نویسندگان: سید علی نقی ایازی، نیکوسادات هدایی
نابودی هویت جمعی
« یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»: (1) [ای پیامبر!] از تو دربارهی جنگ در ماه حرام سؤال میکنند، بگو: جنگ در آن ماهها [ذیالقعده، ذیالحجه، محرم و رجب] گناهی بزرگ است، ولی بازداشتن مردم از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [بازداشتن مردم از] مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آنجا، [گناهش] نزد خداوند بزرگتر است.
در تفسیر نمونه دربارهی این آیه آمده است:
همانگونه که از شأن نزول بر میآید و لحن آیه نیز اجمالاً به آن گواهی میدهد، آیهی نخست در صدد پاسخگویی به پارهای از پرسشها درباره جهاد و استثناهای آن است. میفرماید: «از تو درباره جنگ کردن در ماههای حرام سؤال میکنند» (یَسأَلُونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فِیهِ). آنگاه میافزاید: «به آنها بگو جنگ در آن (گناه) بزرگی است» (قُل قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ).
به این ترتیب سنّتی را که از زمان های قدیم و اعصار انبیای پیشین در میان عرب در مورد تحریم پیکار در ماههای حرام (رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم) وجود داشته است، با قاطعیت امضا میکند.
آن گاه میفرماید: چنین نیست که این قانون استثنایی نداشته باشد. نباید اجازه داد گروهی فاسد و مفسد زیر چتر این قانون هر ظلم و فساد و گناهی را مرتکب شوند. درست است که جهاد در ماه حرام مهم است، «ولی جلوگیری از راه خدا و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجدالحرام و خارج کردن و تبعید نمودن ساکنان آن، نزد خداوند از آن مهمتر است» (وَ صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللهِ وَ کُفرٌ بِهِ و المَسجِدِ الحَرامِ وَ إِخراجُ أَهلِهِ مِنهُ أَکبَرُ عِندَاللهِ).
آن گاه میافزاید: «ایجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دین خدا) از قتل هم بالاتر است» (وَ الفِتنَهُ أَکبَرُ مِنَ القَتلِ)؛ چراکه آن، جنایتی است بر جسم انسان و این جنایتی است بر جان، روح و ایمان انسان و بعد چنین ادامه میدهد که مسلمانان نباید تحت تأثیر تبلیغات انحرافی مشرکان قرار گیرند: زیرا «آنها دائماً با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان باز گردانند» (و در واقع به کمترین از این قانع نیستند) (وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُم حَتّی یَرُدُّوکُم عَن دِینِکُم إِنِ اَستَطاعُوا).
بنابراین محکم در برابر آنها بایستید و به وسوسههای آنها در زمینه ماه حرام و غیر آن اعتنا نکنید. بعد به مسلمانان در زمینهی بازگشت از دین خدا هشدار جدی میدهد و می گوید: «هر کسی از شما مرتد شود و از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک او در دنیا و آخرت بر باد میرود و آنها اهل دوزخاند و جاودانه در آن میمانند» (وَ مَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دِینِهِ فَیَمُت وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولِکَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصحابُ النّارِ هُم فِیها خالِدُون).
چه مجازاتی از این سختتر و وحشتناکتر که تمام اعمال نیک انسان نابود شود و نه در دنیا و نه در آخرت به حال او مفید نیفتد و گرفتار عذاب جاویدان الهی نیز بشود.
روشن است که اعمال نیک هم در دنیا برکات و آثاری دارد و هم در آخرت.
افراد مرتدل از همهی این آثار محروم میشوند، به علاوه ارتداد سبب میشود که تمام آثار ایمان برچیده شود، همسرانشان جدا گردند و اموالشان به ارث به بازماندگان آنان برسد.
در آیهی بعد به نقطهی مقابل این گروه اشاره میکند و میفرماید: «کسانی که ایمان آوردند و کسانی که هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند (و بر ایمان خود استوار ماندند) آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَها جَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبیلِ اللهِ أُولئِکَ یَرجُونَ رَحمَهَ اللهِ و اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
آری، این گروه در پرتو این سه کار بزرگ (ایمان، هجرت و جهاد) اگر مرتکب اشتباهاتی نیز بشوند (همانگونه که در شأن نزول در داستان عبدالله بن جحش آمده بود) ممکن است مشمول عنایات و مغفرت الهی گردند.(2)
از دیدگاه قرآن کریم ارزشهای درونی مانند ایمان، تقوا، اخلاص و … به عنوان عناصر تشکیل دهندهی هویت معرفی میشوند. میتوان گفت هویت فرد را که همچون محتوای درونی یک ظرف است، نگرش، عقیده و درونیات وی (ایمان و اخلاق حسنه) تشکیل میدهند و شخصیت وی را که به مثابه ظاهر یک ظرف است و ظاهر فرد اعم از اعمال، افعال و گفتار او تشکیل میدهد. (3)
آنچه حائز اهمیت است و این آیه به آن اشاره دارد، اهمیت دادن به مسئلهی هویت جمعی و خطرهایی است که آن را تهدید میکند. بحث در آیه دربارهی حرمت جنگ در ماههای حرام آغاز میشود. خداوند در این آیه به تقبیح آن اشاره میکند، اما پس از بیان این مطلب به مسئله مهمتر و اساسیتری اشاره مینماید که بازداشتن مردم از ایمان و راه خدا و اخراج آنها از مسجدالحرام و سوق دادن ایشان به سمت و سوی کفر از جنگ در ماه حرام به مراتب قبیحتر و گناهش بیشتر است: چرا که چنین اعمالی که از سوی مشرکان در جهت تأمین اهداف و منافعشان صورت میپذیرفت، سبب کمرنگ شدن و در نهایت امر نابودشدن هویتی میگردید که اسلام به دنبال پایهریزی آن در افراد بود. در این آیه به مسئله لزوم پاسخگویی تبلیغات و شبهات دشمن و مقابلهی مناسب در برابر آنان اشاره میشود (4) که اعمال ایشان را خنثی کند و در جهت تحکیم و تقویت هویت و مخصوصاً هویت جمعی گام برداشته شود.
زمانی که احساسات افراد به دلایل مختلفی برانگیخته شود – از جمله ترغیب ساختاری که ساختار جامعه ایشان را به سمتی سوق دهد – فشارهای ساختاری باور همگانی میشود: به این صورت که ابتدا مسئله تشخیص داده شده با عقایدی دربارهی آن شکل گیرند و سرانجام راهحلهایی برای آن مطرح شوند.
عوامل شتاب دهنده، برای مثال شایعات، با بسیج مردم به عمل جمعی صورت گیرد و در نهایت عملکرد نظارت اجتماعی مانند دولت و رسانههای همگانی و…، افراد درگیر رفتار جمعی میشوند. وقتی جماعتی گرد هم میآیند، واکنش عاطفی از یک شخص به شخص دیگری سرایت میکند، تا آنجا که سرانجام، از هویت فردی و خویشتنداری شخص دیگر چیزی باقی نمیماند. (5)
از این رو آنچه در آیهی مورد بررسی با آن مواجه میشویم، نقش کفار در نابودی هویت جمعی است، به صورتی که برای تثبیت موقعیت پیشین خود، چون اسلام را سدی مقابل آن میدانستند، سعی در شکل دادن عقایدی علیه آن داشتند و از راههای مختلف وارد میشدند تا افراد را از آن متصرف سازند و به سمت کفر و ارتداد بکشانند. این کار به ویژه در مورد تازه مسلمانان و افرادی که هنوز ارزشهای دین در وجودشان نهادینه نشده است، با اعمالی چون تلقین به ایشان، کار چندان دشواری نخواهد بود، کاری که ممکن است سرانجام منجر به سرایت آن به سایر افراد و اجتماع شود که همان خواسته کفار است. خداوند در این آیه به این موضوع تصریح میکند که مبادا از اعتقادات آنها در جهت نیل به مقاصدشان سوءاستفاده شود و در همه امور، به مسئله پرداختن به امور بر اساس میزان ارزش و همچنین میزان تأثیرگذاری آنها در مصالح جامعه، اهمیت ویژهای داده شود و با این رویکرد به مسائل مختلف اجتماعی نگاه شود.
در میان سخنان حضرت امیر (علیه السلام) نیز به اهمیت توجه به همکاری و مشارکت عمومی در قبال فتنهها اشاره شده است و عقیده به اصالت کارهای جمعی، و مقابلهی جمعی با چنین فتنههایی بسیار مؤثر واقع خواهد شد.
ایشان در خطبهی 151 نهجالبلاغه میفرمایند:
«فَلا تکونُوا انصابَ الفِتَن وَ اعلامُ البِدَع، و الزَمُواما عُقِدَ علیهِ حبلُ الجماعه و بُنیت علیه ارکان الطّاعه…»: (6) سعی کنید که شما پرچم فتنهها و نشانههای بدعتها نباشید و آنچه را پیوند امت اسلامی بدان استوار و پایههای طاعت بر آن پایدار است، بر خود لازم شمارید.
همچنین ایشان در معرفی، فتنهها چنین میفرمایند:
فتنهها آن گاه که رو آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقیقت چنان که هست، نشان داده میشود. فتنهها چون میآیند شناخته نمیشوند و چون میگذرند شناخته میشوند. فتنهها چون گردبادی میچرخند، از همه جا عبور میکنند، در بعضی از شهرها حادثه میآفرینند و از برخی شهرها میگذرند. (7)
2. تغییر ساختارهای اجتماعی
«وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»: (8) و همانا از ایشان [اهل کتاب] گروهی هستند که زبان خود به خواندن کتاب [و دست نوشتهی خودشان چنان] میچرخانند که شما گمان کنید آن از کتاب آسمانی است، در حالی که از کتاب نیست و میگویند: آن [چه ما میخوانیم] از جانب خداست، در حالی که از جانب خدا نیست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ میبندند.
در تفسیر نمونه ذیل آیه آمده است:
در این آیه، در بیان بخش دیگری از خلاف کاریهای بعضی از علمای اهل کتاب میفرماید: «بعضی از آنها زبان خود را به هنگام تلاوت کتاب خدا چنان میپیچند و منحرف میکنند که گمان کنید آنچه را میخوانند از کتاب خداست، در حالی که از کتاب الهی نیست» (وَ إِنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُون أَلسِنَتَهُم بِالکِتابِ لِتَحسَُوهُ مِنَ الکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الکِتابِ).
یلون از مادهی «لی» (بر وزن حی) به معنای پیچیدن و کج کردن است و این تعبیر در اینجا کنایهی جالبی از تحریف سخنان الهی است. گویا آنها هنگام تلاوت تورات، وقتی به صفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که بشارت ظهورش در آیات تورات آمده بود میرسیدند، در همان حال آن را تغییر میدادند و چنان ماهرانه این عمل انجام میگرفت که شنونده گمان میکرد که آنچه را میشنود متن آیات الهی است.
آنها به این کار نیز قناعت نمیکردند، بلکه صریحاً «میگفتند: این از سوی خدا نازل شده، در حالی که از سوی خدا نبود» (وَ یَقُولُونَ هُوَ مِن عِندِ اللهِ وَ ما هُوَ مِن عِندِ الله).
آن گاه قرآن بر این امر تأکید میکند که این کار به دلیل این نبود که گرفتار اشتباهی شده باشند، بلکه «به خدا دروغ میبندند در حالی که عالم و آگاه اند» (وَ یَقُولُونَ عَلی اللهِ الکَذِبَ وَ هُم یَعلَمُونَ).
تمام اینها به دلیل این بود که منافع مادی خود را در خطر میدیدند و برای همین آن دست به هر گناهی میزدند، در حالی که اگر افق فکر خود را بالا میگرفتند و خلوص نیتی نشان میدادند، خداوند قادر متعال هم زندگی معنوی آنها را تأمین میکرد و هم جنبههای مادی آنها را.
ضمناً از این آیه و آیات پیشین خطر مهم علما و دانشمندان منحرف برای یک امت و ملت روشن میشود: زیرا این تشدید مجازاتها دلیل بر اهمیت موقعیت علما و خطرهایی است که از طرف انحراف آنها حاصل میشود. (9)
در این آیه عامل تغییر فرهنگی به عنوان یکی از عوامل مهم در ایجاد تغییرها ساختارهای اجتماعی معرفی شده است. در اینجا تغییر در زمینهی فرهنگی منجر به تغییر در ساختار اجتماعی است: یعنی به لحاظ اهمیت فوقالعادهای که دارد، دامنهای وسیعتر داشته و در بخش بزرگتری از جامعه نشر مییابد (بیش از یک یا چند گروه را در بر میگیرد) و منظور از آن دگرگونیهایی است که بر بیش از یک وضعیت واحد از کنش متقابل تأثیر میگذارند. (10)
این آیه به این مسئله اشاره میکند که به کار بستن فرهنگ و زبان دین ابزاری کارامد در تحریف با دین است و استفادهی ابزاری از دین میتواند موجب ایجاد تغییر در فرهنگ و دین شود و این نوع تغییر از زمرهتغییرهای جامعه خواهد بود: چرا که دلالت بر مجموعه و انباشتی از تغییرهایی حاشیهای دارد که در هنجارها و رفتارهای تثبیت شده ایجاد تغییر میکند و از آن رو که موجب تحریف دین میشود، جهت چنین تغییرهایی به سمت و سوی انحطاط خواهد بود. انحراف شدید یا ناتوافق از کارکرد موجب گسیختگی نظام خواهد شد و تأثیر افراد بر سازمانهای پیچیده از دیدگاه دوام آنها و کاراییشان در برآوردن منافع جمعی ممکن است به احتمال زیاد منفی باشد نه مثبت.
از طرفی اگر در زمینهی فرهنگی ساختارها تهدید و منحرف شوند، افراد در ابعاد مختلف از مسیر اصلی خارج شده تا جایی که آن ساختارها نیز تغییر بیابند.
سبقتجویی ویژگی کلیهی جوامع نیست، ولی در مواردی از جمله در مورد یهود از گذشته تا حال صادق بوده است. آنها به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن گروهی که ویژگیهای برتری نسبت به آنها داشته باشند نمیشوند و در واقع این سبقتجویی میتواند به دگرگونی اجتماعی بینجامد.
سبقتجویی عاملی در ایجاد خلاقیت و نوآوری نیز میباشد (11) و مانند بسیاری از عوامل و ابزار دیگر، هم در جهت مثبت و هم منفی میتواند استفاده شوند و در این مورد نیز میتوان آن را نوعی نوآوری به حساب آورد که البته در جهت منفی از آن بهرهبرداری شده و با آمیختن کذب به واقع موجب میشود که افراد در مسیر انتخاب حق و باطلی که به هم آمیختهاند، دچار تردید و اشتباه شوند.
مسئله دیگری که باعث بروز چنین رفتاری از افراد میشود، همان دلهرهی منزلت است که انواع گوناگونی دارد. در این مورد یهود به دلیل اینکه همیشه در کانون توجه قرار داشت، با آمدن اسلام، ترس از حاشیهای شدن، ایشان را تحریک میکرد تا برای رهایی از این مسئله دست به کارهایی هرچند خلاف اخلاق بزند، کارهایی که صرفاً در جهت تأمین خواستههایشان بود و با این کار در نظم اجتماعی اختلال به وجود آورده و موجبات تضعیف ساختارهای اجتماعی به وجود آمده شده و در نهایت، درصدد تغییر ساختارهای اجتماعی پدید آمده از طرف اسلام بوده و هستند.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارهی انحراف یهودیان و در پاسخ به طعنهی آنان در اختلاف پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین میفرمایند:
«انّما اختَلَفنا عنهُ لا فیه، و لکنّکم ما جَفَّت ارجُلُکم مِن البَحرِ حَتّی قُلتُم لِنَبیکم «اجعَل لَنا إلهاً کَما لَهُم آلِهَهٌ قالَ إِنَّکُم قَومٌ تَجهَلُونَ»»: (12) ما دربارهی آنچه از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او، اما شما یهودیان، هنوز پایشان پس از نجات از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: «برای ما خدایی بساز، چنان که بتپرستان خدایی دارند و پیامبر شما گفت: شما مردمی نادانید».
در این کلام حضرت امیر (علیه السلام) اوج انحراف یهود از مسیر حق به چشم میخورد و در جای جای قرآن به انواع مکر و خدعه ایشان در مورد اسلام اشاره شده است.
3. توسعه نیافتگی
«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ»: (13) شما بهترین امّتی هستید که برای مردم ظاهر او گزیده شدهاید. به خوبیها فرمان میدهید و از بدیها و زشتیها نهی می کنید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب [نیز به چنین آیین درخشانی] ایمان آورده بودند، قطعاً برایشان بهتر بود. برخی از آنان مؤمناند، ولی بیشترشان فاسقاند.
بیان تفسیر نمونه در مورد آیه چنین است:
این آیه امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان وظیفهای عمومی و همگانی ذکر میکند، در حالی که آیه گذشته مرحلهای خاص از آن را به عنوان وظیفهای خصوصی و واجب کفایی بیان کرده است.
نکته جالب توجه اینکه در این آیه مسلمانان به عنوان بهترین «امتی» معرفی شدهاند که برای خدمت به جامعهی انسانی بسیج شده است و دلیل بهترین امت بودن آنها این است که «امر به معروف و نهی از منکر میکنند و ایمان به خدا دارند» و این خود میرساند که اصلاح جامعهی بشری بدون ایمان و دعوت به حق و مبارزه با فساد ممکن نیست و ضمناً از آن استفاده میشود که این دو وظیفه بزرگ با وسعتی که در اسلام دارد، در آیینهای پیشین نبوده است.
اما چرا باید این امت بهترین امتها باشد، آن نیز روشن است: زیرا آنها دارای آخرین ادیان آسمانی هستند و آخرین دین روی حساب تکامل کاملترین آنهاست.
در آیهی فوق باید به دو نکته دیگر توجه کرد: نخست اینکه «کنتم» (بودید) به صورت فعل ماضی ذکر شده است؛ یعنی شما در گذشته بهترین امت بودید. دربارهی مفهوم این جمله، گرچه مفسران احتمالات زیادی دادهاند، بیشتر به نظر میرسد که تعبیر به فعل ماضی برای تأکید است و نظیر آن در قرآن مجید فراوان است که موضوعات مسلّم در شکل فعل ماضی ذکر میشوند و آن را یک واقعیت انجام یافته معرفی میکنند.
دیگر اینکه در اینجا امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خدا مقدّم داشته شده و این نشانهی اهمیت و عظمت این دو فریضهی بزرگ الهی است. به علاوه انجام این دو فریضه ضامن گسترش ایمان و اجرای همهیقوانین فردی و اجتماعی است و ضامن اجرا عملاً بر خود قانون مقدّم است.
از همه گذشته اگر این دو وظیفه اجرا نگردد، ریشههای ایمان در دلها نیز سست میشود و پایههای آن فرو میریزد و به همین دلایل بر ایمان مقدّم داشته شده است.
از این بیان نیز روشن میشود که مسلمانان تا زمانی یا «امت ممتاز» به حساب میآیند که دعوت به سوی نیکیها و مبارزه با فساد را فراموش نکنند و آن روز که این دو وظیفه فراموش شود، نه بهترین امتاند و نه به سود جامعه بشریت خواهند بود.
ضمناً باید توجه داشت که مخاطب در این آیه عموم مسلمانان هستند، همانطور که سایر خطابات قرآن چنین است و اینکه بعضی احتمال دادهاند که مخصوص مهاجران یا مسلمانان نخستین باشد، هیچگونه دلیلی ندارد.
«وَ لَو آمَنَ أَهلُ الکِتابِ لَکانَ خَیراً لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنُونَ وَ أَکثَرُهُمُ الفاسِقُونَ». آن گاه اشاره میکند که مذهبی به این روشنی و قوانینی با این عظمت منافعش برای هیچ کس قابل انکار نیست: بنابراین «اگر اهل کتاب (یهود و نصارا) ایجان بیاورند، به سود خودشان است، اما متأسفانه تنها اقلیتی از آنها پشت پا به تعصبهای جاهلانه زدهاند و اسلام را با آغوش باز پذیرفتهاند، در حالی که اکثریت آنها از تحت فرمان پروردگار خارج شده» و حتی بشاراتی که درباره پیامبر در کتب آنها بوده، نادیده انگاشته و بر کفر و عصبیت خود هم چنان باقی ماندهاند.(14)
همانطور که آیه به آن اشاره میکند و در تفاسیر ملاحظه میشود، مسلمانان به عنوان بهترین امت معرفی میشوند که وجه این معرفی به لحاظ دعوت به سوی نیکی و مبارزه با فساد است که سبب توسعهی جامعهی انسانی خواهد شد و مقدم بر ایمان به خدا در آیه به آن اشاره شده است. این بحث اختصاص به گروه خاصی از مسلمانان نمیتواند داشته باشد و در هر زمان که به این دو وظیفه عمل کنند، به سود جامعه انسانی عمل کرده و بهترین امتها خواهند بود.
از طرف دیگر اگر این وظایف به دست فراموشی سپرده شود، جامعه از مسیر رشد و تعالی خارج می شود و از آن عقب خواهد افتاد و زمانی که انحراف و کجروی در جامعه رواج یابد و نیرویی با آن مقابله نکند، چه به صورت فردی که وظیفه هر شخص و مسئولیت هر انسان است و چه به صورتی که وظیفه حکومت است و باید شرایط اعمال آن را فراهم کند، زمینهی توسعه نیافتگی و پسرفت در جامعه فراهم میشود و جامعه از ارزشهای مورد انتظار آن دور نخواهد شد.
امر به معروف و نهی از منکر موجب اتفاق و اتحاد میشود و جامعه را واحد میگرداند و این اتحاد، عامل به وجود آمدن امتی برتر خواهد شد، در حالی که در مورد اهل کتاب در ادامهی آیه سخن به میان آمده که پایبندی آنها به تعصبهای جاهلانهشان موجب شد که از پذیرفتن اسلام سرباز زنند و خود را از رسیدن به توسعه محروم کنند، حتی اهل کتاب اگر به واقع به دین خود ایمان میآوردند، بهترین امتها میشدند که عملا چنین نکردند و مطالبی را که در کتابشان آمده بود تکذیب کردند و به پیامبر اسلام ایمان نیاوردند.
باید توجه داشت که برای تشکیل بهترین نظام اجتماعی لازم است در مورد ارزشهای اسلامی و باورها نظارت اجتماعی صورت پذیرد و این نظارت اجتماعی با امر به معروف و نهی از منکر تحقق خواهد یافت. کاری که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در صدر اسلام انجام داد و بهترین نظام اجتماعی در آن زمان شکل گرفت: یعنی نظامی توسعه یافته، چه از لحاظ فرهنگی و چه از نظر اجتماعی.
امر حائز اهمیت و قابل توجه در اینجا توجه ویژه همگانی به مصالح جامعه و ارزشها و باورهای اسلامی است. پایبندی به نظارت اجتماعی همگانی است که موجب اصلاح اساس در اجتماع میشود، زمانی که همگان در جامعه احساس مسئولیت کنند و برای توسعهی آن تلاش نمایند.
پرداختن به این مهم باعث سقوط و انحطاط اجتماعی خواهد شد: چرا که فسق به عنوان عامل بازدارنده جامعه از رشد و توسعه و تکامل است و علم پایبندی به ارزشها و باورها عامل بازدارندهای برای پویایی و توسعهی جامعه خواهد بود.
ما معتقدیم تمام دستورها و محدودیتهای دینی که از طرف خداوند و از راه فرستادگان الهی به ما رسیده، مصالح واقعی دارد و در نهایت به نفع فرد عامل است؛ بنابراین برخی موارد گرچه در ظاهر محدودیت به نظر میرسد، در واقع منفعتی است که نصیب فرد میشود. انسان متدین با پرهیز از برخی امور مانند ظلم، الکل، بیبند و باری و… به سلامت تن و روان خود کمالا و حتی منافعی را نصیب جامعه میکند. (15)
این منافع که شامل اتحاد افراد جامعه نیز میشود با نظارت اجتماعی کامل میشود و زمینهساز توسعهشخصیت اعضای جامعه خواهد شد.(16)
در نظارت اجتماعی مسئله امر به معروف و نهی از منکر بسیار حائز اهمیت است در سخنان حضرت امیر (علیه السلام) فلسفه آن اصلاح تودههای ناآگاه و بازداشتن بیخردان از زشتیها معرفی شده است.
حضرت امیر (علیه السلام) در مورد اهمیت امر به معروف و نهی از منکر نسبت به سایر وظایف و اموری که فرد انجام میدهد، میفرمایند:
«وما اعمال البِرِّ کلُّها و الجهادُ فی سبیل الله، عندَ الامر بالمعروف و النّهی عن المنکرِ، إلّا کنَفثهٍ من بَحرٍ لُجِّی. و انّ الامرَ بالمعروف و النّهی عن المنکر لا یقرِّبان من أجلٍ و لا ینقصانِ من رِزقٍ»: (17) و تمام اعمال نیکو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطرهای بر دریای مواج پهناور است. همانا امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک میکند و نه از مقدار روزی میکاهد. این سخن بر کلام خداوند متعال در مورد جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در ایجاد جامعهی برتر و توسعه یافته تأکید دارد.
پینوشتها:
1. بقره: 217.
2 . ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه: ج 2، ص 112 – 113.
3. حسن مشکاتی؛ پژوهشی در مبانی اصول و روشهای تعلیم و تربیت؛ ص13.
4. محمدباقر آخوندی و علی نقی ایازی؛ مفاهیم اجتماعی در قرآن: ص 134.
5. بروس کوئن؛ مبانی جامعهشناسی؛ ص 7 – 324.
6. محمد دشتی؛ نهجالبلاغه؛ ص298.
7. همان، ص 175.
8. آل عمران: 78.
9. ناصر مکارم شیرازی: تفسیر نمونه: ج 2، ص 630 – 631.
10. لاور. اچ؛ دیدگاههایی دربارهی دگرگونی اجتماعی: ص 250.
11 . همان، ص 139.
12. محمددشتی؛ نهجالبلاغه؛ ص 705.
13. آل عمران: 110.
14. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج3، ص 49 – 50.
15. مسعود آذربایجانی و سیدمهدی موسوی اصل؛ روانشناسی دین؛ ص 177.
16. محمدباقر آخوندی و علی نقی ایازی؛ مفاهیم اجتماعی در قرآن؛ ص 216.
17. محمد دشتی؛ نهجالبلاغه؛ ص 721.
منبع مقاله :
ایازی، علی نقی؛ ساداتهدایی، نیکو، (1393)، درآمدی بر مفهوم تغییرات اجتماعی در قرآن، قم: چاپخانهی مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول