با توجه به اینکه خداوند دانای به همه اسرار است دعا کردن چه معنا دارد؟ زمانی که جبرئیل به او می گوید از خدا کمک بخواه، حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ می گوید: (حسبی من سؤالی علّمه بحالی)، آیا این فرموده حضرت دلیل بر صدق ادّعای ما نیست؟
درست است که خداوند دانای به اسرار است; اما آگاهی او، هیچ گاه مانع از دعا کردن ما نمی شود; چرا که دعا کردن ما در این صورت تحصیل حاصل است، و نیز خداوند متعال در قرآن کریم، به عناوین مختلف انسان را به دعا امر کرده است: (ادعونی استجب لکم)[1] مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم. (فانی قریبٌ أُجیب دعوه الداع اذا دعان)[2] . بگو: من به شما نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم!
خداوند، در قالب امر، شیوه دعا را نیز به انسان آموخته است که چه گونه دعا کند: (ادعو ربکم تضرّعا و خفیه)[3] خدای خویش را با تضرع و زاری و با صدای آهسته بخوانید.
علت اینکه خداوند، امر به دعا و زاری می کند این است که: «می گوید من می دانم تو چه می خواهی و از حالت آگاهم، ولی دوست دارم دعاکنی! و خواسته هایت را تک تک نام ببری!»[4] خداوند، به موسی ـ علیه السلام ـ فرموده: «ای موسی! هر چه نیاز داری از من بخواه، حتی علف گوسفندان و نمک آشت را»[5] پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ نیز می فرماید: «هر حاجتی که برایتان پیش آمد از خدا بخواهید، حتی بند کفش خود را، زیرا اگر خداوند آن را میسر نکند، فراهم نخواهد گشت.»[6]
بنابراین، با اینکه خداوند، دانای به همه اسرار است; امر به دعا می کند و می گوید که دوست دارم دعا کنی و خواسته هایت را تک تک نام ببری، تا برآورده نمایم.
البته روشن است که دعا و خواستن ما هیچ تأثیری در آگاهی خداوند ندارد زیرا او از حال ما آگاه است، اما دعا کردن در عین حال به دلائلی برای ما سودمند می باشد و حتی طبق روایات زیادی قضاء الهی را نیز تغییر می دهد و از سلاح برّنده تر است و…[7]
کوتاه سخن اینکه: دعا کردن بندگان، سبب توجه خاص خداوند به آنان می شود.
خداوند می فرماید: «(ای رسول من!) بگو اگر به سوی خدا متوجه نشوید و دعا نکنید پروردگارم به شما اعتنا نخواهدکرد.»[8]
چنانکه در روایت می خوانیم: امام صادق ـ علیه السلام ـ به میسر بن عبدالعزیز فرموده: «دعا کن و نگو که کار از کار گذشته و آنچه مقدر شده همان میشود(دعااثری ندارد)، همانا، نزد خداوند منزلت و مقامی است که بدان نتوان رسید جز به درخواست و اگر بنده ای دهان خود را ببندد و درخواست نکند، چیزی به او داده نمی شود پس درخواست کن تا به تو داده شود.
علامه مجلسی(رحمه الله) در شرح این حدیث می گوید: اینکه امام ـ علیه السلام ـ فرمود: «مگو که کار از کار گذشته»… دو وجه دارد: اول اینکه این گفتار باطل است، زیرا گفتار یهود و برخی از حکما است; بلکه باید به بداء ایمان داشت و به اینکه خداوند هر چه خواهد ثبت کند و قضا و قدر مانع دعا نیستند. (گذشته از اینکه خود دعا نیز از اسباب قضا و قدر است و امر به دعا نیز از همان است.) دوم اینکه: درست است که علم خداوند به هر چه تعلق گیرد،همان می شود، ولی این مانع از دعا نیست و اینکه امام ـ علیه السلام ـ او را از این گفتار نهی فرموده، نهی از این است که این کلام را (که در جای خود صحیح است) مانع از دعا قرار ندهی که سبب اعتقاد بر بی فایده بودن دعای تو شود. حاصل اینکه برای وجود تمام کائنات و عدم آنها شرایط و اسبابی است و خدا نخواسته است کارها را بدون اسباب انجام دهد، از جمله اسباب برای برخی از چیزها دعا است…»[9]
داستان حضرت ابراهیم (ع)
داستان حضرت ابراهیم نقش برجسته دعا و توکل یک فرد دل باخته الهی را به تصویر می کشد که در بدترین شرائط جز از خدا، یاری نمی طلبد و تنها با خداوند راز ونیاز می کند. در حدیثی می خوانیم: زمین می گوید: خدایا در این زمین تنها ابراهیم است که تو را پرستش می کند و می خواهند او را بسوزاند. ملائکه نیز می گویند: پروردگارا! دوستت ابراهیم را می سوزانند، خداوند فرمود: اگر ابراهیم مرا بخواند و دعا کند او را نجات می دهم، ابراهیم با پروردگارش راز و نیاز کرد و فرمود: یا اللّه، یا احد… ، جبرئل، حضرت ابراهیم را در حالی که او را در منجیق گذاشته بودند، ملاقات کرد و گفت: می خواهی شما را یاری کنم؟ حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در جواب فرمود: به کمک تو نیاز ندارم اما به کمک خداوند نیازمندم…[10]
این جریان نشان می دهد که توکل و دعای حضرت ابراهیم سبب نجات او از آتش نمرود گردید، بنابراین به نظر می رسد که این مطلب (داستان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ که پرسشگر محترم برای تأیید ادعایش آورده بود)، هیچ دلالتی بر مذمت دعا ندارد، زیرا این کلام را در مقام تعظیم پروردگار فرموده و مضمونش این است که خداوند یقیناً به حال بنده آگاه است و در صدد تدبیر امور اوست. مقتضای بندگی هم آن است که بنده به تدبیر خدا در امور یقین داشته باشد، چنانچه امام صادق ـ علیه السلام ـ به مرد بصری فرمود: «حضرت ابراهیم« در مقام بندگی این کلام را گفت و به این هم اکتفا نکرد و در صدد دعا و عرض حال برآمد.» از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز نقل شده است که چون ابراهیم ـ علیه السلام ـ را در آتش انداختند، این دعا را خواند: «یا اللّه یا احد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد نجّنی من النار برحمتک» و در حدیثی آمده است که خداوند را به پنج تن آل عبا قسم داد تا او خدا را نجات دهد.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پرتوی از اخلاق اسلامی (پرورش روح)، ص 418ـ471.
2. نقش دعا در زندگی اجتماعی.
پی نوشت ها:
[1] . غافر/ 60.
[2] . بقره/ 186.
[3] . اعراف/ 55.
[4] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، ج 4، ص 225، کتاب دعا، باب تسمیه حاجت، ح 1.
[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 90، ص 374.
[6] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات مکتبه اسلامی، ج 93، ص 300.
[7] . ر.ک: بحارالانوار، ج 90، ص 289 و 295 و 294.
[8] . فرقان/ 77.
[9] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، همان، ص 211ـ210.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، ج 12، صص 33ـ32.
[11] . امیدی فرد، عبدالله، نقش دعا در زندگی اجتماعی، انتشارات میثم تمار، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1377، ص 92ـ91.