نویسنده: فهیمه سادات حسینی *
منبع: راسخون
چکیده
توحید به معنای یگانه دانستن خداوند متعال و نفی تعدد خدایان و نفی حد و حدود از خداوند عزوجل است. توحید اولین دعوت همهی انبیاء است، توحید سرشت و فطرت انسان های آگاه است، توحید پایه و اساس اسلام است، توحید مایه دین است، توحید نصف دین است، توحید حیات جان است، توحید شعار دین و آرزوی اولیاء الهی و مقصد هر مسلمانی است، توحید وحی شده به پیامبر اکرم (ص) و همه انبیاء پیش از اوست، توحید بهترین عبادت است، توحید دفع کننده هر فساد در آسمان و زمین است. از امام صادق (علیه السلام) در موردپایه های اسلام (دعائمِ الإسلام) سوال شد، حضرت فرمودند: شهادت به یگانگی خداوند، و ایمان آوردن به رسول او صلی الله علیه و آله، و اقرار به آنچه او از نزد خدا آورده، و پرداخت زکاتِ اموال، و ولایتی که خداوند بدان فرمان داده است [یعنی] ولایت آل محمّد. (1) (مجلسی، 1403، ج 65، ص 387)
در طول تاریخِ بعثتِ انبیاء الهی (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعِین) یکی از مهم ترین اهداف پیامبران دعوت به توحید و یگانه پرستی و بر حذر داشتن انسان ها از شرک و بت پرستی بوده است، اگر در سیر تاریخ و داستان پیامبران در قرآن توجه کنیم میبینیم که یکی از بزرگترین مفاسد جامعه در زمان آن بزرگواران همین شرک و بت پرستی بوده است که تمام وقت انبیاء را به خود مشغول ساخته است، و بسیاری از انسان های لجوج زیر بار دعوت انبیاء نرفتند و با وجود تمام این زحمت ها و خون دل خوردن ها باز در جوامع مختلف انسان های مشرک بسیار یافت میشوند، افرادی که هنوز بت ها را میپرستند و یا گوساله ای را عبادت میکنند. این گونه لجاجت و جهل مردم، کاشف از این است که شیطان روی توحید، بسیار حساس است و نمیخواهد جوامع را یک پارچه، موحد و یکتا پرست ببیند.
مقدمه
توحید به معنای یگانه دانستن خداوند در عقیده و پرستش خدای واحد در عمل میباشد، بنابراین انسان باید خدای خویش را بشناسد تا بعد از شناخت، بتواند خداوند را چنانچه شایسته است عبادت نماید، هر چند انسان عاجز بر آن میباشد.
مساله توحید از اساسی ترین مسائل قرآنی و کلامی است که علمای زیادی دربارهی آن سخن گفته اند و به اقسام آن اشاره کرده اند، ولکن آنچه را ما در این مقاله دنبال میکنیم و هدف ما از این نوشتار بدان تعلق گرفته است شناختن مسئله توحید و ابعاد گستردهی آن میباشد زیرا انسانیتِ انسان، در گرو شناخت خداوند (عزّوجل) است، چرا که نه تنها شناخت انسان، از انسان جدا نیست بلکه اصلی ترین بخش وجود اوست. انسان به هر اندازه ای که به هستی و نظام هستی و مبدأ و اصل هستی شناخت پیدا کند، انسانیت در او به همان اندازه تحقق مییابد، بنابراین در این مقاله سعی شده تعریف دقیقی از توحید و شناخت مراتب آن ارائه شود که عبارت اند از: (۱. توحید در ذات 2. توحید در صفات ۳. توحید در افعال ۴. توحید در عبادت ۵. توحید در استعانت ۶. توحید در محبت 7. توحید در مالکیت ۸. توحید در ولایت ۹. توحید در تشریع 10. توحید در ربوبیّت 11. توحید در خالقیت و …) ودرباره بررسی برخی از شبهات پیرامون آن، سخن به میان آمده و به طور اجمال ولی کامل و مفید در این موضوع بحث شده است.
توحید در لغت
بعضی از اهل لغت، توحید را «عبادت خداوند یکتا» معنا کرده اند. (بستانی،1375، ص 272)
اشکال
شکی نیست که توحید یکی از اصول دین است و همه میدانند که اصول دین از مسائل اعتقادی و باور های دینی است که مسلمانان همه باید به آنها ایمان بیاورند. پس واضح است که توحید هم، یک مساله اعتقادی است، که باید در مورد آن انسان به باور و یقین برسد؛ لذا مقوله مباحث اعتقادی با عبادات، امری جدای از یک دیگر است به این معنا که عبادت، از آثار اعتقاد و باور دینی است، عبادت لازمه باور و اعتقاد به توحید است، رکن توحید، عبادت است. پس بهتر است برای توحید معنای دیگری بیابیم تا از این اشکال خالی باشد؛ مثل ایمان به خدای لاشریک و یا اینکه بگوییم توحید به معنای «یکتا شمردن و یگانه دانستن» میباشد و درمقابل توحید، شرک قراردارد.
توحید در اصطلاح
در تعاریف موجود در باب توحید کتاب های کلامی گوناگونی را بررسی کرده ام ولی هیچ یک را جامع و مانع نیافتم لذا در یک جمع بندی با کناره هم گذاشتن قیود تعاریف به دو تعریف در باب توحید دست پیدا کردم که این دو عبارت اند از:
تعریف اول
توحید در اصطلاح به معنای یگانه دانستن خداوند در عقیده است، به این معنی که انسان باید خداوند را واحد بداند و از هر گونه شرک و هر آنچه در تضاد با وحدانیت پروردگار است پرهیز نماید. البته باز بعضی از اهل کلام مضاف بر این تعریف، جمله «پرستش خدای واحد» را به این تعریف اضافه میکنند که باید در مورد آن گفت که «پرستش خدای واحد» یکی از مراتب توحید است و آوردن این قید موجب میشود تعریف جامع افراد نباشد، پس لزومی به آوردن این قید نمیباشد.
تعریف دوم
به عبارت دقیق تر، توحید یعنی منحصر به فرد دانستن خدا، و نه یکی دانستن او.
توضیح این عبارت اینکه: معنای توحید این نیست که بگوئی خدا یکی است و دو تا نیست، بلکه توحید به این معنی است که خدا تک است، مِثل و مانند برایش نیست و دومی ندارد.
معنای وحدانیت خداوند
هر واقعیتی از واقعیت های عالم و جهان هستی را فرض کنیم، واقعیتی است محدود، در حقیقت وجودش مرز و نهایتی دارد که در غیر از آن حد و نهایت یافت نمیشود؛ زیرا تنها خدای متعال است که هیچ حد و مرزی، ابتدا و انتهایی، اول و آخری برای او قابل تصور نمیباشد؛ چرا که وجود خداوند متعال مطلق است و به هر تقدیر، موجود میباشد و به هیچ سبب و شرطی مرتبط و نیازمند نیست.
فرض «عدد» و «شمارش» برای یک امر نامتناهی و نامحدود، انکار بدیهیات و ضروریات است چرا که تصور عدد، اندازه، مقیاس و… برای امر نامتناهی و نامحدود عقلا، فرضی غیر قابل تصور و محال است زیرا هر دومی که فرض شود، غیر از اولی میباشد و در نتیجه هر دو محدود و متناهی خواهند بود و به واقعیت همدیگر مرز خواهند داد؛ چنان که اگر حجمی را مثلا نامحدود و نامتناهی فرض کنیم، در برابر آن حجمی دیگر نمیتوان فرض کرد و اگر هم فرض کنیم دومی همان اولی خواهد بود، پس خدا یگانه است و شریکِ وجود ندارد.
گرایش به شرک
چگونه عقاید شرک آمیز در بین انسان ها پدید آمد؟
اولین عامل گرایش انسان به شرک و چند خدایی، از مشاهدهی تنوع پدیده های آسمانی و زمینی بوده است، به این بیان که هر یک از این پدیده ها تصوری برای انسان ها به وجود آورد و گمان کردند که هریک از این پدیده ها توسط خدای خاصی تدبیر میشود. از این جا بود که بعضی معتقد شدند که تمام نیکی ها مستند به خدای خیر است و تمام بدی ها مستند به خدای شر، بدین ترتیب آنها قائل به دو مبدأ برای جهان شدند.
از طرف دیگر چون در روز، تأثیر نور و گرمای خورشید را حس میکردند و در شب مهتابی، از نور مهتاب و ستارگان استفاده میکردند، کم کم چنین پنداشتند که این ها نوعی ربوبیّت، نسبت به موجودات دارند؛ و از طرف دیگر مایل بودند معبودی محسوس و ملموس داشته باشند. همه این ها موجب شد تا برای خود خدایانی مجسمه ای و دارای تصویر برای خود بسازند و آنها را پرستش کنند، از این رو هر قبیله ای بر اساس توهمات و فرضیات خود یک سری بت ها برای خود میتراشیدند و آنها را عبادت میکردند.
انسان به طور فطری بر توحید است
از امام صادق در مورد آیه «روى خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش خدا نیست این است دین و آئین محکم و استوار ولى اکثر مردم نمىدانند.»(2) (روم،30)
سوال شد، حضرت فرمودند: «فُطِرُوا عَلَى التَّوْحِید» خلق شدند (انسانها) بر سرشت توحید. (ابن فهد حلی،1407، ص 345)
پیامبر اکرم میفرمایند:
هر مولودی هنگام تولد، متدین به دین فطری خود میباشد تا اینکه والدینش اورا یهودی یا نصرانی یا مجوسی نمایند. (3) (کلینی،1407، ج 2، ص 12)
قاعدهی خلقت
قاعدهی کلی در نظام آفرینش در مورد خلقت آدم: هرانسانی که متولد میشود و پا به عرصهی وجود میگذارد همراه او گوهری وجود دارد که عبارت است از سرشت و فطرت او بر «توحید و یگانه پرستی».
تبصره
این انسان، موحد است تا اینکه پدر و مادرش یا عوامل خارجی دیگر، او را به غیر از توحید، (یهود یا نصرانی و یا مجوس) کنند.
خدای (عزَّوَجَل) بر جمیع خلقش، منت گذاشت و به وسیلهی هادیان و رهنماهای خود آنها را هدایت کرد و آنها را به نور توحید و یگانه پرستی کرامت بخشید؛ و در ایشان فطرت توحیدی قرار داد؛ و انسان را به مقصود و هدف خلق، راهنمایی نمود و با کمک عقل و الهام و دلایل و نیز به واسطهی پیامبران، ایشان را قدرت بر فهم توحید داد تا هر کس توحید را نپذیرفت با برهان هلاک گردد، و هر کس توحید را پذیرفت و هدایت شد، از روی بیّنه و دلیل هدایت گردد و زیر پرچم توحید در کنار انبیاء و اولیاء الهی قرار گیرد.
نکته :
البته روشن است که فطرت و سرشت انسان ها همیشه در تمام افراد، به طور یکسان و مساوی زنده و فعال نیست، بلکه ممکن است تحت تاثیر عوامل محیطی، اجتماعی و تربیتی به صورت خفته و غیر فعال در آید و یا از مسیر صحیح خود خارج گردد و راه را برای انسان وارونه نشان دهد.
معتقدان به تثلیت و عمل به توحید:
اگر در زندگی فردی و اجتماعیِ معتقدین به تثلیث و مشرکان دقت کنیم به تناقض موجود در اعمال و عقاید آنها پی میبریم چرا که آنها در عقیده، مرتب به تثلیث و سه خدایی تأکید میکنند ولی در عمل، توحید در اعمال و کردارشان ظاهر میشود. اینها که معتقد به تثلیث اند و میگویند عالم هستی را سه خدا اداره میکند وقتی به عمل میرسد، خود منکر این عقیده میشوند.
برای روشن شدن مطلب به مثال های زیر دقت فرمایید:
الفبا اینکه به تثلیث معتقد اند وقتی میخواهند برای کشور خود ریئس جمهور انتخاب کنند به یک شخص رای میدهند نه سه نفر، و اگر از آنها سوال شود و علت را جویا شوند میگویند سه ریئس جمهور نمیتوانند یک کشور را اداره کنند.
باگر همسر یکی از آنها بخواهد با شخص دیگر ازدواج کند به شدت ناراحت میشوند و از کار او جلو گیری میکنند.
جاگر در مدارس، اداره ها و مراکز و ارگانهای آنها وارد شویم ریئس و فرمانده در آن سه نفر نیست و یک نفر دستور میدهد و بقیه اجرا میکنند.
علت این که آنها در عمل، موحدانه عمل میکنند بخاطر این است که فطرت و غریزهی انسان بر توحید بنا شده است که به طور مفصل بیان شد.
مراتب توحید
اینکه بعضی از علماء، مبحث مراتب توحید را در چهار مرتبه (۱. توحید در ذات 2. توحید در صفات ۳. توحید در افعال ۴. توحید در عبادت) تقسیم نموده اند و دیگران نیز به تبعیت از آنها این تقسیم بندی را در کتب و مقالات و حتی در سخنرانی ها مرتب ذکر نموده اند، موجب توهم برای کثیری از مردم عوام گشته تا جایی که گمان میکنند مراتب توحید منحصر در این تقسیم بندی است لذا ما در اینجا به مراتب متعدد دیگری از توحید اشاره مینماییم تا هم توهم ایجاد شده رفع گردد و هم در این مقاله به ابعاد و مراتب دیگر توحید که در کتب، مقالات و خطابه ها کمتر بدان پرداخته شده اشاره نماییم.
۱. توحید در ذات 2. توحید در صفات ۳. توحید در افعال ۴. توحید در عبادت ۵. توحید در استعانت ۶. توحید در محبت ۷. توحید در مالکیت ۸. توحید در ولایت ۹. توحید در تشریع 10. توحید در ربوبیّت 11. توحید در خالقیت
۱. توحید در ذات
«قُل هُوَ اللهُ اَحَد» (توحید،1) تو حید ذاتی عبارت است:
1. نفی تعدد در ذات واجب الوجود: بدین معنا که واجب الوجودی، در کنار خدا وجود ندارد و تنها واجب الوجود، الله است و بقیهی موجودات امکان وجود و عدم در آنها مساوی است به این معنا که وجود آنها لازم و ضروری نیست، زمانی موجود میشوند و زمان دیگر معدوم، بدون آنکه نظام آفرینش را خللی وارد آید.
2. نفی ترکیب در ذات: نفی ترکیب؛ یعنی ذات خدای متعال دارای اجزاء و ترکیب نمیباشد. موجودات همه در طول وجود خداوند هستند.
هر وجودی در عالم، در طول وجود پروردگار اند و در عرضش هیچ موجودی عرض اندام نمیکند. وقتی میگوییم «لَا شَرِکَ لَه» چون «لا» نفی جنس است، جنس شریک را از خدا دور میکند. «اگر در عالم، وجودی هست همه ممکن اند و مخلوق، پس وجود واجب، تنها» الله است که وجود او ابدی و ازلی است و ذاتش از خود اوست. نه خالقی او را خلق و نه صانعی او را ساخته است.
توحید ذاتی این است که عبد، در کنار ذات خدا چیزی را قرار ندهد کما اینکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) در کنار ذات خدای بی همتا چیزی را قرار نداد و از پرستش خورشید، ماه و ستاره خوداری کرد و دیگران را از این عمل بر حذر داشت.
منشأ تمام مراتب توحید، توحید ذاتی است، زیرا اگر غیر او خدایی بود لازمه اش این بود که آن هم منشأ اثری باشد. حال که غیر از او خدایی نیست پس تمام آثار و افعال از او صادر میشود و عبادت هم مختص اوست، فقط از او باید کمک بگیریم و او را تنها رازق عالم بدانیم.
نکته جالب
خدا مِثل ندارد ولی مَثَل دارد. «لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ» (شوری،11)
اگر چه خدا مِثْل ندارد، یعنی خدای دومی که شریک او باشد وجود ندارد و محال است، «لا شَریکَ لَه»، ولی مَثَل میتواند داشته باشد، یعنی موجودی که موضوعاً خدا نباشد، اما حکماً خدا گونه و دارای صفات جلال و جمال او باشد.
دلیل بر مطلب
۱. «خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته میشود…»(4) (نور،35)
شاهد در این آیه کلمه «مَثَل» است که منظور از آن چهارده نور مقدس میباشد و در حدیثی از امیرالمومنین (علیه السلام) کلمات این آیه شریفه را با اهل بیت تطبیق میدهند که به جهت اختصار از آن صرف نظر میکنیم.
۲. «براى آنها که ایمان به سراى آخرت ندارند صفات زشت است، و براى خدا صفات عالى است و او عزیز و حکیم است» (5) (نحل،60)
3. در زیارت جامعهی کبیره وقتی امام هادی (علیه السلام) اهل بیت را معرفی میکند در وصفشان میفرماید: شما (اهل بیت) مَثَل اعلای خداوند متعال هستید. (6) (مفاتیح الجنان، ص 823)
اگر انسان در سیر صعودی خویش به همه کمالات دست پیدا کند، بالاخره نمیتواند واجب الوجود گردد، لذا تفاوت احد (جل جلاله) و احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در همان میم است که اشاره به ممکنیت پیامبر دارد و اگر این میم ممکن الوجود حذف شود، دیگر تفاوتی با واجب الوجود ندارد.
ز احمد تا احد یک میم فرق است همه عالم در آن یک میم غرق است
(مهدوی،1386، ص 106)
امام صادق میفرمایند: ما (اهل بیت) را از مقام ربوبیت پایین بیاورید (یعنی از افکار شرک آلود و اعمال غالیان در مورد ما دست بر دارید) پس از آن در حق ما (از فضائل ما) هر چه میخواهید بگویید. (7) (طیب،1378، ج 9، ص 343)
۲. توحید در صفات
نکته اول پایه واساس معرفت و شناخت خداوند عزّ و جل، منحصر به فرد دانستن حضرت حق است، همچنین اصل الاصول و اسُ الاساس توحید و یگانگی خداوند متعال این است که صفات الهی را از ذات خداوند متعال منتفی بدانیم «یعنی صفات خداوند زائد بر ذات است»، چرا که عقل انسان عاقل درک این مطلب را دارد که هر آنچه که متشکل از صفت و موصوفی باشد، مخلوق است، پس هر مخلوقی خود شاهد بر این مطلب است که خالقی دارد که آن خالق، نه صفت است و نه موصوف.
نکته دوم اقتران صفت و موصوفی همیشگی و التزامی است زیرا تصور صفت بدون موصوف امری ایست محال، و این همراهی و مقرونیت دو شیء با هم، کاشف از حادث بودن آنهاست که این حدوث با ازلی و همیشگی بودن آنها منافات دارد. با این بیان به این مطلب دست پیدا میکنیم که اگر کسی بخواهد ذات پروردگار عالم را با تشبیه نمودن او به مخلوقات و موجودات حادث بشناسد، در واقع حضرت حق خداوند متعال را نشناخته است و در معرفت او به بیراه رفته است، پس کسی که خواهان کسب معرفت به کنه ذات خدا بود، در واقع قائل به توحید نیست (چرا که با این کار عملا قائل شده است که حضرت باری تعالی نیز همانند سایر موجودات است و میتوان به کنه ذاتش دست یافت، و حال آنکه خداوند لا شریک «تک» و «واحد» است و مِثل و مانند ندارد).
پس در تعریف توحید صفاتی این گونه میگوییم:
توحید در صفات یعنی نه صفات حضرت باری تعالی زائد بر ذات اوست، و نه جدا از یکدیگرند، بلکه خداوند متعال وجودی است که تمامش قدرت و حیات، تمامش علم و رحمت، تمامش ازلیّت و ابدیّت است و الّا لازمهاش ترکیب است، و اگر مرکب باشد پس خداوند محتاج به اجزا خود میشود و شیء محتاج هرگز واجب الوجود نخواهد بود.
به عبارتی بهترتوحید صفات یعنی صفات خداوند از ذاتش جدا نیست، و همچنین صفاتش از یکدیگر نیز جدا نمیباشد، مثلا «علم» و «قدرت» ما انسان ها، دو وصف است که عارض بر ذات ما شده است، پس ذات ما چیزی است و علم و قدرت ما چیز دیگر، همانگونه که «علم» و «قدرت» نیز در ما از هم جدا است، مرکز علم روح ما است، و مرکز قدرت جسمانی بازو و عضلات ما، ولی در خداوند نه صفاتش زائد بر ذات او است، و نه جدا از یکدیگرند، بلکه وجودی است تمامش علم، تمامش قدرت، تمامش ازلیت و ابدیت.
توحید صفات، یعنی صفات خداوند متعال عین ذات اوست و میان ذات و صفات حق دوگانگی وجود ندارند، بر خلاف انسان که صفاتش عارض بر ذات او است، نظیر علم، که قبلا وجود نداشت، بعدا با تلاش عالم شد، بنابر این اگر بگوییم: اللَّه و یا بگوییم: علم مطلق، یا قدرت مطلق، هر سه یکی است.
نکته قابل تأمل در مورد چهارده معصوم (علیهم السلام) :
چهارده معصوم (علیهم السلام) مُظهِر و مَظهَر صفات الهی اند همان گونه که بسیاری از انبیاء اینگونه بودند ولکن با این تفاوت که صفات خداوند از ذاتش جدا نیست و خداوند در صفاتش مستقل است یعنی صفات الهی اکتسابی نیست که خداوند آن صفات را با تلاش بدست آورده باشد لکن اهل بیت (علیهم السلام) هم صفاتشان اکتسابی و هم غیر استقلالی است چرا که منشاء صفات ایشان خداوند متعال است. مثلا قرآن راجع به خالقیت حضرت عیسی (علیه السلام) میفرماید: من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد؛ و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم. (8) (آل عمران،49)
در زیارت آل یاسین (علیهم السلام) در سلام به حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) ایشان را اینگونه خطاب میکنیم:سلام بر تو ای حجت خدا و ای دلیل و را هنمای ارادهی خدا. (9) (مفاتیح الجنان، ص 390)
زمانی که ما میخواهیم به اراده و خواست پروردگار پی ببریم باید به حجت الهی نگاه کنیم و یا از کلام ایشان بهرمند شویم. کلام، عمل و تایید ایشان ما را از اراده الهی مطلع میسازد.
۳. توحید افعالی
توحید افعالی یعنی هر وجودی، هر حرکتی، هر فعلی در عالم است به ذات خدای عزوجل برمیگردد، چرا که مسبب الاسباب او است و علت العلل ذات پاک او میباشد، حتی افعالی که از ما سر میزند به یک معنی از او است، او به ما قدرت و اختیار و آزادی اراده داده، بنا بر این در عین حال که ما فاعل افعال خود هستیم، و در مقابل آن مسئولیم، از یک نظر فاعل خداوند است، زیرا همه آنچه داریم به او بازمیگردد.
توحید افعالی این است که خداوند متعال در انجام کارهای و افعال خود به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارد و هیچ موجودی نمیتواند به او کمک کنند و تمام اعمال و افعال در جهان هستی در ید قدرت بی نهایت اوست.
توحید افعالی نیز خود دارای سه مرتبه است که عبارت اند از:
1- توحید انسان های منافق که با زبان اقرار میکنند که تمام کارها در دست خدا و به ید قدرت او است ولی قلباً معتقد به اسباب و وسائل ظاهری هستند و اسباب را موثر در عالم میدانند.
2- توحید عوام الناس از مؤمنین که معتقد اند خدا قادر متعال است ولی آثار توحید افعالی در وجود آنها ظاهر نیست.
3- توحید خواص (ائمه و انبیاء) که هم در ظاهر به قدرت خدا ایمان دارند و هم آثار این توحید در قلبش ظاهر است. این دسته از انسان ها راحت به خدای متعال توکل میکنند چرا که تمام اسباب و وسائل را مقهور قدرت خدا میدانند.
اینها اصلاً نظر به اسباب و واسطه ها ندارند و جز خدا چیزی را مؤثّر در عالم نمیدانند و اگر از اسباب استفاده میکنند فقط به جهت دستور الهی در قرآن است که میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید. (10) (مائده،35)
نمونه توسلات به غیر خدا در قرآن
جامعیت و همیشگی بودن، از ویژگی های خاص و منحصر به فرد بودن کلام الله «قرآن» است. قرآن کریم هزار چهار صد سال پیش افکار پلید وهابیت را خوانده و در جای جای قرآن به آنها جواب داده است، از جمله شبهاتی که وهابیت امروزه پشت آن کمین کرده و دائما با آن بر پیکر عقیدتی شیعه زخم وارد میکند بدون اینکه استدلالی مطرح نماید همین بحث توسل به اهل بیت (علیهم السلام) است. بنا بر این در اینجا مناسب است جواب این فرقه ضاله سیاسی را از قرآن بیان نماییم تا بار دیگر توطئهی خبیثانه آنها را نقش بر آب نماییم. از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خدا و طلب چیزی از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد.
«اگر آنها هنگامی که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهی شدند) به سراغ تو میآمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش میکردند و تو نیز برای آنها طلب عفو میکردی، خدا را توبه پذیر و رحیم مییافتند.»(11) (نساء،64)
و نیز از دیگر نمونه های قرآنی که در خواست انسان از انسان را دور از شرک میداند در یوسف است که ما در این سوره میخوانیم: برادران حضرت یوسف (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان حضرت یعقوب (علیه السلام) تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند برای آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا را پذیرفت.
برادران حضرت یوسف به پدر گفتند: «از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم حضرت یعقوب در جوابشان گفت: به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم که او غفور و رحیم است.»(12) (یوسف،97 و 98)
باز در سوره مائده این موضوع (توسل و واسطه قرار دادن به درگاه خدا) آمده است و حضرت حق در این سوره خطاب به مومنین که آرزوی سهادت ابدی و فلاحت جاودانه را دارند میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»(13) (مائده،35)
در این آیه خطاب خداوند به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور برای رستگار شدن داده شده:نخستین دستور برای رستگار شدن عبارت است از: «تقوا و پرهیزگاری پیشه کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ). سپس دستور میدهد که «وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید» (وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ).و سرانجام «دستور به جهاد در راه خدا میدهد» (وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ). پس نتیجه این سه دستور این است که انسان «در مسیر رستگاری قرار گیرید» (لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
تبیین کلمه «وسیله»
موضوع مهمی که در این آیه باید مورد بحث قرار گیرد دستوری است که در باره انتخاب «وسیله» در این آیه به افراد با ایمان داده شده است.
«وسیله» در اصل به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی «علاقه و رغبت» میشود میباشد.
بنا براین لفظ و کلمه «وسیله» در آیه شریفه معنی بسیار وسیعی دارد و هر عملی و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود شامل میگردد که مهم ترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات و روزه و زیارت خانه خدا و همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهای پنهانی و آشکار و همچنین هر کار نیک و خیر میباشد.
چند سوال
آیا توسل و وسیله قرار دادن عبادات برای تقرب به پروردگار، شرک است؟ آیا در خواست و طلب استغفار از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرک است؟ آیا تابع و پیرو امیرالمومنین (علیه السلام)، خلیفه بلا فصل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) مشرک است؟
خیر اینها شرک نیست بلکه شرک آن است که ما از هوا نفس تبعیت بکنیم، شرک آن است که در عمل، عقیده و اخلاق از شیطان انسی و جنی تبعیت کنیم، شرک تبعیت بی چون و چرا از حکام ظالم و مستبد اسرائیلی، آمریکایی است که با پول نفت غصبی سرانِ شکم پرور عرب و با پروراندن حیواناتی درنده خوی تکفیری، وهابی به جان شیعه و سنی میتازند تا لحظه ای بتوانند وحدت مسلمین را بر هم زنند و فضای دموکراسی را در کشورهایی همچون مصر، بحرین، سوریه، پاکستان، افغانستان و عراق و… به نفع منافع اسرایئل خون خوارِ جنایت کار رقم زنند. شرک پنهان شدن پشت پردهی حرمین شریفین است که با شبهاتی پوچ و بدون استدلال و گاه با مغالطات عوام فریب بر اسلام ناب محمدی تازیدن است. پس منظور از توسل در عقاید شیعه چیست؟
منظور از توسل در اعتقادات شیعه این نیست که کسی حاجت خود را از پیامبر یا امامان بخواهد بلکه منظور این است که به مقام ایشان در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خدا است، زیرا احترام پیامبر نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام بر داشته و ما تعجب میکنیم از کسانی که این گونه توسل را یک نوع شرک میپندارند در حالی که شرک این است که برای خدا شریکی در صفات و اعمال او قائل شوند و این گونه توسل به هیچ وجه شباهتی با شرک ندارد.
۴. توحید در عبادت
«إِیَّاکَ نَعْبُد» (حمد،4) منظور از توحید در عبادت این است که انسان، تنها باید خدای متعال را پرستش کند و غیر او شایسته عبودیت نیست، چرا که عبادت باید برای کسی باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است، کسی که از همگان بی نیاز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفریننده همه موجودات، و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمیشود.
هدف اصلی از عبادت، راه یافتن به جوار قرب آن کمال مطلق، و هستی بی پایان، و انعکاس پرتوی از صفات کمال و جمال او در درون جان است که نتیجهاش فاصله گرفتن از هوی و هوسها، و روی آوردن به خودسازی و تهذیب نفس است. این هدف جز با عبادت «اللَّه» که همان کمال مطلق است امکانپذیر نیست.
فضیلت عبادت
عبادت گنجیه پر سود خداوند است. عبادت بهای بهشت است. افضل بندگان عاشق ترین آنها به عبادت اند. عبادت، بهترین کار و سر گرمی است. عبادت، سعادت است. عبادت، دریچه تقرب به پروردگار است. عبادت، افضل الاعمال است. عبادت، نعمت دنیا و آخرت است. عبادت، دافع و رافع غفلت و فراموشی پروردگار است. مفتاح الجنه عبادت است. عبادت، باب بی نیازی به روی بندگان خداوند است.
۵. توحید در استعانت
«… وَ إیَّاکَ نَستَعِین» (همان) خدایا در کار هایم فقط از تو کمک و استعانت میجویم.
توحید در استعانت به این معنا است که انسان باید در تمام کار و حرکات و سکنانتش از خدا متعال کمک بگیرد و هر خواهش و درخواستی را از او مسالت نماید چرا که تنها خدا قادر بر روا کردن و به اجابت رساندن در خواست بندگان است.
در خواست و طلب از غیر خدا شرک است مادامی که او را (غیر خدا) مستقل بداند و اراده غیر خدا را در طول اراده خدا قرار دهد. شیعه میگوید ما اهل بیت پیامبر را واسطه در خانه خدا قرار میدهیم نه به این معنا که از آنها مستقلا در خواست میکنیم و یا آنها مستقلا میتوانند به ما چیزی بدهند بلکه به این معنا که آنها از خود چون آبرو دارند واسطه در یافت فیض مادی و دنیایی بین ما و خدا هستند. برای همین در دعای توسل خطاب به اهل بیت پیامبر میخوانیم:
«ای آبرومند نزد خدا ما را پیش حضرت حق شفاعت فرما» (14) (مفاتیح الجنان، ص 890)
۶. توحید در محبت
تنها موجودی که شایسته محبت و عشق ورزیدن است فقط خدای لاشریک است و محبت به غیر خدا شرک است مگر اینکه آن محبت ما را در راه خدا، معرفت الهی و عبادت خدا قرار دهد؛ برای همین است که در احادیث فراوان بر محبت و دوستی اولیاء الهی تشویق نموده اند.
اسلام عزیز ملفوف و پیچیده به دو امر تولی و تبری، محبت و نفرت، مودت و عداوت است. محبت و مودت نسبت به خدا، انبیاء، اولیاءو مومنین؛ نفرت و عداوت نسبت به عمل و رفتارِ کفار، مشرکین و هر کس در صراط ضلالت و گمراهی قدم نهد.
۷. توحید در مالکیّت و ملوکیت (پادشاهی)
در معنای توحید در مالکیّت و ملوکیت (پادشاهی) میتوان گفت تنها مالک هستی و پادشاه عالم پروردگار عالم است. اوست که تمام عالم و جهان هستی را خلق نموده و مالک حقیقی آنهاست و او تنها سزاوار حکومت و فرمانروایی عالم را دارد. او مالکِ هر مالکی است نه تنها مالکِ ملک بلکه خالق و پیدا آورندهی آن ملک و مالک آن است. او پادشاه و فرمانروای همه ملوک و پادشاهان است. برای روشن شدن بحث در این باب برای تمسک به ثقلین به آیات و روایاتی در این بحث اشاره میکنیم که در این آیات و روایات به توحید در مالکیّت و ملوکیت (پادشاهی) اشاره مینمایند.
بگو: «بارالها! مالک حکومتها تویی، به هر کس بخواهی، حکومت میبخشی، و از هر کس بخواهی، حکومت را میگیری…(15) (آل عمران،26)»
جملهی «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» و «للَهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در قرآن کریم 18 مرتبه آمده است. کلمه مُلک در قرآن 28 مرتبه آمده است که بیش از بیست مرتبه آن از آیاتی است که ملک را از آن خدا میداند.
یوسفِ نبی (علیه السلام) در اوج پادشاهی کردنش حکومت و مُلک را به خداوند متعال نسبت میدهد و میفرماید: خدایا تو به من بخشی از حکومت و ملک را عطا فرمودی. (16) (یوسف،101)
۸. توحید در ولایت
ولایت و سرپرستی موجودات عالم به دست خداوند است و هر کسی که از طرف خداوند مبعوث گردد تا ولی و سرپرست موجودات باشد و اگر کسی غیر از موارد مذکور را به عنوان ولی و سرپرست برای خود قرار دهد او مشرک است.
آیاتی که در قرآن به مباحث ولایت اشاره میکنند بسیار است، بعضی از این آیات اشاره به ولایت خداوند و رسول خدا و مومنین دارد و بعضی از این آیات به عدم ولایت مشرکین کفارو … دارد. ما به جهت اختصار فقط به ذکر بعضی از این آیات اشاره میکنیم.
1. «(اما) ولى و سرپرست من خدایى است که این کتاب را نازل کرده است و او سرپرست همه صالحان است.»(17) (اعراف،196)
2. «سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا مىدارند و در حال رکوع زکات مىپردازند.»(18) (مائده،55)
3. «آیا نمىدانى که حکومت آسمانها و زمین از آن خدا است؟ (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد) و جز خدا سرپرست و یاورى براى شما نیست (و او است که مصلحت شما را مىداند و تعیین مىکند).»(19) (بقره،107)
4. «هیچ ولى و شفاعت کنندهاى براى شما جز او نیست، آیا متذکر نمىشوید؟»(20) (سجده،4)
5. «و اگر سرپیچى کنند بدانید (ضررى به شما نمىزنند) خداوند سرپرست شماست، او بهترین سرپرست و بهترین یاور است.»(21) (انفال،40)
6. «هیچکس از تو در برابر خدا حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد» (22) (رعد،37)
7. «آیا آنها غیر خدا را ولى خود برگزیدند در حالى که ولى تنها خداوند است…» (23) (شوری،9)
آیات ولایت در قرآن بسیار اند که ما در این مختصر به جهت تبرک و استفاده از کلام الهی و منور شدن دلها با تلاوت قرآن به چند نمونه از این آیات اشاره نمودیم.
۹. توحید تشریعی
مقصود از توحید تشریعی، این است که وضع قانون، حق خاص خداست و هیچ فرد یا گروهی نمیتوانند برای کسی جعل قانون کنند. فقط خداست که با فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی، بشر را به قوانین سعادت بخش، آشنا میسازد، البته نا گفته پیدا است که قانون گذاری از آن خداست، ولی برنامه ریزی مربوط وضع قوانین برای اداره جامعه با احکام الهی به عهدهی خود جامعه است که در پرتو آن قوانین کلی بر گرفته از قرآن و کلام حجت های الهی، برای اداره کشور برنامه ریزی میکنند و وظیفه مجتهدین که کارشناسان دین به شمار میروند فقط شناسایی قوانین الهی و معرفی آنها به مردم است.
10. توحید در ربوبیّت
دهمین مبحث در باب مراتب توحید، توحید در ربوبیّت و تدبیر جهان و انسان است.
بحث از توحید ربوبیّت در دو جایگاه مطرح میشود:
1. تدبیرتکوینی
«تدبیر تکوینی» یا به عبارتی کارگردانی جهان آفرینش است بدین معنا که اداره جهان هستی (به سان ایجاد و احداث آن) فعل خداوند لاشریک است.
تاریخ انبیاء الهی نشان میدهد که هیچ گاه مسأله توحید در خالقیت، مورد مناقشه امت های آنان نبوده است بلکه شرک رایج در امت های انبیاء، نوعا به تدبیر و کارگردانی عالم و به تبع آن عبودیت و پرستش مربوط میشده است. برای مثال به مشرکان عصر حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) توجه کنیم که آنها فقط به یک خالق اعتقاد داشتند؛ ولی به غلط میبر این باور بودند که ستاره، ماه یا خورشید ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره خلیل الله نیز با آنان در همین مسأله بوده است؛ البته باید توجه داشت که توحید در تدبیر، با اعتقاد به مدبّرهای دیگر که با «اذن خدا» انجام وظیفه میکنند، و در حقیقت جلوه ای از مظاهر ربوبیّت خدا هستند، منافات ندارد.
«من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد؛ و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم.»(24) (آل عمران،49)
2. تدبیرتشریعی
مساله «تدبیر در تشریع» هم امر پر اهمیتی است؛ به این معنا که هر نوع امور مرتبط به شریعت نیز (اعم از حکومت و فرمانروایی، تقنین و قانونگذاری، اطاعت و فرمانبرداری، شفاعت و مغفرت گناه) همگی در اختیار پروردگار جهانیان است، و هیچ کس بدون اذن رب العالمین حق تصرف در این امور را ندارد؛ از این رو، توحید در حاکمیت، توحید در تشریع، توحید در اطاعت و … از زیر شاخه های توحید در تدبیر شمرده میشوند که در آیه 66 و 80 نساء و آیه 44 مائده و آیه 255 بقره و آیه 28 انبیاء به اقسام مذکور دلالت صریح دارد که ما از ذکر این آیات در این بخش فقط به ذکر آدرس آن بسنده میکنیم.
تعریف توحید تشریع: معنای توحید در تشریع این است که انسان موحد فقط از یک جا دستور میگیرد و تنها از یک جا امر و نهی میشنود و آن فقط از جانب حضرت حق، خدای یگانه است.
در توحید تشریعی انسان میآموزد که تنها دستور دهنده خدای (عز و جل) است و دستور شنیدن از غیرش (اگر در غیر رضای او باشد) شرک است و انسان را آلوده مینماید.
مثال برای شرک در تشریع
اول استماع و پیروی وسوس های شیاطین انسی و جنی و نفس اماره مصداق شرک در تشریع است. وقتی انسان از نفس خود تبعیت میکند و یا به دستورات گمراه کننده شیطان گوش میدهد و یا به امر و نهی الهی بی توجهی میکند و اوامر الهی را استخفاف میکند در واقع نفس خود را شریک خدا قرار داده و به شرک خفی دچار شده است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «کسى که به سخن گوینده گوش میدهد او را پرستیده است. اگر آن گوینده سخن خدا بگوید او خدا را پرستیده است و اگر سخن شیطان بگوید او شیطان را پرستیده است».(مجلسی،1403، ج 2، ص 101)
دوم عمل کردن به طریقی غیر از طریق الهی: قرآن الگو و اسوه حقیقی را پیامبر و اهل او معرفی میکند پس انسان موحد در عمل به باید از قرآن دستور بگیرد یعنی به پیامبر نگاه کند و عمل کند، اگر چنین کرد این عین توحید است. در همین زمینه داستانی را برای واضح شدن مطلب عرض مینمایم: زمانی که خلیفه دوم به ایران حمله کرد و ایران را تصرف کرد عده ای اسیر شدند، وقتی آنها را پیش خلیفه حاضر کردند، آنها برای ادب دست به سینه ایستادند. خلیفه علت را جویا شدند، شخصی در جواب خلیفه گفت: ایرانی ها زمانی در کنار بزرگی قرار میگیرند و میخواهند ادب خود را به او نشان دهند دست بر روی سینهی خود قرار میدهند. خلیفه تا این را شنید خوشحال شد و گفت: چقدر خوب است ما مسلمان ها نیز در نماز همین کار را انجام دهیم. آیا قرآن فرموده بود که خلیفه دوم مشرکین را الگو قرار دهد؟ آیا اهل سنت که به این دستور عمل میکنند از طرف خدا دستور به اطاعت خلیفه دوم دارند؟
11. توحید در خالقیت
در عالم خلقت، خالق حقیقی و مستقل فقط خدا سبحان است و خلقت و پدید آوردن توسط دیگر موجودات، مثل انسان و علل طبیعی، همه تابع اراده پروردگار میباشد و به اذن و مشیت او انجام میشود، به این معنا که تا اراده الهی بر آن تعلق نگیرد هیچ کس نمیتواند چیزی را بیافریند. این همان معنای صحیح از «توحید در خالقیت» است.
کج فکری اشاعره و دسیسه دشمن
اشاعره، توحید در خالقیت را به شکل ناروایی تفسیر کرده اند که امروز دستاویز ملحدان و دشمنان واقع شده است، و آن اینکه در جهان، فقط یک مؤثر و خالق وجود دارد آن هم خداست و خدا نمیتواند اجازه خلق کردن را به دیگران بدهد، و خدای متعال مستقیماً بدون تاثیر گذاری علل و اسباب، پدید آورنده اشیاء است، و در حقیقت، خدا در حال تقارن علل و اسباب طبیعی و امکانی، مستقیما اثر بخش است. این گونه تفسیرهای نادرست از توحید در خالقیت، موجب شده تا مارکسیستها، خدا شناسان را متهم به نفی قانون علیت و معلولیت نموده و بگویند مسلمانان معتقدند خدای جهان، جانشین تمام علل و اسباب در عالم است، و این خداست که مستقیماً تب مالاریا را در وجود انسان پدید میآورد و میکروب، نقشی در آن بیماری ندارد آنگاه به صورت غیر منطقی و برپایه کینه توزی بر مذاهب بتازند و آنان را ضد علم و دانش معرفی کنند، در حالی که میدانند این عقید گروه خاصی است ولی مغرضانه، عقیده همه مسلمانان را باطل میدانند.
قانون کلی
حضرت عیسی (علیه السلام) به دستان خود مقداری گِل را به صورت پرنده ای در آورد و بعد به واسطه دمیدن در آن، پرنده جان گرفت و پرواز کرد. حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود: خلق کردم ولی به اذن الله نه با اراده و خواست خودم. آمدند پیش پیامبر و در خواست اعجاز کردند حضرت به سنگ ریزه ها اشاره کردند، سنگ ریزه بی جان به اذن الله به صدا در آمدند و بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر شهادت دادند.
با این تحلیل به این نتیجه میرسیم که خلقت: گاهی مواقع ریشه ازلی و سرمدی دارد که این مختص خداوند عالم است و فقط اوست که خالق مخلوقات است بدون اینکه از کسی کمک بگیرد یا اذن دیگری را نیاز داشته باشد و گاهی خلقت به دست یک انسان و یا یک فرشته است که در این صوت ما میگوییم این انسان یا فرشته خالق است و الی بالعرض نه بالاصاله، یعنی انسان باذن الله و اراده حق تعالی خلق میکند.
نتیجه گیری
در این مقاله ما از وحدت خدایی سخن گفتیم که «وهم ها به او نمى رسند، تا اندازه گیریش کنند و اندیشه هاى باریک بین او را در وهم نیاورند تا تصوّرش نمایند و حواسّ به او نرسند، تا حسّش کنند و دست ها او را لمس نمى کنند، تا با او تماس پیدا نمایند».
در طول تاریخ بعثت انبیاء الهی (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعِین) یکی از مهم ترین اهداف پیامبران الهی دعوت به مساله توحید و یگانه پرستی و بر حذر داشتن انسان ها از شرک و بت پرستی بوده است، اگر در سیر تاریخ و داستان پیامبران در قرآن توجه کنیم میبینیم که یکی از بزرگترین مفاسد جامعه در زمان آن بزرگواران همین شرک و بت پرستی بوده است که تمام وقت انبیاء را به خود مشغول ساخته است، و بسیاری از انسان های لجوج زیر بار دعوت انبیاء نرفتند و با وجود تمام این زحمت ها و خون دل خوردن ها باز در جوامع مختلف انسان های مشرک بسیار یافت میشوند، افرادی که هنوز بت ها را میپرستند و یا گوساله ای را عبادت میکنند. این گونه لجاجت و جهل مردم کاشف از این است که شیطان روی توحید بسیار حساس است و نمیخواهد جوامع را یک پارچه موحد و یکتا پرست ببیند لذا به همین جهت و اینکه بسیاری از محققین در تحقیقاتشان گمان کردند که توحید در چهار رکن، توحید در ذات، توحید صفات، توحید عبادات و توحید افعال خلاصه میشود عقیده ای اشتباه است که ما در این مقاله به یازده مورد از موارد توحید اشاره نمودیم. در پایان با حدیثی از امام زین العابدین (علیه السلام) آن امامی که جز به درگاه خدا سجده نکرد و لحظه ای همچون اجداد بزرگوارشان درچار شرکت نگردیدند این بحث را به پایان میرسانم.
امام زین العابدین (علیه السلام) :
[با وجود سه چیز، مؤمن هلاک نمیشود: گواهی دادن به «لا إلهَ إلاّ الله وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، وشفاعت رسول خدا، وگستردگی رحمت خداوند عزّ وجلّ] (25) (مجلسی،1403، ج 75، ص 160)
پینوشتها:
• دانشجوی کارشناسی رشتهی علوم قرآن. دانشکده علوم قرآنی دولت آباد
1 «شهادَهُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ، و الإیمانُ برَسولِهِ صلى الله علیه و آله، و الإقرارُ بما جاءَ مِن عِندِ اللّه، و حَقٌّ مِنَ الأموالِ الزَّکاهُ، و الوَلایَهُ التی أمَرَ اللّه بها وَلایَهُ آلِ محمّدٍ».
2 «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون»
3 کُلُ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ وَ إِنَّمَا أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِه
4 «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَد…
5 «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم»
6 «و المَثَلُ الاَعلَی»
7 «نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیهِ وَ قُولُوا فِی حَقِنَا مَا شِئتُم»
8 «… أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُم»
9 «السَّلامُ عَلَیکَ یَا حُجَهَ اللهِ وَ دَلِیلَ اِرَادَهِ»
10 «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»
11 «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً»
12 «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ * قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم»
13 «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
14 «یَا وَجِیهاً عِندَ الله إشفَع لَنَا عِندَ الله»
15 «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
16 «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْک…»
17 «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین»
18 «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون»
19 «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»
20 «لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفیع»
21 «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصیر»
22 «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واق»
23 «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ»
24 «… أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُم»
25 «لا یَهلِکُ مُؤمنٌ بینَ ثلاثِ خِصالٍ: شهادَهِ أن لا إلهَ إلاّ الله وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وشفاعَهِ رسولِ الله صلى الله علیه و آله، و سَعَهِ رَحمَهِ الله عزّوجلّ»
منابع و ماخذ:
1.قرآن کریم
2.مفاتیح الجنان
3.ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ (1407 ه. ق).عده الداعی و نجاح الساعی، محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد، بی جا.
دار الکتب الإسلامی، نوبت اول
4. افرام بستانی، فؤاد؛ (1375 ه. ش).فرهنگ ابجدی. قم، انتشارات اسلامی، نوبت اول
5.طیب، سید عبد الحسین؛ (1378 ه. ش).اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، نوبت سوم
6.کلینى، محمد بن یعقوب؛ (1407 ه. ق).أصول الکافی، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، نوبت اول
7. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ (1403 ه. ق). بحار الأنوار، تهران، کتابخانه مسجد ولى عصر، نوبت اول
8. مهدوی، سیدابوالحسن؛ (1386 ه. ش).هدف خلقت، اصفهان، انتشارات محبان، نوبت سوم