شرح دعای چهارم صحیفه سجادیه

شرح دعای چهارم صحیفه سجادیه

شرح دعای چهارم صحیفه سجادیه
اللهم و اتباع الرسل و مصدقوهم من اهل الارض بالغیب عند معارضه المعاندین لهم بالتکذیب، و الاشتیاق الی المرسلین بحقائق الایمان، فی کل دهر و زمان ارسلت فیه رسولا، و اقمت لاهله دلیلا من لدن آدم الی محمد صلی الله علیه و آله و سلم، من ائمه الهدی و قاده اهل التقی علی جمیعهم السلام، فاذکرهم منک بمغفره و رضوان.
اللهم و اصحاب محمد، خاصه الذین احسنوا الصحابه، و الذین ابلوا البلا الحسن فی نصره، و کانفوه، و اسرعوا الی وفادته، و سابقوا الی دعوته، و استجابوا له حیث اسمعهم حجه رسالاته، و فارقوا الازواج و الاولاد فی اظهار کلمته، و قاتلوا الآبا و الابنا فی تثبیت نبوته و انتصروا به.
و من کانوا منطوین علی محبته یرجون تجاره لن تبور فی مودته و الذین هجرتهم العشائر اذ تعلقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذ سکنوا فی ظل قرابته فلا تنس لهم اللهم ما ترکوا لک و فیک و ارضهم من رضوانک و بما حاشوا الخلق علیک و کانوا مع رسولک دعاه لک الیک و اشکرهم علی هجرهم فی دیار قومهم و خروجهم من سعه المعاش الی ضیقه و من کثرت فی اعزاز دینک من مظلومهم.
اللهم و اوصل الی التابعین لهم باحسان، الذین یقولون ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان خیر جزائک، الذین قصدوا سمتهم و تحروا وجهتهم و مضوا علی شاکلتهم لم یثنهم ریب فی بصیرتهم و لم یختلجهم شک فی قفو آثارهم و الایتمام بهدایه منارهم مکانفین و موازرین لهم یدینون بدینهم و یهتدون بهدیهم یتفقون علیهم و لا یتهمونهم فیما ادو الیهم.
اللهم و صل علی التابعین من یومنا هذا الی یوم الذین و علی ازواجهم، و علی ذریاتهم و علی من اطاعک منهم صلوه تعصمهم بها من معصیتک، و تفسح لهم فی ریاض جنتک و تمنعهم بها من کید الشیطان، و تعینهم بها علی ما استعانوک علیه من بر و تقیهم طوارق اللیل و النهار، الا طارقا یطرق بخیر و تبعثهم بها علی اعتقاد حسن الرجا لک، و الطمع فیما عندک، و ترک التهمه فیما تحویه ایدی العباد.
لتردهم الی الرعبه الیک و الرهبه منک، و تزهدهم فی سعه العاجل، و تحبب الیهم العمل للآجل، و الاستعداد لما بعد الموت، و تهون علیهم کل کرب یحل بهم یوم خروج الانفس من ابدانها، و تعافیهم مما تقع به الفتنه من محذوراتها و کبه النار، و طول الخلود فیها و تصیرهم الی امن من مقیل المتقین.
فراز اول
اللهم و اتباع الرسل و مصدقوهم من اهل الارض بالغیب عند معارضه المعاندین لهم بالتکذیب، و الاشتیاق الی المرسلین بحقائق الایمان، فی کل دهر و زمان ارسلت فیه رسولا، و اقمت لاهله دلیلا من لدن آدم الی محمد صلی الله علیه و آله و سلم، من ائمه الهدی و قاده اهل التقی علی جمیعهم السلام، فاذکرهم منک بمغفره و رضوان. خدایا به آمرزش و خشنودی یاد فرما از پیروان راستین انبیا، آنان که تمامی دعوت و فرمان های انبیا را تصدیق و عمل کرده و به غیب ایمان آوردند و آنگاه که ملحدان و کافران به عناد و لجاج با انبیا برخاستند و پیوسته در تکذیب آنان کوشیدند اینان هرگز صحنه را خالی نکرده و گرداگرد آنان را گرفتند و با ایمان حقیقی به آنان عشق ورزیدند. خدایا تو از زمان حضرت آدم تا عصر پیامبر اسلام، در هر برهه ای از زمان رسولی را برای اهل آن ایام فرستادی که جملگی پیشوایان هدایت و پیشوایان تقوی بودند. – که درود تو بر آنان باد – پس جملگی آنان را به مغفرت و رضوان خود مشمول فرما!
شرح:
در این فراز از دعای امام چند نکته شنیدنی و جالب توجه وجود دارد که عبارتند از:
اول: ایمان، مبدئیت در تصمیم گیری های قاطع دارد، لذا عظیم ترین نیرویی است که می تواند فطرت راستین انسان را از هفت پرده حجاب ها و پیرایه های گوناگون بیرون کشیده و آن را به کار گیرد، به طوری که هر مانع و مزاحمی را در سر راه خود نادیده می گیرد و هیچ مانعی توان مقابله با آن را ندارد و تا آن دم که حیات و روح در کالبد انسان باقی است دست از دفاع از عقیده بر نمی دارد و نه تنها وجود مانع او را مایوس نمی کند، بلکه با اشتیاق تمام در برطرف کردن آن می کوشد.
نکته دوم: ایمان فقط به گفتمان زبانی نیست، بلکه اگر جوهر آن در جان انسان تحقق یابد یک طور شخصیت خاصی را به فرد با ایمان می بخشد که جمیع حالات وجودی انسان را فرا می گیرد به طوری که تکذیب دیگران و عیب جویی بدخواهان مانع او نمی شود و ایمان مستقری است که با روح انسانی در آمیخته و در ساحت ماهیت متعالی انسان نقش اساسی دارد.
نکته سوم آن که: ایمان، آگاهی و نگرشی است که فقط از چشم دل و جان برمی آید و چشم سر توان دید آن را ندارد، زیرا چه بسیار اشخاصی که در کنار انبیا و بلکه از نزدیکان آنان بودند و همیشه رو در رو و چشم در چشم همدیگر داشته اند اما با این حال از واقعیت ایمان هیچ گونه بهره ای نداشته اند. بنابراین از مجموعه آیات و روایات استفاده می شود کسانی که حقیقت ایمان به کام جان آنان نشسته دارای مراتب سه گانه ذیل هستند.
-1 مرتبه علم الیقین ؛ در این مرحله شخص علم قطعی به وجود شی دارد؛ مانند کسی که از دور با دیدن دود به وجود آتش پی می برد.
-2 رتبه عین الیقین ؛ در این مرحله از مرحله ذهن به مرحله شهود می رسد؛ شهود هم چون کسی که آتش را لمس کند.
-3 مرتبه حق الیقین ؛ این مرحله نصیب کسی است که از لفظ، عبارت و استدلال جدا شده و به متن واقع رسیده است ؛ همانند آن که در آتش می سوزد؛ گویی این که خود مرتبه ای از آتش گردیده است.
آیه شریفه سوره تکاثر به دو قسم اول اشاره دارد: کلا لو تعلمون علم الیقینَ لترون الجحیمَ ثم لترونها عین الیقین[1] که آیه اول مربوط به آگاهی مؤ منین در دنیا و آیه دوم مربوط به آخرت است.
و به مرتبه سوم در سوره واقعه اشاره شده است: و تصلیه جحیمَ ان هذا لهو حق الیقین ؛[2] یعنی آنگاه که در آتش می سوزند به حق الیقین دست می یابند که جهنم جزای ناپاکان است.
چنان که ایمان نیز دارای مرتبه ای است که انسان با تمام وجود خود حقیقت را در می یابد.
فراز دوم
اللهم و اصحاب محمد، خاصه الذین احسنوا الصحابه، و الذین ابلوا البلا الحسن فی نصره، و کانفوه، و اسرعوا الی وفادته، و سابقوا الی دعوته، و استجابوا له حیث اسمعهم حجه رسالاته، و فارقوا الازواج و الاولاد فی اظهار کلمته، و قاتلوا الآبا و الابنا فی تثبیت نبوته و انتصروا به. خداوندا بویژه (درود بفرست ) بر اصحاب پیمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آنان که (از ویژگی خاصی برخوردار بودند) و به بهترین وجه یار و یاور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودند و در یاری او از هرگونه کوششی دریغ نکردند و در امتحان های سخت به بهترین وجه موفق شدند.
و آن گاه که پیغمبر اکرم به آنان روی آورد، به سرعت به طرف او رفته و دعوت او را پذیرفتند و آنگاه که نشانه های رسالت خود را به آنان ارایه نمود به نبوت او اقرار کردند و به جهت پیشرفت رسالت او از خاندان و خانمان خود جدا شدند و زن و فرزند دست گیر آنان نشد و آنگاه که ضرورت ایجاب می کرد پدر کافر را فرزند با ایمان می کشت و نیز در حالت اضطراری پدر مؤ من با فرزند کافر می جنگید و در محبت حضرتش آن چنان غرق شده بودند که گویی خود را نمی شناختند و پیوسته در تثبیت رسالت او کوشش داشته و به برکت او به پیروزی رسیدند.
شرح:
یاران پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنگاه که در بیعت خود راه ایمان به او را یافتند، مورد بی مهری نزدیکان خود قرار گرفته و از جانب ایشان طرد شدند، لذا رشته قرابت و خویشاوندی آنان گسیخته شد.
اینان به خاطر خدای خود همه چیز را ترک کردند و از هیچ گونه تبلیغ و رساندن دعوت حضرت حق به مردم و جمع کردن آنان در اطراف پیغمبر دریغ نکردند.
بنابراین از ترک دیار و کشور و پناهنده شدن در کشورهای دیگر خودداری ننمودند و نیز فراخی معیشت و زندگی پر رونق را رها کرده و به جهت پیش برد اهداف بلند خود، به زندگی های سخت تن دادند و به خاطر عزت دین و آبروی آن ظلم های بسیاری را متحمل شدند.
در این فراز از دعا نیز نکات قابل توجه و جالبی وجود دارد که عبارتند از:
نکته اول: مساله آزمایش است که در آیاتی از قرآن کریم اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که انتخاب احسن داشتن معیار سلامت روح انسانی نیست، بلکه آنچه دلیل بر صحت و استقامت روحی است. آزمایش هایی است که در موارد گوناگون دامن گیر انسان می شود و می بایست انسان به وظیفه خود عمل کند.
و لذا در قرآن کریم می فرماید: و لنبونک بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین.[3] و راستی یاران نبی اکرم به بهترین وجه امتیاز آوردند و از عهده تمامی این آزمایش ها برآمدند.
نکته دوم: اصحاب آن حضرت افراد سست عنصری نبودند که در مقابل هر ادعایی سر تعظیم فرود آورند، بلکه در مقابل حجت و دلیل تسلیم می شدند و لذا فرمود: قبول آنان پس از استماع حجت و استدلال بود و آنان مردم شدید الانفعالی نبودند، بلکه در پذیرش حجت با کمال دقت عمل می کردند و تا دلیل را لمس نمی نمودند، تسلیم نمی شدند.
نکته سوم: آنچه را که با احتیاط کامل بدست آورده بودند، در حفظ و نگهداری آن پایداری فوق العاده از خود نشان می دادند که مایه عبرت آیندگان در تاریخ گردید.

[1] . تکاثر، 7 – 5 هرگز چنین نیست که اگر آگاهی داشتید، آگاهی یقینی، هر آینه جهنم را می دیدید، سپس هر آینه آن را خواهید دید به گونه ای یقینی.
[2] . واقعه، 94، 95.
[3] . بقره، 155: و قطعا شما را به ترس و گرسنگی و نابودی اموال و نفوس و فرزندان آزمایش خواهیم کرد، پس بشارت بده به صابران.
@#@
از این رو در مقابل پیش آمدهای بسیار سخت که هر مقاوم نستوه را از پای در می آورد ایستادند؛ پیش آمد هایی از قبیل:
1 – دوری از فرزند، زن و خاندان ؛
2 – کارزار با فرزندان و یا پدران ؛
3 – طرد شدن آنان از طرف فامیل و عشیره ؛
4 – خروج از کشور و پناهنده شدن به کشور همسایه ؛
5 – ابتلا به ننگی معیشت، فقر و رها کردن باغ و زمین و سرمایه ؛
6 – ابتلا به شکنجه های سخت از طرف کفار؛
7 – از دست دادن عزیزان و فرزندان خود در راه خدا؛
که تاریخ بر همه آن ها کاملا گواه است.
افرادی ؛ هم چون عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه، خباب بن ارت، صهیب – و بلال -، عثمان بن مظعون، ابی ذر و امثال آنان جملگی از افراد مجاهد فی سبیل الله بودند و هر کدام دارای تاریخ زندگی عجیب و خواندنی و عبرت آموز هستند که همه دشواری های گوناگون را بجان خریدند تا دین خدا پابرجا بماند.
ولی باید دانست که تمامی این تحمل ها و صبرها نشات گرفته از محبت ها و مودت ها بود که آیات ذیل به آن ها اشاره دارد:
لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون[1] و آیه شریفه و یطمعون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا[2] و آیه شریفه ی و الذین آمنوا اشد حبا لله[3] و آیه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه[4] و آیه و ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه[5] و آیه قل ان کان آباؤ کم و ابناؤ کم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یاتی الله بامره[6] با دو قبله در ره مقصود نتوان زد قدم
یا هوای دوست باید، یا هوای خویشتن
ولی اگر کسی فهمید که هر پیش آمد بزرگ و کوچک فقط در اختیار خداست قهرا جز توسل به خدا راهی دیگر نمی جوید و محبت او جز به مؤ ثر حقیقی، به چیز دیگری تعلق نمی گیرد و هرگز بر در ارباب بی مروت دنیا روی نمی آورد مگر با این توهم غلط که می توان از غیر خدا مددی جست.
ولی اگر کسی فهمید که: لا یملکون لانفسهم ضرا و لا نفعا و لا یملکون موتا و لا حیوه و لانشورا[7] و نیز فهمید که: و لا تدع من دون الله ما لا ینفعک و لا یضرک[8] قهرا محبت او فقط منحصر به خدا خواهد بود.
و در اینجا مناسب است تا نکته جالبی را از حضرت سیدنا الاستاد علامه ی طباطبائی رحمه الله راجع به حب، بیان کنیم.
ایشان فرمودند: حب در حقیقت رابطه ای وجودی بین محب و محبوب است. مثلا انسان غذابی را دوست دارد و سر علاقه اش آن است که غذا تعلق به قوه هاضمه و جاذبه دارد و اگر قوه غاذیه در انسان نبود هرگز علاقه او به غذا مفهومی نداشت ؛ پس در واقع غذا را از آن نظر که فعل برای قوه غاذیه است می خواهد و باید دانست به طور مطلق هر چه را که دوست داریم، حتی معلمی که به ما می آموزد، یا خدمت گزاری که به ما خدمت می کند جملگی در اثر رابطه وجودی بین ما و محبوب ماست و این نظام وجودی در یک معنی دقیق تر برگشت می کند به رابطه علی و معلولی که علت، معلول خود را دوست دارد و معلول که همه چیز خود را از علت می داند و تمام حقیقتش وابسته و متعلق به علت است از صمیم وجودش به علت خود عشق می ورزد و در راه محبت او خود را می بازد، همانند پروانه ای که تمام عشقش سوختن، پرپر شدن و در پای معشوق افتادن و جان به راه محبوب نثار کردن است.
فراز سوم
و کانوا منطوین علی محبته یرجون تجاره لن تبور فی مودته و الذین هجرتهم العشائر اذ تعلقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذ سکنوا فی ظل قرابته فلا تنس لهم اللهم ما ترکوا لک و فیک و ارضهم من رضوانک و بما حاشوا الخلق علیک و کانوا مع رسولک دعاه لک الیک و اشکرهم علی هجرهم فیک دیار قومهم و خروجهم من سعه المعاش الی ضیقه و من کثرت فی اعزاز دینک من مظلوهم. خدایا آن دسته از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به دوستی آن بزرگوار دل بسته بودند و در جان آنان امید به تجارتی بود که هرگز به سبب دوستی پیامبر اکرم ضررپذیر نبود، زیرا چنان به پیامبر اکرم گرویدند که در سایه قرابت و خویشاوندی با او هر گونه علاقه خویشاوندی دیگری را بریدند – خدایا آنچه آنان به خاطر تو و در راه تو از آن گذشتند، از نظر دور مدار و آنان را با رضای خود خشنود گردان ؛ زیرا آنان از خلق بریدند و به تو گرویدند و همراه با پیامبر تو خلق را به سوی تو خواندند – و جزای شکرانه خود را نسبت به مهاجرت از دیارشان و بجهت ظلم زیادی که در راه تو تحمل کردند نصیبشان گردان.
شرح:
ظرف دل و جان اگر در تعلق به محبوب لبریز و در هماهنگی عاشق و معشوق اشباع گردد، آن دل خود به خود به روی غیر بسته شده و از توجه به دیگری بیزار و نسبت به هر جلوه ای روی گردان است ؛ چنین فردی نسبت به آنچه از نظر همه مردمان ایده آل و جزو آرزوهای آنان باشد سخت گریزان است. آنکه از همه چیز جدا گشته تا به محبوب و معشوق رسیده، چگونه قابل تصور است که از جلوه محبوب روی گرداند و به آنچه از او فرار کرده روی آورد، هرگز باور کردنی نیست و لذا آنچه از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیده و خوانده ایم، جملگی قابل قبول بوده و مطابق با راه و رسم عشق و ایمان است که امیدواریم خدای متعال نصیب ما نیز بگرداند.
فراز چهارم
اللهم و اوصل الی التابعین لهم باحسان، الذین یقولون ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان خیر جزائک، الذین قصدوا سمتهم و تحروا و جهتهم و مضوا علی شاکلتهم لم یئنهم ریب فی بصیرتهم و لم یختلجهم شک فی قفو آثارهم و الایتمام بهدایه منارهم مکانفین و موازرین لهم یدینون بدینهم و یهتدون بهدیهم یتفقون علیهم و لا یتهونهم فیما ادو الیهم. پروردگارا بهترین جزای خود را بر تابعین صحابه نازل بفرما که پیوسته نسبت به گذشتگان یاد خیر داشته و دعا می کردند و می گفتند که خدایا ما را و آن برادران ایمانی که بر ما سبقت گرفته اند را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار ده.
تابعین کسانی بودند که در طریق صحابه قدم برداشته و به سیره حسنه ی آنان اقتدا کردند و آنچه را که آنان انتخاب کرده، انتخاب نمودند و بر حسب رفتار ایشان رفتار کردند و هیچ گاه در بصیرت و بینایی آنان شک نداشته و در پیروی و اقتدا به آثار آن ها تردیدی به خود راه ندادند. با آنان هماهنگ و مساعد بوده و به دین آنان معتقد و هم چنان در راه مستقیم آنان حرکت نموده و شک در صدق و درستی آنان نداشتند.
شرح:
نکته جالب توجه در این فراز از دعای امام، یاد خیری است که از تابعین نسبت به صحابه انجام می گیرد؛ تابعینی که خود به تمام وجود در خط سلف صالح بوده اند و هرگز در طریق زندگی خود هیچ گونه شک و ریبی را به خود راه نمی دادند. قرآن کریم این گونه گذشتگان را ستوده و این چنین فرموده که آیندگان نسبت به آنان چنین گویند: ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا[9] هر اجتماعی به گذشته و آیین خود مرتبط است و قطعات تاریخ هرگز گسسته از یکدیگر نمی باشد، اگر چه این رابطه دقیق در دست هر کسی نیست و توهمات غلط در این راه بسیار است، ولی نمی توان انکار کرد که تاریخ بمعنی آنچه در خارج جاری بوده، نه آنچه را که یک تاریخ دان تحلیل می کند؛ زیرا تاریخ همانند روح ساری در وقایع جهان است که مسیر حوادث را تعیین می کند، بدان معنی که گذشته ها پیوسته حالت آماده سازی برای حوادث آینده را دارد، به عبارت دیگر جریان گذشته در بستر تاریخ آبستن پیدایش پدیده های بعدی است که در فلسفه از آن به علت اعدادی تعبیر می نمایند، لذا صحت عمل و رفتار آنان موجب شده که دعا بر گذشتگان از مؤ منین مورد امضای قرآن کریم و ائمه هدی قرار گیرد و نسل بعد قدم به قدم به هدایت آنان با خاطر جمع و اطمینان تمام حرکت کند.
فراز پنجم
اللهم و صل علی التابعین من یؤ منا هذا الی یوم الدین و علی ازواجهم، و علی ذریاتهم و علی من اطاعک منهم و صلوه تعصمهم بها من معصیتک، و تفسح لهم فی ریاض جنتک و تمنعهم بها من کید الشیطان، و تعینهم بها علی ما استعانوک علیه من بر و تقیهم طوارق اللیل و النهار، الا طارقا یطرق بخیر و تبعثهم بها علی اعتقاد حسن الرجا لک، و الطمع فیما عندک، و ترک التهمه فیما تحویه ایدی العباد. خداوندگارا درود فرست بر تابعین در این زمان و آنان که تا روز قیامت خواهند آمد و بر همسران و فرزندان آنان و بر جمیع مطیعان از آن ها، آن چنان درودی که آن ها را از گناه باز دارد و باغستان های بهشت را برای آنان فراخ گرداند و آنان را از کید شیطان باز داشته و آنچه را از تو کمک خواسته اند در انجام نیکی ها مدد و کمک کار باشد و آن ها را از پیامدهای ناگوار در شب و روز نگهدارد و آن ها را وادار به حسن اعتقاد و طمع بر عطایای تو و بدبین نبودن نسبت به آنچه در دست مردم است.
شرح:
البته به دلیل قطعی و روشن عقل صحابی بودن و یا تابع بودن به تنهایی برای محبت ورزیدن و دعا کردن نسبت به آنان کافی نیست ؛ زیرا آنان که دشمنی امیر مؤ منان و اهل بیت عصمت را پس از رسول در دل و جان خود قرار داده و دست به هر جنایت و خیانت زدند در تبعیت از رسول خدا پایدار نبوده و نه تنها شایستگی هیچ گونه دعایی را نداشتند، بلکه مورد لعن ائمه اطهار علیهم السلام و نفرت مسلمین بودند.

[1] . آل عمران، 92: و هرگز به (مقام ) نیکوکاری نمی رسید، مگر آنکه از چیزهایی که دوست دارید انفاق کنید.
[2] . دهر، 8: و غذا (ی خود را) به مسکین و یتیم و اسیر می دهند به جهت عشق و علاقه به خداوند.
[3] . بقره، 165: و کسانی که ایمان آوردند، محبت و عشقشان به خداوند محکم تر است.
[4] . مائده، 54: پس به زودی خداوند قومی را می آورد که خداوند ایشان را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند.
[5] . احزاب، 4: خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش قرار نداده است.
[6] . توبه، 24: بگو اگر پدران، فرزندان، برادران، زنان، عشیره و اموال جمع شده و تجارتی که از کسادی آن به جان می لرزید، پیش شما از خدا عزیزتر است، منتظر عقوبت خدا باشید.
[7] . فرقان، 3: (و اینان ) اختیاری از خود در ضرر و سود ندارند (نمی توانند ضرری را از خود دفع کنند و یا منفعتی را به طرف خود جلب کنند) و اختیاری در مرگ و زندگی و نشور (برانگیخته شدن برای زندگی انفرادی ) ندارند.
[8] . یونس، 3: ((و غیر از خدا، کسی را که نمی تواند نفعی برساند و یا ضرری متوجه تو کند، نخوان.))
[9] . حشر، 10: خدایا، ببخش ما را و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفته اند و در سینه ما نسبت به مؤ منان کینه قرار نده.
@#@
چگونه ممکن است که امثال معاویه و ولید بن عقبه که به نص قرآن فاسق بودند و یا حبیب بن سلمه و بسر بن ارطاه که از خبیث ترین دشمنان خدا بودند آنان را صحابی رسول خدا بدانیم و آنان را دعا کنیم، بلکه به قراین فرازهای قبل کسانی مورد دعای حضرت سجاد هستند که قرین تقوا و ترک هوا و انجام کارهای بسیار سخت بوده و در کمک به رسول الله و مجاهده در راه اسلام بسیار موفق بودند و از نوادر بندگان الهی به حساب می آمدند، از این رو دعا و درود نسبت به اینگونه افراد مؤ ثر بوده و راه باغستان های بهشت را بر آنان هموار می سازد و از کید شیطان در امان می دارد و به حسن رجا و امید به رحمت حق موفق می نماید، نه آن که هر فردی که در زمان رسول خدا بود او صحابی واجب الاحترام و لازم التبعیه باشد که هرگز چنین نیست.
فراز ششم
لتردهم الی الرغبه الیک و الرهبه منک، و تزهدهم فی سعه العاجل، و تحبب الیهم العمل للآجل، و الاستعداد لما بعد الموت، و تهون علیهم کل کرب یحل بهم یوم خروج الانفس من ابدانها، و تعافیهم مما تفع به الفتنه من محذوراتها و کبه النار، و طول الخلود فیها و تصیرهم الی امن من مقیل المتقین. خدایا درودی بر آنان فرست که آنان را به خوف و رجای از تو موفق گرداند و به دنیای زودگذر بی رغبت و نسبت به گسترش آن با پارسایی بی اعتنا باشند، و نسبت به عمل و رغبت به آخرت شوق زیاد پیدا کنند. و نسبت به زندگی بعد از مرگ آماده باشند. و تمام گرفتاری های لحظه ی خروج از دنیا بر آنان آسان گردانی و از آزمایش های سنگین و پیامدهای آن معاف فرمایی و نیز از فرو افتادن در آتش جهنم و خلود در آن، رهایشان نمایی و آنان را به جایگاه امن متین منتقل فرمایی.
شرح:
یکی از اسرار دعا بر امت، امید واثق بر جاودانگی آن امت است ؛ زیرا اگر در بقای امت تضمینی نباشد. هرگز نسبت به پیکره آن امید خیر و یا هدایت و سعادت نمی توان داشت ؛ پس امید به جاودانگی، اساس دعای خیر نسبت به آنان می باشد، گر چه می توان گفت که این دعا خود مژده خیری از امام معصوم – حضرت سجاد علیه السلام – است که این امت تا روز قیامت باقی و برقرار خواهد ماند.
و جالب آنکه آن بزرگوار مهم ترین احتیاجات امت را در نظر گرفته و دعا فرموده و نسبت به سایر حوایج ضرورتی برای دعا ندیده و آنچه را از خدا خواسته، جملگی در ارتباط با نظام ابدیت و جاودانگی انسان است که قرآن نیز زندگی حقیقی انسان ها را مربوط به خانه آخرت می داند: انما الدنیا متاع و ان الدار الآخره لهی الحیوان[1] و لذا امام معصوم در این فراز از خوف و رجا که سرمایه اصلی انسان است شروع کرده و به نزول در مقام امن متقین دعای خود را ختم فرمود. و در طول دعا از خداوند متعال برای رهرو طلب آمادگی برای سفر و آسان شدن مشکل های وفات و محفوظ ماندن از آفات لغزنده را می کند که کمتر کسی می تواند از خلال آن ها به سلامت عبور کند.
و نکته چشم گیرتر آن که امام به ما آموزش می دهد که اهم حوایج انسان در این عالم چیست و آنچه را که باید از خدای متعال درخواست کرد، چه قسم حاجاتی می باشد.
نکات جالب در این فرایند عبارتند از:
1- درود از خداوند متعال یکی از آثارش نگاهداری مؤ منان از گناه و گشودن راه برای رسیدن به بهشت است و نیز نگاهداری از لغزش های شیطانی و قدرت یافتن بر انجام کارهای نیکو از آثار آن می باشد
2- امام کلیه امت را دعا می کند که در بین آنان سو ظن به یکدیگر و متهم نمودن همدیگر راه پیدا نکند.زیرا سو ظن به خلایق یک نوع اشتغال فراگیر ذهنی می سازد و راه رشد را بر تفکر بسته و مانع از بسیاری خیرات می گردد.
3- آن که امام دعا می کند که امت اسلامی در این جهان استعداد برای جاودانگی و ضایع نشدن در آن عالم را پیدا کند.
[1] . دنیا، بهره اندکی است و زندگی آخرتی حیات واقعی است.
آیت الله حسن ممدوحی – شهود و شناخت، ص 229

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید