در داستان حضرت لوط داریم که حضرت به قوم خود جایگزین مطرح کردند و گفتند دست از آن کار بردارید و در عوض با دختران من ازدواج کنید این یک اصل مهم روان شناختی است اما آیا در ملاک های انتخاب همسر بحث ایمان در درجه اول نیست. آیا دختران حضرت لوط و آن افراد منحرف هم کفو بودند پس کفویت که مهم است چه می شود؟

در داستان حضرت لوط داریم که حضرت به قوم خود جایگزین مطرح کردند و گفتند دست از آن کار بردارید و در عوض با دختران من ازدواج کنید این یک اصل مهم روان شناختی است اما آیا در ملاک های انتخاب همسر بحث ایمان در درجه اول نیست. آیا دختران حضرت لوط و آن افراد منحرف هم کفو بودند پس کفویت که مهم است چه می شود؟

در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می کنیم.
نکته اول: درک موقعیت و فضای گفتگو
برای درک یک مطلب مخصوصاً کلام بزرگان، درک موقعیت و فضای گفتگو، مخاطبان و سطح معرفتی مخاطبان و… بسیار مهم است. قوم لوط قبل از آن که فرشتگان به صورت جوانانی زیبا، مهمان حضرت لوط ـ علیه السّلام ـ شوند، همواره مرتکب معاصی و کارهای زشت می شدند، از اینرو در ارتکاب فحشا جسور شده و برای انجام آن هیچ باکی نداشتند بلکه به آن معتاد هم شده بودند. اگر جوانان زیبایی می دیدند حرص شدیدی پیدا کرده و به هیچ وجه از آن منصرف نمی شدند، نه حیاء مانعشان می شد و نه زشتی عمل، نه موعظه آنها را از آن عمل منزجر می کرد نه مذمت. زیرا عادت، هر کار زشتی را آسان و هر عمل منکر و بلکه بی شرمانه ای را زیبا می سازد. وقتی حضرت لوط ـ علیه السّلام ـ مشاهده کرد که قومش به طرف میهمانان هجوم آورده اند بطوری که از یکدیگر سبقت گرفته و همگی بر سوء قصد علیه میهمانان یک دست شده اند، متوجه شد که صرف موعظه و یا خشونت در گفتار، آنان را در تصمیمشان منصرف نمی کند لذا برای اینکه آنان را از این فحشاء باز دارد و آنها منظورشان را از راه حلال تأمین کنند مسئله ازدواج را مطرح فرمود و دختران خود را عرضه کرد و این،‌رسالت انبیاء است که با ایثار و جانفشانی مردم را از فحشا باز دارند و راه درست زندگی را به مردم نشان دهند. و این مناسب ترین کاری بوده که حضرت انجام داده است.
نکته دوم: کفویت در ازدواج
اما اینکه دختران لوط دیندار و مردم مورد خطاب آن جناب کافر بوده اند و ازدواج مرد کافر با زن مسلمان جایز نیست، مطلبی است که معلوم نیست در شریعت آن روز که شریعت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ بوده تشریع شده باشد و در نتیجه لوط ـ علیه السّلام ـ موظف به پیروی از آن حکم باشد. زیرا این احتمال هست که در شریعت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ ازدواج مرد کافر با زن دیندار جایز بوده باشد همچنانکه در صدر اسلام نیز جایز بود و حتی شخص رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دختر خود را به عقد ابی العاص بن ربیع درآورد با اینکه قبل از هجرت کافر بوده و جواز آن بعد از هجرت نسخ شد و مسلمانان مأمور شدند دختران خود را به کفار ندهند.
نکته سوم: اشاره به همه زنان قوم
احتمالی نیز وجود دارد که چون یک پیغمبر، پدر همه امت خویش است و زنان آن امت دختران اویند، همچنانکه مردان آن امت پسران وی هستند، لوط ـ علیه السّلام ـ منظورش این بوده که به مردم بفهماند دفع شهوت به وسیله جنس زن و به طریق نکاح که خود طریقه ای است فطری، برای شما بهتر و پاک تر است از اینکه به وسیله مردان و از طریق فحشاء صورت گیرد.
لکن به نظر مرحوم علامه طباطبایی این توجیه جنبه دست و پا زدن را دارد و از ناحیه الفاظ آیه هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. و بهترین جواب این است که لوط از در ناعلاجی به قوم خود می گوید که این دختران من در اختیار شمایند به علت اینکه ملکه فسق و فحشاء در دلهایشان رسوخ کرده بود و دیگر گوش شنوایی برایشان باقی نمانده و هیچ زاجری منزجرشان نمی کرده و هیچ موعظه و نصیحتی به خرجشان نمی رفته است و حضرت لوط ـ علیه السّلام ـ چاره ای جز این نداشتند و مسئله کفویت در دین هم مطرح نبوده است.[1]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، جمعی از دانشمندان، ذیل آیه 78 سوره هود، ج 9، ص 178، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوازدهم.

پی نوشت:
[1]. برگرفته از طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی وابسته جامعه مدرسنی حوزه علمیه قم، ج 10، ص 505، ذیل آیه 78 سوره هود.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید