راههای دست یابی به تقوا

راههای دست یابی به تقوا

چکیده :

تقوا در مفهوم قرآنی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است به گونه ای که می توان گفت تقوا یکی از محوری ترین مفاهیم قرآنی است بطوری که اگر ازمباحث قرآنی حذف شود کلیدی ترین مفاهیم دینی و قرآنی حذف شده است. از این روست که در هر گوشه ای از آیات قرآنی به تقوا و مباحث مرتبط با آن باز می گردیم.به سخنی دیگر تقوا بیانگر دینداری شخص است و شخص در عمل به تقوای خویش، دینداری خود را به نمایش می گذارد. کسی که فاقد تقواست در حقیقت فاقد دین در مفهوم قرآنی است.از این رو سخن گفتن از تقوا به معنای سخن گفتن از دینداری است و بیان راه های دست یابی در حقیقت بیان راه های دینداری است.آیات قرآنی به تقوا چنان می نگرد که اگر کسی تقوا نداشته باشد نمی توان از او امید عمل هنجاری و شخصیت سالم را داشت.شخصیت سالم در حوزه روان شناسی و انسان معتدل در حوزه جامعه شناختی، کسی است که به تقوا رسیده باشد؛ زیرا تقوا از چنان دربردارندگی برخوردار است که همه حوزه های اعتقادی و عمل فردی و اجتماعی را شامل می شود. درنوشتار حاضر کوشش بر آن است تا راههای رسیدن به تقوا بر پایه آموزه های قرآنی تبیین گردد.

متن مقاله :

راههای دست یابی به تقوا
اشاره :
تقوا در مفهوم قرآنی از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است به گونه ای که می توان گفت تقوا یکی از محوری ترین مفاهیم قرآنی است بطوری که اگر ازمباحث قرآنی حذف شود کلیدی ترین مفاهیم دینی و قرآنی حذف شده است. از این روست که در هر گوشه ای از آیات قرآنی به تقوا و مباحث مرتبط با آن باز می گردیم.به سخنی دیگر تقوا بیانگر دینداری شخص است و شخص در عمل به تقوای خویش، دینداری خود را به نمایش می گذارد. کسی که فاقد تقواست در حقیقت فاقد دین در مفهوم قرآنی است.از این رو سخن گفتن از تقوا به معنای سخن گفتن از دینداری است و بیان راه های دست یابی در حقیقت بیان راه های دینداری است.آیات قرآنی به تقوا چنان می نگرد که اگر کسی تقوا نداشته باشد نمی توان از او امید عمل هنجاری و شخصیت سالم را داشت.شخصیت سالم در حوزه روان شناسی و انسان معتدل در حوزه جامعه شناختی، کسی است که به تقوا رسیده باشد؛ زیرا تقوا از چنان دربردارندگی برخوردار است که همه حوزه های اعتقادی و عمل فردی و اجتماعی را شامل می شود. درنوشتار حاضر کوشش بر آن است تا راههای رسیدن به تقوا بر پایه آموزه های قرآنی تبیین گردد.

زمینه های کسب تقوا
از نظر قرآن دست یابی به تقوا به سادگی امکان پذیر نیست و کسی نمی تواند به صرف برخورداری از برخی از فضایل و خصوصیات اخلاق فردی، مدعی دست یابی به تقوا شود در حالی که امور اجتماعی، هنجارهای شرعی و عرفی و عقلی را مراعات نمی کند.از سوی دیگر تقوا امری نیست که انسان بتواند بر پایه عقل خویش به راه های دست یابی به آن برسد؛ از این رو قرآن بیان می کند که تبیین راه ها و زمینه های تحصیل تقوا از اموری است که می بایست از جانب خدا روشن و بیان گردد. (توبه آیه 115) بنابراین به سراغ قرآن باید رفت تا بر پایه آموزه های قرآنی راه های دست یابی به تقوا را بشناسیم.
خداوند در آیه 8 سوره مائده به ارتباط تنگاتنگ میان تقوا و عدالت اشاره می کند. ناگفته پیداست که عدالت پیش از آن که به شخص و مباحث شخصی ارتباط داشته باشد به مسایل اجتماعی مرتبط است و عدالت در حوزه مسایل اجتماعی و در ارتباط با دیگران معنا و مفهوم می یابد.در این آیه خداوند می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنکم شنئان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقواالله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، همواره برای خداوند قیام کنید و به عدالت گواهی دهید و مبادا دشمنی شما با گروهی وادارتان کند که به عدالت رفتار نکنید. به عدالت رفتار کنید که عدالت به تقوا نزدیک تر است و از خدا پروا داشته و تقوا پیشه کنید.
قرآن عدالت را بستری برای تقوا بیان می کند و از مردم می خواهد که تقوا پیشه کنند. این تقوا پیشه کردن با قیام به عدالت پدید می آید و کسی که خود اهل قسط و عدالت نیست نمی تواند مدعی عدالت باشد. به این معنا که کوتاه ترین راه به تقوای الهی رعایت عدالت و قسط است. از سوی دیگر در همین آیه به این مسأله اشاره می کند که شخص می بایست گواه بر عدالت باشد. مراد از شاهد بودن به معنای عینیت یافتن عدالت در شخص است. به این معنا که شخص زمانی می تواند شاهد و گواه بر عدالت باشد که خود تجسم عدالت شود. این همانند آیه ای است که مؤمنان را گواه و شاهد امت های دیگر قرار می دهد و می گوید خداوند امت اسلام و مؤمنان واقعی را شاهد و گواه بر امت های دیگر قرار داده است و هم چنین در معنا و مفهوم آیه ای است که بیان می کند پیامبر(ص) و معصومان(ع) گواهان بر امت اسلام هستند.
بنابراین مراد از شاهد بودن شخص بر عدالت و قسط آن است که خود به صورت مجسمه عدالت درآید و در حق خود و دیگری ظلم و بیداد نکرده و بر پایه عدالت رفتار کند. این گونه است که خود شخص می تواند گواه و شاهد عدالت باشد و این گونه است که دشمنی از میان مردمان و جامعه رخت برمی بندد.
بنابراین قرآن با اثبات ارتباط تنگاتنگ میان عدالت و تقوا می کوشد تا به مؤمنان این نکته را تأکید کند که کسی که عدالت نداشته باشد نمی تواند مدعی امری معنوی به نام تقوا باشد. عدالت درباره خویش و دیگری است که آدمی را به تقوا می رساند.
برای رسیدن به عدالت می بایست همه آن چه را که قرآن به عنوان اصول عقلایی و عقلی بیان کرده و عرف و شرع بر آن تأکید ورزیده و یا از آن بازداشته عمل کند. این بدان معنا خواهد بود که مفهوم عدالت چیزی شبیه مفهوم دین داری و تقواست. البته دین داری تنها در بخشی از عدالت جدا می شود که می توان آن را به حوزه احسان اختصاص داد؛ زیرا دینداری افزون بر عدالت نگاهی برتر به مسایل انسانی دارد که به حوزه عواطف و احساست برمی گردد و قرآن از آن به احسان یاد می کند.
عدالت در حوزه عقلانیت و عقل معنا و مفهوم می یابد و از این روست که با مسائل عاطفی و روان شناختی انسان ارتباط پیدا نمی کند ولی دین داری افزون بر حوزه عقل و عقلانیت به حوزه عواطف انسان نیز ناظر است؛ از این روست که مسأله احساسات به عنوان اصلی مهم در دینداری جلوه می کند.
از این جاست که می توان گفت چرا قرآن عدالت را به عنوان نزدیک ترین راه به سوی تقوای الهی برمی شمارد؛ زیرا تقوا امری است که در حوزه های دینداری از در بردارندگی ای برخوردار می باشد که شامل حوزه احسان و عواطف افزون بر عقل می شود؛ ولی از آن جایی که بیشتر مردم از عمل به احسان و نیکی در حق دیگری به ویژه دشمنان خودداری می کنند و حاضر به کوتاهی از حق عقلی خویش نیستند خداوند از مؤمنان می خواهد که دست کم در محدوده عقل و عدالت حرکت کنند.
به عنوان نمونه شخصی که یکی از بستگان نزدیکش به قتل رسیده است حاضر به گذشت و عفو نیست و می کوشد تا قصاص کند و حق قاتل را در دستانش بگذارد از این رو بر پایه عقل حرکت می کند و عواطف و احساساتش را در جهت مثبت حرکت نمی دهد بلکه در جهت منفی می کشاند و خواستار نه تنها مجازات بلکه تشدید مجازات می شود تا داغ عزیز از دست رفته را جبران کند و آبی بر آتش کینه خویش بریزد. در این جاست که عدالت به عنوان حکم عقل می تواند انسان را از افزایش احساسات تند و منفی باز دارد و وی را به سوی تقوا متمایل سازد. در حقیقت این عدالت است که عواطف فزاینده را کنترل و مهار می کند و نزدیک به تقوا می سازد.
اما اگر شخصی به مقام تقوا رسیده باشد در این حالت عواطف خویش را نه تنها به سوی عواطف منفی سوق نمی دهد بلکه می کوشد تا فراتر از حکم عقل به سوی احسان روی آورده و در حق قاتل در صورت امکان گذشت کند.
البته قرآن عمل به حکم قصاص را زمینه ساز تقواپیشگی برمی شمارد و آن را به حکم عقل نزدیک تر می داند. به این معنا که حکم عقلی قصاص در صورتی که فرد همه راه ها را بر خود بسته است و به عمد و جنایت، مرتکب قتل شده است با این کار جلوی خطر احتمالی بلکه یقینی جنایت دیگری گرفته می شود؛ کسی که یک بار بی جهت و یا به هر جهتی بدون مستند قانونی قتلی را مرتکب می شود امکان آن وجود دارد که دوباره در حق دیگری دست به جنایت بزند؛ بنابراین حکم عقلی و عدالت بر آن است که قصاص صورت بگیرد تا زمینه تقوای اجتماعی فراهم آید. از این رو قرآن با مخاطب قرار دادن عقلا به این نکته توجه می دهد که قصاص، زندگی برای اجتماعی است که می کوشد تا گرفتار ناامنی و نابودی نشود و هم چنین زمینه ای برای بازدارندگی نسبت به کسانی است که ممکن است با عدم قصاص مرتکب جنایت و قتلی دیگر شوند. در حقیقت قصاص موجب می شود تا جامعه امنیت یابد و هم زمینه بازدارندگی اجتماعی جنایت فراهم آید و کسی در جامعه به خود اجازه قتل ندهد.(بقره آیه179)
به هرحال در آموزه های قرآنی میان عدالت و تقوا ارتباط تنگاتنگی وجود دارد چنان که در همین آموزه ها میان عقل و عواطف ارتباطی خاص موردنظر و توجه است.

اخلاص راه رسیدن به تقوا
از دیگر راه هایی که شخص می تواند به تقوا دست یابد اخلاص در عمل است. ازنظر قرآن اخلاص دو نقش اساسی در زندگی بشر بازی می کند؛ هم موجب می شود تا شخص خود را به تقوا برساند و هم زمینه گرایش مردمان به دین و دینداری را فراهم می آورد؛ زیرا با اخلاص است که فرد تنها برای رضای خدا عمل می کند و رفتارش را بر پایه آموزه های وحیانی سامان می دهد. این مسأله موجب می شود که ناظر بیرونی، فرد را درستکار یابد و رفتار پسندیده وی نسبت به دیگران موجب جلب و جذب آنان به دین و دین داری گردد. در حقیقت او با عمل خویش، مردمان را به دین می خواند نه با زبانی که گاه با عملش تفاوت دارد. (شعرا آیه 109 تا 127 و نیز همان آیه 144و 145)
پیروی از آموزه های قرآن و حرکت در صراط مستقیم (انعام آیه 153) برپایی نماز (طه آیه 132) بهره گیری از الهامات و امدادهای الهی (شمس آیه 8 و شعرا آیه132و 134) پذیرش انذارهای الهی (انعام آیه51) پرداخت حقوق دیگران از مهریه و غیرمهریه (بقره آیه237) توجه به حسابرسی الهی (آل عمران آیه 199و 200) و مسایلی از این دست خود بستری اساسی برای ایجاد تقوا در شخص است که می بایست بدان ها توجه شود.
همه آن چه را که قرآن به عنوان زمینه های بروز تقوا در شخص بیان می کند به امور و مسایلی باز می گردد که می توان از آن به عمل بر پایه آموزه های وحیانی و عرف و عقل یاد کرد. این گونه است که می توان گفت که تقوای الهی چیزی جز عمل به دانش و شناخت نیست؛ دانشی که بر خاسته از گزاره ها و آموزه های وحیانی و عقلانی و عرف پسندیده عقلایی است. بنابراین تقوا همان عمل است و کسی نمی تواند مدعی وجود تقوا شود درحالی که به دانش و علم خویش عمل نمی کند.

نویسنده:محمدباقر منصوری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید