدِ خَوْفِهِم اَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا …» (1)، (خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند وعده می دهد که آن ها را قطعاً حاکمان روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان، خلافت روی زمین بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است قدرتمند خواهد ساخت و ترسشان را به آرامش و امنیت بدل می کند؛ آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من قرار نمی دهند …).
این وعده الهی برای برپایی یک جامعه عاری از ظلم و ستم و ادعاها و شعارهای توخالی است؛ جامعه ای که عدالت آن در سراسر جهان حکم فرما خواهد شد و در آن از ظلم و بهره کشی اثری نخواهد بود و شریعت رسول خدا (ص) در آن جاری می گردد تا جایی که گرگ و گوسفند در کمال سازگاری و سلامت در کنار هم می چرند. علامه طباطبایی (ره) درباره این‌ آیه به اجمال می گوید: « آنچه از کل این آیه بر می آید، این است که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند وعده داده است که برایشان جامعه ای صالح، عاری از کفر و نفاق خواهد ساخت که بر ایمان و عدل مردمان آن تنها حق حاکم باشد و آنان وارثان زمین خواهند شد و بدون ترس از دشمن داخلی و خارجی خواهند زیست و از کید مکاران و ستم ستمگران و حاکمیت مستبدان آزاد خواهند بود، این جامعه پاک و پاکیزه و مبتنی بر فضیلت از روزگار رسول اکرم تا کنون تحقق نیافته است و برابر آنچه در اخبار متواتر و به نقل از پیامبر و ائمه – علیهم السلام – آمده، این ویژگی ها فقط بر جامعه روزگار ظهور مهدی (عج) تطبیق می کند». (2)
قرآن تنها به همین مورد اکتفا نکرده است بلکه در آیه های دیگر تصریح فرموده که مصلح جهانی حاکم این جامعه خواهد بود: «هُوَ الذی أَرْسَلَ رسولَهُ بِالهُدى و دینِ الحقَّ لِیُظْهِرَهُ على الدینِ کُلِّهِ وَلَوْ کِرِهَ المُشرِکون» (3)، (او کسی است که پیامبر خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا با وجود اکراه مشرکان و علی رغم میل آنان، اسلام را بر همه ادیان غالب سازد).
در این آیه هیچ نشانه ای از این که ظهور مهدی (عج) – آن گونه که رازی گفته است – فقط از طریق زور و غلبه خواهد بود، دیده نمی شود. رازی می گوید: «بدان که غلبه چیزی بر چیز دیگر، از طریق حجت و کثرت و غلبه و استیلا صورت می گیرد؛ روشن است که خداوند در این‌ آیه به همه این ها بشارت داده است و این بشارت باید مربوط به امری در آینده، که هنوز محقق نشده، یعنی تحقق حاکمیت اسلام از طریق قدرت و غلبه باشد، چون غلبه حجیت اسلام معلوم و مسلّم است؛ بنابراین، باید لفظ «اظهار» در این آیه را به استیلا و غلبه تعبیر کنیم». (4)
نیازی به این تخصیص نیست، چون غلبه دین با حجت و برهان اثبات شده است و اختلافی در آن نیست. اما در جایگاه اثبات و محاجّه با مخالفان، در هر زمان و مکان، نیاز به حجت قاطع و برهان است تا بتواند بر مخالف خود غلبه کند. از جمله این آیه: «اُدْعُ الى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالموْعِظهِ الحَسَنِه …» (5)، (با حکمت و اندرز نیکو، دیگران را به راه پروردگارت دعوت کن …). بنابراین، دعوت غایب منتظر باید این گونه باشد و این امر با بشارت خدای متعال از طریق قهر و غلبه منافات ندارد. بدیهی است که مصلح جهانی علاوه بر جهاد با کفار و منافقین، معجزاتی نیز همانند معجزات انبیا و اوصیا خواهد آورد، مانند برآمدن خورشید از مغرب و نظایر آن.
به علاوه، اسلام بر تمام ادیان و نه یک دین خاص غلبه خواهد یافت؛ بنابراین، منظور از « الدّینِ کُلَّهِ» ، ادیان شش گانه است: « الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئینَ و النَّصاری و المجوسِ و الذین اشرَکوا»، (مؤمنان، یهودیان، صابئیان، نصارا، مجوس و مشرکان)، یعنی پیروان تمام این ادیان به اسلام در می آیند. (6) و این امر همان گونه که قرطبی به نقل از سدی می گوید فقط در انقلاب مهدی (عج) محقق خواهد شد. (7)
بنابراین، غلبه اسلام بر ادیان دیگر – آن گونه که رازی گفته است – تنها با زور و قدرت نخواهد بود، بلکه علاوه بر آن، شامل غلبه از طریق حجت و برهان هم خواهد شد.
سیر نظریه پردازی قرآن به این محدود نمی شود، در جای دیگر آمده است: «وَ اِنْ مِن اَهلِ الکتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ و یَومَ القیامهِ یکونُ عَلَیهِم شَهِیدًا» (8)، (همه اهل کتاب، قبل از مرگش به او ایمان خواهند آورد و او در روز قیامت گواه آنان خواهد بود)؛ این آیه خبر از حتمی بودن روز نجات و صلح جهانی موعود می دهد و بعضی تفاسیر منظور این آیه را عیسی (ع) دانسته اند؛ شیخ طوسی می گوید:
« مقصود آیه اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قبلَ مَوْتِهِ حضرت عیسی (ع) بوده است که قبل از مرگش، اهل کتاب به او ایمان می آورند؛ مفسران درباره مرجع ضمیر (ه) در این آیه اختلاف نظر دارند؛ گروهی می گویند: منظور از آن عیسی (ع) است و مفهوم آیه این است: احدی از یهودیان نخواهند ماند که قبل از مرگ عیسی (ع) به او ایمان نیاورند، یعنی پس از قیام مهدی (عج) خداوند عیسی (ع) را برای کشتن دجّال از آسمان فرو می فرستد و همه ادیان یکی می شوند و اسلام دین واحد می گردد». (9)
در تفسیر علی بن ابراهیم با اسناد از شهربن حوشب روایت شده است: «حجاج به من گفت: آیه ای در قرآن هست که در فهم آن دچار مشکل شده ام، پرسیدم: یا امیر، کدام آیه؟ گفت: خداوند می فرماید: وَ اِنْ مِن اَهلِ الکتابِ اِلَّا لیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ، به خدا وقتی دستور می دهم که یهودی یا نصرانی را گردن بزنند، به چشم خود می بینم که هنگام جان کندن زیر لب ذکر می گویند. گفتم: خدا کار امیر را اصلاح کند، این تأویل تو درست نیست؛ گفت: پس چگونه است؟ گفتم: عیسی قبل از قیامت از آسمان فرود می آید و احدی از یهود و نصارا نخواهد ماند که به او ایمان نیاورد و او پشت سر مهدی (عج) نماز خواهد خواند؛ گفت: وای بر تو، این را از کجا آورده ای؟ گفتم: این را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب به من گفته است؛ گفت: به خدا آن را از چشمه ای زلال گرفته ای». (10)
پس این آیه درباره روزی است که زمین از وجود جور و ستم کسانی که هیچ مذهب و آیینی جز سودجویی، حرص و طمع و شهوات نفسانی بر رفتار و کردارشان حاکم نیست، پاک می شود و همین ها هستند که مورد تهدید قرآن واقع شده اند که «وَلَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ العذابِ الْأَدْنَى دُوِنَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجعُون» (11)، (علاوه بر عذاب فروتر، عذاب بزرگ تر را به آنان می چشانیم، شاید بازگردند).
بنا به نقل قرطبی از امام صادق (ع) ، عذاب بزرگ در این ‌آیه، همان قیام مهدی (عج) است. (12) که خدای متعال آن ها را در آن روز به خواری و ذلّت دنیوی تهدید کرده است و می فرماید: « … لَهِم فی الدنیا خِزیٌ …» (13)، (… بهره آنان در دنیا خواری و ذلت است …)؛ اهل نظر گفته اند مراد از این خواری و ذلت، وقتی است که مهدی (عج) قیام کند و قسطنطنیه را فتح نماید. (14)
قرآن طرح این نظریه را ادامه می دهد تا مصداق عینی آن را روشن کند و می فرماید: « فلا اُقسِمُ بِالخُنَّسِ × الجِوارِ الکُنَّسِ» (15)، (سوگند به ستارگانی که باز می گردند، حرکت می کنند و از دیده ها پنهان می شوند). اما باقر (ع) در شرح این آیه فرموده است: « منظور از این ستاره، امامی است که در سال 260 پنهان می شود، سپس مانند شهابی که در شب تاریک می درخشد، ظاهر می گردد؛ اگر زمان او را درک کنی، چشمت به جمالش روشن خواهد شد». (16)
روشنی چشم ها با ظهور او و زمانی محقق خواهد شد که او قیام کند و اصلاح همه جانبه را در زندگی انسان ها و در سراسر جهان آغاز کند؛ آن گونه که در این آیه آمده است: «وَ لَقَد کَتَبْنا فی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذُّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبَادِیِ الصَّالِحُونَ» (17)، (بعد از لوح محفوظ در زبور نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته ام به ارث می برند). از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود: « منظور از بندگان صالح در این آیه، اصحاب مهدی (عج) در آخرالزمان هستند». (18)
این حکمت الهی است که زمان وقوع آن قیام در پرده غیب باشد و زمان آن پوشیده بماند، بارها در قرآن آمده است: «الذین یومنون بالغیب …» (19)، (کسانی که ایمان به غیب دارند …)، طبرسی در تفسیر آن می گوید: « بنا به قول ابن مسعود و گروهی از صحابه، منظور از غیب چیزی است که علم به آن بر بندگان پوشیده است؛ این معنا به مفهوم کلّی درست است و آنچه را اصحاب ما درباره زمان غیبت و قیام مهدی (عج) روایت کرده اند نیز شامل می شود». (20)
پس این وعده ای الهی است به مومنان و مستضعفان در برپایی دولت بزرگ و عدالت مطلقه و پاک شدن زمین از پلیدی های ستمکاران که به دست مردی قریشی و از اولاد عبدالمطلب و از نوادگان رسول خدا (ص) و فرزندان صدیقه فاطمه، سیده زنان عالم محقق می شود.
این وعده ای اجتناب ناپذیر، مقدر و محتوم است که «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبَادِیِ الصَّالِحُونَ» منظور از بندگان صالح، کسانی هستند که صبر و تحملشان به درازا می کشد و سختی ها را ب رخود هموار می کنند و در راه خدا از سرزنش ملامت کنندگان نمی هراسند.
با وجود ابهام شدیدی که بر مسئله ظهور سایه افکنده است، قرآن پیروان حق را به کنار نهادن شک و تردید فرا می خواند و می فرماید: «و إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَهِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هذا صراطٌ مُسْتَقیمٌ» (21)، ( او نشانه ای از آن لحظه است، هرگز در آن تردید نکنید و از من پیروی کنید؛ این راه راست است). مقاتل بن سلیمان و مفسران پیرو او می گویند: « منظور از این آیه مهدی است که در آخر الزمان ظهور می کند و بعد از قیام او آن نشانه ها برپا خواهد شد». (22)
قرآن کریم این نظریه را بدون شرح و تفسیر مفاهیم آن رها نکرده است، بلکه نکات کلی و جزئی آن را بیان کرده است.

پی نوشت ها :

1- النور، 55 .
2- تفسیر المیزان، ج 18، ص 155 .
3- الصف، 9 .
4- تفسیر الکبیر، ج 16، ص 40 .
5- النحل، 125 .
6- الدرّالمنثور، ج 4، ص 176 .
7- تفسیر القرطبی، ج 8، ص 121 و مجمع البیان، ج 9، ص 212.
8- النساء، 159.
9- التبیان، ج 3، ص 386 .
10- تفسیر قمی، ج 1، ص 158 .
11- السجده، 21 .
12- تفسیر القرطبی، ج 14، ص 107 .
13- البقره، 114.
14- مجمع البیان، ج 1، ص 357 .
15- التکویر، 15 – 16 .
16- اصول کافی، ج 1، ص 341؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 324؛ الغیبه، طوسی، ص 159 .
17- الانبیا، 105.
18- مجمع البیان، ج 7، ص 119 – 120 .
19- البقره، 3 .
20- مجمع البیان، ج 1، ص 86 .
21- الزخرف، 61.
22- بحارالانوار، ج 51، ص 98.
منبع :الحسنی، سید نذیر یحیی، 1389،مصلح جهانی، ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید